مسئله ی اطاعت از والدین و وظیفه ی تعلیم و تربیت در دیانت بهایی و پاسخ به دو نقد

ایمان مطلق آرانی

یکی دیگر از تعالیم دیانت بهایی که وجه مشترکی است با بقیه ی ادیان مسئله ی اطاعت از والدین است که بارها و بارها در اثار به ان تاکید شده است. حضرت بهالله میفرمایند: ” اعظم از کلّ بعد از توحید باری جَلَّ و عَزَّ مراعات حقوق والدین است.”۱ و همینطور حضرت عبدالبهاء میفرمایند “حقوق پدر ومادر مقارن حقوق حضرت احدیّت است “۲ و همچنین میفرمایند: ” ” پدر و مادر را اطاعت کنید که از شما راضی باشند تا خدا از شما راضی شود “۳ در دیانت اسلام نیز تعلیمی به چنین مضمون هایی وجود دارد و حق میفرماید ” لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا  “۴ یعنی به جز خدا خدا را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید. (هر گاه به صیغه ی امر خداوند سخن میگوید احسان را باید به معنای اطاعت نیز فهمید)”وَقَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا کَرِیمًا”.۵ یعنی: پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر [خود] احسان کنید اگر یکى از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگى رسیدند به آنها [حتى] اوف مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنى شایسته بگوى. و همچنین در سوره ی نساء میفرماید: “ وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَى ” خدا را بپرستید و چیزی را برای او شریک نشوید و به والدین خود احسان کنید. و همچنین در احادیث آمده است که امام صادق علیه السلام می فرماید:”أتی رجل رسول الله صلی الله علیه و آله فقال: «یا رسول اللّه ! اِنّی راغب فی الجهاد نشیط»، قال: فقال له النبی صلی الله علیه و آله : فجاهد فی سبیل اللّه فانّک ان تقتل تکن حیاً عندالله ترزق و ان تمت فقد وقع أجرک علی الله و ان رجعت، رجعت من الذّنوب کما ولدت»، قال: «یا رسول الله! انّ لی والدین کبیرین یزعمان انّهما یأنسان بی و یکرهان خروجی»، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : فقّر مع والدیک فوالّذی نفسی بیده لأنسهما بک یوماً و لیله خیر من جهاد سنه” ۷.

 یعنی در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله مردی به حضور آن حضرت شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا! علاقه دارم در جهاد شرکت کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله هم او را به امر خیر تشویق نمود، تا اینکه آن مرد عرض کرد: یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که از رفتن من به جبهه کراهت دارند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت، ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آن خدایی که جانم در دست اوست، بودن یک شبانه روز با آنها از جهاد یک سال بهتر است.

در خصوص حدیث متاخر که ذکر شد نیز حضرت عبدالبهاء مطلب متشابهی دارند که همین مضمون را در پاسخ به نامه ی یکی از احباء که بین خدمت به پدر و خدمت به امرالله مانده بود دادند. حضرت عبدالبهاء میفرمایند: ” ای دختر ملکوت نامه هایت رسید و از مضمون معلوم گردید که والده محترمه ات صعود بجهان پنهان نموده و تنها مانده ای و آرزویت خدمت پدر عزیز است و خدمت بملکوت اللّه . متحیّری که بکدام پردازی . البتّه بخدمت پدرت پرداز و در این ضمن هر وقت فرصت یافتی بنشر نفحات اللّه مشغول شو”۸

با توجه به آنچه آمد معلوم گشت که تا چه میزان اطاعت از والدین امری مهم و خطیر است که هر فرد مومن و متدینی باید به آن عامل باشد. اما باید پرسید که حدود و ثغور آن تا کجاست؟
در نهج البلاغه حضرت امیر المومنین میفرمایند” لا طاعه لمخلوق فی معصیه الخالق.”۱۰ بنابراین طاعت هیچ آفریده ای از رهگذر نافرمانی آفریدگار، معقول و جایز نیست و ما مجاز نیستیم که اطاعت از غیر خدا را بر اطاعت از خدا ترجیح دهیم و خداوند متعال در قرآن مجید، ما را به اطاعت کورکورانه از پدران و نیاکان بر حذر می دارد و می فرماید:یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا لا تَتَّخِذُوا ابائَکمْ وَ اِخْوانَکمْ اَوْلِیاءَ اِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَی الاْیمانِ وَ مَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَأولئِک هُمُ الظّالِمُونَ.۹ یعنی اى کسانى که ایمان آورده‏ اید اگر پدرانتان و برادرانتان کفر را بر ایمان ترجیح دهند [آنان را] به دوستى مگیرید و هر کس از میان شما آنان را به دوستى گیرد آنان همان ستمکارانند.
در آثار بهایی نیز همین مفهوم نیز مستفاد میشود. حضرت بهالله میفرمایند: ” ذکر والد نمودی امروز جمیع نسبتها منقطع است اِن شاء اللّه جهد نمائی تا نسبتت بحقّ شود ولکن باید با پدر بکمال محبّت رفتار نمائی . امری که سبب ضُرّ امر اوست و یا علّت حُزن او ارتکاب آن محبوب نه “۱۱ و همچنین میتوان این مسئله را با بررسی نقش تعلیم و تربیت والدین بررسی و تقریر کرد که اگر قصوری حاصل باشد در تعلیم و تربیت – که یکی از انواع تعلیم و تربیت، پرورش روحانی میتواند باشد – حق والدی از پدر حتی میتواند سلب شود. در ادامه به اهمیت تعلیم و تربیت خواهیم پرداخت.

