سید مقداد نبوی رضوی و معرفی تاریخ مکتوم

سید مقداد نبوی رضوی و معرفی تاریخ مکتوم

ایمان مطلق

سید مقداد نبوی رضوی را متاخراً پژوهش گران تاریخ به واسطه ی کتاب تاریخ مکتوم میشناسند، کتابی که در شرح و توضیح تاریخ معاصر ایران در دوره ی ناصری و جنبش مشروطه میباشد. ایشان در وبسایت خود، خود را چنین معرفی کرده اند: “سیّد مقداد نبوی رضوی (متولد ۱۳۵۹، تهران) رشته‌ی مهندسی عمران در دانشکده‌ی فنی دانشگاه تهران آغاز کرد و دوره‌ی کارشناسی آن را به سال ۱۳۸۳ گذراند. سپس دوره‌ی کارشناسی ارشد آن رشته را با گرایش سازه‌های هیدرولیکی به سال ۱۳۸۶ در همان مؤسسه به پایان رساند. وی که با ورود به دانشگاه مطالعه درباره‌ی تاریخ ایران معاصر را آغاز کرده، و از سال ۱۳۸۴ آن را به صورت حرفه‌ای پی می‌گرفت، به تحصیل رسمی رشته‌ی تاریخ روی آورد و دوره‌ی کارشناسی ارشد تاریخ اسلام را به سال ۱۳۹۱ در دانشگاه شهید بهشتی طی کرد. موضوع پژوهش‌های او بیشتر درباره‌ی تاریخ اندیشه‌ در ایران معاصر است.”  همانطور که دیده میشود، ایشان در سن ۲۵ سالگی مطالعات تاریخی خود را شروع کرده اند،و در اسفند ۱۳۹۰ با نشریه ی گفتگویی تحت عنوان تاریخ مکتوم، کتاب روزگاری که گذشت عبدالحسین صنعتی زاده را مورد تدقیق و وارسی قرار داده اند و در نهایت در سال ۱۳۹۳ کتاب تاریخ مکتوم را روانه ی بازار کردند، کتابی که خودشان درباره اش مینویسند” کتاب تاریخ مکتوم در یک مقدمه و پنج فصل به نگارش درآمده و بر آن است تا ضمن مرور کلی بر تکاپوهای فعالان بابی (ازلی) در سال‌های پیش از مشروطیت، به شرح روش تاریخ‌نگاری ازلیان ـ که خود را مسلمان نشان می‌دادند ـ بپردازد. این کتاب را باید در کنار مقاله‌ی نقش وقایع‌نگاران بابی در گزارش‌گری تاریخ مشروطیت ایران مطالعه کرد. این دو نوشته در کنار هم مقدمه‌ای بر بازخوانی تحلیلی تاریخ فکری و سیاسی عصر قاجار هستند. در مقدمه‌ی این کتاب (مقدمه‌ای تاریخی) کلیاتی درباره‌ی تاریخ ازلیان و نقش ایشان در تاریخ ایران آورده شده است؛ مباحثی چون: سیر دعاوی سیّد علی‌محمّد باب؛میرزا یحیی صبح ازل؛ نهان‌زیستی بابیان در دوره‌ی قاجار؛جامعه‌ی آرمانی بابیان؛ لایه‌های زیرین تکاپوهای فعالان بابی در دوره‌ی قاجار؛ رویکرد مبارزاتی بابیان در عصر قاجار؛ سنت نهان‌نگاری بابیان؛درباره‌ی این پژوهش.
