“علمی” بودن نوشته شهبازی

درمورد \"علمی\" بودن نوشته شهبازی باید گفت که تظاهر به زبان علمی یک نوشته را علمی نمیکند. نویسندگانی هم که در اثبات برتری نژادی سفید پوستان و یا نژاد اریا نوشته اند نژاد پرستی را با زبانی علمی مورد دفاع قرار دادند. ملاک علمی نبودن این است که ایا این نوشته به مسخ منظم حقیقت می پردازد یا نه. مقاله مستدل و قاطع پویا  با عشق به ازادی و عدالت ثابت میکند که همه استدلالات شهبازی غلط است که برای نمونه مثالهایی ذکر میشود.

 اما بعلاوه یک مورخ علمی به دفاع از اقلیتهای ستمدیده می پردازد نه انکه درخدمت توجیه خفقان و سرکوب بنویسد. اگر شهبازی متعهد به روش علمی می بود بجای حمله بر بهائیان که حق دفاع از خود را ندارند به فقدان ازادی سخن و عقیده در ایران حمله میکرد چرا که پیش فرض علم و روش علمی ازادی سخن است نه انکه درخدمت توجیه فرهنگ ارتداد و تکفیر و قلم شکنی علیه اقلیتهای مذهبی بنویسد انهم سرتاپا دروغ.

۱.  شهبازی می گوید: دنیس مک ایون می نویسد: منابع بهائی ادعا می کنند که پس از انقلاب اسلامی در ایران حدود ۲۰ هزار نفر بهائی به قتل رسیدند.
تصحیح: دنیس مک ایون هرگز چنین نگفته است. آنچه که دنیس مک ایون می گوید این است که بهائیان شمار بابیان و بهائیانی را که از ابتدای آغاز نهضت بابی یعنی از سال ۱۲۶۰ هجری قمری تا کنون در ایران به قتل رسید اند حدود ۲۰ هزار نفر می دانند.

۲.   شهبازی می گوید: نقش شبکهء زرسالاران یهودی و شرکا و کارگزاران ایشان در گسترش بابی گری و بهائی گری را از دو طریق میتوان پیگیری کرد:
اوّل حرکتهای سنجیده و برنامه ریزی شدهء برخی از دولتمردان قجر بویژه حاج میرزا آقاسی صدر اعظم … که به گسترش بابی گری انجامید… صعود حاج میرزا آقاسی به صدارت (۱۲۶۰ ق.) مقارن با آغاز دعوت علی محمّد باب است.
تصحیح: میرزا آقاسی حدود ۹ سال قبل از آغاز دعوت باب به صدارت رسید و ظهور باب در سال ۱۲۶۰ هجری قمری یک دهه پس از صعود میرزا به مقام صدارت عظمی اتّفاق افتاد.

۳
. شهبازی به نقل از هما ناطق می گوید: حاج میرزا آقاسی که جای خود داشت. باب از او به ستایش یاد می کند و می نویسد \"بدیهی است حاجی به حقیقت آگاه است\"
تصحیح:  باب مطلقاً چنین بیانی نگفته است. نه تنها این مطلب درست نیست بلکه حقیقت عکس آن هم می باشد. گفته باب این است: \"یقین است که جناب حاجی به کما هی امر علم نرسانیده.\" نه تنها هرگز باب از حاج میرزا آقاسی ستایش نکرده است بلکه در اوّلین فصل اولین کتابش (سوره الملک) به او دستور میدهد که از مقام صدارت خود را مخلوع سازد و در خطابش به او وی را اینگونه توصیف می کند: ای کافر بالله و مشرک به آیات او و معرض از حضرت او و مستکبر به باب او ای دشمن خدا و دشمن اولیاء او و ای مظهر ابلیس: چه کرده ای گویا که به همهء موجودات از غیب و شهود ظلم روا داشتی. ننشسته ای مگر بر صدر آتش جهنم و مرزوق نیستی مگر از آتش خسران و نمی خوری مگر از میوه های شجرهء حسبان.

