آسیاب به نوبت از “بهایی” تا “شیعه سیزده امامی”

 سید مجتبی واحدی

 

 gbhgjg-270x300

ملاقات عادی فائزه رفسنجانی با  هم‌ بند دوران‌بازداشت خود ،فریادهای بسیاری را در محافل حکومتی به دنبال داشت. رسانه های نزدیک به رهبر نیز از فرصت استفاده کردند تا برخی متدینان متعصب و کم‌سواد را بشورانند و آنان را نسبت به همه منتقدان‌داخلی رهبر ،بدبین کنند. ماشین‌فتواسازی های سفارشی نیز با سرعتی عجیب به حرکت در آمد. کسانی که چند دهه ،خود را مفسر قرآن و کاوشگر در احکام‌دینی می دانستند نیز حکم‌شرعی خودساخته در خصوص ملاقات با بهاییان عرضه نمودند. البته از خشک مغزان یا حقوق بگیران نظام ، نمی توان تعقل یا انصاف را انتظار داشت.‌ گروهی از آنان سالهاست که عقل راتعطیل کرده اند و گروهی دیگر ، به زندگی اشرافی  عادت دارند که   بر “درآمدهای کلان‌ناشی از مزدوری “بنا شده است.‌

اما علاوه بر این دو گروه ،اقشار دیگری نیز در جامعه ایران وجود دارند که گاه به کوچک ترین‌بهانه ،روزها و هفته ها،خبرسازی می کنند و خودنمایی! اما در ماجرای فائزه رفسنجانی ،صدایی از آنان شنیده نشد و فائزه را در برابر حملات دستوری ،تنها گذاشتند. حدود یک‌ماه بعد از آن ماجرا ، یک شیعه سرشناس بعد از هفت سال بازداشت ، به خانه بازگشت . ‌ ‌ این مسلمان‌شیعه که مصطفی تاج زاده نام‌دارد  در سال های اخیر دچار تغییراتی در نگاه به ارکان‌ نظام  شده اما همچنان‌به بنیانگزار جمهوری اسلامی ابراز ارادت می کند و دغدغه حفظ نظام را دارد . در عین‌حال در” جمهوری اسلامی سال نود و پنج” ‌،حتی دیدار با این‌شیعه حامی نظام‌،جرم است و قبیح شمرده می شود. اعتراض به دیدارها با تاج زاده ،ابتدا از رسانه های وابسته به جناح افراطی حکومت آغاز شد. برخی از آنان عکسی از محمدرضا عارف در کنار مصطفی  تاج زاده منتشر نمودند و عارف را به خاطر دیدار با یک ” مجرم‌امنیتی ” نکوهش کردند.  متاسفانه اطرافیان عارف نیز با دستپاچگی ، اعلام‌کردند که عارف دیدار جدیدی با تاج زاده نداشته و عکس منتشر شده مربوط به سال های قبل می باشد. شاید همین‌دستپاچگی ،موجب جسارت نهادهای رسمی حکومتی شدتا اعتراض به دیدار با تاج زاده به مقامات شناخته شده-  به خصوص کسانی که اقتضای جایگاه ایشان ،بی طرفی است – برسد. در آخرین واکنش از این دست ، رئیس کل دادگستری تهران‌ چنین‌گفته است:

” اینکه کسی که همه چیز نظام را زیر سؤال برده، محکوم شده و محکومیتش تمام شده، حالا سیاسیون بروند با او عکس یادگاری بگیرند، این یعنی، دهن‌کجی به نظام، حکومت و حاکمیت.”

البته انتظار پایبندی مقامات قضایی جمهوری اسلامی به قانون ،انتظاری بیهوده است. لازم‌نیست کسی از او بپرسد این دیدارها با کدام‌ حکم‌قانونی یا شرعی ،تباین دارد که رئیس دادگستری استان‌تهران را به این پرگویی واداشته است. طنز ماجرا آنجاست که در سال های اخیر برخی مقامات دولتی -از جناح های گوناگون – با انهامات سنگین‌ مرتبط با فساد گسترده مالی راهی زندان‌شده اند.‌ نمی دانم‌ایراد اتهام‌به آنان تا چه حد منطبق بر واقعیت‌بوده و چه میزان از درگیری های سیاسی نشات گرفته است. اما همه آن افراد توسط همان دستگاه قضایی محکوم و روانه زندان شده اند که تاج زاده ،فائزه هاشمی و سران بهایی را زندانی کرده است.  آن متهمان -که سیستم قضایی جمهوری اسلامی ،آنها را مفسد اقتصادی می نامد – پس از آزادی از زندان ،میزبان مقامات سابق و لاحق جمهوری اسلامی بوده اند و از معاشقات سیاسی میان‌‌زندانیان  و ملاقات کنندگان صدها بلکه هزاران عکس منتشر شده است. اما هیچگاه صدای اعتراضی از رسانه های مدعی اصولگرایی و مقامات قضایی به گوش نرسیده  است. پس مشکل ،از همنوایی با محکومان‌دستگاه قضایی نیست. اصل ماجرا ،کینه ای است که مقامات جمهوری اسلامی و رسانه های مزدور ایشان از منتقدان و معترضان سیاسی دارند.‌

