بهائیان و اسرائیل، تبلیغ بهائیان در اسرائیل

ایمان مطلق آرانی

پیشتر در مقاله ای تحت عنوان “اهمیت تبلیغ و روش آن از منظر دیانت اسلام و دیانت بهایی” که در سایت نگاه انتشار داده شد سخن گفته ایم. اما عده ای خرده میگیرند که چرا در اسرائیل بهائیان تبلیغ نمیکنند؟ و بنده در این مختصر قصد آن دارم که به این شبهه پاسخ دهم. ابتدا مایلم که خاطر نشان کنم که حضرت بهالله و خانواده و همراهانشان به فرمان دو پادشاه مسلمان یعنی ناصرالدین شاه و سلطان عبدالعزیز به عکا که در آن زمان اساساً اسرائیلی وجود نداشت و آن اراضی قسمتهایی از خاک عثمانی بود تبعید شدند، این سخن به این معناست که اولاً حضرت بهالله خود به آن مکان نقل مکان نکردند و ثانیاً دو پادشاه مسلمان ایشان را به آن دیار تبعید کردند و ایشان قبل از آن در ادرنه و استامبول و قبل از آن در بغداد به سر میبردند و ثالثاً اساساً اسرائیلی وجود خارجی ای در آن زمان نداشته است و همانطور که همگان مستحضر هستند حکومت اسرائیل بعد از فروپاشی عثمانی و جریانات سیاسی جهانی که رخ داد در سال ۱۹۴۸ میلاید تاسیس شد، حال آنکه حضرت بهالله در ۱۰ سپتامبر ۱۹۶۸برابر با ۲۲ جمادی الاول سال  ۱۲۸۵وارد عکا شدند و حتی زمان صعود ایشان در تاریخ ۲۹ می ۱۸۹۲ است یعنی بیش از نیم قرن قبلتر، و حتی حضرت عبدالبهاء فرزند و وصی ایشان نیز در سال ۱۹۲۱صعود کردند که بیست و هفت سال قبل از تشکیل دیانت بهایی است و در زمان حضرت ولی عزیز امرالله شوقی افندی ربانی بود که تازه حکومت اسرائیل تاسیس گردید.  این مسئله را نیز مشهوداً میتوان در پیام مورخ ۳۱ اکتبر ۲۰۰۸ ملاحظه کرد چنانچه میفرمایند: “عدّه‌ای یا از روی بی‌خبری و یا به منظور پیش‌برد مقاصد خاصّ خود وجود مرکز جهانی بهائی در کشور اسرائیل را امری سیاسی و نوعی وابستگی به نهضت صهیونیسم به شمار می‌آورند. هر طفل سبق‌خوان مکتب تاریخ می‌داند که علّت وجود مرکز جهانی بهائی در اراضی مقدّسه این است که صد و چهل سال پیش، به تحریک دولت ایران حضرت بهاءالله به این منطقه که در آن زمان تحت سلطۀ امپراطوری عثمانی بود تبعید شدند و بدین ترتیب هشتاد سال قبل از تأسیس کشور اسرائیل، مرکز جهانی بهائی در اراضی مقدّسه تثبیت یافت. روابط مرکز جهانی بهائی با اسرائیل مانند سایر کشورهای جهان، بر اساس اطاعت از قوانین مدنی آن مملکت و عدم وابستگی و دخالت در امور سیاسی استوار است. شاید مناسب باشد که یادآور شوید که در سال ۱۹۴۷ میلادی، یک سال قبل از تأسیس کشور اسرائیل، هنگامی که کمیسیون ویژۀ فلسطین در سازمان ملل متّحد خواهان نظر ادیان و گروه‌های مختلف راجع به آیندۀ این سرزمین شد، رئیس این کمیسیون، عالی‌جناب قاضی امیل سندستروم، ضمن نامه‌ای به مرجع امر بهائی، حضرت شوقی افندی، نظر و دیدگاه بهائیان را در این زمینه جویا شد. آن حضرت در تاریخ ۱۴ جولای ۱۹۴۷ در