تعلیم و پرورش

کودک آدمی از همان دم که نطفه اش بسته میشود و موجودیت میابد نیازمند پرورشی است که در رحم مادر شکل میگیرد. در ماه دوم، رشد به سرعت ادامه می یابد. چشم ها،گوش ها، بینی، چانه و گردن شکل میگیرند. جوانه های ریز به دست ها، پاها، انگشتان دست و پا تبدیل میشوند و اندامهای درونی نظیر روده ها رشد کرده، قلب حفره های مجزایی را تشکیل میدهد و کبد و طحال تولید سلولهای خون را بر عهده میگیرند. در هفته ی هفتم تولید نورون ها در عمق مجرای عصبی با سرعت غیر قابل باور دویست و پنجاه هزار نورون در هر دقیقه، شروع میشود و کم کم به شکل رشته ی نازکی به سمت قسمتهای اصلی مغز رفته و مغز را تشکیل میدهند. از هفته ی نهم تا پایان حاملگی ارگانیزم در طول این مرحله ی “رشد تکمیل شدن” به سرعت از نظر اندازه بزرگ میشوند که توضیح و شرح آن ما را از بحث خود دور کرده. اما همین قدر کافی است که بدانیم، مادر در دوران حاملگی، جواز استفاده از بسیاری داروها، مصرف الکل، مصرف مواد مخدره و دخانیات را ندارد و استفاده از هر یک میتواند جنین را آسیب زده و یا آنکه بخشی از رشد او را مختل کند و بنابراین نوزاد بیمار، یا ناقص به دنیا آورد. پر واضح است که مادری که چنین قصوری را در حق فرزند خود کند، عامِل به عمَلی نابخشودنی شده است. واضح است که پدر نیز وظیفه ی برقراری آرامش همسر و برآوردن نیاز مادر را در این دوران دارد. بارداری با تغییرات گسترده روانی و جسمی در مادران باردار همراه میباشد. استرس، اضطراب و افسردگی از جمله عوامل تأثیرگذار بر عملکرد و عدم توجه به خود در زنان باردار میباشد.افزایش استرس و افسردگی در زنان در معرض خطر زایمان زودرس، باعث کاهش رفتارهای خودمراقبتی در آنان می‌شود، لذا مدیریت و شناسایی زنان باردار در معرض استرس و افسردگی و برنامه‌ریزی و انجام اقدامات مناسب جهت کاهش افسردگی و استرس آنها موجب افزایش سطح خودمراقبتی در زنان در معرض خطر زایمان زودرس خواهد شد. بنابراین میتوان گفت که حتی در دوران حاملگی که جنین در درون رحم مادر قرار دارد، پدر نیز نقش اساسی و مهمی دارد که هرگز نباید آنرا کم انگاشت و یا نادیده گرفت. ۱۲ در ماه های اول پس از تولد نوزاد، قالب نیازهای کودک جسمانی است که شامل تغذیه، بهداشت، و محبت مادر میشود. دوره ی شیرخوارگی، حساس ترین، مهمترین و حیاتی ترین دوره ی رشد و تکامل انسان محسوب میشود و شیر مادر، نقش تعیین کننده ای را در رشد جسمانی و روانی و عاطفی نوزاد ایفا میکند و سلامت نوزاد وابسته به کیفیت و کمیت شیر مادر است. حضرت عبدالبهاء میفرمایند ” … از یوم تولد، باید هر آنچه منجر به سلامتی کودک میشود، برایش مهیا گردد و این حقیقت را بدان که در صورت وجود، شیر مادر بهترین و موافقترین و مناسب ترین غذا برای کودک است. مگر آنکه مادر بیمار باشد و یا شیرش کاملاً خشک شده باشد.”  حضرت عبدالبهاء میفرمایند ” … از یوم تولد، باید هر آنچه منجر به سلامتی کودک میشود، برایش مهیا گردد و این حقیقت را بدان که در صورت وجود، شیر مادر بهترین و موافقترین و مناسب ترین غذا برای کودک است. مگر آنکه مادر بیمار باشد و یا شیرش کاملاً خشک شده باشد.”  بدیهی است نوزادی که در دوران جنینی به نیازهای او توجه شده است و طبیعت، به شکل اتوماتیک بهشتی را در درون رحم مادر برای او پدید آورده است، در دوران شیرخوارگی که از ابتدای تولد تا پایان دو سالگی است نیز به همین آرامش و اهمیت دادن به نیازهایش نیاز دارد. اهمیت شیر مادر صرفاً در خصوص تغذیه نیست، بلکه در آغوش گرفتن مادر و رابطه ی بدنی و لمس تن مادر و شنیدن صدای قلب مادر، به کودک احساس امنیت و آرامش میدهد؛ این مسئله تا حدی اهمیت دارد که در تحقیقی دیده شده است که کودکانی که بین چهار تا پنج روز در اغوش گرفته نشده اند و صرفاً به آنها به وسیله شیشه شیر، غذا داده میشده است، بعد از گذر پنج، شش روز فوت کردند! به همین جهت است که حضرت عبدالبهاء نقش مادر را در تعلیم و تربیت و پرورش مادران اقدم دانسته و میفرمایند ” این واضح است مادر اوّل مربّی است و مؤسسّ اخلاق و آداب فرزند . پس ای مادران مهربان این را بدانید که در نزد یزدان اعظم پرستش و عبادت تربیت کودکان است بآداب کمال انسانیّت و ثوابی اعظم از این تصوّر نتوان نمود” ۱۳ پس از رشد جسمانی که ذکر آن رفت مرحله ی بعدی رشد، رشد حرکتی است که از بدو تولد تا شش سالگی ادامه دارد و عبارت است از نشستن، سینه خیز و چهار دست و پا رفتن، هماهنگی حرکات، ایستادن و راه رفتن است. بیشتر کودکان از حدود نه و ده ماهگی به کمک میز یا صندلی میایستند و معمولاً در سیزده ماهگی بدون کمک دیگران راه میروند اگرچه تلوتلو میخورند ولی از هجده ماهگی بدون کمک دیگران راه میروند. رشد ذهنی مرحله ی دیگر از رشد است که دو سال اول زندگی کودک را دوره ی حسی-حرکتی  مینامند که در این دوره، بیشتر فعالیت های ذهنی کودک محدود به حس و حرکت است. این مرحله پس از دو سالگی که کودک شروع به صحبت کرد پایان میپذیرد، زیرا کودک شروع به نماد سازی میکند. زبان نشانه ی تسلط بر نمادهاست. در دو سالگی، کودک از نظر رشد ذهنی به مرحله ای دیگر میرسد که تا شش سالگی ادامه دارد. در این مرحله، کودک میتواند تقلید کند، و به همین دلیل از رفتار های دیگران می آموزد. بنابراین مهم است که کودک رفتارهای سازنده و سالم را مشاهده کند تا همان رفتار ها را بیاموزد. یکی دیگر از ویژگی های مهم کودکان در این دوره آن است که آنها از درگ دیگران تا حدی ناتواند، آنان نمیفهمند که مردم دیدگاه های متفاوتی دارند. به عبارت دیگر آنان خود محور Self-center میشوند. یعنی ایشان فکر میکنند آنچه در عالم است به خاطر خودشان است، اگر از ایشان بپرسید چرا کارتون پخش میشه، میگویند چون من دوست دارم، اگر جلوی چشمشان را بگیرید و بپرسید آیا من میتوانم ببینم، چون خودش نمیبیند فکر میکند که شما هم نمیبینید بنابراین میگوید نه. دیگر مرحله ی رشد، رشد عاطفی است که یکی از مهمترین جنبه های رشد در دوره ی کودکی است. کودکان در سه یا چهار ماه اول زندگی، واکنش های بسیاری از خود نشان میدهند که نشان دهنده ی حالت های عاطفی انان است، مثلاً، وقتی با منظره ی غیر منتظره ای رو به رو میشوند، حرکات آنان آرام و از ضربان قلبشان کاسته میشود که به آن غافلگیری گفته میشود. یا در پاسخ به سرما و