ایران در نظر بهائیان
سمندر مشکیباف
سیر تکاملی جامعهء بشری از وحدت خانواده شروع شده و ادامه یافته و، با توجّه به وسائل و امکاناتی که در اختیار داشته، مراحل گوناگونی مانند وحدت قبیله، وحدت شهر، و وحدت کشور را طیّ کرده و در سالهای اخیر وحدت قارّهای را نیز در اروپا شاهد بودهایم و تلاشهایی نیز در افریقا برای حصول این هدف مهم به عمل آمده است. توجّه به هدف عالی انسانی، و مشاهدهء کلّ عالم به صورت یک دهکدهء جهانی، اینک در میان بسیاری از روشناندیشان به ایدهای عملی تبدیل شده است. امّا موانعی در راه حصول مقصود وجود دارد که باید برداشته شود. شاید چندصد سال قبل به هم پیوستن شهرها به هم نیز غیرممکن به نظر میرسید، امّا بشر توانست بر بعضی از تعصّبات شهری خویش فائق آید و دست در دست ساکنین شهرهای دیگر گذاشته سیر ترقّی را بپیماید. تصوّر نمیشود اگر کسی ساکنان شهرها را به وحدت و یکپارچگی دعوت میکرد و مزایای این اتّحاد را بر میشمرد و استفاده از پیشرفتهای فنّی یک شهر برای بهرهبرداری از امکانات طبیعی شهر دیگر را بیان میکرد، کسی او را به خیانت یا وطنفروشی متّهم میساخت.
حال، اگر افق دید را اندکی گسترش دهیم، همین امکان را میتوان در اتّحاد کشورها به دست آورد. این امر هیچ منافاتی با وطندوستی ندارد، بلکه میتوان به جرأت تصریح نمود که نفس وطندوستی است، چه که آوردن فنّ و سرمایه از کشوری دیگر به سرزمین آباء و اجدادی و استخراج مواهب خداداده، به نحوی که مورد استفاده طرفین واقع شود، طریقی برای ترقّی و پیشرفت هر دو طرف است.
غرض از این مقدّمه آن که شخصی به نام محمود قوچانی مطلبی را تحت عنوان "بهائیت و امریکا" مرقوم داشته و در سایت خود درج نموده است. مقالهء ایشان سبب شده دیگران نظر سوء نسبت به دیانت بهائی و حضرت عبدالبهاء پیدا کنند و مطالب ناروایی مطرح فرمایند. آنچه که در این زمان در خود ایران رواج دارد و سرمایههای خارجی و متخصّصین سایر کشورها جذب این مرز و بوم میشوند و در گوشه و کنار مملکت، بخصوص در سواحل خلیج فارس، به استخراج معادن نفت و گاز میپردازند، زمانی پیش از این توسّط حضرت عبدالبهاء در سفرهای غرب پیشنهاد شده بود. ایشان به وضوح این ایّام را مشاهده میفرمودند و پیشنهاد خود را مطرح کردند تا این اتّحاد و این همکاری سریعتر صورت گیرد و قدمهای بلندی در پیشرفت ایران برداشته شود.
