می دانید دوازده متری پشت باسکول کجاست

18471070_1336061483144794_494790482_n

فریبا داودی مهاجر

معاون امور ابتدایی وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد که در «بسیاری از استان‌های مرزی»، ۴۰ تا ۵۰ درصد دانش‌آموزان دختر در مقاطع راهنمایی و دبیرستان، به دلایل مختلف از جمله «ازدواج زودهنگام»، «دور بودن مدرسه از روستا» و «نبود معلم زن» ترک تحصیل می‌کنند.

“ترک تحصیل “.  آسان از روی این عبارت نگذریم . نیمی از دختران در استان های مرزی “ترک تحصیل “می کنند.

این خبر تکان دهنده چند روز پیش اعلام شد. خبر مهمی که در پی کم تحرک شدن جامعه مدنی و کم توجهی رسانه ها به اخبار اجتماعی و حقوق بشری مورد بحث و تحلیل و گفت و گو قرار نگرفت. حتی فضای مجازی نیز به ابعاد گسترده این خبر که فقر و فقدان آگاهی والدین زیربنای آن را تشکیل می دهد توجه نکرد.

رضوان حکیم‌زاده  در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا به عوامل دیگری نیز اشاره کرد: «کار کودکان در فصل برداشت محصول» و «دلایل فرهنگی و تعصبی»و «مسائل فرهنگی»از جمله دلایل دیگری ست که نیمی از دختران استان های مرز نشین به مدرسه نمی روند و از تحصیل محروم می شوندو پیش از این در برخی از گزارش‌های رسمی، استان‌های سیستان و بلوچستان، خوزستان، آذربایجان غربی و هرمزگان از جمله استان‌هایی اعلام شده‌اند که دختران در برخی از مناطق آنها از تحصیل محروم هستند.

در همین حال محمد نعیم امینی‌فرد، رئیس مجمع نمایندگان استان سیستان و بلوچستان، روز یکشنبه ۱۱ تیر، «تعداد واقعی» بازماندگان از تحصیل در این استان را حدود ۱۲۰ هزار نفر اعلام کرده و گفته بود که دلیل محرومیت ۳۰ درصد از این کودکان از تحصیل نداشتن شناسنامه است.

او «نداشتن اوراق هویتی»، «نبود عدالت آموزشی»، «مسائل فرهنگی» و «عدم دسترسی آسان و فاصله ۲۰ تا ۳۰ کیلومتری از مدارس» را از جمله دلایل بازماندن کودکان از تحصیل ذکر کرده بود.

آمار واقعی چیست؟

اما آمار واقعی چیست ؛کسی نمی داند. چندین آمار متفاوت در این رابطه اعلام شده که هنوز معلوم نیست کدامیک واقعی ست ولی آماری که معاون ابتدایی آموزش و پرورش اعلام کرده به خوبی نشان می دهد که دختران در این مناطق به دلایل برشمرده در مسیر بی سوادی قرار دارند و این به خودی خود یک “فاجعه ملی” ست که به نظر می رسد تنها شامل دختران نمی شود و دامان پسر ها را نیز گرفته  و در آینده بیشتر خواهد گرفت چرا که فقر دختر و پسر نمی شناسد اگرچه دختران اولین قربانیان فقر هستند و فقر امری زنانه است که در مناطق محروم سراسر جهان و از جمله ایران رواج دارد.

داستان به اینجا هم ختم نمی شود و چه بسیار دخترانی که در چنین کلاف در هم پیچیده ای دست به خودکشی و خودسوزی می زنند تا از فلاکت و خشونت عریانی که امروز همه در برابر آن سکوت کرده و در اولویت مطالبات نهادهای مدنی قرار ندارد رهایی یابند.

جامعه مدنی ایران اگر چه نحیف است اما روزگاری با فعالیت و پیگیری توجه نه تنها مسوولان کشور که جامعه جهانی را به وضعیت زنان در ایران و در ابعاد مختلف جلب کرده بود ولی از زمانی که به سیاست” تدبیر و امید “دولت حسن روحانی فرو کاهید و از فعالیت کوتاه آمد رفع تبعیض از زنان و حتی پدیده هایی چون کودک همسری و بازماندن از تحصیل نیز فراموش شد.

دخترانی که ازتحصیل باز می مانند و زود به خانه شوهر می روند به دلیل حاملگی در سن کم ، سقط جنین ، سو تغذیه و کم توجهی و کار زیاد در معرض مرگ در سنین نوجوانی قرار می گیرند. دخترانی فراموش شده ، تو گویی هیچ گاه دنیا نیامده اند و برای احدی هم مهم نیستند.

خانم حکیم‌زاده همچنین گفت که از نظر آموزش و پرورش «منع خاصی» برای تحصیل دخترانی که ازدواج می‌کنند وجود ندارد و علت اصلی بازماندن این دانش آموزان از تحصیل تصمیم «خود آنها و خانواده‌هایشان است» ولی خانم حکیم زاده نگفت چرا این دختران چنین تصمیم می گیرندو چرا قانون از ادامه تحصیل این دختران حمایت نمی کند.