گرما، درد و گرسنگی، واکنشی نشان میدهند که با افزایش حرکات، بستن چشم، افزایش ضربان قلب و گریه همراه است و به آن ناراحتی در واکنش به محرومیت جسمی گفته میشود. در فاصله ی هفت تا دوازده ماهگی کودکان ترس های جدیدی را از سر میگذرانند. یکی از معمولترین ترسهای کودکان غریبی کردن است که در هشت ماهگی ایجاد میشود و کودک وقتی با غریبه ای مواجه میشود، گریه میکند و به مادرش میچسبد. یکی دیگر از ترسها ترس از جداست است که از هفت تا دوازده ماهگی شروع میشود و اوج آن در پانزده تا هجده ماهگی است و سپس کمتر میشود. نکته ی مهم آن است که هر چه ارتباط مادر و کودک قوی تر باشد، از شدت اضطراب جدایی کاسته میشود. حضور افرادی در کنار کودک مانند، خواهر و برادر و پدر و عمه و ….. سبب میشود تا این ترس کاهش یابد. زیرا چنانچه مادر نباشد، افراد آشنای دیگری هستند که کودک در کنار انها احساس امنیت کند. یکی از مهمترین بازی ها برای فروکش کردن ترس از جدایی بازی قایم موشک است که به کودک اجازه میدهند تفکیکی بین نبودن و نیستی را درک کند، و متوجه شود که اگر در حال حاضر مادر فرضاً نیست به معنای نبود دائمی او و نابود و نیست شدنش نیست. مسئله ی دیگر پرخاشگری است، همانطور که قبلاً در خصوص تقلید گفتیم از دو سالگی کودک شروع به تقلید میکند و نقش و سرمشق ها در احساسات و عواطف کودک اثر فوق العاده ای دارد. مثلاً وقتی مادر عصبانیتش را سر فرزندش خالی میکند و او را کتک میزند. یا سر او فریاد میزند، کودک نیز عصبانیت و پرخاشگری را می آموزد و در زندگی خود به عنوان یک راه حل به کار میگیرد. در حالی که اگر مادر عصبانیت خود را کنترل کند، کمتر احتمال دارد که کودک رفتار پرخاشگرانه را بیاموزد. رفتارهای پرخاشگرایانه در چهار سالگی به اوج خود میرسد، طرد کودک، بی توجهی به کودک یا تربیت او، از عوامل ایجاد پرخاشگری است. به همین جهت هم هست که حضرت عبدالبهاء میفرمایند: ” طفل نباید بخاطر عدم پیشرفت مورد سرزنش و عتاب قرار گیرد بلکه باید با صبر و حوصله تربیت شود. “۱۴ و همچنین خصوص تنبیه طفل میفرمایند:” امهات باید نهایت اهمیت بدهند و همت بگمارند زیرا شاخه تا تازه و تر است هر نوع تربیت نمایی تربیت شود پس امهات باید طفلان خردسال را مانند نهالهائی که باغبان میپرورد پرورش دهند شب و روز بکوشند تا در اطفال ایمان و ایقان و خشیت رحمت و محبت و بر آفاق و فضائل اخلاق و حسن صفات تاسیس یابد. مادر اگر از طفل حرکت ممدوحی بیند ستایش کند و تحسین نماید و تسریر خاصر طفل کند و اگر ادنی حرکت بی قاعده ای صدور یابد طفل را نصیحت کند و عتاب ننماید و به وسائط معقوله حتی زجر لسانی جزئی اگر لازم باشد مجری دارد ولی ضرب و شتم ابدا جائز نیست بعکس اخلاق طفل از ضرب و شتم مذموم گردد و علیکن البهاء الابهی.”۲۸  والدینی که برای کنترل شرایط فرزند خود را کتک می‌زنند معمولاً خودشان در مورد خودشان حس خوبی ندارند، زیرا خود آن‌ها نیز در عمق ضمیر خود می‌دانند که روش تربیتی صحیح در پیش نگرفته‌اند. معمولاً اینگونه والدین در مواجهه با شرایط دشوار و زمانیکه نمی‌دانند باید چه واکنشی نشان دهند سر کودک خود فریاد می‌زنند و یا از تنبیه بدنی استفاده می‌کنند. اما پس از اینکار و با دیدن نتایج منفی بعدی، از این کار خود پشیمان می‌شوند. همه پدر و مادر‌ها می‌دانند که بهترین وسیله برای کنترل فرزندان و تربیت آن‌ها عشق و صمیمیتی است که بین آن‌ها وجود دارد. با از بین رفتن این محبت و تبدیل آن به نفرت و ترس، نه تنها فرایند تربیت کودک ساده‌تر نمی‌شود، بلکه دشوار‌تر نیز خواهد شد. تنبیه بدنی و استفاده از خشونت جایگاه پدر یا مادر را در خانواده بی‌ارزش می‌کند. قدرت داشتن در خانواده به معنای بزرگ و مورد احترام بودن است، نه وحشتناک بودن. والدینی که خواستار حفظ همیشگی قدرت و جایگاه خود در خانواده هستند باید بدانند که قدرتی که ناشی از ترس اطرافیان باشد پایدار نیست. والدینی که برای کنترل فرزند خود از کتک زدن و تنبیه بدنی استفاده می‌کنند بازنده بازی بین خود و فرزندشان هستند. پس از مدتی احترامی که کودک برای والدین خود قائل بوده است از بین می‌رود و در عین حال خود پدر یا مادر نیز از خود ناراضی خواهد شد. چنین پدر و مادرهایی به تدریج به این روش تربیتی عادت خواهند کرد و نمی‌توانند در شرایط گوناگون از استراتژی‌های تربیتی دیگری استفاده کنند. اعمال خشونت بر کودکان بر رابطه بین والدین و فرزندان نیز تاثیر بسیار بدی می‌گذارد. تنبیه بدنی باعث می‌شود کودک و پدر یا مادر روز به روز از هم دور‌تر شوند و برقراری ارتباط برای آن‌ها دشوار‌تر گردد. این مشکل زمانی حاد‌تر می‌شود که خانواده در شرایطی غیر عادی به سر برد، مانند جدایی پدر و مادر از هم یا فوت یکی از والدین. هر چند که برخی کودکانی که توسط والدین خود تنبیه بدنی می‌شده‌اند در آینده والدین خود را می‌بخشند و محبت آن‌ها را می‌پذیرند، اما برای اکثر افراد فراموش کردن خشونت والدینشان دشوار است. چنانچه دلبستگی بین مادر و کودک ایجاد شده باشد و والدین کودک خود را همانطور که هست بپذیرند و دوست داشته باشند، در کودک احساس ارزشمندی و دوست داشتنی بودن ایجاد میشود که به رشد عزت نفس کمک فراوانی میکند. عزت نفس شاه کلید سلامت روان است و از بیماری ها و آسیب های روانی و جسمی زیادی پیشگیری میکند. این است که حضرت عبدالبهاء میفرمایند” اطفال را باید امّهات…. در نهایت لطافت و نظافت و مهربانی طفل را پرورش دهند تا آنکه هر کودکی از بدو حیات نسیم محبّت اللّه را استنشاق نماید و از رائحه هدایت اللّه باهتزاز آید .”۱۵
ضرورت توجه به تفاوتهای فردی:هریک از کودکان با تفاوتها و روحیه ی خاصی به دنیا میآیند که گفته میشود. بعضی از کودکان آرامتربه آن مزاج یا خلق و خو و خوش اخلاق تر و بعضیها ناآرام و دشوارند. مزاج یا خلق و خوی کودکان میتواند بر پیوند عاطفی اولیه بین آنها و والدینشان اثر بگذارد.مثلا کودکی که بهراحتی به بغل والدین میآید، در برابر واکنش والدین میخندد، بهراحتی آرام میشود، به دیگران میخندد و… اثر مثبتی بر اطرافیان میگذارد، تا نوزاد یا کودکی که ناآرام است، گریه های شدیدی دارد، خواب کمی دارد، وقتی برای آرام کردن، او را در آغوش میگیرند خود را سفت و محکم نگه میدارد یا سعی میکند خود را از آغوش والدین درآورد، با هر محرکی دچار ناآرامی و بیقراری میشود و…. بعضی از این تفاوتها در سالهای بعد نیز ادامه مییابد. بعضی از کودکانی که مزاج دشواری دارند، به گونه ای رفتار میکنند که منجر به فشار و ناراحتی والدین میشود و درنهایت برخورد و واکنش والدین نسبت به آنان نیز تغییر میکند.به این ترتیب، نه تنها والدین بر رفتار کودکان تأثیر میگذارند، کودکان نیز بر رفتار والدین خود تأثیر میگذارند. ضروری است در برخورد با کودکان به مراحل رشد و همچنین مزاج کودکان و تأثیر آن بر ارتباط والدین با کودک توجه کرد.
