ناسزایی به نام فمنیست

نوشته ی فریبا داوودی مهاجر

ناسزایی به نام فمنیست

فمنیست چماقی نیست که با آن زنان را بزنیم . فمینیسم درباره رهایی ،آزادی و برابری است . این جمله ای است که اما واتسون هنرپیشه بریتانیایی و فعال فمینیست٬ در پاسخ به حملات منتقدانش به شبکه‌های اجتماعی گفت که فمینسیم به زنان حق انتخاب می‌دهد.
اما واتسون٬ سفیر حسن نیت سازمان ملل در امور زنان است و سخنرانی‌های او در اجلاس‌های جهانی برای برابری زنان مشهور است. او در سازمان ملل هم از مردان خواست برای حق برابری زنان بجنگند .

همزمان با روز جهانی زن نیز سوال بعضی از رسانه ها از فعالان جنبش زنان به جای پرداختن به شکاف های جنسیتی داخل ایران این بود که آیا خود را فمنیست می دانند و آیا فمنیزم به دنبال برتری زنان به مردان است؟

اگر از اتهامات و فضاسازی های جمهوری اسلامی بر علیه زنان و مردان فمنیست و برابری طلب بگذریم که از اساس حق زنان را نیم مردان می داند سوال اساسی این است که آیا چنین اتهاماتی بر فمنیست ها می چسبد و اصولا در ایران کنونی ما فضا سازی علیه فمنیزم چه به عنوان جنبش سیاسی یا اجتماعی و چه به عنوان یک ایدئولوژی با چه اهداف و دلایلی انجام می شود.

هر چند که با هر رویکردی به فمنیزم نگاه کنیم جوهره آن هدف مشترکی را در جهت دست یابی برابر زنان در زمینه های حقوقی ، اقتصادی ، سیاسی ،آموزشی و اجتماعی با مردان دنبال می کند ولی نقطه حرکت و عزیمت هر یک از این جنبش ها در بستری که آغاز می شود تاکتیک ها و روش های متفاوتی در شکل و تداوم حرکت های اجتماعی در کشورهای مختلف ایجاد می کند . اینکه مشکلات و نیاز های جوامع مختلف چه هستند و چگونه می توان آن را حل کرد .

واکاوی مفهوم فمنیست میان فمنیست ها و گروههای هدف در همه دنیامناقشاتی ایجاد کرده که نه تنها عادی است بلکه موجب می شود این مفهوم هر چه بیشتر به چون و چرا کشیده شده و درباره آن گفت و گو صورت بگیرد. واکاوی هایی که حتما باید به خصوص در جوامع بسته و مرد سالارعمیق تر تحت بررسی قرار بگیرد.

اما به هر حال فمنیست ها باوردارندکه جنیست یکی از عوامل مهم نابرابری از خانواده تا اجتماع است و بسیاری از زنان به دلیل جنسیت با وجود شایستگی و به بهانه ناشایستگی به فرصت های برابر دسترسی ندارند و در جوامع مرد سالار جنس دوم شناخته شده و سرکوب می شوند.

به نظر نمی رسد که در جهان امروزه هیچ انسان منصف و بی غرضی باشد که عمیقا درک نکرده باشد که زنان به دلیل جنسیت در بستری از تاریخ که تاکنون کشیده شده از بسیاری از حقوق مانند حق دستمزد برابر ، حق ازدواج و طلاق آزادانه ، حق سرپرستی کودکان ، حتی حق مالکیت ، تحصیل ، شهادت و بسیاری دیگر از حقوق محروم بوده اند چرا که فقط زن خلق شده و ، بدون ابزار قدرت هستند .

اگر فعالیت افرادی که خود را فمنیست می دادند بررسی کنیم شاید به جای آنکه فمنیزم را انگ بدانیم به آن افتخار کنیم .اولین گروه فمنیست ها تا سال ۱۹۶۰ به دنبال حق رای بودند.مری ولستون کرافت که یک زن انگلیسی بود بیانیه ای در ۳۰۰ صفحه نوشت و جنبش حق رای زنان را آغاز کرد . جنبشی که از همان زمان تاکنون کوهی از اتهامات را تا به فراخور زمان تا به امروز با خود کشیده است . زنان در همان دوران حق مالکیت زنان بر اموال خود را مطرح می کردند و به دنبال حق طلاق بودند و هزینه زیادی برای این مطالبات حداقلی خود پرداختند . خواسته هایی که هنوز در بسیاری از جوامع زنان به دنبال آن هستند و برای کاهش اتهامات می گویند ما طرفدار حقوق زنان هستیم ولی فمنیست نیستیم در حالیکه اگر به مبارزات زنان پیشگام در این مسیر نگاهی بیاندازند به فمنیست بودن خود افتخار می کنند .

زنان پیشگام بعد از جنگ جهانی دوم گام هایی به جلو برداشتند و خواستار حضور بیشتر زنان در عرصه عمومی شدند و بر نابرابری های رسمی و غیر رسمی در حوزه عمومی اعتراض کردند و بر حقوق فرهنگی و سیاسی خود تاکید کردند، زنانی چون ویرجینیاولف و سیمون دوبوارکه به حقوق باروری و زنانه نگری و فرارفتن از جنس در علم و فلسفه بودند .آنها نیز آماج اتهامات قرار داشتند وبا وجود همه موانع و سختی ها ها از حرکت باز نماندند.