آقای قوچانی و دیگران اگر نظری به سایر بیانات حضرت عبدالبهاء میفرمودند، و البتّه رعایت انصاف را هم میکردند که انصاف در این میان مظلوم واقع نشود، البتّه چنین مطلبی را مرقوم نمیفرمودند، بلکه زبان به تحسین هم میگشودند. حال، فقط به چند نکته دربارهء عقیدهء بهائیان دربارهء ایران اشاره میشود و برای این که نگویند که اینها مبتنی بر هیچ کلامی نیست، به آثار حضرت عبدالبهاء (که در مقالهء ایشان مورد حمله واقع شدهاند) استناد میگردد:
۱- توصیه به بهائیان برای خدمت به ایران
حضرت عبدالبهاء مکرّراً بهائیان را (نه فقط بهائیان ایران، بلکه بهائیان جهان را نیز) توصیه به خدمت به ایران فرمودهاند. در کلامی میفرمایند، "انسان را عزّت و بزرگواری به راستی و خیرخواهی و عفّت و استقامت است نه به زخارف و ثروت. اگر نفسی موفّق به آن گردد که خدمت نمایان به عالم انسانی، علیالخصوص به ایران، نماید، سروَر سروران است و عزیزترین بزرگان. این است غنای عظیم و این است گنج روان و این است ثروت بیپایان" (امر و خلق، ج۳، ص۲۸۹). و در کلام دیگر، در سفر اروپا، بهائیان را به آبادانی ایران فرا میخوانند، "حال باید ما در ترقّی زراعی و صناعی و تجاری ایران بکوشیم … چون به تحسین اخلاق ملّت پردازیم، هر قسم ترقّی در آن هست. اگر بهائیان به آنچه مأمورند قیام و عمل نمایند، مدّتی نمیگذرد که منتهی آمال جلوه نماید و مملکت ایران غبطهء جنان و روضهء رضوان شود" (همان، ص۲۹۰). و در کلام دیگر میفرمایند، "احبّای الهی را همواره دلالت و وصیّت نمایید که جمیع شب و روز به آنچه سبب عزّت ابدیّهء ایران است پردازند و در تحسین اخلاق و آداب و بذل همّت و مقاصد ارجمند و الفت و محبّت و ترقّی و اتّساع صناعت و زراعت و تجارت سعی بلیغ و جهد عظیم مبذول دارند" (همان، ص۲۹۱)
حضرت عبدالبهاء خطاب به دانشجویان بهائی و غیربهائی مقیم خارج ایران میفرمایند، "بلکه انشاءالله شما خدمتی به ایران نمایید، علومی تحصیل کنید که مفید به حال ایران باشد تا چون مراجعت مینمایید سبب حیات شوید … بلکه به تأییدات الهیّه تلافی مافات شود و عزّت قدیمه جلوه نماید" (سفرنامه، ج۲ / پیام آسمانی، ج۲، ص۳۰۳). ایشان همواره خود را ایرانی میدانستند و این عشق را در دل و جان نگه داشتند. میفرمایند، "حضرت بهاءالله و حضرت باب هر دو ایرانی بودند و بیست هزار، سی هزار ایرانی در این سبیل جانفشانی نمودند و من نیز ایرانی هستم، با وجود این که شصت سال است که از ایران خارج شدهام هنوز راضی به آن نگشتهام که عادات جزئیهء ایرانی ترک شود. بهائیان ایران را میپرستند؛ نه همین حرف میزنند، شما نظر به عمل کنید، چه کار به قول دارید" (مائده آـسمانی، ج۲).
۲- زبان فارسی
حضرت عبدالبهاء بارها به بهائیان غیربهائی توصیه کردهاند که زبان فارسی را بیاموزند و از آیندهء چشمگیر این زبان سخن به میان آوردهاند. خطاب به شخصی به نام سیدنی میفرمایند، "تا توانی همّت نما که زبان پارسی بیاموزی. زیرا این لسان عنقریب در جمیع عالم تقدیس خواهد شد" (پیام آسمانی، ج۲، ص۳۰۴). و از عشق خود به این زبان سخن گفتهاند، "لسان این آواره فارسی است. بالطّبع هر فُرسی لسان خویش را دوست دارد" (همان، ص۳۰۴). حضرت بهاءالله میفرمایند، "دربارهء زبان نوشته بودید. تازی و پارسی هر دو نیکو است. چه که آنچه از زبان خواستهاند پی بردن به گفتار گوینده است و این از هر دو میآید و امروز چون آفتاب دانش از آسمان ایران آشکار و هویداست، هرچه این زبان را ستایش نمایند، سزاوار است" (پیام آسمانی، ج۱، ص۱۰۸)
۳- آیندهء ایران
دربارهء آیندهء ایران به کرّات و مرّات سخن گفته و از آیندهء باشکوه آن خبر دادهاند. از جمله میفرمایند، "مستقبل ایران در غایت شکوه و عظمت و بزرگواری است زیرا موطن جمال مبارک است. جمیع اقالیم عالم توجّه و نظر احترام به ایران خواهند نمود و یقین بدانید که چنان ترقّی نماید که انظار جمیع اعاظم و دانایان عالم حیران ماند" (امر و خلق، ج۲). و در بیان دیگر آمده است، "ایران مرکز انوار گردد. این خاک تابناک شود و این کشور منوّر گردد واین بی نام و نشان شهیر آفاق شود و این محروم محرم آرزو و آمال" (منتخباتی از مکاتیب، ج۲). در کلام دیگر میفرمایند، "بهاءالله ایران را روشن نمود و در انظار عمومی عالم محترم نماید و ایران چنان ترقّی نماید که محسوب و مغبوط شرق و غرب گردد" (پیام آسمانی، ج۱، ص۷۸)