بعد از پنج سالگی رشد کودک مراحل دیگری به خود میگیرد که در ادامه به ذکر آن میپردازیم. حضرت عبدالبهاء میفرمایند: ” اما اطفال از پنج سالگی باید در تحت تربیت داخل شوند یعنی روزها در محلی که مربیان هستند محافظه شوند و ادب آموزند و به تحصیل بعضی حروف و کلمات و قرائت مختصر بعنوان بازی تعلیم شوند. چنانکه در بعضی بلاد حروف و کلمات را از شیرینی ساخته به طفل میدهند مثل شکل الف از شیرینی ساخته ان اسمش الف است با را از شیرینی ساخته اند اسمش با است و همچنین سایر حروف به طفل خردسال میدهند اطفال زود حروف را یاد میگیرند…. اما در وقت خواب اطفال، امهات باید غرلیات جمال مبارک را بخوانند تا از سن طفولیت این اطفال به آیات هدی تربیت شوند.” ۱۷ و در بیانی دیگر میفرمایند:”… اگر نهالی تحت توجه و مراقبت دقیق باغبان در آید نشو و نمای کامل حاصل کند و ثمره مرغوب به بار آرد اطفال را باید از دوران طفولیت تعلیم صحیح نمود و به نحو منظم تربیت کرد تا روز به روز ترقی نمایند و بصیرت بیشتر حاصل کنند و دایره ی استعداد و روحانیتشان وسیعتر گردد. از اغاز طفولیت باید تعلیم گیرند نمیتوان آنها را به وسیله کتاب چیزی آموخت بسیاری از علوم و مبادی مقدماتی باید در پرورشگاه ها برای اطفال روشن شود و به وسائل بازی و سرگرمی مسائلی را بیاموزند اغلب افکار و معلومات باید ضمن صحبت و مذاکره تفهیم گردد نه از راه کتاب، یک طفل باید از طفل دیگر درباره این مواضیع پرسش کند و طفل ثانی پاسخ گوید بدین طریق ترقی محسوس حاصل خواهد شد فی المثل ریاضی نیز بایستی به صورت سوال و جواب تفهیم گردد و یکی از اطفال سوالی طرح میکند و طفل دیگر باید جوابگو باشد بعداً خود اطفال به میل و اراده خویش با یکدیگر راجع به همان مسائل بحث خواهند نمود. اطفالی که در راس کلاس باشند باستی جایزه و انعام دریافت دارند باید تشویق شوند و چون یکی از ایشان پیشرفت قابل ملاحظه ای ظاهر ساخت باری حصول ترقی بیشتر لازم است مورد تمجید و ترغیب قرار گیرد حتی در مسائل الهیه سوالات باید شفاها بعمل آید و اجوبه نیز به همان قرار شفاهی داده شود. اطفال باید بدین قرار با یکدیگر به بحث و مذاکره پردازند.”۲۰  در این دو نص حضرت عبدالبهاء به حداقل شش وجه از تعلیم و تربیت توجه کرده اند. اولین وجه ورود اطفال به کلاسهای گروهی است که رشد اجتماعی کودک را شکل میدهد و سبب آن میشود که کودک بتواند با همسالان خود ارتباط برقرار کرده و دوست یابی کند و با دوستانش بازی کند. دومین نکته بحث انگیزشی است که 
ایوان پاولو (Ivan Pavlov) تحت عنوان Classical Conditioning معروف است که یک نوع ساده ی یادگیری است که در آن موجودات پیش بینی می کنند یا رویدادها را با  یک دیگر مرتبط می کنند. شکل کلاسیک این طرح را پاولو، با آموختن به یک سگ نشان داد که در هنگام غذا خوردن سگ، صدای زنگی میامد، بعداً تبدیل شد به اینکه زنگ که زده میشد سگ متوجه میشد که زمان غذا خوردن است و به سمت غذا میرفت و سپس خود شنیدن صدای زنگ حتی اگر غذایی هم نبود سبب میشد که سگ بزاقش بیاید. برای تجربه گرایان این روش یک نوع ساده ی یادگیری است که در ان یک محرک میتواند پاسخی را که معمولاً توسط محرک دیگری به وجود میاید، را تحریک کند. ۱۸  نکته ی سوم اینکه میفرمایند در هنگام خواب برای کودکان غزلیات حضرت بهالله را بخوانیم که علاوه بر لذت و کیف و یادگیری شعر و ادب پارسی، تعلیم و تربیت روحانی نیز شود. نکته ی پنجم مسئله ی تشویق است چنانچه در لوحی دیگر میفرمایند:” اگر به طفل گفته شود که استعداد او کمتر از همکلاسی او است سبب تنزل طفل خواهد شد و مانع پیشرفت او بلکه باید تشویق شود تا پیشرفت نماید با گفتن شما خیلی با استعداد هستید و اگر کوشش نمائید به درجات بالاتری میرسید.”۲۱ هر فردی صرف نظر از سنش انتظار دارد در مقابل کار خوبی که انجام میدهد، مورد تشویق قرار گیرد. این موضوع در مورد کودکان نیز با شدت بیشتری دیده می شود. بطوریکه تشویق می تواند به عنوان یک ابزار مهم تربیتی در اختیار والدین قرار گیرد. تشویق کودکان در تغییر رفتار آنها نقش بسیار مهمی دارد. بنابراین با پاداش دادن به رفتارهای قابل قبول کودک می توانیم باعث تقویت و تثبیت و نهایتاً یادگیری رفتار مطلوب در او شویم. در سنین خردسالی می توان از پاداش های کلامی بهترین استفاده را برد. یعنی در زمانی که کودک رفتار مطلوبی را انجام می دهد با کلام محبت آمیز و نیکو او را مورد تشویق قرار دهید. مثال: به به، آفرین متشکرم و… اگر پاداش های کلامی با توصیف کردن رفتار خوب کودک همراه باشند، نتیجه خیلی بهتری خواهند داشت. چرا که کودک کاملاً متوجه کار درستی که انجام داده، م یشود. مثلاً زمانی که کودک بعد از ورود به خانه کفشهایش را در جای مخصوص کفش گذاشت به او بگوییم، از اینکه کفشهایت را سرجایش گذاشتی، متشکرم. همچنین پاداش های غیر کلامی شامل پاداش هایی هستند که از کلام استفاده نمیگردد و با رفتارهایی ساده مثل با دست پشت کودک زدن، دست روی شانه او گذاشتن یا چشمک زدن مشخص میشود. گاهی می توان کارهایی را که کودک واقعاً علاقمند به انجام آنها میباشد را به عنوان جایزه در نظر گرفت. این کارها ممکن است شامل انجام یک بازی، خواندن یک داستان یا رفتن به سینما و یا یک گردش دسته جمعی باشد. گاهی از وسایل و اشیاء مورد علاقه کودک برای پاداش دادن استفاده می کنیم. مانند اسباب بازی. مثال: اگر اطاقت را امروز عصر مرتب بکنی آن اسباب بازی که دوست داری برایت می خرم. البته باید توجه داشت که این نوع پادا شها با باج خواهی تفاوت دارد، چرا که این پادا شها در مقابل انجام کاردرست و افزایش انگیزه داده میشود در حالیکه باج یا قبل از انجام رفتار داده میشود و یا در مقابل انجام کار غلط و نادرست پرداخت میشود.