سلامتی روانی ایرانیان و اجبار در سبک زندگی

فریبا داودی مهاجر

پیامد های  روحی و روانی افرادی که در دوران حکومت جمهوری اسلامی مطابق با قوانین و کلیشه های رفتاری این ساختار سیاسی مجبور به زندگی بوده اند چیست؟

آن هایی که در این کلیشه ها کودکی و دوران جوانی و میان سالی خود را گذرانده اند و با آن ساخته یا نساخته اند.

آن هایی که در این دوران با قوانین و فرهنگ و آموزش و رادیو و تلویزیون و دستور و بخشنامه های متعدد و سلیقه ای دلخواه جمهوری اسلامی سرو کله زده و هر کدام به نوعی از آن متاثر شده اند چگونه با خود کنار آمده اند و این ماشین آدم سازی از آن ها چگونه انسان هایی ساخته است.

هفته گذشته خبری بر روی سایت ایسنا با بی اقبالی دیگر رسانه ها و تحلیل گران روبرو شد شاید برای اینکه دیگر اعتمادی به این آمارها وجود ندارد ولی اگر گفته معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت درست باشد ۲۳ درصد از جمعیت کشور درگیر  بیماری‌های مزمن روانی افسردگی و اختلال روانی هستند.

علی اسدی در شهرستان سبزوار گفت : در طرح پایش ملی کشوری و بررسی جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال مشخص شد ۶.۲۳ درصد این رده سنی حداقل از یک اختلال روانپزشکی رنج می برند.

رنج کلمه ای است که در میان صحبت های این معاونت چند بار تکرار می کنم.

آسیه متولد سال ۱۳۶۲ در تهران است و تا جایی که به خاطر می آورد هر روز را با اضطراب شروع کرده و با ترس و با کمک قرص به خواب رفته است. او هنوز از به یاد آوردن صدای آژیر خطر دلش آشوب می شود . هنوز از صدای مارش نظامی حالت تهوع می گیرد و تشییع جنازه پسر خاله اش را که در دهلران روی مین رفته بود در کابوس های شبانه اش می بیند.

برادر دوست صمیمی آسیه درخاوران دفن است و او نمی داند که بین دو جوانی که یکی در قطعه شهدا دفن است و یکی در خاوران چه فرقی وجود دارد. آسیه می گوید : برای من هر دو جوانانی با ده ها آرزو بودند. من فریاد مادران هر دوی آن ها را شنیده ام و ترجیح می دهم آن روزها را فراموش کنم. روز هایی که از خانه تا مدرسه با اجبار همراه بود و این اجبار در دانشگاه و محل کارش ادامه یافت .

سلامت روان از بدو تولد شکل می گیرد

معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت در  سخنرانی سبزوار می گوید : سلامت روان از بدو تولد شکل می گیرد ولی اگر وی واقعا به چنین نظری معتقد است چه برنامه ریزی و سیاستگذاری عمومی برای سلامت روان مردم ایران از همان بدو تولد پیش بینی کرده است ؟

وی چنین ادامه می دهد : در سال گذشته ۱۲۰۰ تخت ویژه بیماران روانی به تعدادتخت های بیمارستانی مخصوص بیماران روانی افزوده شده است واین تعداد افزون بر ۸۰۰۰ تخت بیمارستانی ویژه این بیماران است که در گذشته وجود داشته است .

بوی مسگر آباد می آید

دو ماهی منتظر بودم تا توانستم مجوز تهیه گزارش از آسایشگاه جانبازان اعصاب و روان دشت بهشت را بگیرم. کمی بالاتر از زندان اوین که نمی دانم چطور بعدها حیاط بزرگش را مجوز آپارتمان سازی دادند.

آن روزها جانبازان اعصاب و روان توی حیاط می چرخیدند و توی کارگاه کوچکی حصیر می بافتند. چهار برادر با هم موجی شده و با هم توی همان آسایشگاه زندگی می کردند.

شیرینی تعارف می کردم می گفتند سیگار داری؟

دندان های بیشترشان ریخته بود. یکی نوحه می خواند و یکی عکس آرنولد بالای تختش بود و حمید می گفت که هر وقت قاطی می کندبوی قبرستان مسگر آباد توی مغزش می پیچد و آنوقت یادش نمی آید که چه می شود.

اتاق کوچکی دیدم که اگر آدم سالم را آنجا می بستی دیوانه می شد. رییس آسایشگاه  می گفت هر وقت حالشان بد می شود و حملات مکرر عصبی پیدا می کنند مجبور می شویم توی این اتاق دست و پایشان را به تخت ببندیم و من کمر بندهای چرمی مشکی را از لای در دیدم و دلم آشوب شد.