۴. شهبازی می گوید: دوم گِرَوش وسیع یهودیان به بهائی گری که سبب افزایش کمّی و کیفی این فرقه و گسترش جدید آن در ایران شد… یهودیان مشهد… در سال ۱۸۳۹ میلادی اندکی پس از استقرار کمپانی ساسون در بوشهر و بمبئی و پنج سال پیش از آغاز دعوت علی محمّد باب، به طور دسته جمعی مسلمان شدند بی آنکه هیچ فشاری بر ایشان باشد.
تصحیح: واقعیت این است که یهودیان مشهد در سال ۱۸۳۹ داوطلبانه مسلمان نشدند بلکه گروش ظاهری آنها به اسلام به این جهت بود که بیش از ۳۰ تن از آنان را در ضوضاء علیه یهودیان مشهد کشتند، اموالشان را مصادره کردند، دخترانشان را بزور برده و به کنیزی برخی سران مشهد در آوردند و می خواستند که بقیهء یهودیان را نیز به قتل برسانند که در نتیجه برای نجات جان خود \"اسلام آوردند\". این واقعه جلوهء منحوسی از ناشکیبائی مذهبی و تجــــــــــــــــــاوز دسته جمعی علیه یهودیان ایرانی می باشد. جزئیات این حادثه توسط نویسندگان و مورخان گوناگون ثبت شده است و بخصوص در اثری که در گفتهء نقل شده از شهبازی بعنوان مأخذ ذکر شده، یعنی تاریخ یهود ایران نوشتهء حبیب لوی، و نیز درمقالات متعدد دائره المعارف Judaica که مکرراً توسط شهبازی منقول می گردد مورد بحث قرار گرفته است.  شهبازی به مسخ این حادثه پرداخته، بجای آنکه فرهنگ ناشکیبا و تاراجگر ظالمان را به باد انتقاد کشد و نسبت به هموطنان یهودیش که آماج اینگونه تعدی و ظلم بوده اند احساس محبّت و همدلی بیاید، بر یهودیان می تازد و ایشان را دو رو و ریاکار و حقّه باز می خواند چرا که آنها بدون آنکه واقعاً  به اسلام ایمان داشته باشند تظاهر به اسلام کردند !
۵.    شهبازی می گوید: می دانیم که بابی گری را یک یهودی جدید الاسلام ساکن رشت، به نام میرزا ابراهیم جدید، به سیاهکل وارد کرد
 تصحیح: اوّلاً این مطلب مربوط به حوالی سال ۱۳۲۷ قمری است و این حادثه حدود ۷۰ سال پس از ظهور باب صورت گرفته و اینها همه مربوط به دین بهائی است نه \"بابی گری\" . کسی که دیانت بهائی را به سیاهکل وارد کرد بهائی مسلمان زاده ای بنام آقاسیّد احمد  بود که به سیاهکل رفته در آنجا اقامت گزید و آقاشیخ ضیاءالدین روضه خوان را تبلیغ نمود و وی به امر بهائی ایمان آورد.

