فریبا داوودی مهاجر
زن به هر مصیبتی بود طلاق گرفت. در ولایت تخار زندگی می کرد ، جایی در شما افغانستان . جانش به لبش رسیده بود و دو کودکش شاهد خشونتی بودند که بر او می رفت .
پنجشنبه ۱۴ بهمن گرگ و میش صبح مرد راهی خانه زن شد که حوالی “تالقان ” زندگی می کرد. اسلحه اش را پنهان کرده بود تا همسایه ها مشکوک نشوند . در زد و صبر کرد تا بلکه زن در را باز کند و همین اتفاق هم افتاد . زن جوان که ۳۰ سال هم بیشترنداشت در را باز کرد وهمسر سابقش را رو در روی خود دید و فهمید که داستان پایان خوشی ندارد . مرد دست به ماشه برد و گلگدن را کشید . جلوی چشمانش را نفرت و انتقام و خون گرفته بود و شلیک کرد . زن آماج گلوله قرار گرفت و در خون غلطتید . زندگی اش در ۳۰ سالگی به جرم طلاق به پایان رسید در حالیکه که مرد در کمرکش کوچه خاکی گم شد وفرارکرد .
پلیس ولایت تخاربه رسانه ها می گوید : این چهارمین مورد خشونت علیه زنان در چندروز اخیر در شمال افغانستان است که سه مورد آن منجر به مرگ شده است.
اما در منطقه “یفتل بدخشان ” فرمانده طالبان به خواستگاری دختری ۲۳ ساله رفت و جواب رد شنید . به گفته منابع پلیس شمال فرمانده طالبان که پاسخ منفی کرده بود دختر را تیرباران کرد.
روز چهارشنبه (۱۳ بهمن) پلیس بلخ گزارش داد که یک مرد نامزد سابقش را در منطقه “شولگر” کشته، چرا که او نامزدیاش را با او فسخ و با مرد دیگری ازدواج کرده بود.
اما به گزارش رسانههای محلی، مورد دیگردر منطقه “یمگان” رخ داد . دختراز دست خشونت های همسر طالبانیش به خانه پدرش پناه برده بود شوهرش او نیزساعت ۹ شب او را مقابل چشمان پدر و مادرش پدرش به گلوله بست .
محمد سامع، مسئول دفتر حوزه شمال کمیسیون مستقل حقوق بشر به بیبیسی گفت که تنها در چهار ولایت شمالی بلخ، جوزجان، سمنگان و سرپل ۴۰۲ مورد خشونت علیه زنان در سال جاری میلادی ثبت شده است و پلیس نیز گفته که تلاشها برای دستگیری عوامل این خشونتها همچنان ادامه دارد.
منابع دولتی همچنین در ولایت شمال شرقی بدخشان گفتهاند که طالبان دو زن دیگر را در دو رویدادهای جداگانه ای در این ولایت به قتل رساندهاند.
با چاقو گوش و موهایم را برید
زرینه دختری اهل مزار شریف است . ۱۳ ساله بود که عروس شد وبه شهر ولسوالی در ایالت بلخ رفت . شوهر پسر عمویش بود . زرینه حالا ۲۳ ساله است و روی تخت بیمارستان ابوعلی سینا مزار بستری است . شوهرش هر دو گوش او را بریده و از شهر فرار کرده است و پیوند گوش در افغانستان امکان پذیر نیست .
زرینه می گوید : ساعت ۹:۳۰ شب بود که دست و پایم را بست، بعد من را به صورت خواباندو با چاقو گوش و موهایم را برید و گفت گوش هایت را می برم تا دیگر نتوانی ازدواج نکنی . من فریاد می کشیدم و درد داشتم . به من چند قرص داد و من را مقابل خانه عمویم گذاشت و فرار کرد .
دخترک با چهره ای پر از درد و نا امیدی می گوید که او هیچوقت من را دوست نداشت و یک هفته بعد از عروسی من را رها کرد و به ایران رفت وقتی هم برگشت خرجی نمی داد و من و او با مادر شوهرم در یک اتاق زندگی می کردیم و مرتب به من می گفت که خودکشی کنم . من چه کاری می توانستم بکنم وقتی پدرم فوت شده بود و مادرم معلول بود
خواجه نور محمد فیض، رئیس بیمارستان ابوعلی سینای بلخی به بیبیسی گفت که گوشهای این زن کاملا بریده شده و امکان پیوند مجدد آن در افغانستان بسیار اندک است.
عموی زرینه به بیبیسی گفت که آنها توان انتقال و درمان زرینه را حتی به کابل هم ندارند و از حکومت خواسته که مقامات حکومت زرینه را درمان کنند
حالا زرینه تک و تنها با دو گوش بریده و با کابوس های شبانه و درد فراوان گوشه بیمارستان افتاده است و هیچ یاوری ندارد . شوهرش فرار کرده و پلیس هم او را نیافته است .