مکتوبی خطاب به ایشان فرمودند که دیانت بهائی به کلّی از سیاست حزبی مبرّا است و در مجادلات و منازعاتی که در مورد آیندۀ ارض اقدس در میان است وارد نمی‌شود. هیکل مبارک در همان نامه توضیح می‌فرمایند که “بسیاری از پیروان دیانت ما از اعقاب مسلمان و یهودی هستند و ما هیچ گونه تعصّبی نسبت به هیچ یک از این دو گروه نداریم و به جان و دل مشتاقیم که به منظور حفظ منافع متقابل آنان و خیر و صلاح این مملکت، بین آنها صلح و آشتی برقرار گردد.”
این سرزمین ازقدیم الایّام مورد تقدیس پیروان ادیان مختلف بوده است، محلّ معبد مقدّس یهودیان ومکان تولّد و بعثت وعروج عیسی مسیح و مقرّ قبله اوّل اسلام و مسیر معراج رسول اکرم واقع شده. لهذا مورد توجّه یهودیان، مسیحیان و مسلمانان می باشد. علّت توجّه بهائیان به آن دیار نیزاین است که مدفن باب و بهاء الله و عبدالبهاء درآنجا قرار دارد و این نه به میل خود ایشان وبه زعم عده ای، طبق یک نقشه حساب شده بوده، بلکه به حکم اجبار و به اراده دولت ایران و به دستور خلافت عثمانی، متجاوزاز۸۰ سال قبل از تشکیل دولت اسرائیل، صورت پذیرفته است. اگر این امر دلیل بر ارتباط سیاسی بهائیان با دولت اسرائیل می باشد، چگونه ارتباط مسیحیان یا مسلمانان را با دولت اسرائیل می توان انکار نمود؟ نجف اشرف مدفن امیرالمؤمنین است وشیعیان جهان به آن توجّه دارند و شهر مدینه محلّ دفن رسول اکرم است وبه این واسطه در نزد اهل اسلام ازجمیع اقطار عالم، مقدّس می باشد، امّا این امر به معنای ارتباط شیعیان با حکومت عراق یا عربستان نیست. هم چنین ارسال خیرات و وجوه نقدی و غیرنقدی مسلمین برای مراقبت وتعمیرات این اماکن متبرّکه را نباید به عنوان کمک به حکومت عراق یا عربستان به حساب آورد. بهائیان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. ازاین گذشته ممکن نیست مؤسّسه اداری و روحانی یک جامعه در کشوری واقع شود، امّا برای حفظ حقوق مادّی ومعنوی خود با مقامات آن کشور مرتبط نشود. یک فرد مسلمان شیعه، مادامی که در کشور خود ساکن است ونیازی به ارتباط با مقامات عربستان یا عراق یا سوریّه ندارد می تواند از آنها متنفرّ و بیزار باشد، امّا چون قصد زیارت کربلا یا مکّه را نماید، خواه ناخواه، مستقیم یا با واسطه، باید با مقامات رسمی آن دولتها ارتباط برقرار کند و بدیهی است این ارتباط امری مرموز و غیر عادی تلقی نمی گردد. با ظهور حضرت بهاءالله و تبعید ایشان به عکّا و اراضی مقدّسه، وعود کتب عهد عتیق و جدید و احادیث اسلامی محقّق شد و پس ازآن، به تدریج قوم یهود شروع به رفتن به اراضی مزبور نمودند تا آنکه در ۱۹۴۸ سازمان ملل به آنان رسمیّت داد. نه تبعید حضرت بهاءالله به عکّا، و نه رفتن یهودیان به آن اراضی، به دست بهاییان نبود؛ بلکه ناصرالدّین شاه و سلطان عبدالعزیز عثمانی حضرت بهاءالله را به عکّا تبعید کردند.