۴- نوروز باستانی
یکی از نمادهای شهیر ایران نوروز باستانی است که امر بهائی بر آن صحّه گذاشته و گرامیداشت این روز را تأکید کرده است. حضرت عبدالبهاء میفرمایند، "از عادات قدیمه است که هر ملّتی از ملل را ایّام سرور عمومی که جمیع ملّت در آن روز سرور و شادمانی کنند و اسباب عیش و عشرت فراهم آرند. یعنی یک روز از ایّام سنه را که در آن روز واقعهء عظیمی و امر جلیلی رخ داده آن را انتخاب نمایند و در آن روز نهایت سرور و نهایت حبور و نهایت شادمانی ظاهر کنند، دیدن یکدیگر نمایند و اگر چنانچه بین نفوس کدورتی حاصل، در آن روز آشتی کنند و آن اغبرار و آن دلشکستگی زائل شود، دوباره به الفت و محبّت بپردازند. چون در روز نوروز از برای ایرانیان امور عظیمهای واقع شد، لهذا ملّت ایران یوم نوروز را فیروز دانستند و آن را عید ملّی قرار دادند. فیالحقیقه این روز بسیار مبارک است … چون روز مبارکی است نباید آن روز را مهمل گذاشت، بینتیجه نمود که ثمر آن روز محصور در سرور و شادمانی ماند. در چنین یوم مبارکی باید تأسیس مشروعی گردد که فوائد و منافع آن از برای ملّت دائمی ماند" (ایّام تسعه، ص۳۴۹). از نکات مهم آن است که روز نوروز از تعطیلات بهائیان است که در سراسر دنیا گرامی داشته میشود.
۵- عشق به ایران
حضرت ولی امرالله میفرمایند، "اهل بهاء، چه در ایران و چه در خارج آن، موطن جمال اقدس ابهی [ایران] را پرستش نمایند و در احیاء و تعزیز و ترقّی و ترویج مصالح حقیقیهء این سرزمین، منافع و راحت، بلکه جان و مال خویش را فدا و نثار کنند" (پیام آسمانی، ج۱، ص۷۸)
۶- راهنمایی جهت ترقّی ایران
حضرت عبدالبهاء ضمن توصیهء بهائیان به خدمت به ایران و اهل آن، منویات خود را اینگونه بیان میفرمایند و تأکید بر بیطرفی میکنند، "این آوارگان به هیچ حزبی مشترک و متمایل نبوده؛ در آن میکوشیم که بنیهء ایران قوّت گیرد و معلوم است قوّت بنیهء ایران جز به تأسیس اخلاق الهی ممکن نه. چون تعدیل و تأسیس اخلاق گردد، ترقّی در جمیع مراتب محتوم است. هیچ ملّتی بدون تعدیل اخلاف فلاح و نجاح نیابد و به تحسین اخلاق علوم و فنون رواج یابد و افکار بینهایت روشن گردد؛ صداقت و امانت و حماست و غیرت و حمیّت بجوشد، سیاست به درجهء نهایت رسد، صنایع بدیعه رواج یابد، تجارت اتّساع جوید، شجاعت عَلَم افرازد، ملّت از برزخی به برزخ دیگر انتقال یابد، خلق جدید شود، "فتبارکالله احسن الخالقین" تحقّق یابد" (پیام آسمانی، ج۱، ص۸۳)
۷- تمجید از بزرگان ایران
حضرت عبدالبهاء از نفوسی که در گذشتهء ایران نقشی مثبت ایفا کردهاند، یا طریق انقطاع و وارستگی در پیش گرفتهاند، به نیکویی یاد کردهاند. دربارهء شاه کیخسرو میفرمایند، "کیخسروا همنامت به جهان راز پی برد، لهذا از تخت و تاج بیزار شد، خیل و حشم و چتر و عَلَم برانداخت، به صحرای عزلت و کهسار غیبوبت شتافت" (یاران پارسی، ص۱۳۰). دربارهء سیاوش میفرمایند، "ترکان خون سیاوش را هدر دادند؛ سر بریدند و دم مطهّرش را به ظلم و جفا ریختند. لکن آن خون پاک چه اثری در جهان خاک نمود که جوششش به دامنهء افلاک رسید" (همان، ص۱۰۵). در تأکیدی دیگر میفرمایند که ظهور حضرت بهاءالله سبب احیاء نام بزرگان دیرین ایران گردید، "ای فریدون همنامت گمنام شد؛ نامش لفظی است در السن و افواه. زیرا سلطنتش جهانبانی خاکدان بود و جهانبانیش بی اساس و بنیاد. حال چون آفتاب چهان بالا از مشرق ایران طلوع نمود، نام آن شهریاران تازه و زنده گشت؛ فریدون شگون یافت؛ جمشید قدرش پدید گشت؛ کیخسرو خسروی یافت و نوشیروان شیرین روان گردید. این از فضل حضرت یزدان بود" (همان، ص۱۱۷).
