اولین وکیل داوطلب که حاضر شد از قربانیان خشونت خانگی رایگان دفاع کندنامش مهری بود. فکر می کردیم اگر تعدادی از وکلا به فراخوان پاسخ مثبت دهند موفق خواهیم شد به قربانیان خشونت خانگی که معمولا زیر فشار اقتصادی هم هستند کمک کنیم تا با عبور از پیچ و خم های قانونی، خود را از زیر بار سنگین خشونت و آزار نجات دهند تا یک زندگی بدون بحران و ترس را تجربه کنند.
روایت اولین وکیل داوطلب برای من تعجب آور بود به خصوص وقتی که به من گفت که تا هفت سال، و با وجود داشتن فوق لیسانس حقوق و دفتر وکالت و داشتن ده ها پرونده خانواده نمی دانسته و یا نمی خواسته که بداند خود قربانی خشونت است.
مهری می گوید : من به عنوان وکیل قادر به تشخیص درد ها و زخم های زندگی خودم نبودم و شاید فقدان دانایی و یا سرکوب نیازهایم مانع از درک درست موقعیتی بود که در آن قرار داشتم و این واقعیت بخشی از تجربه زندگی من بود که من هراس داشتم با آن روبرو شوم و از آن رهایی پیدا کنم. من رفتارهای همسرم را نمی دیدم و آن را انکار می کردم.
این وکیل دادگستری که همسرش نیز تحصیلکرده بود چنین ادامه می دهد:
من صدای خوبی داشتم و از همان بچگی عادی شده بود که در محافل خانوادگی ترانه ای بخوانم. در تمام طول تحصیلم کلاس آوازم را پا به پای درس های حفظ کردنی و سخت حقوق پیش بردم. آواز برای من دریچه ای برای ارتباط با جهان پیرامونم بود. سختی ها و خستگی ها را با آواز به نشاط تبدیل می کردم و وقتی عاشق شدم همیشه برای او زمزمه می کردم .
ما ازدواج کردیم درحالیکه شب عروسی هم برای مهمانان چند بیتی خواندم و همان شب عروسی بود که همسرم به من گفت مهری جان، مهرت را به دل من بریز و فقط برای من بخوان . برای من فرقی نمی کرد که کجا بخوانم و برای همین خانه شد جایی برای آنکه همچنان بخوانم ولی پس از مدتی همسرم از من خواست که کلاس های آواز را تعطیل کنم تا وقت بیشتری با هم بگذرانیم.
من تصمیم گرفتم از تعداد پرونده هایم کم کنم ولی کلاس را ادامه دهم اما او اصرار داشت که کلاس نروم . حاضر شدم فقط ماهی یک ساعت به کلاس آواز بروم ولی پاسخ او این بود : “ همین که گفتم ، تکرار هم نمی کنم “ از حرفش جا خوردم و حتی ترسیدم ولی مقاومت من فایده ای نداشت به خصوص که سر این جریان یک هفته با من قهر کرد. شام و ناهار نخورد و حتی روی مبل خوابید.
از مهری سوال کردم که آیا به عنوان یک وکیل دادگستری به نشانه های خشونت توجه نکردی و جواب وی بسیار جالب بود. “ اصلا “. متاسفانه ما به عنوان دانشجو یا کارآموز وکالت در این زمینه واحدی در دانشگاه نداریم و اصولا خودم هم از این منظر به موضوع نگاه نکرده بودم.
مهری در ادامه روایت زندگی اش چنین می گوید: مدتی بود منزلمان را عوض کرده و به آپارتمانی نقل مکان کرده بودیم. تولدم بود و مهمان هایمان تازه رفته بودند. برایم گوشواره مرواریدی خریده بود.
همینطور که داشتم جمع و جور می کردم دستم را گرفت و گفت یک خواهش دارم رد نکن ببین خانه آپارتمان است و ممکن است صدای قشنگ تو را همسایه ها بشنوند ما هم مردم را نمی شناسیم ، برای خودت می گویم . وکیل دادگستری هستی هزار حرف پشتت می زنند .
او در واقع از من خواست که دیگر هیچ کجا نخوانم . لال شوم چون نخواندن برای من مانند لال شدن بود. منگ شده بودم و بقیه سخنرانی و نصایح و استدلال هایش را نمی شنیدم. انگار گلویم را گرفته بود و می خواست من را خفه کند. آن شب دعوای سختی کردیم و اولین بار بود که کشیده ای به صورتم زد در حالیکه من باردار بودم .
چهار ماه به خانه مادرم رفتم و با پادرمیانی بزرگترها و تعهد همسرم و اینکه پای بچه ای در کار بود به خانه برگشتم. اما داستان من همچنان ادامه یافت تا پس از تولد بچه اول از من خواست وکالت را موقتا کنار بگذارم و وقتی من مخالفت کردم تهدید به طلاق کرد و اتفاق هایی در زندگی من افتاد که اعتماد به نفس و استقلال اقتصادی و هویت انسانی من را نابود کرد . من فکر می کردم یک قربانی هستم که توانایی هیچ عملی را ندارم و چشم اندازی مقابل من نیست . آینده را سیاه می دیدم تا اینکه همکار وکیلم ، دوست سال های دانشگاه به کمک من آمدو گفت اگر فکر می کنی خشونت با معجزه از بین می رود سخت در اشتباهی.
