بحثی پیرامون جهان بینی بهائی از منظر شوقی ربانی قسمت چهارم

 بحثی پیرامون جهان بینی بهائی از منظر شوقی ربانی

بهروز ثابت

قسمت چهارم

نظم نوین جهانی

حضرت باب پیامبر شهید و مبشر آئین بهائی  به نظم بهاء الله اشاره می فرمایند و حضرت بهاء الله در آثار خود از جمله کتاب اقدس ظهور نظمی بدیع را در عالم اعلام میدارند . حضرت شوقی ربانی به عنوان مبین آثار، این نظم را با مختصات تکامل اجتماعی پیوند زده اشاره می فرمایند که ظهور حضرت بهاء الله  نظمی جدید را در عالم باعث گشته که چون مطابق مقتضیات تکامل ارگانیک رشد کند و به مرحله بلوغ رسد زمینه را برای ایجاد یک تمدن جهانی فراهم میسازد . این نظم مرکب از دو جریان است: یکی جریان سازنده و الفت دهنده و دیگری مخرب و متلاشی کننده . جریان مخرب معطوف به ارزشهای عقب افتاده است که از اجابت مقتضیات عصر جدید باز مانده و انظمه کهن را دچار عدم تعادل و پریشانی ساخته . جریان سازنده و الفت دهنده وابسته به ارزشهای جدید است که به سوی آینده معطوف و هدف آن ترکیب اجزاء مرکبه یک اتحادیه جهانی است . حضرت شوقی ربانی اشاره می فرمایند نظمی که حضرت باب در شهر شیراز بشارت آن را داده بودند )خوشا بحال کسی که ناظر به نظم بهاء الله گردد (با تجلیات وحی بر قلب منیر حضرت بهاء الله در زندان سیاهچال طهرانجائی که در کند و زنجیر محبوس شده بودندمتولد شد و به مرور در حقائق کائنات سریان و نفوذ نمود . این نظم بدیع که اساسش آسمانی و وسعتش جهانگیر است بشارت وحدت نوع بشرو صلح جهانی و ظهور تمدن روحانی آینده را می دهد. ادعای فهم جمیع اجزاء این نقشه عظیم الهی حتی از طرف پیروان و مؤمنین حضرت بهاء الله وهم و خیال است.  در این نوشته اصول اساسی این نظم آن چنان که در تبینات حضرت شوقی ربانی آمده توضیح داده خواهد شد.

ابعاد کلی و عمومی مفهوم نظم جهانی

درک دقیقتری از مفهوم جامع و فراگیر نظم جهانی ایجاب می کند که آن را از چند دیدگاه و یا منظر  مورد مطالعه قرار دهیم . نظم نوین جهانی چون مفهومی عمومی و فراگیر دارد طبیعتاً نمی تواند صرفاً از یک زاویه مورد بررسی قرار گیرد . اگر مفهومی صرفاً سیاسی بود از دیدگاه سیاسی مود بررسی قرار می گرفت. اگر مفهومی صرفاً اقتصادی داشت تعبیرات اقتصادی به تنهائی قادر به توضیح مطلب بود . ولی گفتیم که مفهوم نظم نوین جهانی اشاره ایست به تحولاتی ارگانیک که بایستی حیات فردی و جمعی را چه در زمینه ارزش ها و آرمان ها و چه از نظر تغییرات اجتماعی و سیاسی در سطح بین المللی در برگیرد . به زبان دیگر نظم نوین جهانی نتیجه و ثمره  رابطه متقابل دو جریان است : یکی جریان روحانی منبعث از وحی و ظهورات الهی و دیگری جریان رشد و تکامل ارگانیک تمدن . روابط متقابل  این دو نیرو است که بایستی منجر به تحقق نظامی جامع و فراگیر در سطح جهانی گردد . پس چون مفهوم نظم نوین جهانی از چنین جامعیتی برخوردار است و در زمینه ارتباط دیانت و تمدن و تحول و تجدد مطرح شده الزاماً دارای ابعاد و اجزاء مختلف است ونیازمند بررسی های چند جانبه.