پس از این زنان موج دیگری به پا خواست که برابری جنسیتی و رفع همه جانبه تبعیض از زنان را سر لوحه فعالیت خود قرار داد . به موضوع آزار جنسی زنان پرداخت و رفع خشونت علیه زنان را به یک موضوع عمومی تبدیل کرد و بازبا حملات دیگری روبرو شد آن هم در شرایطی که رسانه و تبلیغات و آموزش و پول در دست مردانی بود که در پی انحصار قدرت و کنترل زنان به دلایل مختلف در جوامع مختلف بودند .

قدرت و جنسیت با هم درآمیخت تا شکل های جدیدی برای مقابله با مطالبات زنان به نمایش بگذارد چرا که رفع تبعیض از زنان به معنای فرو ریختن انواع تبعیض ها چون تبعیض بر اساس دین و باور و اندیشه ، رنگ قومیت و ملیت و تداوم رابطه سلطه دولت ها با مردم و روابط میان خود مردم با یکدیگر می شد .

به معنای دیگر فمنیزم به جنبشی تبدیل شد که نه تنها به دنبال احقاق حقوق زنان بود بلکه روابط نابرابر دیگر در جامعه را به چالش می کشید و نه تنها به دنبال رفع فرودستی خود که می توانست دست آوردهای دیگری برای رفع تبعیض از دیگر اقشار جامعه به همراه داشته باشد.

طبیعی ست که در چنین شرایطی فمنیست بودن تبدیل به فحش شود و جامعه پدر سالار فمنیست ها را موجوداتی باانواع و اقسام صفت هایی که در جامعه تقبیح می شود نشان دهد که هیچ زن و یا مرد برابری خواهی نخواهد که او را فمنیست بخوانند . فمنیستی هایی که در پی نق دیگر اندیشه ها بودند .

آنچه در نهایت باید گفت این است که اگر چه امروز فمنیست ها در مورد راه حل هایی که می تواند تبعیض میان زنان و مردان را از میان ببرد نظریه های مختلفی ارائه می کنند اما جوهره فمنیزم رفع نابرابری میان زنان و مردان و ساخت جامعه ای بهتر برای زیست انسانها فارغ از جنسیت آنهاست که فمنیست بودن اتهامی برای حذف زنان از جامعه نباشد .

فمنیست چماقی نیست که با آن زنان را بزنیم . فمینیسم درباره رهایی ،آزادی و برابری است . این جمله ای است که “اماواتسون “ هنرپیشه بریتانیایی و فعال فمینیست٬ در پاسخ به حملات منتقدانش به شبکه‌های اجتماعی گفت که فمینسیم به زنان حق انتخاب می‌دهد.
“اما واتسون”٬ سفیر حسن نیت سازمان ملل در امور زنان است و سخنرانی‌های او در اجلاس‌های جهانی برای برابری زنان مشهور است. او در سازمان ملل هم از مردان خواست برای حق برابری زنان بجنگند .

همزمان با روز جهانی زن نیز سوال بعضی از رسانه های ایرانی از فعالان جنبش زنان به جای پرداختن به شکاف های جنسیتی داخل ایران و بررسی قوانین نابرابر این بود که آیا خود را فمنیست می دانند و آیا فمنیزم به دنبال برتری زنان به مردان است؟

اگر از اتهامات و فضاسازی های جمهوری اسلامی بر علیه زنان و مردان فمنیست و برابری طلب بگذریم که از اساس حق زنان را نیم مردان می داند سوال اساسی این است که آیا چنین اتهاماتی بر فمنیست ها می چسبد و اصولا در ایران کنونی ما فضا سازی علیه فمنیزم چه به عنوان جنبش سیاسی و یا جنبش اجتماعی و چه به عنوان یک ایدئولوژی با چه اهداف و دلایلی انجام می شود.

هر چند که با هر رویکردی به فمنیزم نگاه کنیم جوهره آن هدف مشترکی را در جهت دست یابی برابر زنان در زمینه های حقوقی ، اقتصادی ، سیاسی ،آموزشی و اجتماعی با مردان دنبال می کند ولی نقطه حرکت و عزیمت هر یک از این جنبش ها در بستری که آغاز می شود تاکتیک ها و روش های متفاوتی در شکل و تداوم حرکت های اجتماعی درکشورهای مختلف ایجاد می کند. اینکه مشکلات و نیاز های جوامع مختلف چه هستند و چگونه می توان آن را حل کرد.

واکاوی مفهوم فمنیست میان فمنیست ها و گروههای هدف در همه دنیامناقشاتی ایجاد کرده که نه تنها عادی است بلکه موجب می شود این مفهوم هر چه بیشتر به چون و چرا کشیده شده و درباره آن گفت و گو صورت بگیرد. واکاوی هایی که حتما باید به خصوص در جوامع بسته و مرد سالارعمیق تر بررسی شود.

