نامه سپیده قُلیان از زندان سپیدار اهواز

بهارانه ای از زندان وقتی دانه خشکیده جوانه زد.واژه‌ها نارسایند. نمی‌دانستم چه‌طور و چگونه از زحماتتان قدردانی کنم. دانه لوبیایی از خوراک لوبیای پنج‌شنبه شب‌های انفرادی -بازداشتگاه اطلاعات- در جیب لباسم نگه داشته بودم. دانه پخته شده پس از مدتی خشک شد، به یاد هم طبقه‌ای‌هایم این یادگار را چند روزی در پارچه خیس نگهداری کردم، ناباورانه جوانه زد. دانه جوانه‌زده را در گلدان کوچکم کاشتم، سبز شد. تقدیم به همه‌تان. تابنده باد سرنوشت‌تان … . سپیده / گلی از سپیدار

Comments are closed.