منظر : Eschatologyمفهوم نظم جهانی شامل دیدگاهی است که در ادیان گذشته به عنوان آخرالزمان و یا روز خدا و رستاخیر و خبر بزرگ  و  نباء عظیم به آن بشارت داده شده است . یعنی روزی که خدا داوری خواهد کرد . روزی که شمشیرها به گاوآهن تبدیل می شوند . شهر خدا از آسمان نازل میشود و جهان از معرفت الهی پر می شود . این انتظار و امید به رستگاری نهائی  در همه ادیان و فرهنگها موجود واشاره ایست به تکمیل وعده های الهی . حضرت شوقی ربانی می فرمایند : " طلوع فجر سعادت نوع انسان که درباره اش شاعران پیشین ترانه ها سروده و صاحبدلان در عالم مکاشفه مشاهده اش  کرده اند وابسته به حصول وحدت عالم انسانی است یعنی امر خطیری که قدرت سیاسی امپراطوری رم سبب حصولش نشد و کوشش های سرسختانه ناپلئون در این راه به جائی نرسید . حصول وحدت عالم انسانی سبب تحقق واکمال پیشگوئی انبیاء گذشته می شود که فرموده اند در آن زمان شمشیر به خیش بدل شود و شیر و بره در یک کاشانه بیاسایند . حصول وحدت عالم انسانی است که یگانه وسیله تأسیس ملکوت پدر آسمانی است که در دیانت عیسای مسیح پیش بینی شده . وحدت عالم انسانی است که یگانه راه تأسیس نظم جهانی جدید حضرت بهاء الله است. نظمی که جلوه ای از جلال و عظمت ملکوت ابهی را بر بسیط غبرا نمایان میسازد . "

براساس این دیدگاه اسرار و مکاشفات مربوط به روز قیامت در قالب مقتضیات یک نظم نوین جهانی تعریف شده که در آن رقابتها و کینه های ملی و خصومتهای دینی و عداوتهای نژادی از میان برود، قیود اقتصادی الغاء گردد، و منابع عظیمی که صرف جنگهای اقتصادی و سیاسی میشود صرف گسترش اختراعات و ترقیات فنی و تحقیقات علمی و از میان برد ن بیماری ها و توسعه اجتماعی و اقتصادی جامعه بشری گردد. آشتی دادن جریان اتحاد جهانی و تحقق یک ترکیب عالیتر در فرآیند تکامل اجتماعی با مفاهیم  رستگاری یکی از جنبه های جالب توجه چشم انداز حضرت ولی امرالله از مفهوم نظم نوین جهانی است . این توازی میان مفهوم مذهبی رستگاری اخروی و تحول نهائی بشر به یک اتحاد تاریخی زمینه ای غنی را برای مطالعات عمیقتر تئولوژی و فلسفی و تاریخی فراهم میاورد . در حقیقت این دیدگاه یک تئوری انتقادیست از علم تفسیر و استدلالات نقلی مبتنی بر متون مذهبی و از همین رو نوعی نوآوری است هم در علم آخرت شناسی یعنی Eschatology  و هم علم تفسیر یا Hermeneutic  ( هرمنوتیک ) . در این روش، تاریخ اجتماعی با آرمان های نهفته در متون مذهبی و فرهنگی جوش میخورد . مفاهیم قدسی روز آخرت بجای آن که به صورت معجزات و خوارق عادت تعبیرشود در صحنه جهان  و روابط عرفی اجتماعی و در قالب دینامیسم تجدد و تمدن معنا پیدا کرده است .