۸- تمجید گذشته ایران
حضرت عبدالبهاء به کرّات از عظمت گذشتهء ایران به نکویی یاد کرده و بزرگواری ایرانیان را تحسین فرمودهاند. در رسالهء مدنیه (ص۸) میفرمایند، "در ازمنهء سابقه مملکت ایران به منزلهء قلب عالم و چون شمع افروخته بین انجمن آفاق منوّر بود. عزّت و سعادتش چون صبح صادق از افق کائنات طالع و نور جهانافروز معارفش در اقطار مشارق و مغارب منتشر و ساطع؛ آوازهء جهانگیری تاجداران ایران حتّی به سمع مجاورین دایرهء قطبیه رسیده … حکمت حکومتش حکمای اعظم عالم را متحیّر ساخته و قوانین سیاسیهاش دستورالعمل کل ملوک قطعات اربعهء* عالم گشته؛ ملّت ایران مابین ملل عالم به عنوان جهانگیری ممتاز و به صفت ممدوحهء تمدّن و معارف سرافراز؛ در قطب عالم مرکز علوم و فنون جلیله بود و منبع صنایع و بدایع عظیمه و معدن فضائل و خصائل حمیدهء انسانیه. دانش و هوش افراد این ملّت باهره حیرتبخش عقول جهانیان بود و فطانت و ذکاوت عموم این طایفهء جلیله مغبوط عالمیان."
* موضوع مربوط به زمانی است که هنوز قارّهء امریکا کشف نشده بود و لهذا چهار قاره بیشتر برای بشر شناخته شده نبود.
۹- ترک تعصّبات
با توجّه به آنچه که ذکر شد معلوم است که وقتی حضرت عبدالبهاء دربارهء ترک تعصّبات وطنی سخن میگویند، مقصودشان این است که اینگونه تعصّبات سبب خونریزی و از بین رفتن مال و جان طرفین متخاصم نگردد؛ جمیع انسانها در ظلّ شجرهء واحد جمع شوند، خود را نژاد واحد دانند، و بندگان خدای واحد شمرند. شاید این بیان حضرت عبدالبهاء که در خاتمهء مقال (از صفحهء ۳۶۴ یاران پارسی) نقل میشود، مقصود ایشان از ترک تعصّبات را توضیح دهد:
هوالله ای مهربان حضرت یزدان در این زمان تجلّی رحمانیت فرموده و جمیع آدمیان را در زیر سایهء سدرهء منتهی مقرّ مقرّر نموده. این شجرهء طوبی بر شرق و غرب سایه افکنده و از فضل عمیم خداوند قدیم امید چنان است که کلّ امم را در ظلّ این شجرهء مبارکه با یکدیگر نهایت الفت و ارتباط بخشیده بحر واحد و جنّت واحده و نجوم فلک واحد فرماید تا جمیع به مثابهء کواکب نورانی در این فضای نامتناهی سیر و حرکت نمایند و به قوای جاذبه محافظهء یکدیگر کنند. و علیک التّحیّه و الثّناء ع ع