۶.    شهبازی می گوید: می دانیم اوّلین کسانی که در خراسان بابی شدند یهودیان جدید الاسلام مشهد بودند… معروفترین ایشان ملاّعبدالخالق یزدی است\".
تصحیح: . در واقع استدلال وی در مورد نقش یهودیان خراسان در پیدایش و گسترش آئین بابی به همین نام یعنی ملاّعبدالخالق یزدی منحصر می گردد. امّا ملاّعبدالخالق یزدی مسلمان زاده بود و این پدر وی بود که از دیانت یهود به اسلام گروید و این اتّفاق بیش از ۵۰ سال قبل از مسلمان شدن دسته جمعی یهودیان مشهد در سال ۱۸۳۹ صورت گرفت و این اتفاق هم در مشهد نیافتاد. شهبازی خودش می نویسد که ملاّعبدالخالق از مقربان شیخ احمد احسائی بود و شیخ احمد به مدت ۷ سال در خانهء وی در یزد سکونت داشت. مرگ شیخ احمد احسائی حدود ۱۵ سال قبل از ایمان جدید الاسلامهای مشهد صورت گرفته است و واضح است که ملاّعبدالخالق یزدی و ایمان او به آئین باب مطلقاً کوچکترین ارتباطی به توطئهء کمپانی ساسون و جدید الاسلام شدن یهودیان مشهد در سال ۱۸۳۹ نداشته است مگر آنکه کمپانی ساسون ماشین زمان هم در اختیار خود داشته است.  
مأخذ شهبازی در مورد یهودی الاصل بودن ملاّ عبدالخالق یزدی یک مأخذ تاریخ یهود نیست بلکه یک نوشتهء تاریخ بابی است که به نقطه الکاف مشهور است. اما در همان کتاب نقطه الکاف علاوه بر ملاّعبدالخالق یزدی نام یک نفر یهودی الاصل دیگر که به اسلام گروید نیز مطرح شده است. امّا این شخص سعیدالعلماء عامل اصلی مبارزه ومخالفت با آئین بابی در مازندران و مسئول قتل اکثر رؤسای نهضت بابی در واقعهء حماسی قلعهء شیخ طبرسی بوده است. امّا شهبازی در مورد این مسئله سکوت می کند و خوانندهء او هرگز نخواهد فهمید که مغرض ترین مخالف و معاند آئین باب یک یهودی جدید الاسلام بود. امّا چون این مطلب با نظریهء توطئه اش نمی خواند فقط از عبدالخالق یزدی سخن می گوید.
امّا مسئله این است که ملاّعبدالخالق یزدی اگرچه بابی شد امّا پس از ۴ سال با شنیدن اینکه باب خود را قائم موعود معرفی نمود از دیانت بابی خارج شد و بابیان را کافر دانست و سعی کرد که فرزندش را که در قلعهء شیخ طبرسی شرکت داشت از امر باب خارج نماید که موفق نشد. استدلال شهبازی در مورد نقش یهودیان جدید الاسلام مشهد در پیدایش و گسترش آئین بابی به کسی خلاصه می شود که نه از جدید الاسلامهای مشهد در سال ۱۸۳۹ بود و نه در امر باب باقی ماند بلکه بالعکس به مخالفت آن قیام کرد!
امْا بابیان اوّلیهء خراسان چه کسانی بودند! در پاسخ این سئوال باید قاطعانه گفت که اکثریت قاطع ایشان و اوّلین بابیان خراسان بطور قطع از شیعیان بودند. اوّلاً اوّلین مؤمن به امر باب ملاّحسین بشرویه ای خراسانی بود که از اعاظم علمای تشیّع بود. به همین ترتیب چند تن از خویشان نزدیک وی نیز از مؤمنان اوّلیهء خراسان و از حروف حی یعنی ۱۸ نفر اوّلین مؤمنان به باب محسوب می گردند. امّا با سفر ملاّحسین به خراسان تعداد کثیری از مردم و علمای شیعه به آئین باب گرویدند. اوّلین بابیان خراسان علمای طراز اوّل خراسان بودند که بدنبال هریک از آنها تعداد کثیری از پیروانشان بابی شدند.. از اوّلین مؤمنان خراسان یکی میرزا احمد ازغندی بود، دیگر ملاّاحمد معلّم حصاری  دیگر ملاّ شیخ علی ترشیزی ملقب به عظیم، دیگر ملاّمحمّد دوغ آبادی، دیگر میرزا محمّد باقر قائنی دیگر حاج عبدالمجید نیشابوری پدر بدیع خراسانی، و ملاّ زین العابدین. یکی از این علماء هم ملاّعبدالخالق یزدی بود. آشکار است که اوّلین بابیان خراسان یهودیان جدید الاسلام نبودند و اکثریت قریب به اتّفاق بابیان اوّلیهء خراسان نیز از شیعهء اثنی عشری آمدند و چند تن معدود از یهودیان جدید الاسلام نیز هیچگونه نقش مهمّی در گسترش آئین باب ایفا نکردند چرا که اصولاً در آئین بابی باقی نماندند.

                                                           
 

Comments are closed.