دختر می فروشند و مواد می کشند

می دانید دوازده متری کجاست ؟ درازده متری پشت باسکول ؟ من هم نشنیده بودم ولی برای نوشتن این گزارش دوست زابلی ام از آن جا برایم گفت که تا بخواهی معتاد  زیاد است. براهویی که در همان مناطق فعالیت داوطلبانه می کندمی گوید: این جا دختر ده ساله را هم شوهر می دهند.

فقر هست ولی اعتیاد که به فقر اضافه می شود فاجعه است. اینجا مردهایی را می شناسم که دخترانشان را مدرسه که نمی فرستند هیچ ؛می فروشند و مواد می کشند. این دخترها شناسنامه ندارند که بتوان از آن ها آمار گرفت.

همین چند وقت پیش در معصوم آباد دختر بچه سیزده ساله ای زیر زا رفت. پدر معتاد و بیکار بود. داماد هم معتاد و مواد فروش و بیسواد. وقتی کار نیست اول دختر بچه ها زیر پا می روند.

براهویی قبول ندارد که در این منطقه خانواده ها دختران را به دلیل تعصب به مدرسه نمی فرستند، او فکر می کند که کدام کار آموزشی در این مناطق انجام می شود. همه بیکارندو علاف . سال هاست زمین خشک شده است . بادهای صدو بیست روزه که می آید انگار هم دفن می شوند . من هم که با چند تا از رفقا فعالیت می کنیم یک سر احضار می شویم و باید جواب پس بدهیم. دفعه پیش که احضارم کردند، گفتم گور بابای سیاست من به سیاست کاری ندارم . به اون آقایی که سوال و جواب می کرد ُگفتم اگر دین داری تو هم با ما بیا برویم با هم فعالیت کنیم. بیا ببین این مناطق چه خبر است. فردا دودش توی چشم همه ما می رود.

هر طرف این استان را بگیری همین وضع است. دولت افغانستان فهمیده باید با بیسوادی مبارزه کنند ما تازه به خاطر بی فکری مسوولانمون داریم بی سواد می شویم.

براهویی در ادامه تاکید می کند که فاصله مدرسه ها تا بعضی روستا ها دور است و در این فضای ناامنی منطقه دختر ها چطور مدرسه بروند؟ چند بار از آموزش و پرورش خواستیم که چند تا مینی بوس به این مناطق بدهند. مینی بوس ندارند گاری بدهند.

درباره تعداد کودکان بازمانده از تحصیل در ایران تاکنون آمار متفاوتی اعلام شده است. مرکز پژوهش‌های مجلس در سال ۹۰ تعداد این کودکان را بر اساس سرشماری سال ۸۵ بیش از سه میلیون نفر اعلام کرده بود. با این حال مقام‌های وزارت آموزش و پرورش این رقم را حدود ۶۰۰ هزار نفر برآورد کرده‌اند.

خبرگزاری ایسنا نیز روز ۲۲ خرداد به نقل از سه تن از فعالان حقوق کودکان در ایران اعلام کرده بود که آمارهای غیررسمی حاکی از وجود سه میلیون و ۲۰۰ هزار کودک ترک‌تحصیل کرده و هفت میلیون کودک کار است. بر اساس گزارش‌ها تعداد دخترانی که ترک تحصیل می‌کنند بیشتر از پسران است.

ناهید اشرفی مدیر انجمن حامی نیز می گوید باید مشکل کودکان بی شناسنامه را حل کرد.وقتی طرح اعطای تابعیت به فرزندان زنان ایرانی که با مردان اتباع خارجی ازدواج کرده اند در کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس به ‌دلیل مشکلات امنیتی رد می شود هزاران کودک بی شناسنامه چطور مدرسه بروند؟  نکته  تاسف بار  این است که خیلی از این زنان ایرانی، دلیل و مدرک احراز ایرانی بودن هم ندارند و مدرسه نرفته اند و جهل به قانون دارند.

چاره چیست

چاره فعال شدن جامعه مدنی در ایران است.

 چاره خارج شدن عمومی مردم از انفالی ست که بعد از خرداد ۸۸ گریبان آن ها را گرفته و رها نمی کند

چاره حساس شدن مسوولان به رفع مشکلات ایرانیان در هر نقطه ایران است

چاره این است که رسانه ها به همان اندازه که به اخبار سیاسی اهمیت می دهند به اخبار اجتماعی توجه کنند

چاره این است که هر کدام از ما به مثابه یک شهر وند مسوول عمل کنیم

چاره این است که مجلس به درستی به نقش قانون گذاری خود پی بببرند

چاره آن است که با فساد اداری و دزدی و اقتصاد رانتی برخورد شود

چاره ورود سرمایه خارجی به ایران است

چاره این است که دولت جمهوری اسلامی به جای ماجراجویی در منطقه به شهروندان خود بیاندیشد و به فکر مردم ایران باشد.

Comments are closed.