منظر روحانی:  نظم نوین جهانی قبل از هر چیز یک جریان و واقعیت روحانی است . یعنی از یکطرف مبداء و منشاء و محرک آن قوای روحانیست که اسباب حیات و زندگی هر تمدنی در گذشته بوده و دیگرآنکه تحقق نظم نوین جهانی مقارن تحولاتیست که بایستی شخصیت فرد را بعدی روحانی بخشد . توجه به روابط ضروری میان ماهیت روحانی و ساختار سیاسی و اقتصادی نظم جهانی از اهمیت بسیار برخوردار است چرا که هدف آئین حضرت بهاء الله در اساس هدفیست روحانی و هرگونه تعبیر صرف سیاسی از آن بدون توجه به مبادی روحانیش انحرافی شدید از رسالت این آئین محسوب می گردد . از این روقضیه اصلی این منظر توجه به یک مبداء مشترک روحانی است که سرانجام به خصومت های چندین هزارساله مذهبی و ملی ونژادی خاتمه دهد و نوع بشر را به گرد هم  آورد.  تحقق نظم نوین جهانی نیازمند توجه به چنین مبداء روحانی است تا آن را از تنگ نظری ها، تعصبات و خود خواهیهای بشری فارغ سازد و تحولی کلی در ارزشها و آرمان های بشری بوجود آورد. این توجه مبتنی بر توجه به خدا است که منشاء اعتبار ارزشها میباشد. انسان تا انقطاع از عالم پیدا نکند و توجهش از دلبستگی مفرط به مادیات گسسته نگردد و فکر و روحش به سمت خدا یعنی منبع و مصدر روحانیت عالم جلب نشود تحقق نظم نوین جهانی معطل خواهد ماند. مهمترین نتیجه دیدگاه روحانی شناختی است از وحدت و یگانگی نوع انسان و اینکه همه انسانها در ارتباط و همبستگی متقابلند و تنها تعاون و همزیستی قادر است تعادل نظام جهانی را حفظ کند. براین اساس همه انسانها در تمام مقاطع تاریخ در پیشرفت یک تمدن متکامل دست داشته اند .ایجاد چنین شناخت و آگاهی شرط لازم تحول مؤسسات اجتماعی در یک نظام جهانی است . حضرت شوقی ربانی می فرمایند : " هدف حیات ما مرتبط با حیات همه موجودات زنده می باشد ما نه در جستجوی فلاح شخصی بلکه فلاح جهانی می باشیم … هدف ما ایجاد تمدنی جهانی است که بنوبه خود بر شخصیت فرد تأثیر خواهد گذاشت . "

دیدگاه روحانی محور و مرکز ثقل نظم نوین جهانی است . بدون این محور هر گونه نظم سیاسی و اقتصادی معطوف به از هم پاشیدگیست  چرا که همواره قوه جاذبه روحانی و توجه به حقیقتی برتر ازجهان مادی بوده که مثل مغناطیس  انسان را از خودش و تمنیات و خودخواهیهایش  بیرون کشیده و به سمت اهداف عالیتر سوق داده است. آنچه ضروری به نظر میرسدایجاد تقلیبی اساسی در شخصیت انسان است تا ابعاد درونی و بیرونی او را وحدت بخشد و به اصطلاح انسان را صورتاً و سیرتاً خلق جدید کند . تجربیات تاریخی نشان میدهد که در هیچ عصری هیج تمدنی قادر نبوده صرفاً براساس موازین اجتماعی شخصیت اخلاقی خود را حفظ کند . بشر همواره محتاج به اعتقاد به امری فراتر ازخودش است تا بتواند الویت هایش را سازمان دهد و نظام ارزشهایش را از انسجام وهماهنگی برخوردار سازد .قوه روحانی به نظم نوین جهانی جهتی کمالی و ارتقائی می باشد  و آن را از یک مفهوم مکانیکی و ماشینی با پارامترهای کمی به یک مفهوم زنده ارگانیک با پارامترهای کیفی تبدیل میسازد .  نظم نوین جهانی پدیده ایست که  هدفش استقرارعدالت و انصاف در روابط و موسسات بشری است. امّا توجه به عالم روح و کسب کمالات روحانی و اخلاقی را مؤیّد این تحولات می داند.