او درباره نشانه های خشونت علیه زنان و پیامدهای آن حرف می زد و بروشورهایی برایم می آورد که متعجب می شدم چطور با کارشناسی ارشد حقوق یا از آن بی اطلاعم و با بسیاری از تعاریف را به درستی نمی دانم . من می دانستم خشونت فقط جسمی نیست ولی همیشه فکر می کردم بالاخره همسرم با صبر و تحمل من درست می شود.
تغییر ممکن است
خشونت علیه زنان را می توان در همه طبقات اجتماعی، اقتصادی، نژادی، سنی و جغرافیایی یافت . اما در برخی از گروه ها شایع تر است. به خصوص اگر قانون برای خشونت علیه زنان جرم انگاری نکرده باشد ، خشونت روز به روز به اشکال مختلف توسعه پیدا کرده و پیامدهای اجتماعی پیدا می کند.
خشونت بازتابی از حس پرخاشگری است اگر چه با خشم تفاوت می کند . خشونت خانگی نوع خاصی از رفتار توام با خشونت است که در سطح خانواده اعمال و منجر به آسیب یا رنج جسمی، روانی و جنسی و اقتصادی و حتی اجتماعی می شود. زنان در همه دوران زندگی خود ممکن است با خشونت از سوی همسر، پدر و برادر و حتی فرزندان پسر روبرو شوند.
مهمتر آن که قربانیان خشونت باید بدانند خروج از وضعیت خشونت بارممکن است اما زنان باید برای تغییر توانمند باشند و این توانمندی به یک خواست هماهنگ بین جامعه مدنی و نهادهای مدنی و خصوصی و دولت وابسته است چرا که زنان اگر چه به دلایل مختلفی مورد خشونت قرار می گیرند اما عامل اصلی خشونت فقدان قانون و فرهنگ سازی همه جانبه برای پیشگیری و کاهش خشونت است .
عامل اصلی فرهنگ مردسالار و تسلط مردان بر سرنوشت زنان است که برای مقابله با آن نیازمند برنامه ریزی هستیم.
قانون و ساختار نابرابرحافظ چنین روابط نابرابری ست پس طبیعی ست که خشونت علیه زنان در جوامعی چون جامعه ما تداوم پیدا کندو حتی به شکل های مختلف بازتولید شود به گونه ای که گاه تعاریف معمول از خشونت را نیازمند بازنگری بیشتر می کند.
ترویج فرهنگ سکوت در مقابل خشونت بخش دیگری از دلایل عادی شدن خشونت علیه زنان و خانواده در ایران است. این ترویج از آموزش تا رسانه ها را در بر می گیرد و حتی زن خوب و زن بد را تعریف می کند در حالیکه زنانی که در برابر بدرفتاری های مرد خود سکوت می کنند در واقع می گویند «با من همچنان مانند یک برده رفتار کن، تو مالک من هستی و من بخشی از دارایی تو هستم که می توانی آن را به هر شکلی که خودت می خواهی تربیت کنی و من همچنان اطاعت کنم و همچنان سکوت کنم . می توانی مرا بزنی یا تحقیر کنی. ،من برده تو هستم!»
چرخه اکتسابی خشونت
بخش اعظم زنان جامعه ما از حقوق اولیه خود به عنوان یک انسان بی اطلاع هستند.برنامه ریزی برای آنکه این آگاهی عمومی در میان اقشار مختلف جامعه صورت بگیرد وجود نداردو آنچه در گذشته به وسیله جامعه مدنی انجام می شد امروز تحت الشعاع مسائل سیاسی و اقتصادی معطل مانده است.
مبارزه در برابر خشونت علیه زنان و خانواده نه یک شبه انجام می شود و نه با معجزه صورت می گیرد . این مبارزه نیازمند برنامه ریزی گسترده و همه جانبه است .
پدیدهی خشونت علیه زنان در جامعه باید نکوهش شودو این مهم نیازمند عزم ملی است .
لازم است که آگاهی بخشی در برنامه ریزی عمومی برای جامعه اولویت محسوب شود و مردم از کیفرهای جزایی این جرم و لزوم پیگرد قانونی مجرمان خشونت علیه زنان آگاه شوند.
باید پرونده های مربوط به خشونت علیه زنان جدی پیگیری شود و این جدیت به شکل مداوم به آگاهی جامعه برسد . ما نیازمند تغییر ساختارهای قانونی و قضایی برای مقابله با خشونت علیه زنان و خانواده هستیم و اگر نه تو گویی هر روز با برنامه ریزی آب به آسیاب عاملان و حاملان خشونت علیه زنان می ریزیم و خودمان را به کوچه دیگری می زنیم که قانون اهمیتی ندارد کار از فرهنگ خراب است تا همچنان خشونت و تحقیر علیه زنان ادامه یابد.
و زنان در این میان همچنان در چرخه خشونت و حتی چرخه اکتسابی خشونت باقی خواهند ماند