اما به هر حال فمنیست ها باوردارندکه جنیست یکی از عوامل مهم نابرابری از خانواده تا اجتماع است و بسیاری از زنان به دلیل جنسیت با وجود شایستگی و به بهانه ناشایستگی به فرصت های برابر دسترسی ندارند و در جوامع مرد سالار جنس دوم شناخته شده و سرکوب می شوند.

به نظر نمی رسد که در جهان امروزه هیچ انسان منصف و بی غرضی باشد که عمیقا درک نکرده باشد که زنان به دلیل جنسیت در بستری از تاریخ که تاکنون ارامه داشته است از بسیاری حقوق مانند حق دستمزد برابر ، حق ازدواج و طلاق آزادانه ، حق سرپرستی کودکان ،حق مالکیت و بسیاری دیگر از حقوق محروم بوده اند چرا که فقط زن خلق شده و ، بدون قدرت هستند .

اگر فعالیت تعدادی از زنان که خود را فمنیست می دانستند بررسی کنیم شاید به جای آنکه فمنیزم را انگ تلقی کرده و خود را از آن مبرا نشان دهیم به آن افتخار کنیم .اولین گروه فمنیست ها تا سال ۱۹۶۰ به دنبال حق رای بودند. “مری ولستون کرافت “که یک زن انگلیسی بود بیانیه ای در ۳۰۰ صفحه نوشت و جنبش حق رای زنان را آغاز کرد . جنبشی که از همان زمان تاکنون کوهی از اتهامات را تا به فراخور زمان تا به امروز بردوش کشیده است.

زنان در همان دوران حق مالکیت زنان بر اموال خود را مطرح می کردند و به دنبال حق طلاق بودند و هزینه زیادی برای این مطالبات حداقلی خود پرداختند. خواسته هایی که هنوز در بسیاری از جوامع زنان به دنبال آن هستند و برای کاهش اتهامات می گویند ما طرفدار حقوق زنان هستیم ولی فمنیست نیستیم در حالیکه اگر به مبارزات زنان پیشگام در این مسیر نگاهی بیاندازند به فمنیست بودن خود افتخار می کنند .

زنان پیشگام بعد از جنگ جهانی دوم گام هایی به جلو برداشتند و خواستار حضور بیشتر زنان در عرصه عمومی شدند و بر نابرابری های رسمی و غیر رسمی در حوزه عمومی اعتراض کردند و بر حقوق فرهنگی و سیاسی خود تاکید کردند، زنانی چون “ویرجینیاولف “و “سیمون دوبوار” که به حقوق باروری و زنانه نگری و فرارفتن از جنس در علم و فلسفه بودند .آنها نیز آماج اتهامات قرار داشتند وبا وجود همه موانع و سختی ها ها از حرکت باز نماندند.

پس از این زنان موج دیگری به پا خواست که برابری جنسیتی و رفع همه جانبه تبعیض از زنان را سر لوحه فعالیت خود قرار داد. به موضوع آزار جنسی زنان پرداخت و رفع خشونت علیه زنان را به یک موضوع عمومی تبدیل کرد و بازبا حملات دیگری روبرو شد آن هم در شرایطی که رسانه و تبلیغات و آموزش و پول در دست مردانی قرار داشت که در پی انحصار قدرت و کنترل زنان به دلایل مختلف در جوامع مختلف بودند .

قدرت و جنسیت با هم درآمیخت تا شکل های جدیدی برای مقابله با مطالبات زنان به نمایش بگذارد چرا که رفع تبعیض از زنان به معنای فرو ریختن انواع تبعیض ها چون تبعیض بر اساس دین و باور و اندیشه ، رنگ قومیت و ملیت و تداوم رابطه سلطه دولت ها با مردم و روابط میان خود مردم با یکدیگر می شد .

به معنای دیگر فمنیزم به جنبشی تبدیل شد که نه تنها به دنبال احقاق حقوق زنان بود بلکه روابط نابرابر دیگر در جامعه را به چالش می کشید و نه تنها به دنبال رفع فرودستی خود ،که تبعیض در جامعه را زیر سوال می برد . جنبشی که می توانست دست آوردهای دیگری برای رفع تبعیض از دیگر اقشار جامعه به همراه داشته باشد.

طبیعی ست که در چنین شرایطی فمنیست بودن تبدیل به فحش شود و جامعه پدر سالار فمنیست ها را موجوداتی باانواع و اقسام صفت هایی که در جامعه تقبیح می شود نشان دهند که هیچ زن و یا مرد برابری خواهی نخواهد که او را فمنیست بخواند . فمنیست هایی که در پی نقد دیگر اندیشه ها بودند .

آنچه در نهایت باید گفت این است که اگر چه امروز فمنیست ها در مورد راه حل هایی که می تواند تبعیض میان زنان و مردان را از میان ببرد نظریه های مختلفی ارائه می کنند اما جوهره فمنیزم رفع نابرابری میان زنان و مردان و ساخت جامعه ای بهتر برای زیست انسان ها فارغ از جنسیت آنهاست که فمنیست بودن اتهامی برای حذف زنان از جامعه نباشد .

Comments are closed.