جنبه روحانی بر خصوصیات ممیزه انسان – بر تشخص ذاتی انسان – استوار است . انسان را در سلسله مراتب هستی در اوج خلقت می بیند و نماینده وحدت کلیه پدیده های وجود. جامعه انسانی را دارای استعدادات ذاتی و معطوف به جهتی تکاملی و ارتقائی می داند. از این رو نظم نوین جهانی امتداد و تعمیمی از همین جریان کمالی و ارتقای معنوی است . حضرت شوقی ربانی می فرمایند : " هرکس چون از یکطرف شاهد ترقیات شگرفی باشد که در زمینه اختراعات و علوم و فنون حاصل شده و از سوی دیگر ناظر رنجها و خطرات بیسابقه ای باشد که جامعه کنونی را فرا گرفته ، نمی تواند منکر شود که این زمان ، زمان بعثت ظهور جدیدی است که هم حقایق جاودانی را که در ظهورات قبل اعلان شده باز گوید و هم آن نیروهای روحانی را احیاء نماید که در هر عصر و زمان جامعه بشری را سر و سامان بخشیده و سرنوشتش را معین ساخته است . آیا نفس این قوای وحدت انگیزی که در این عصر بکار افتاده است مستلزم آن نیست که هر کسی که امروز حامل پیام خداوند است باید هم آن اصول عالیه اخلاقی را که پیغمبران سابق برای افراد بشر ترویج کرده اند تائید نماید و هم در اظهار امرش به تمام دول و ملل اصولی را در آئین اجتماع و سیاست الهی بگنجاند که جهت اداره عالم امروز لازم است و بتواند بشر را در تأسیس یک حکومت فدرال جهانی که مقدمه تأسیس ملکوت خدا در این دنیا است ، هدایت نماید ؟"

منظر اخلاقی: نظم نوین جهانی در برگیرنده یک نظام جهانی اخلاق است و ملازم یک اجماع و اشتراک نظر جهانی در مورد یک سلسله ارزشهای اخلاقی. نظام اخلاق همواره رابطه فرد و جمع و جزء و کل را تنظیم کرده است . رابطه فرد و جمع اگر بر محور مبانی اخلاق قرار نگیرد  دچار تضاد می گردد و نتیجه آن بحران و آشفتگی اجتماعی است . در گذشته روابط انسانها محدود به یک حوزه سیاسی و جغرافیائی خاص بود . در عصر ما روابط متقابل انسانها بعدی جهانی پیدا کرده است . از همین رو ما نیازمند یک نظام اخلاقی هستیم که این رابطه حساس و حیاتی را که سر منشاء تعادل اجتماعی است در سطح جهانی حفظ کند .

تعاون و مواسات میان مردم و رعایت حرمت یکدیگر و احترام به روابط ضروریه که انسانها را به عنوان اجزاء یک واحد اجتماعی پویا به یکدیگر پیوند میزند در امر بهائی  قویاً تأکید و ابعاد نظری و عملیش بعدی جهانی یافته است . در مرکز نظام اخلاق بهائی مفهوم  یگانگی نوع انسان  قرار دارد.  این حکم  هرگونه شرط و قید را که منکر ومنافی اصل اساسی یگانگی نوع انسان  باشداز میان بر میدارد و یگانگی نوع انسان را زمینه بنیاد و تأسیس ساختارهای جدید اجتماعی در عالم میداند . تلقی امر بهائی از این مفهوم به لفظ قناعت نمی کند و از پند و اندرز فراتر می رود. معتقد است این آرمان و حکم اخلاقی باید بصورت عملی در سطح جهان پیاده شود و پایه سیاست و راهبرد های اجتماعی قرار گیرد تا رؤسای د ول، زمامداران، قانون گذاران، قضات، دانشمندان، متفکرین، ومعلمین هریک در حد خود آن را در حوزه روابط اجتماعی پیاده و ترویج کنند . در بسیاری از جوامع این اصل در سطح لفظ و کلام در کتب و بیانیه ها مورد تایید قرار گرفته ولی در عمل آنچه که روابط اجتماعی را سازمان میدهد نظام مبتنی بر تبعیض و تعصب است که یا به اسم اکثریت،  بر اقلیت تبعیض روا میدارد و یا به بهانه نژاد و مذهب،   وابستگی به قوم یا دیانتی خاص را مجوز برتری روحانی وتبعیض اجتماعی می داند ویا به اسم اقتصاد باز،  ضعفاء ، پیران و محرومان را در چرخ بی احساس مکانیسم بازار به حال خود رها می کند.  