در خصوص تشکیل اسرائیل نیز باید عرض شود که حضرت بهالله در یکی از الواح خود پیشبینی میکنند که سلاله ی حضرت ابراهیم که از نسل حضرت اسرائیل (حضرت یعقوب) است روزی به این اراضی باز خواهند گشت چنانچه در لوحی حضرت عبدالبهاء میفرمایند: “اینکه جمال مبارک فرمودند سلاله ی اسرائیل تحریر خواهند شد این بیان مبارک در وقتی بود که بنی اسرائیل رجوع ننموده بودند و در نهایت ذلت بودند… لکن این بیان مبارک در حق مومنین اسرائیلیان است یعنی کسانی که مومن شدند سایرین  با تتبع عزیز میشوند لابد دیگران هم به طفیل دارای عزت و ترقی میگردند در صورتیکه موافق و دوست و رفیق باشند ولی مقصد این نیست که اگر آنها عداوت کنند هم باز ترقی خواهند کرد بلکه خانه خود را خراب خواهند کرد” و در لوحی دیگر فرموده اند” ای سبیل جلیل ابراهیم عنقریب ملاحظه فرمائی که وعده ی الهیه در حق سلاله ی ابراهیم بالاخص تحقق یابد و فرح رخ بگشاید.” و در لوحی دیگر میفرمایند”: هوالابهی در خصوص اجتماع سلاله ی اسرائیل در اورشلیم بموجب نصوص انبیاء سوال نموده بودید اورشلیم و قدس الاقدس هیکل مکرم و اسم اعظم است زیرا آن مدینه ی الهیه و شهر بند یزدان است چه که جامع جمیع آلاء و نعم و حائز کل غناء و ثروت حقیقیه و تحف و زینت معنویه مشتمل بر شوون و خصائص حیات و محل ظهور اثار غریبه ی ربانیه است و اجتماع اسرائیل در آن عبارت از آن و بشارت بر آن است که کل اسرائیل در ظل لواء الهی وارد و بر بحر قدم وارد میگردند چه که این اورشلیم الهی که قدس الاقداس در قطبش واقع مدینه ی ملکوتی و شهر آسمانی است مشرق و مغرب در زاویه ای از او واقع ولی با وجود این بحسب ظاهر نیز اسرائیل در ارض اقدس جمع خواهند گشت و ذلک وعد غیر مکذوب مقصود این است که ذلتی را که از اسرائیل در دو هزار و پانصد سال کشید حال بدل بعزت سرمدیه خواهد گشت و بظاهر ظاهر نیز عزیز خواهند شد بقسمی که محسود اعدا گردند و مغبوط اودا طوبی لهم ثم بشری و البهاء علیهم اجمعین”
حضرت عبدالبهاء در یکی از مناجات های خود میفرمایند:” هوالله ای پروردگار در کتب و صحف بواسطه ی انبیاء اخبار فرموده ای و اسرائیل را بشارت داده ای و نوید بخشیده ای که روزی آید اسرائیل نومید امیدوار گردد و اسیر ذلت کبری عزت ابدیه یابد آن قوم پریشان در ظل رب الجنود در ارض مقدسه سر و سامان یابند و از اقالیم بعیده توجه به صهیون فرمایند ذلیلان عزیز گردند و مستمندان توانگر شوند گمنامان نام و نشان یابند و مبغوضان محبوب جهانیان شوند حال ستایش ترا که روز آن آسایش آمد و اسباب سرور و شادمانی حاصل شد اسرائیل عنقریب جلیل گردد و این پریشانی به جمع مبدل شود شمس حقیقت طلوع نمود و پرتو هدایت بر اسرائیل زد تا از راههای دور با نهایت سرور به ارض مقدس ورود یابند ای پروردگار وعد خویش آشکار کن و سلاله حضرت خلیل را بزرگوار فرما تویی مقتدر و توانا و تویی بینا و شنوا و دانا.ع ع”
حال که این مسئله واضحاً معلوم گشت لازم میاید که علت عدم تبلیغ در آن دیار نیز روشن شود. چنانچه در پیام مورخ ۲۳ جون ۱۹۹۵خوانده میشود: “بیت العدل از احبا خواسته است تا از تماس و ارتباط با اسرائیلی‌ها خودداری نمایند. وقتی شما دریافتید که فردی را که از طریق اینترنت (چت) با او صحبت می‌کنید فردی اسرائیلی است با کمال متانت ارتباط خود را با او ادامه دهید. فقط در نظر داشته باشید که شما نباید او را تبلیغ به دیانت بهائی بکنید… بر اساس سیاستی که از زمان حضرت بهاءالله دقیقاً رعایت می‌شده است، بهائیان مرام خود را در اسرائیل تبلیغ نمی‌کنند. همچنین اگر افراد اسرائیلی در خارج از اسرائیل نیز باشند ولی قصد بازگشت به اسرائیل را داشته باشند هم مورد تبلیغ قرار نمی‌گیرند” و البته در جایی دیگر ذکر شده است که ” اگر او (فرد اسرائیلی) قبلا و از طریق دیگری به امر مبارک علاقه مند شده است و به دنبال یافتن اطلاعات بیشتری است شما باید وی را به دفاتر مرکز جهانی بهائی در حیفا ارجاع دهید. به جهت اطلاع شما بیان می شود که مردم در اسرائیل به اطلاعات صحیحی در مورد امر بهائی شامل تاریخ و قوانین و تعالیم، دسترسی دارند. کتابهائی که دیانت بهائی را مورد توجه قرار داده اند در کتابخانه های اسرائیل یافت می شوند. ضمناً از زیارت اماکن مقدسه توسط اسرائیلیان نیز استقبال می شود.”بنابراین اولاً در اسرائیل تبلیغی صورت نمیگیرد ولی کتابخانه ها و اماکن بهایی برای اسرائیلیان کاملاً قابلیت دسترسی دارد، اما میتوان پرسید که چرا چنین محدودیت هایی وجود دارد و چرا در اسرائیل به طور خاص تبلیغی صورت نمیگیرد؟ در پاسخ به این مسئله که دارای چندین وجه است با توجه به آثار حضرت بهالله میتوان پاسخش را دریافت که در اینجا با ذکر نصوص به آن پاسخ داده میشود.