داستان خشونت علیه زنان در افغانستان داستان دردناک و کشنده ای است و هر چه می گذرد این خشونت ها افزایش می یابد اما این خشونت ها با چنین شیوه های وحشتناک فقط در افغانستان رواج ندارد . ایران هم آماج خشونت هایی ست که مردان علیه زنان روا می دارند که در مقالات دیگر به آن خواهیم پرداخت ولی سوال اساسی اینجاست که چرا در جوامعی چون ایران و افغانستان زنان آماج خشونت قرار دارند و چرا هیچ فریاد رسی نیست .
در یک جمله می توان گفت در جوامعی که زنان تحت تسلط و سیطره زنان قرار دارند و قوانین حامی چنین تفکری است اگر این خشونت ها صورت نگیرد جای تعجب است . قانون فرهنگ سازی می کند و نداشتن استقلال اقتصادی زنان را بیش از بیش مایملک مردان قرار می دهد . مثل فرش یا ماشین و یا خانه ای که مرد می خرد و اگر دلش بخواهد می تواند کلنگ بردارد و خانه را خراب کند .
در جوامعی چون ایران و افغانستان آموزشی وجود ندارد که زن را همچون مرد دارای حقوق و کرامت انسانی ببیند و اگرنه دلیلی ندارد که خون بها و ارث و شهادتش نیمه مرد باشد .
جوامعی چون ایران و افغانستان در مرداب فساد مالی و فقر و تورم آنچنان فرو رفته که تو گویی دیگر برای فعالان جنبش زنان هم رفع خشونت علیه زنان موضوعی ثانوی است که باید بعد از مشکلات دیگر سیاسی و اجتماعی حل شود و حالا چه فرق می کند که زنان یک جامعه تحت چه قوانینی زندگی می کنند ، خشونت می بینند و رنج می برند و سکوت می کنند .
خشونت علیه زنان یک واقعیت است . یک واقعیت قرون وسطایی که همچنان ادامه دارد . زنانی که به انواع و اقسام روش ها اذیت و آزار می بینند ، قضاوت می شوند در حالیکه قانون حامی آن ها نیست
. دختری که با تیشه پدر کشته شد.
یکی از این قتلهای ناموسی که سر و صدای زیادی در شبکههای اجتماعی و رسانههای افغانستان بپا کرد، کشته شدن یک دختر هجده ساله ساکن سمنگان، به دست پدرش، آن هم با ضربات تیشه بود.پدر این دختر بازداشت شده و گفته که او را به دلیل “نافرمانی” کشته است . اگر نافرمانی نمی کرد او را نمی کشتم .
ریزهگل زنی از ساکنان فاریاب بود که شوهرش پس از یک نزاع خانوادگی، بینی و قسمتی از لب بالایی او را با چاقو بریدو به قسمت های تحت کنترل طالبان فرار کرد و نوز هم بازداشت نشده است .
ستاره زن دیگری ست که شوهرش سینه ها و صورت را برید. مردی که معتاد بودو ستاره در بیمارستان می گوید : او از من می خواست که روزی ۵۰۰۰ افغانی به او بدهم که مواد بخرد و کدام زنی است که چنین درآمدی داشته باشد . ستاره درباره شب حادثه در حالیکه که تنش می لرزد می گوید : غذا خوردیم و رفتیم که بخوابیم ولی حال او خوب نبود چون نیاز به مواد مخدر داشت . مرا کتک زد و بینی و لب های مرا برید . خون همه صورت و بدنم را گرفته بود که از درد بیهوش شدم و وقتی هوش آمدم دیدم سینه هایم را بریده و فرار کرده . چهار فرزند دارم که انها مرا نجات دادند .
هم اکنون ستاره تنها با بزرگترین فرزندش زندگی میکند، سه فرزند دیگرش در یتیمخانه به سر میبرند. او با کمکهای اهدایی اندکی زندگی میکند. همسایههایش از صحبت کردن با او هراس دارند.
خشونت خانگی در افغانستان افسار گسیخته شده شد و در ایران نیز شیوه های مختلف خشونت خانگی و خشونت علیه زنان برای کنترل آن ها ادامه دارد .
در چنین جوامعی حکومت و نگاه حکومت به زنان است که خشونت را گسترده می کند چنانکه نگاه حکومت به دیگر ادیان و اقوام نیز مجوز هر گونه خشونت خانگی و اجتماعی و اقتصادی را علیه آن ها صادر می کند . در سلسله مقالات دیگر به خشونت علیه زنان در ایران و دلایل آن خواهیم پرداخت و مسئولیتی که ما به عنوان عضو یک جامعه انسانی در مقابل آن داریم چرا که خشونت خانگی امر خانوادگی نیست و رواج و گسترش آن نه تنها با مجوز دولت بلکه با سکوت ماست که در بطن یک جامعه درونی می شود.
سوال اخر این است که پناهگاه زنان قربانیان خشونت کجاست؟
سوال اخر این است که پناهگاه زنان قربانیان خشونت کجاست؟
می دانم کم حوصله شده اید ، شاید نا امید ولی خشونت خانگی علیه زنان نا امیدی ندارد
نظر بدهید . مشارکت کنید ، در باره این موضوع را حل ارایه کنید
مبادا من تنها کامنت باشم