دو نکته ی مهم اینکه اولا تشویق باید بلافاصله بعداز انجام رفتار خوب صورت گیرد. و در ثانی تشویق در شروع یک رفتار خوب مثلاً به موقع خوابیدن به صورت مکرر و برای ایجاد انگیزه بیشتر انجام میشود و برای جلوگیری از وابسته شدن کودک به این پادا شها وقتی رفتار ثبات پیدا کرد به تدریج این تشویقها را کم کرده و به صورت گاهگاهی ارائه میشوند.۲۲ و نکته ی پنجم روش برقراری دیالوگ و گفتگو است که برای یادگیری مطلب حضرت عبدالبهاء پیشنهاد داده اند که امروزه این روش بسیار کارآمد و مفید برای آموزش کودکان قلمداد میشود. و در نهایت روش دیگری حضرت عبدالبهاء پیشنهاد میدهند روش تعلیم و تربیت به وسیله ی بازی است. در روانشناسی بازی عبارتست از: “فعالیتی‏ که بدون وجود نیروی خارجی(زور و اجبار)و کاملا اختیاری و بدون هدف و منظور خاصّی انجام می‏‌گیرد،به‏طوری که انجام آن‏ سبب آرامش و لذت گردد.” بازی با کار تفاوت زیادی ندارد. تنها اختلافی که می‌توان بین آن دو دانست، در انگیزه انجام فعالیّت می‌باشد. کودک بدون بازی و بازیچه مانند ماهی بدون آب است. از نظر حیات‏شناسی، بازی وسیله سلامت جسم و پرورش حواس است. زیست‏شناسی نیز بازی را برای رشد اجتماعی و تکامل موجود زنده لازم می‏شمارد، جامعه‏شناسان بازی را برای رشد اجتماعی کودکان ضروری می‏دانند و به نظر روانشناسان بازی فعالیت منحصر به فرد آدمی است.۲۳ به اعتقاد روانشناسان، اطلاعاتی که کودک از طریق بازی کسب می‏کند نه تنها برای زندگی فعلی او بلکه با زندگی آینده او ارتباط می‏یابد. بازی فرایندی است که آماده‏سازی کودک را برای آینده مشخص می‏کند. بازی برای تحول شناختی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی کودک ضرورت تام دارد بازی طریقه یادگیری کودک درباره بدن خود و دنیای پیرامون است بازی وسیله‏ای برای سازندگی کودک است. او از طریق بازی یاد می‏گیرد ابداع می‏کند و تجربه نماید. بازی رشد هوشی را تسریع می‏کند در این صورت آشنا کردن کودک با بازی و محرک بازی یکی از عواملی است که رشد شناختی کودک را تسهیل می‏کند بازی برای رشد مهارت‏های ذهنی، اساسی است. کودکان در بازی می‏توانند بدون دخالت دیگران تجربه بیندوزند و دراین ضمن توانایی‏هایی را کسب کنند.۲۴همچنین
حضرت بهالله در خصوص موضوع تعالیمی که باید در کلاسهای اطفال ارائه شود میفرمایند” … اول تربیت آداب و تربیت به اخلاق و تعدیل صفات و تشویق بر اکتساب کمالات و تحریص بر تمسک به دین الله و ثبوت بر شریعت الله و اطاعت و انقیاد تام به حکومت عادله و صداقت و امانت به سریر سلطنت حاضره و خیر خواهی عموم اهل عالم و مهربانی با کل امم و تعلیم فنون مفیده و السن اجنبیه و حسن سلوک و مداومت ادعیه خیریه در حق ملوک و مملوک و اجتناب از قرائت کتب مادیه امم طبیعیه و از حکایات و روایات عشقیه و تالیفات غرامیه. خلاصه جمیع دروس محصور در اکتساب کمالات انسانیه…”و در جایی دیگر میفرمایند:” مادام که اولاد در مرحله طفولیت هستند، آنان را از ثدی الطاف الهیه بنوشانید و در مهد ترقی و تعالی پرورش دهید و در آغوش فضل و رحمت ربانی، بزرگ کنید، از هر علم مفیدی بهرمند سازید و در هر فن و هنر نادر و بدیعی، سهیم نمائید. آنان را با کار و کوشش بزرگ کنید و به سختی و صعوبت عادت دهید.”۳۰ و همچنین  حضرت عبدالبهاء میفرمایند” حضرت بهالله وحدت تربیت را اعلان نمودند که به جهت اتحاد عالم انسانی لازم است که جمیع بشر یک تربیت شوند رجال و نساء دختر و پسر تربیت واحد گیرند و چون تربیت در جمیع مدارس یک نوع گردد ارتباط تام بین بشر حاصل شود و چون نوع بشر یک نوع تربیت یابد وحدت رجال و نساء اعلان گردد و بنیان جنگ و جدال برافتد و بدون تحقق این مسائل ممکن نیست زیرا اختلاف تربیت مورث جنگ و نزاع، مساوات حقوق بین ذکور و اناث مانع حرف و قتال است زیرا نسوان راضی به جنگ و جدال نشوند این جوانان در نزد مادران خیلی عزیزند هرگز راضی نشوند که آنها در میدان قتال رفته و خون خود را بریزند جوانی را که بیست سال مادر در نهایت زحمت و مشقت تربیت نموده آیا راضی خواهد شد که در میدان حرب پاره پاره گردد هیچ مادری راضی نمیشود ولو هر اوهامی بعنوان محبت وطن و وحدت سیاسی و وحدت جنس و وحدت نژاد و وحدت مملکت اظهار دارند و بگویند که این جوانان باید بروند و برای این اوهامات کشته شوند لهذا وقتی که اعلان مساوات بین زن و مرد شد یقین است که حرب از میان بشر برداشته خواهد شد.” ۱۹ بنابراین بنا به نص صریح حضرت بهالله و تفاوتی میان دختر و پسر در امر تعلیم و تربیت نیست و حتی در خصوص تعلیم نساء تاکید میفرمایند که تربیت ایشان در اولویت است چنانچه حضرت عبدالبهاء میفرمایند: ” ای اماء رحمن مدرسه بنات اهم از مدرسه ذکور است. زیرا دوشیزگان این قرن مجید باید نهایت اطلاع از علوم و معارف و صنایع و بدایع این قرن عظیم داشته باشند تا به تربیت اطفال پردازند و کودکان خویش را از صغر سن تربیت به کمال نمایند و اگر مادر چنانکه باید و شاید حائز فضائل انسانی باشد، اطفال مانند فرشتگان در نهایت کمال و جمال و آداب، پرورش یابند. پس این مدرسه بنات که در آن سامان تاسیس شده ، باید مشمول نظر احبای الهی گردد و مورد اهتمام نفوس رحمانی شود. معلماتی که در این مدرسه هستند، اماء مقربه درگاه احدیتند. زیرا امتثال اوامر مقدسه جمال مبارک نمودند و به تربیت اطفال اناث برخاستند. روزی آید که این دختران مادران گردند و هر یک در نهایت ممنونیت به درگاه احدیت تضرع و زاری نمایند و این معلمات را نجاح و فلاح و رستگاری طلبند و علو درجات در ملکوت رب الایات خواهند..” و همچنین میفرمایند: ” … تربیت و تعلیم بنات اهم ترین امور است. زیرا این دختران وقتی مادران گردند و اول مربی اطفال، امهاتند. اطفال را هر قسم تربیت نمائید، نشو نما کنند و مادام الحیات آن تربیت تاثیرش باقی و تبدیل و تغییر بسیار مشکل. مادر بی تربیت و نادان، چگونه تربیت و تعلیم اطفال نماید؟ پس معلوم شد که تربیت دختران اعظم و اهم از پسران است. این کیفیت بسیار اهمیت داردو باید نهایت همت و غیرت را مبذول داشت. خدا در قرآن می فرماید:” لا یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون”. پس جهل مطلقا مذموم خواه در ذکور خواه در اناث، بلکه در اناث مضرتش بیشتر است. لهذا امیدوارم که احبا اطفال را چه ذکور، چه اناث در نهایت همت تربیت و تعلیم نمایند. هذا هو الحق و ما بعد الحق الا الضلال المبین.”۲۶