روابط متقابل اجتماعی درهرشکل و صورت نیازمند نظمی است که تعادل و هماهنگی اجتماعی راحفظ کند. حتی نوع سخیف سیستم های اجتماعی مثل بردگی نیازمند نظمی بود که تعادلش را برقرار سازد . هرگاه روابط اجتماعی در قالب ارزشهای جدیدتر و پیشرفته تری قرار می گیرد تعادل  قدیم از هم می پاشد و نظم و تعادلی جدید جای آن را می گیرد . وقتی صحبت از نظم نوین جهانی حضرت بهاء الله می کنیم منظورمان نظمی است که تعادل انظمه کهن را از میان برده و هدفش ایجاد نظم و تعادلی جدید است که از اصل یگانگی نوع انسان سرچشمه می گیرد . اصل  یگانگی در قالب نظم نوین جهانی از حالت یک پند و اندرز اخلاقی فراتر می رود و اصلی می شود برای تغییرات بنیادی و ساختاری در روابط میان ملل و دولتها . آنچه تا حال بر روابط بین المللی حاکم بوده رقابت و ستیزه جوئی را تشویق می کرده است . موفقیت و پیروزی متعلق به آنهائیست که می توانند در بازار رقابت باقی بمانند و خود را با آن همراه سازند . یگانگی نوع انسان مشوق نوعی دیگر از سیاست در روابط بین المللی است . سیاستی که همکاری و تعاون را جایگزین رقابت و ستیزه میسازد. انسانها و ملل راوابسته به یکدیگرمی داند و معتقد است که این وابستگی بایستی اهداف صلح و توسعه اجتماعی واقتصادی را مشخص سازد .

یگانگی نوع انسان اساس یک اخلاق جهانی است که بایستی نه تنها موجب تنویر افکار واخلاق شود بلکه عملکرد نهادها و مؤسسات سیاسی و اقتصادی را در سطح جهان دچار تغییرات بنیادی سازد . نظریه نظام اخلاقی جهانی یک آرزو و یا آرمان خیالی نیست که با واقعیت های موجود تطابق نداشته باشد. واقعیت های اجتماعی سیاسی و اقتصادی جهان در نفس خود اهمیت و ضروریت چنان نظامی را می طلبد. دریکی از تحقیقات یونسکو آمده است: "مشکلات اصلی که آینده نوع بشر را تحت نفوذ خود در میاورد مشکلاتی هستند که بیشتر و بیشتر در سطح جهان گسترده شده اند و بیکدیگر وابسته اند . برخورد با آنها ویافتن چاره و علاج نیازمند تفاهم و توافق در ارزشهای مشترک انسانی است. در یک دنیای چند قطبی که فردیت گرائی رو به افزایش است وتصورات و ادراکات به نحوی بیسابقه دچار شقاق و جدائی، بیشتر از هر زمانی لازم است به تایید وتحکیم اساس مشترک ارزشهائی بپردازیم که همزیستی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را در سطح جهان به نحوی مؤثر و قابل دوام امکان پذیر میسازد . " در سالهای اخیر توجه به لزوم نظام ارزشهای جهانی از سرعت بیشتر برخوردار شده است . یکی از مشکلات جهانی که توجه به مسأله اخلاق را به میان کشید بحران محیط زیست بود که لزوم یک تحول اساسی در آراء و افکار و ارزش ها را برای مقابله با بحران های جهانی لازم میدانست. گزارش هائی مثل گزارش کلوب رم تأکید کردند که بحران محیط زیست که آب و هوا ومحیط زندگی را از سمومات و فضولات تولیدات صنعتی آلوده ساخته بیشتر از آنکه یک مساله تکنیکی باشد نتیجه منش ها وارزش هائی است که با مقتضیات یک نظام جهانی تطابق ندارد . این تحقیقات و گزارش ها تاکید کردند که مادر دنیائی وابسته زندگی می کنیم و آسیب هائی که بر پیکر عالم وارد میشود دارای پیوستگی متقابل است و محدود به منطقه و کشور خاصی نیست . هر بحران و پیش آمدی می تواند به سرعت از محدوده تنگ خود خارج شود،  خصلت عمومی پیدا کند،  و حلقه ای از مشکلات مرتبط جهانی شود. از همین رو ما نیازمند تجدید نظر در همه باورهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و اکولوژیک هستیم که مبتنی بر یک وجدان باشد به نوعی که هر فردی خود را عضو ارگانیک یک جامعه جهانی محسوب دارد .در طی دهه های هشتاد ونود دهها کنفرانس که از طرف سازمان ملل و سایر مؤسسات بین المللی تشکیل شد بر لزومیت یک نظام اخلاق جهانی در حل مسائل مربوط به محیط زیست،  خلع سلاح، مشکلات کودکان، تبعیض بر علیه زنان،  تجارت جهانی و شرکتهای چند ملیتی تاکید کرده اند . در این نشست ها نظام ارزشهای مشترک مبتنی بر وجدانی جهانی به عنوان چارچوب و یا معیارمورد استفاده قرار گرفته تا به بررسی مسائلی نظیر فقر ویا توسعه و رشد اجتماعی و اقتصادی ویا حقوق بشر بپردازند . بسیاری از اندیشمندان،  مسئولین  و زمامداران به این نتیجه رسیده اند که نمی توان با تفرقه و تشتت ایدئولوژیک به امحاء فقر و یا تحکیم حقوق بشر پرداخت . ما نیازمند ارزشهای مشترکی هستیم که ما را متحد سازد چه در غیر اینصورت تمام تلاشها و نیروهایمان در تنازع داخلی به هدر خواهد رفت .