محمد علی که دور حیاط چرخ می زد می گفت :  من درسال ۶۵ دربمباران  مجروح شدم . زمان حادثه تا چند دقیقه هیچ صدائی را نمی شنیدم و زیر آوار بودم . از خانواده فقط من سالم بیرون آمدم .گوشهایم تا چند روز خونریزی داشت وزانوی پای راستم آسیب دیده بود.

  تا چند سال مشکلم حاد نبود اما از سال ۷۰ روز به روز بدتر شدم .تمام بدنم بی حس می شود ، دستهایم می لرزد ، تکلمم بهم خورده و سردرد شدید وسرگیجه دارم . زود  عصبانی می شوم و توی سرم صدا می پیچد تشنج می کنم .

اوایل خانواده به من سر می زدند ولی حالا زنم طلاق گرفته و سالی یکی دو بار بچه ها ملاقتم می آیند. رییس بیمارستان هم اجازه مرخصی نمی دهد.

رییس بیمارستان معتقد بود که محمد علی در اثر موج انفجار دچار صدمه شدید در اعصاب ساقه مغز شده و از اختلالات ناشی از آن رنج می برد. او پس از حادثه تا چند روز بیهوش بوده ولی فکر می کند تا چند ساعت صدایی نمی شنیده است.

رییس مرکز دشت بهشت بر فرزندان و خانواده این جانبازان تاکید می کند که در اثر زندگی و مشکلات با این جانبازان در خطر مشکلات متعدد اعصاب و روان هستند چرا که در خانواده سالمی به دنیا نیامده و بزرگ نمی شوند و متاسفانه تحت پوشش و مراقبت سلامت روانی قرار ندارند.

طرح تحول نظام سلامت

گفته های معاون دفتر سلامت روانی،اجتماعی وزارت بهداشت ناظر بر افرادی بود که کارشان به بیمارستان می کشد ولی آمار واقعی مردمی که نزدیک به چهل سال در یک نظام ایدئولوژیک نه تنها جنگ و بمباران، مهاجرت و عوارض ناشی از انقلاب را تحمل کرده اند بلکه مجبور بوده اند که در سبک خاصی از زندگی رشد کنند چیست؟

آزاده از دلهره هایش در مدرسه می گوید و کاوه از روزی که به دلیل اعتقادات پدرش از دبیرستان اخراج می شود.

سجاد از پدرش که برای حفظ شغلش اعضا خانواده را مجبور به دروغ و ریا می کرد و اعظم از اعصاب خرابش که ۷ سال پسرش در اسارت بود. بسیار زنانی که به دلیل خشونت خانگی مبتلا به انواع و اقسام بیماری های اعصاب و روان می شوند و یا کودکان کار و کولبران و خیل کثیر بیکاران و معتادان که زیر بار فشار اقتصادی و ده ها آسیب اجتماعی دیگر در افسردگی ، اضطراب و استرس غوطه ور هستند و در این میان معاونت دفتر سلامت روانی وزارت بهداشت که سال هاست خبر از اجرای تحول نظام سلامت آن هم برای ۵۰ میلیون ایرانی ! می دهد که هر کدام از پرونده الکترونیک سلامت بهره مند خواهند شد.

اسدی این طرح را انقلابی بزرگ و سند افتخار جمهوری اسلامی می داند که افراد غربالگری می شوند و بیماران دارای مشکلات روانی شناسایی تا برای بهبود آن ها مداخلات دارویی و غیر دارویی انجام شود .

وی هدف از اجرای این طرح را که سنگ بزرگ علامت نزدن است چنین تشریح می کند: هدف تحکیم بنیان خانواده ، آموزش زندگی اسلامی و سلامت روان است .

سوال اساسی اینجاست که آیا اساسا سلامت روان ایرانیان که سال ها حوادث متعددی را پست سر گذاشته اند در اولویت مسوولان جمهوری اسلامی ایران قرار دارد ؟

آیا عوارض ناشی از بحران ها ی متعدد سیاسی ، اجتماعی که مردم ایران در طول سالیان تحمل کرده اند محلی برای تحقیق و برنامه ریزی جدی فراتر از وعده و شعار دارد یا چاره کار همچون سبک زندگی اسلامی ترویج نشاط اسلامی است که معلوم نیست اساسا چه معنایی دارد.

Comments are closed.