از دیگر مسائلی که در دیانت بهایی در خصوص مسئله ی تعلیم و تربیت کودکان مطرح است بحث آزادی ایشان در انتخاب دین است، یعنی پدر و مادر حق ندارند که دین خود را به فرزند خود تحمیل کنند. ” حضرت ولی امرالله مایلند رسید نامه شما را که درباره ی ازدواج با کاتولیک و ثمره ازدواج که باید کاتولیک بشود نوشته اید اعلام دارم اس اساس این امر در تحری حقیقت است و این امر هر آن اندازه که به ما مربوط است به اطفال ما هم مربوط است. آنها باید آزاد باشند که هر دینی که میخواهند برای خود انتخاب نمایند.” 
حال تصور کنید که پدر و مادری وظایف خود را انجام ندهند و قصوری در امر خطیر تعلیم و تربیت داشته باشند. چگونه باید با ایشان معامله کرد و جایگاه ایشان در نزد حق چیست؟ ” در کتاب الهی در این دور بدیع تعلیم و تربیت امر اجباریست نه اختیاری. یعنی پدر و مادر فرض عین است که دختر و پسر را به نهایت همت تعلیم و تربیت نمایند و از پستان عرفان شیر دهند و در آغوش علوم و معارف پرورش بخشند و اگر در این خصوص قصور کنند در نزد رب غیور ماخوذ و مزموم و مدحورند.”۲۷ و یا در بیانی دیگر میفرمایند: ” هر کس قصور نماید از موهبت کبری محروم ماند زنهار زنهار اگر فتور نمائید البتّه بجان بکوشید که اطفال خویش را علی الخصوص دختران را تعلیم و تربیت نمائید و هیچ عذری در این مقام مقبول نه “۲۹ و یا معهد اعلی میفرمایند” …. اگرچه مادر اول مربی طفل است؛ اما مسئولیت تربیت فرزندان، بعهده ی پدر نیز هست و این مسئولیت چنان سنگین و خطیر است که به فرموده حضرت بهالله، پدری که در انجام آن قصور ورزد، حق پدری از او ساقت است”۳۱ البته این نکته نیز شایان ذکر است که مادران الزاماً محکوم به ماندن در خانه نیستند چنانچه حضرت عبدالبها میفرمایند:” در این ظهور اعظم جمال قدم، زنان شانه به شانه ی مردان، حرکت میکنند، در هیچ حرکت و فعالیتی عقب نخواهند بود. حقوقشان از نظر پایه و رتبه، همطراز و مساوی مردان است. آنان در جمیع زمینه ها و شاخه های اداری سیاسی وارد خواهند شد و در کلیه ی این زمینه ها، چنان رتبه و درجه ای کسب خواهندد کرد که عالی ترین مراتب و مقامات عالم انسانی ملحوظ خواهد گشت و در همه ی امور و شئون مشارکت خواهند نبود.”۳۲ بنابراین هنگامی که کودک مستقل از نیاز از مادر خود شد، که این مسئله محدود به ۳۲ ماه اول زندگی کودک است، مادر میتواند فعال در انجام امور خارج از خانه نیز باشد.
باری با توجه به این مختصر که صرفاً به مسائل تعلیم و تربیت در موجز ترین حالت پرداخته شد و محدود به حدود سالهای اولیه کودک انسانی بود و وارد مرحله ی نوجوانی نیز شد معلوم میشود که وظیفه ی پدر و مادر تا چه میزان خطیر است و مسئولیت ایشان تا چه اندازه سنگین. ایشان اگر کوشا در این امر باشند اطاعتشان قرین با حضرت احدیت و اگر در این باب غفلت کنند محروم از موهبت کبری و حتی سلب این مقام است که در اینباره حضرت ولی امرالله میفرمایند: ” در بعضی موارد طرد و سلب حقوق و قطع نسبت و ترک مسئولیت چه از طرف پدر و مادر و چه از طرف اولاد در شریعت الهیه جائز، ولی حکمش راجع به بیت العدل اعظم است و قبل از استقرار آن قضایای فردیه راجع به امنای محفل مرکزی است در حین لزوم و پس از تعمق و دقت و تفحث تام تجویز و تصویب نمایند.” و همچنین همانطور که در ابتدای این مقال ذکر آن را در قران کردیم که اگر پدر و مادر سدی شوند از برای شناخت و اطاعت از  حق تعالی اطاعت از ایشان واجب نیست نص مشابهی با همین مضمون در اثار بهایی موجود است که میفرمایند”اعظم از کل بعد از توحید باری جل و عز مراعات حقوق والدین است.” و همچنین همانطور که در ابتدای کتاب اقدس که ام الکتاب دیانت بهایی است آمده است اولین چیزی که برای عباد امر شده است عرفان مشرق وحی و مطلع امر، یعنی مظهر ظهور الهی وقت یا همان پیامبر زمان است. بنابراین معلوم میشود که شناخت حق اولویت دارد بر اطاعت از والدین. و همچنین حضرت عبدالبهاء میفرمایند بهائیان از هر شخص دیگر به اهمیت اطاعت از اولیاى امور (که والدین جزء کوچکى از آن هستند ) پایبند ترند و حضرت ولى امرالله میفرمایند اطاعت در امور غیر اعتقادیست وگرنه بهائیان شهادت را بر اطاعت ترجیح میدهند. البته حضرت بهالله میفرمایند: ” یکی از فضلهای مخصوصه ی این ظهور آن است که هر نفسی که به مطلع امر اقبال نمود ابوین او اگر چه به ایمان به ظهور فائز نشده باشد پرتو آفتاب عنایت الهیه ایشان را اخذ فرماید هذا من فضل علی احبائه ان اشکرو کن من الحامدین” و مجدداً نیز گفتنی است که بنا به فضل و اهمیت مقام والدین باز حضرت ولی امرالله میفرمایند: ” توصیه به مصدّقین جدید که با والدین خود بیگانه نشوند وقوف بر اقبال اخیر دوست جوان یهودی شما و اشتیاق وافر او به خدمت و ترویج امر مبارک سبب مسرّت وفیر هیکل مبارک شد. یقیناً هیکل مبارک بالنّیابه از او دعا خواهند کرد تا، علی‌رغم مخالفت والدین و منسوبینش، به‌نحوی دائم‌التّزاید به کسب عرفان و شناخت نسبت به تعالیم مبارکه نائل آید و با چنان شور و شوقی حیات جدید یابد که قیام نماید و تعداد معتنابهی از هم‌کیشان سابق خود را در ظلّ امر مبارک وارد سازد. امّا تحت هیچ شرایطی نباید بگذارد والدینش نسبت به او کاملاً بیگانه شوند، بلکه وظیفهء وجدانی و اخلاقی او است که در کمال شکیبایی به بذل مجهودات مستمر و محبّت‌آمیز بپردازد تا نظر مساعد آنان به امر مبارک را جلب نماید و حتّی شاید، هر قدر تمسّکشان به امر یهودی ریشه‌های عمیق داشته باشد، آنها را موفّق به اقبال به امر الهی نماید.”۳۳ و همچنین در خصوص اطفالی که زیر سن بلوغ یعنی پانزده سال تمام هستند میفرماین: ” اطفال تا سنّ پانزده سالگی تحت هدایت والدین خود هستند. در پانزده سالگی می‌توانند اظهار ایمان به امر مبارک نموده به‌عنوان جوان بهایی تسجیل شوند، اعمّ از آنکه والدین آنها بهایی باشند یا نباشند. اطفال کمتر از پانزده ساله، که والدین آنها بهایی هستند، و خود آنها مایلند در جلسات حضور یابند و به ‌عنوان بهایی با احبّاء در ارتباط باشند نیز می‌توانند تسجیل شوند. اگر والدین غیربهایی اجازه دهند طفل کمتر از پانزده سالۀ آنها در جلسات بهایی شرکت کند و درحقیقت بهایی شود، این نیز جایز است. ” ۳۴  این بود مجملی در خصوص مسئله ی تعلیم و تربیت و پرورش.