اولین دلیل حکم حکومتی و محدودیتی است که در آن اراضی برای تبلیغ امر مبارک قائل هستند.

حضرت بهاءالله می‌فرمایند: بر احدی جایز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد.
حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند: باری به نص قاطع جمال مبارک روحی لاحبائه الفداء ابداً بدون اذن و اجازه‌ی حکومت جزئی و کلی نباید حرکت کرد و هرکس بدون اذن حکومت حرکتی نماید مخالفت با امر مبارک کرده و هیچ عذری از او مقبول نیست. این امر الهی است، ملعبه‌ی صبیان نیست که نفسی چنین مستحسن شمرده و به میزان عقل خود بسنجد و نافع داند…
حضرت ولی امرالله فرمودند: اصل اساسی که باید مورد توجه قرار گیرد اطاعت از دولت حاکم است، در کشوری که در آن زندگی می‌کنیم ما نمی‌توانیم به صرف این که شخصاً به حکومت استبدادی علاقه نداریم وقتی چنین حکومتی بر سرکار آمد از اطاعت آن سرپیچی کنیم… ما باید در تمام موارد مطیع باشیم، مگر آنکه نقض بعضی از اصول روحانی نظیر انکار امر الهی مطرح باشد….

بنا به همین سه نص مختصر که میتوان تعداد بسیار بیشتری هم از آثار مبارکه آورد، معلوم میشود که بهائیان تابع حکومت و حاکمیتی هستند که در آنجا ساکنند. و همانطور که میدانیم در اسرائیل نیز تبلیغ کردن مخالف قانون است البته مسئله ی ایشان به این مختصر نیز ختم نمیشود. حضرت بهالله در خصوص آن دیار، خاصه مطالبی را فرموده اند که در اینجا سه تا از آن نصوص را ذکر میکنیم. حضرت بهالله خطاب به نبیل میفرمایند: ای نبیل بارها امر نمودیم و باز هم می گوئیم در بریّه شام ذکر مالک انام جائز نبوده و نیست چه که اهل آن به غایت از شاطی قرب بعیدند و از رحیق عنایت محروم. ارض آن به غایت مبروک است و خلق آن به غایت منحوس.(اسرار الآثار خصوصی، جلد ۵، صفحه ۲۰۰)
(مراد از بریه ی شام، همانطور که میدانیم سوریه است، و دور نگری حضرت بهالله را میرساند که از سلاله ی همان افراد است که امروز ما داعشیان را میبینیم که در آن دیار ظاهر گشتند.یعنی پدران داعشیان امروز همان افرادی بودند که حضرت بهالله در حقشان چنین فرموده اند.)

و در این لوح توضیحی بیشتر در این خصوص میدهند:

“در اکثر ایّام بین ایادی اعدا بودیم و حال مابین حیّات ساکنیم این اراضی مقدّسه در جمیع کتب الهی موصوف و مذکور و اکثر انبیاء و مرسلین از این اراضی ظاهر شده‌اند اینست آن بیدائی که جمیع رسل بلبّیک اللّهم لبّیک ناطق بودند و وعده ظهور اللّه در این اراضی بوده اینست وادی قضا و ارض بیضا و بقعه نوراء در کتب قبل جمیع آنچه الیوم ظاهر مذکور است ولکن اهل آن در جمیع کتب الهی غیر مقبول بشأنی که در بعضی از مقامات باولاد افاعی ذکر شده‌اند و حال این مظلوم مابین اولاد افاعی باعلی النّداء ندا مینماید و کلّ را بغایت قصوی و ذروه علیا و افق اعلی میخواند طوبی لمن سمع ما نطق به اللّسان فی ملکوت البیان و ویل لکلّ افل بعید …”
و همچنین در لوح اقتدارات میفرمایند: ” بلایاى این مظلوم سبب اعظمش اجتماع نفوس حول بوده…بارى شرایط نفوسیکه باذن فائزند اینست اول صحت مزاج و صحت بدن ثانى اسباب سفر از نقد وغیره و شرطیکه اعظم شرائط است تحصیل اذنست” (ص ٢۶-٢٧ کتاب اقتدارات) مراد از نفوس حول ساکنین عکا هستندکه در آن زمان حضرت بهالله در آنجا ساکن بودند.

و به همین علت است که بهائیان در آن اراضی بنا به سیاستی که از زمان حضرت بهالله وجود داشته است همچنان تبلیغ نمیکنند. شایان ذکر است که در کشور اسرائیل، هیچ شهروند بهایی ای نیز وجود ندارد و افراد بهایی صرفاً جهت زیارت میتوانند در مدت محدود مشخصی به شکل ویزای توریستی پا به آن اراضی گذارند و واضح است که جایی که در آن فرد بهایی ای ساکن نباشد طبیعتاً تبلیغ هم نمیتوان کرد، و البته واضح است که وجود مقامات بهایی در آن اراضی، حضور زوار از سرتاسر عالم و وجود کتابخانه ها و کتب بهایی به خودی خود یک تبلیغ میشوند اما به شکل غیر لسانی.

Comments are closed.