اهل تاریخ متفق القول اند که در زمینه ی تاریخ معاصر و جنبش مشروطه چه کج فهمی هایی وجود داشته است – که از همین روی هم نویسنده نام کتاب خود را “تاریخ مکتوم” گذاشته است.- و به حق تنها کسی که از دل این کج فهمی ها متوجه نقش بابی ها و ازلی ها شده بود – دستکم تا آنجا که مطالعات من اجازه میدهد – تورج امینی بود که با چاپ جلد اول کتاب رستاخیز پنهان به سال ۱۳۹۱ در انتشارات باران در سوئد، تا حدود بسیاری این نقش را نشان داد. البته بوده اند کسانی چون فریدون آدمیت که فرضاً با انتشار کتبی چون امیرکبیر و ایران و  اندیشه های میرزا آقا خان کرمانی قصد تحریف تاریخ معاصر را داشته اند و خرمنی به خرافات عالم افزوده اند و با جعل اسناد سعی در دستبرد تاریخی داشته اند ولی از آنجا که در همیشه روی یک پاشنه نمیچرخد، بودند و هستند محققانی که منابع و ماخذ کتب مورخین پیشین خود را مورد تدقیق و باز رسی قرار میدهند. – برای آنکه بدون سند هم این ادعا در مورد فریدون آدمیت که حق بزرگی هم بر گردن تاریخ نگاری ایران دارد رها نکرده باشیم، میتوانید دو مقاله ی تورج امینی تحت عنوان آدمیت و بهائیت و عباس قلی خان داشت پسری را مطالعه کنید.- باری اگرچه فاضل های مازندرانی از میان رفتند و سهیل های صفایی از حذف شدند (شهید شدند)، اما هستند تورج امینی هایی که کتابشان در وطنشان چاپ نشود و هژیر بهامین هایی که گوشه ی عزلت اختیار کنند سالها نان در خون خود زنند و ننویسند ولی دوستداران تاریخ را شفاهاً مستفیض کنند.
از مطلب دور نشویم، سید مقداد نبوی رضوی، اگر در همان آغاز کارش هم با استاد فرزانه ی تاریخ ایران ایرج افشار آشنا شده باشد، ایشان در آن روزگار هشتاد ساله بوده اند و با وجود اینکه میدانیم جناب افشار در سال ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی دار فانی را وداع گفته اند، میتوان طول مدت کمک رسانی ایشان به جناب رضوی نبوی را در بهترین حالت ۵ سال پایانی عمر ایشان دانست. حقیقت این است که سخت است تصور اینکه ظرف مدت ۸ سال ولو اینکه ۵ سالش را از ایرج افشار یاری گرفته باشد- آن هم ایرج افشاری که با وجود اینکه میتوان از طریق روابط و نامه ها و شجره نامه اش قول بدان داد که ازلی معاب بوده است، اما هیچ علاقه ای به مباحث چنین نداشته است و یکبار هم بنا به قول خود امینی سوالاتش را بی جواب رها کرد- ایشان به چنین فهمی از تاریخ معاصر و روابط و نقش ازلی ها و بابی ها داشته باشند. بله منظور بنده واضح است، سید مقداد رضوی نبوی، نمیتواند انقدر جوان باشد و در چنین سن و سالی به چنین نتایجی رسیده باشد و حتماً ازلی هم نباشند! اینکه میگویم ازلی نباشند، مهم است، بنده برخلاف تورج امینی فکر میکنم که ایشان حجتیه ای نیستند – و یا شاید هم باشند- اما مهمتر از حجتیه ای بودن ایشان، من فکر میکنم که ایشان باید ازلی باشند، همگان میدانند که ازلی ها از همان اولی که تخمشان کاشته شد اهل تقیه و پنهان کاری بوده اند و چون بت عیار هر لحظه به شکلی ظاهر میشوند، و اطلاعات ایشان و مراودات ایشان نیز بوی فرقه ی ازلیه را میدهد، اینکه ایرج افشار ایشان را میپذیرد اتفاقی نیست، اینکه کتاب روزگاری که گذشت را برای معرفی انتخاب میکنند که برای صنعتی زاده کرمانی هم هست هم نمیتواند اتفاقی باشد، و اینکه ایرج افشار به ایشان نشانی و تلفن دوستانش را هم میدهد و به من و شما نمیدهد هم همینطور و در نهایت توجه ایشان به این دقیقه ی تاریخی نیز بی سبب نیست. از این نیز بگذریم.