پاسخ به دو نقد

چند سال پیش مطلبی از دکتر سروش در یکی از سخنرانی هایشان استماع شد که متوجه شدم روشنفکران دینی یا لااقل ایشان و کسانی که چشم به دهان ایشان دوخته اند ناظر به مصلحت اند و نه حقیقت و احتمالا خودشان هم قبول ندارند که دیانت اسلام حقیقت قطعی و حتمی است به عنوان روشنفکر دینی مسلمان. ایشان میگفتند مسئله ی تبلیغ و یا تغییر دین  بی مورد است و هر کسی اعم از هر دین و باوری که دارد باید در همان بماند. بودایی بودایی و مسیحی مسیحی و مسلمان باورمند به اسلام. دلیلش هم این میدانستند  که هر یک از این افراد با آن ایدئولوژی و آن سنت و فرهنگ رشد و نمو کرده است پس لزومی به تغییر نیست.این سخن ایشان من را یاد دلیل کفار صدر اسلام انداخت که حاضر نبودند از دین خود برگردند چرا که به آن عادت کردند و دین پدرانشان است. که قرآن هم در سوره ی بقره آیه ی ۱۷۰ یاد میکند: (و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه اباءنا):(و زمانی که به ایشان گفته شود که آنچه را که خدا نازل کرده است پیروی کنید، می گویند: خیر ،بلکه ما تنها آن چیزی را پیروی می کنیم که پدران خود را برآن یافتیم ) باری عبدالکریم سروش نیز بحث اطاعت از والدین را و ماندن در عقیده ی ایشان را ارجحیت میدهد به اطاعت از حق و حقیقت جویی.

پاسخ به جناب حسن ارشاد (ناصرالدین) 
اخیراً آقای ارشاد نیز که از مطالبی که در مورد مباحث فلسفی، کلامی، روایی الهیاتی طرح میکردند به تنگ آمده اند، به سراغ مباحث تاریخی رفته و اینبار نقدشان را به سمت مسئله ی طرد برده و سخنان بسیاری از فضل‌الله مهتدی صبحی -که پیش از اینکه حضرت عبدالبهاء به ملکوت ابهی صعود کنند، از مبلغین و چنانچه حضرت ولی امرالله از وی در قرن بدیع یاد میکنند، “وکیل سر سابق” بودند. اما پس از صعود مبارک و معلوم شدن آنکه شوقی افندی ربانی که نوه ی دختری حضرت عبدالبهاء بودند جانشین ایشان و ولی امرالله بنا به نص صریح الواح وصایا است، بسیاری از جمله ایشان را خوش نیامد و از امر مبارک فاصله گرفتند (البته او به علت عیاشی های بی حد در طهران از جامعه ی بهایی طرد شد)- نقل میکنند مبنی بر اینکه حضرت ولی امرالله خانواده ی خود – یعنی پدر و مادر و خواهر و برادر- را از جامعه بهایی به دلیل قدرت طرد کردند و احترامی برای پدر و مادر خود قائل نبودند. اما حقیقت امر چه بود؟ حضرت روحیه خانم از آن دوران چنین نقل میکنند: “هرگز فراموش نمیکنم در سال ١٩٢٣ که با مادرم مشرّف بودیم هیکل مبارک بستری بودند و هر دو ما را باطاق خواب خود دعوت فرمودند و هر دو پائین تخت ایستاده بزیارت آن وجود مقدّس مشرّف شدیم هرگز آن منظره را از خاطر نمیبرم که چگونه ایشان با قلبی مجروح و شکسته در بستر افتاده بودند و سایه سیاهی زیر چشمانشان نمودار بود فرمودند تحمّل اینقدر بلایا را ندارم – کاملاً مشهود بود که در دریائی متلاطم غوطه ور بودند چقدر صعب مینمود برای جوانی که حائز مقام ولایت امر دیانتی جهانی است و حال با مرض مسری نقض روبرو گردیده اند و بایستی برای حفظ امراللّه و قوّت جامعه هر کس را باین مرض جذام مبتلا شده است از جمع یاران طرد نمایند تا بدین ترتیب اغنام الهی را از هجوم گرگهای درنده نگاهداری فرمایند . بروز نقض همه گاه موجب ناخوشی وجود اطهر میشد چنین مینمود که وجود مبارک بنحوی اسرار آمیز مسئول این بروزات شده‌اند و هر لطمه ای که به هیکل امراللّه وارد میشد البتّه صدمهء اصلیّهء آن متوجّه آن حضرت میگردید زیرا ایشان قلب این هیکل عظیم بودند…. ایمان و اطاعت دو عامل بزرگ در روابط انسانی است که انسان را بخدای عالمیان و مظهر ظهور و مرکز امر او مؤمن و مرتبط مینماید لذا ولو آنکه انسان از دیدار کامل محروم و ایمان هم نداشته باشد بایستی اطاعت کند نقض عهد در عائله مبارک مانند عَشقِه ای بود که بر حول شجره مبارکه پیچید و میخواست آنرا بالمرّه خشک نماید بهر جا که پنجه انداخت شاخه را مانع از نموّ گردید بدین سبب است که تعدادی از نفوسی که طائف حول بودند و خدمت میکردند و حتّی سمت منشی گری داشتند چون با نقض عهد اعضای عائله مربوط شدند از میان رفتند و هر هنگام که عضوی از اعضاء عائله طرد شد آنان هم قرب جوار غصن ممتاز و خدمتگزاری آستان مقدّس را گذارده ببستگان خود ملحق شدند و برخی از همه چیز چشم بستند و باینگونه اشخاص ترحّم نموده و راه نیستی پیش گرفتند و رفتند…. حضرت شوقی افندی که گاهی احبّا و یا معاریف امر و حتّی اعضاء عائله را طرد میفرمودند در باره اعضاء عائله میفرمایند : ” ایشان کسانی هستند که نفس اعمالشان آنها را از شجره مقدّسه قطع مینماید و بدین ترتیب حقّ وراثت خود را از دست میدهند . ” قلب مبارک مملوّ از احزان میشد وقتی که افراد ناقابل خانواده مبارک یک یک در گودال نقض سقوط مینمودند این حوادث را بقلم معجز شیم خود شرح داده هر یک را امتحانات الهیّه دانسته و فرمودند : ” بحکمت بالغهء الهیّه گاهگاهی چنین حوادثی روی میدهد تا هیکل امراللّه از عناصر ناپاک و نالایق تطهیر گردد .” و نیز فرمودند : ” آنانکه اعدای امر الهی هستند و جز شر امر دیگری طالب نیستند در موقع بروز حوادث بخود امید داده میگویند این علامت انشعاب در آئین الهی است و سبب اضمحلال مؤسّسات ربّانی است ولی کدام یک در تمام طول تاریخ بدین امر موفّق شدند با آنکه این نقض عهد از امتحانات الهیّه و دارای اینهمه اثرات است ولی هرگز نباید تصوّر نمائیم که برای امر خطری نداشته است بالعکس مرض نقض عواقب وخیمه بسیاری ببار آورده است ملاحظه در نگرانی قلب اطهر نمائید که میفرمایند : ” فقط پس از گذشت زمان ظاهر و عیان خواهد شد که این جُرثومه نقض که بعائلهء حضرت عبدالبهاء وارد شد و بیست سال رشد و نما نمود تا چه حدّ خرابی و دمار بوجود  آورده است . ” البتّه معلوم است که بسیاری از این مصائب را میتوان با وفاداری و همّت افراد دفع کرد ولی نمیتوان منکر شد که این دنائت اعمال تا چه حدّ بامراللّه ضرر رسانید . و از همه برتر و بالاتر غم و اندوهی بود که در سراسر حیات حضرت شوقی افندی سایه شوم خود را دائماً میگسترد و در پی آن حملات و لطماتی بود که بی وفایان بر شخص آن حضرت وارد میآورند….هیکل مبارک بینهایت صبور و در بسیاری از مواقع تا ممکن بود تحمّل میفرمودند چنانچه حوادث عجیبه ای که در عائلهء مبارکه روی داد مستلزم آن شد که برادر خود را طرد نمایند و هشت ماه تمام تلگراف طرد او را نفرستادند و در این مدّت آنچه در قوّه داشتند از نصیحت و انذار دریغ نفرمودند ولی در پایان معلوم گردید که همه بیحاصل است لذا تلگرافی که قلب مبارک را شکست حفظاً لأمراللّه ارسال فرمودند . آنقدر اعمال ناقضین مخرّب بنیان امر الهی است که یکی از آخرین دستورهای مبارک بایادی امراللّه این بود که عدّه معاونین را دوبرابر نمایند نصف برای تبلیغ و نصف برای حفظ و حراست امراللّه….” ۳۵ این بود کل داستان، و اینکه عده ای بنا به سخنان افراد ناقض و ناعقی همچون آیتی و صبحی میگویند که حضرت ولی امرالله پدر و مادر خود را طرد کرد نیز دروغی بیش نیست، و حقیقت مطلب این است که پدر و مادر ایشان بنا به دلیل اینکه با اعضای خانواده که پیشتر به دلایلی که ذکر آن رفت طرد شده بودند در آمد و شد بود و این مسئله سبب میشد که دشمنان دین الله بتوانند سوءاستفاده کرده و زائرین را گمراه و برنامه هایی برای تخریب حضرت ولی امرالله پیاده کنند، صرفاً منتقل شدند به خانه ای در پائین کوه های کرمل و در آنجا زندگی را میگذراندند و البته پس از فوت مادر هم حضرت ولی امرالله جلسه ای برای ایشان برگزار کرده و در قبرستان بهائیان به خاک سپرده شد.۳۶

