فریبا داودی مهاجر
آقای روحانی من بهایی رفتم همون مدرسهای که اخراج شده بودم بهت رای دادم.اگر حقوق ما رو نمیتونی یا نمیخوای بدی، حداقل این فشار رو کم کن! این نوشته نیلوفر است که در فضای مجازی توییت شده بود.
کامنت نیلوفر در روزهای پر هیاهوی انتخابات میان هزاران نوشته در فضای مجازی گم شد ولی تنها کامنتی بود که در ذهن من باقی ماند.
تکراری نبود ولی جمله ای درباره درد مکرر ایرانیانی بود که در همه رسانه ها، مطالبات و تجمعات برگزار شده ولو غیرمستقیم و در پرده مطرح نشد.
چرا یک بار دیگر نشود
با طاهره در فیس بوک آشنا شدم. دختر جوان مرودشتی که کلی آرزو دارد ولی همیشه از ترس هایش می گوید که با آن متولد شده، بزرگ شده و با آن زندگی می کند. طاهره رای اولی است و با این همه ترس به آقای روحانی رای داده است. تعجب می کنم و او سوال می کنم که با چه انگیزه ای این کار را کرده است. طاهره می گوید: فقط از روی ترس. از اینکه وضع ما بدتر از چیزی که هست نشود. وقتی از او سوال می کنم از رییس جمهوری که لباس روحانیت به تن دارد و احتمالا شما را به رسمیت نمی شناسد چه انتظاری داری می گوید : دانشگاه ، من فقط از ایشان می خواهم که اجازه دهند من و جوانان بهایی به دانشگاه برویم. “پدر من امکانات مالی که من را برای تحصیل به خارج از ایران بفرستد ندارد. من ایران را دوست دارم ،شهرم و اعضای فامیلم را دوست دارم و نه می خواهم و نه می توانم برای ادامه تحصیل به خارج از ایران بروم.
این درخواست زیادی نیست بالاخره من ایرانی هستم. جد وآبادم در همین مرودشت دنیا آمده اندفکر کردم شاید شاید پشت شعارهایی که می دهد ما را هم ببیند. در دوره آقای خاتمی یک تعدادی از جوانان ما دانشگاه رفتند که وقتی احمدی نژاد آمد متوقف شد . چرا یک بار دیگر نشود. “ من سکوت می کنم تا او در میان همه ترس هایش بااندکی امید دلش را گرم نگه دارد.
آقای روحانی ما امیدواریم
چندی پیش سیمین فهندژ،در سازمان ملل متحد درباره وضعیت فعلی بهاییان گفت: «ما همچنان امیدوار هستیم و امیدواریم آقای روحانی به وعده های خودشان درباره اینکه باید با افراد به عنوان یک شهروند و یک انسان رفتار شود، عمل کنند.»
سیمین فهندژ از سوی دیگر به آزار و اذیت بهاییان از زمان شکل گیری جمهوری اسلامی اشاره کرد و گفت: «این روند تا کنون ادامه دارد تا از پیشرفت و رشد و زندگی معمولی آن ها جلوگیری شود.»
این حقیقتی ست که در ایران وجود دارد. یک تفکر سازماندهی شده با خطوط قرمزی که کمتر کسی حاضر است هزینه های عبور از این خطوط قرمز در ایران را پرداخت کند، مگر آن که حسن روحانی خود را رییس جمهور همه مردم ایران بداند و برای احقاق حقوق شهروندی آن ها تلاش کند.
خانم پراکند وکیل دادگستری در این زمینه از منظر حقوقی می گوید : «وقتی صحبت از حقوق شهروندی می شود، شهروند شامل همه افرادی است که در یک مملکت باهم زندگی می کنند. وقتی می گوییم باید حقوق همه را رعایت کنند فرقی بین اقلیت و اکثریت نیست. »
این حقوقدان می افزاید: وقتی می گوییم جمهوری اسلامی ایران متعهد به پیمان های بین المللی و متعهد به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر است، یعنی باید قوانین درباره حقوق تک تک افرادی که در آن مملکت زندگی می کنند رعایت و اجرا شود.
درخواستی که محال نیست
زویا….. ساکن سمنان است و مایل نیست که بگوید رای داده یا نه ولی وقتی از او سوال می کنم که چه درخواستی از رییس جمهور دارد می گوید: آقای روحانی باور کند که ما هم انسان هستیم و فرقی با بقیه انسان ها نداریم . من با همسایه مسلمان و مسیحی خود مشکل ندارم ولی نمی دانم این چه تفکری است که درباره ما رواج می دهند تا جایی که سنگ قبرهای عزیزان در گذشته ما را می شکنند. ایشان خود را حقوق دان می دانند و از نظر حقوقی ببیند چرا بهایی بودن جرم است .
من به آیین خودم نماز می خوانم و روزه می گیرم و خدا پرستم و اهل سیاست هم نیستم اما چند وقت پبش از قول آقای موسوی بجنوردی خواندم که : بهائی ضد اسلام است و هیچوقت ما نمیگوییم بهایی حق تحصیل آزاد دارد، اصلا حقوق شهروندی ندارد.
زویا می گوید این چه حرفی است که ایشان به عنوان یک مجتهد به ما می زند .ما ضد اسلام و ضد هیچ دین و آیینی نیستیم که حقی نداشته باشیم. ما به همه ادیان و انسان ها احترام می گذاریم و من فقط از رییس جمهور می خواهم که حقی که برای دیگر ایرانیان قائل هستند برای ما هم باشند.