اخیراً نیز جناب سید مقداد رضوی نبوی مقاله ای در وبسایت خود بیرون دادند تحت عنوان ” نقش و جایگاه شیخ هادی نجم آبادی در تکوین جنبش مشروطیت ایران” که با همکاری داریوش رحمانیان به رشته ی تحریر درآمده است. بعد از آنکه مقاله را خواندم یاد مقاله ی امینی افتادم که سالها قبل خوانده بودم، مقاله ای تحت عنوان ” آیا حاج شیخ هادی نجم آبادی بابی است؟” – این مقاله در سایت گفتمان در سال ۱۳۸۵ چاپ شده است – به سراغش رفتم و باز خواندمش، به سراغ آرشیو خود رفتم که بیشتر درباره اش بدانم که به یک مقاله ی جالبی برخوردم که پیشتر ندیده بودم “مشروطه چی عهد ناصری، نگاهی دیگر به زندگی سیاسی شیخ هادی نجم آبادی” اینبار نوشته ی ” مقداد روحانی” چاپ شده در مجله ی زمانه مرداد ۱۳۸۳.
مقاله من حیث داستان و اسناد و مدارک تقریباً همانی است که در وبسایت نبوی رضوی انتشار داده شده است فقط نوشتارش فرق میکند و در مقاله ی دوم به افرادی که با شیخ هادی در ارتباط بودند هم پرداخته شده است.
عجب! در اینجا من هم همچون هم ولایتیمان تورج خان حدس میزنم که دو سناریو وجود دارد! اول اینکه سید مقداد رضوی نبوی، سرقت علمی میکند و هیچ نامی هم نمیبرد! در ابتدا تاریخ مکتوم را با توجه به کتاب رستاخیز پنهان و مقالات امینی نگاشته است و هیچ نامی هم از نگارنده نمیبرد و مدعی است که یک همزمانی اتفاق افتاده است و هر دو به یک نتیجه ی یکسان با توجه به مدارک و ماخذ رسیده اند و چون سرقت اول مزه کرده است سرقت دوم را هم کرده اند و مقاله ای را از مقداد روحانی کپی زده اند! دومین نظریه و حدس زنی من که بیشتر میل دارم آن را صدق بدانم این است که سید مقداد رضوی نبوی همان مقداد روحانی است! آخر مگر چند نفر میتواند اتفاقاً نامشان یکی باشد و اهل یک رشته و فن هم باشند و به یک موضوع علاقه مندی نشان دهند؟ اگر گمانه زنی دوم ما درست باشد، چنین خواهد بود که سید مقداد رضوی نبوی دروغ میگوید که چنین سن و سالی دارد در حال حاضر ۳۴ ساله است و در سال ۱۳۸۴ به طور حرفه ای کار مطالعه ی تاریخی خود را شروع کرده است چرا که مقاله ی روحانی برای سال ۱۳۸۳ است.
ناگفته ها بسیار است و وارد مباحث مندرج در کتاب و دیدگاه و آراء مندرج در آن نمیشویم و آنرا به اهل تحقیق وامیگذاریم اما آقای نبوی رضوی یا روحانی برای بنده دستکم فرقی نمیکند شخصاً به عنوان یک علاقه مند تاریخ که شما دقیقاً کیستید اما من از شما با هر نام و نشان و سن و سالی ممنونم که کتاب تاریخ مکتوم را چاپ کرده اید، و امیدوارم که در آینده هم مقالات و کتب دیگری نیز از شما به چاپ برسد و کما فی السابق از آنها علاقه مندان استفاده کنند، اما در عین حال نیز امیدوارم که خود آقای نبوی رضوی یا روحانی و یا هر اسم دیگری – کسی چه میداند شاید نام حقیقی ایشان فرضاً سرلتی یا دولت آبادی باشد!-  شهامت بازگویی حقایق را داشته باشند و اگر از آثار کسی استفاده کرده اند این مسئله را درج کنند.


Comments are closed.