اما‌این‌ماجرا یک‌سر دیگر هم‌دارد که سابقه آن به نخستین ماههای استقرار جمهوری اسلامی باز می گردد. هنوز چند ماه از پیروزی انقلاب نگذشته بود که تعدادی از روحانیون سرشناس  به دلیل انتقاداز سیاست مصادره اموال  و اعتراض به برخی اقدامات جمهوری اسلامی به حصر خانگی رفتند.‌در آن زمان ، نه عناصر سرشناس ملی ،اعتراض موثری بیان نمودند نه روحانیونی که بسیاری از آنها ، پیش از انقلاب طعم‌زندان و شکنجه را چشیده بودند. چند ماه بعد از آن ،دولت موقت که در اختیار  افراد موسوم به “ملی گرا ” بود سقوط کرد و سخنگوی پاک سرشت آن دولت به ناحق زندانی شد . این بار ملی گرایان اعتراضاتی ابراز نمودند اما تقریبا همه روحانیون در برابر حکم مسخره محمدی گیلانی علیه امیرانتظام سکوت کردند.

هنوز  نیمه اول دهه شصت به پایان نرسیده بود که نوبت به اطرافیان آیت اله منتظری رسید تا آن مرحوم‌که به هر دلیل  دربرابر  هفت سال  فجایع قضایی  سکوت کره بود طعم‌بی عدالتی نظام جمهوری اسلامی را حس کند.‌ سال شصت وهفت فرارسید و اعدام گسترده زندانیان در یک شب.در آن‌ماجرا آیت اله متتظری شجاعانه وارد میدان‌شد و آینده سیاسی خود را فدای حق طلبی کرد . البته این بار ،زمانی بود که بسیاری از‌همراهان بیست و چند ساله ،آیت اله منتظری را تنها بگذارند. آیت اله منتظری تاوان حق طلبی خویش را داد و البته این‌تاوان ، بی تاثیر از سکوت او در  پنج شش سال ابتدایی جمهوری اسلامی نبود. در عین‌حال او همچنان‌بر مواضع حق طلبانه خویش ایستاد تا آنکه سال هفتاد وهفت به حصر ظالمامه خانگی رفت . ‌ حصر‌منتظری زمانی آغاز شد که هاشمی رفسنجانی  هنوز رئیس پرقدرت مجمع تشخیص مصلحت نظام‌بود و خاتمی رئیس جمهور متکی به بیست میلیون رای. کروبی و موسوی هم  اگر چه مسئولیت رسمی نداشتند  اما دو سیاستمدار پرنفوذ در نظام بودند. شاید آنها فکر نمی کردند در آسیاب جمهوری اسلامی ،برای آنها نیز تعیین‌نوبت شده است .  به هرحال نوبت آنها نیز رسید که البته هر یک‌به مقتضای میزان‌ایستادگی خود در برابر “حاکم‌مستبد ” مجازات شدند.

همه اینها را گفتم‌تا تنها یک‌نتیجه بگیرم. برای جمهوری اسلامی مهم‌نیست که بهایی باشی یا شیعه سیزده امامی که امام‌ خمینی را با حسرت بازگشت به دوران طلایی  ،در حد ائمه دوازده گانه تقدیس  می کند. کافی است به حاکم‌مطلق یا برخی سیاست های های او اعتراض کنی . زندان و محرومیت ،سرنوشت هر منتقدی است ،البته آسیاب به نوبت . سرنوشت شریعتمداری و بازرگان و امیر انتظام‌،برای منتظری و رفسنجانی و آذری قمی عبرت نشد‌. اعدام بی سر و صدای دهها بهایی یا دگر اندیش و    مرگ مظلومانه آذری قمی ، تلنگر لازم‌را بر کروبی و موسوی و رصانعی وارد نکرد‌ .حصر منتظری ، باعث بیداری اصلاح طلبان واصولگرایان‌معتدل نشد و این زنجیره همچنان‌ادامه یافت و….

اکنون که مقامات قضایی و رسانه ای جمهوری اسلامی به خط‌شده اند تا  به صورت هم‌زمان‌، دیدار دوستانه فائزه رفسنجانی با هم‌بند خویش و دیدار گروهی از سیاستمداران با تاج‌زاده را محکوم‌کنند باید همه افراد به استراتژی جمهوری اسلامی پی ببرند و تا دیر نشده سکوت خود در برابر “ظلم‌به غیر خودی های امروز “را بشکنند. فراموش نکنیم که با تفسیر جمهوری اسلامی ،همه “غیر خودی “هستند مگر خلاف آن‌ثابت شود. هر کس ذره ای حق جویی داشته باشد دیر یا زود در لیست غیر خودی های جمهوری اسلامی غیر قرار می گیرد . پس به هوش باشیم‌.

One Comment

  1. این مطلب چقدر شبیه داستان تله موش است