 

 

منابع:

۱.      امر و خلق جلد سوم، صفحه ۵۶

۲.      مائده آسمانی جلد پنج صفحه ۱۲۶

۳.      بدائع الآثار جلد یک، صفحه ۳۸۹

۴.      سوره بقره آیه ۸۳

۵.      سوره الاسراء آیه ۲۳

۶.      سوره النساء آیه ۳۶

۷.      اصول کافی، ج ۲ (باب البرّ بالوالدین)

۸.      منتخباتی از مکاتیب، جلد یک صفحه ی ۱۳۶

۹.      سوره توبه آیه ی ۲۳

۱۰.نهج البلاغه (شیخ محمد عبده)، حکمت ۱۶۵.۱۸

۱۱. امر و خلق، جلد سوم صفحه ۵۶

۱۲. The relationship of prenatal self-care behaviors with stress, anxiety and depression in women at risk of preterm delivery

۱۳. منتخباتی از آثار مبارکه درباره تربیت صفحه ی ۹۱

۱۴. حضرت عبدالبهاء: ترویج صلح اعظم صفحات ۱۸۱- ۱۸۰

۱۵. اخلاق بهایی صفحه ۲۲۰

۱۶. روان شناسی رشد از لقاح تا کودکی جلد نخست، تالیف لورا برک

۱۷. تعلیم و تربیت بهایی صفحات ۳۹ و ۴۰

۱۸.pp 120, 121 Psych by Spencer A, Rathus

۱۹. حضرت عبدالبهاء، ترویج صلح عمومی صفحات ۱۷۴ و ۱۷۵

۲۰. مستخرجات از خطابات مبارکه حضرت عبدالبهاء ترجمه جناب مودت

۲۱. ترویج صلح اعظم صفحه ۷۷

۲۲. The psychology of encouragement: theory, Research and Application by Y,Joel Wong
۲۳. آذر، رسول، ارزش اهمیت و نقش بازی‏های سنتی در یادگیری، احراز تبریز.

۲۴.  روانشناسی بازی، ص۳۰

۲۵. بازی و اهمیت آن در یادگیری، رسول آذر، ص۲۷.

۲۶. مجموعه آثار مبارکه درباره ی تربیت بهائی، صفحه ۵۷ و ۶۰

۲۷. منتخباتی از مکاتیب حضرت عبدالبهاء صفحه ۱۲۶

۲۸. تعلیم و تربیت بهایی صفحه ۴۹

۲۹. لوح تربیت صفحه ی ۲۱۱ اخلاق بهایی

۳۰. منتخباتی از آثار حضرت عبدالبهاء چاپ ۱۹۸۲، صفحه ۱۲۹

۳۱. رقیمه صادره از جانب معهد اعلی خطاب به محفل روحانی ملی نیوزیلند، ۲۸ دسامبر ۱۹۸۰

۳۲. مفاوضات پاریس صفحه ۱۸۲
۳۳. مکتوب ۶ ژوئیه ۱۹۳۸ از طرف حضرت ولی امرالله به یکی از احبّاء
۳۴. مکتوب ۲۹ اوت ۱۹۷۱ بیت‌ العدل اعظم به محفل روحانی ملّی استرالیا؛ مندرج در بولتن امری استرالیا، شماره ۲۰۵، سپتامبر ۱۹۷۱، صفحه ۱۴
۳۵. 
کتاب گوهر یکتا از صفحات چهل تا نود

Comments are closed.