در خواست این شهروند بهایی محال نیست چرا که در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۹۰ محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران گفته بود که حکومت برای بهاییان حقوق شهروندی قائل است. اما اجازه فعالیت تبلیغی ندارند”. اگر محمد جواد لاریجانی چنین معتقد است پس حسن روحانی می تواند به مطالبات بهاییان توجه کند و آزار و اذیت آن ها جلوگیری کند.
چنانچه آیت الله العظمی منتظری نیز در فتوایی نوشتند : که بهاییان اهل این کشور هستند حق آب و گل دارند و از حقوق شهروندی برخوردار میباشند; همچنین باید از رأفت اسلامی که مورد تأکید قرآن و اولیاء دین است بهره مند باشند.
فتوای ایشان نیز مجوز دیگری است که رییس جمهور در جهت استیفای حقوق آن ها تلاش کند و اجازه ندهد که عده ای حق زندگی در این آب و خاک را از آن ها بگیرند.
آقای منتظری در ادامه فتوای شرعی خود که در پی سوال محسن کدیور از ایشان بیان شد نوشتند : به طور کلی افرادی که تابع هیچ یک از ادیان آسمانی نیستند نیز به حکم آیه شریفه : ” لا ینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین “. ( سوره ممتحنه ، آیه ۸ ) و فرمایش امیرالمومنین علیه السلام در نامه به مالک اشتر: “واشعر قلبک الرحمه للرعیه والمحبه لهم واللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم فانهم صنفان : اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق ” (نهج البلاغه، نامه ۵۳) باید حقوق انسانی آنان رعایت شود.
یک روز خودش را جای ما قرار دهد
آقای رضوانی ساکن تهران است . وقتی از او سوال می کنم از رییس جمهور چه می خواهد می گوید:
دخترم من پارچه فروش بازار بودم . انقلاب که شد آنقدر فشارها زیاد شدکه چند سال بعد مجبور شدم مغازه ام را بفروشم و حالا هم که دیگر عمری باقی نمانده است که برای خودم درخواستی داشته باشم ولی از ایشان می خواهم خودش را یک روز جای ما قرار دهد.
شاگردی داشتم که از جوانی اش پیش من کار می کرد، این پسر تا فهمید جمهوری اسلامی با ما سر مدارا نداردنزدیک بود همین یک مغازه را از دست من در بیاوردو هر روز پاپوشی برای من می دوخت ولی من سال ها کاسب خوش نامی در بازار تهران بودم و بالاخره توانستم مغازه ام را بفروشم و اگر نه الان من و همسرم توی کوچه بودیم. من فقط از رییس جمهور می خواهم خودش را جای ما قرار بدهد ببیند گذشته از قانون چقدر ممکن است افراد از ما سو استفاده،یا مال و جان ما را تهدید کنند. چرا باید قانون طوری باشد که دست عده ای باز شود از قانون سو استفاده کنند و ما را آزار دهند.
ما ایرانی هستیم بالاخره باید در این مملکت کاسبی کنیم . فرزندانمان را بزرگ کنیم یا نه ؟ اگر نه که دستور دهند همگی ما را بیرون کنند.
چندی پیش شیرین عبادی برنده جایزه نوبل طی نامه ی نسبت به پلمب محل کسب شهروندان بهایی در ایران اعتراض کرده و چنین نوشت :
بهاییان در ایران حق استخدام در ادارات و شرکت های دولتی را ندارند و همچنین نمی توانند به مشاغلی که احتیاج به مجوز دولتی دارد از قبیل دایر کردن رستوران و یا سلمانی، مبادرت ورزند. این دسته از ایرانیان علاوه بر محدودیت های فوق اجازه تحصیل در دانشگاه را نیز ندارند و در نتیجه فاقد دسترسی به تخصص های پیشرفته می باشند، بنا براین عملا فقط در مشاغل محدود و کوچکی چون تعمیر ساعت، لوله کشی و غیره امکان اشتغال دارند که در مشاغل مزبور نیز همواره با مشکلات زیادی که مامورین حکومتی ایجاد می کنند مواجه بوده اند.
طی این نامه که در بهایی نیوز منتشر شد شیرین عبادی از مردم ایران و آزاده جهان در خواست کرده بود که به کمک بهائیان ایران بشتابند و با ارسال پیام، ایمیل و نامه به سفارت ایران در محل اقامت خود از دولت ایران بخواهند که به اذیت و آزار بهائیان خاتمه دهند. ایشان در پایان نوشته بود: توجه کمیساریای عالی حقوق بشر و گزارشگر ویژه آزادی مذهب را به این نکته جلب می کنم که ستم بر بهائیان به خاطر اعتقادات مذهبی آنها از حدگذشته است و وقت آن رسیده که دولت ایران حقوق شهروندی بهائیان را به رسمیت شناخته و به آزار و اذیت آنها خاتمه دهد.
در پایان باید گفت که جناب حسن روحانی شاید وقت آن رسیده باشد که به مطالبات بهاییانی که درایران زندگی می کنند و هیچ امیدی به دادرسی عادلانه ندارند توجه کنید .
آن ها هم در این آب و خاک متولد شده اند و ایرانی هستند . اگر شما بخواهید و اراده کنید حتما موفق می شویددرجهت حقوق شهروندی انسان هایی که هموطن شما هستند تلاش کنید.