 در ۱۹۹۳ نمایندگان بیشتر از ۱۲۰ دیانت در پارلمان جهانی ادیان در شیکاگو شرکت جستند و بیانیه ای برای اخلاق جهانی اتخاذ کردند . متن این بیانیه توسط دکتر هانز کونگ Hans Küng متفکر سویسی و متخصص الهیات و اخلاق تنظیم شد . دکتر کونگ که از پیشقدمان فکر اخلاق جهانی محسوب میشود معتقد است که میتوان نظامی اخلاقی را تنظیم کرد که مورد قبول همه ادیان باشد و بتواند پاسخگوی بحران های سیاسی و اقتصادی و محیط زیست دنیائی وابسته قرار گیرد . بیانیه پارلمان جهانی ادیان تأکید کرد که تعاون و همکاری و آن اصل اساسی که آنچه به خود روا نمی داری بر دیگران مپسند بایستی در سطح جهانی مبنای روابط بین المللی قرار گیرد . همچنین در بیانیه پارلمان جهانی ادیان به چهار تعهد اخلاقی تأکید شده است: تعهد به فرهنگ صلح و احترام به حیات انسان – تعهد به فرهنگ وحدت منافع و مسئولیتها و ایجاد یک نظام اقتصادی معطوف به عدالت و انصاف – تعهد به فرهنگ گذشت، تحمل، صداقت و راستگوئی و بالاخره تعهد به فرهنگ تساوی حقوق و برابری میان زن و مرد . از دیگر اقدامات قابل توجه، پروژه اخلاق عمومی و جهانیست که زیر نظر یونسکو یعنی سازمان فرهنگی ، علمی و تربیتی وابسته به سازمان ملل تهیه شده است . یونسکو که یکی از شعبات خود را به شعبه فلسفه و اخلاق اختصاص داده در ۱۹۹۷ پروژه ای را آغاز کرد تا به عنوان یک سازمان معتبر و شناخته شده بین المللی مکالمه و تحقیق در مورد ارزشها و اخلاق مشترک جهانی را به جلو برد. جالب توجه آنست که متدولوژی پروژه ترکیبی بود از مطالعات کیفی و معنوی در آرمان های دینی و اخلاقی و نیز مطالعات کمی و علمی درمشاهدات و تجربیات انسان در طول تاریخ . پروژه اخلاق یونسکو به مسائلی مثل وحدت در کثرت، رابطه اخلاق و حقوق بشر، رابطه انسان با طبیعت، و رابطه فرد و اجتماع پرداخت و طرحی جامع در مورد یک نظام جهانی اخلاق عرضه کرد . در قسمتی از آن می خوانیم : "مشکلاتی که ما امروز با آن روبرو هستیم خارج از بُرد و حدود قانون و ماورای توانائی و چشم رس یک فرد ویا یک ملت است . وسعت و میدان عمل اخلاقی ما دیگر نمی تواند در مرز خانواده و یا جامعه و یا مملکت ما متوقف شود . اشتراک مبانی اخلاق در سطح جهان تنها امید است . این بیانیه دعوتی است عام تا همه سهم و مسئولیت خود را در اخلاق لازمه قرن بیست و یکم ایفا کنند . این بیانیه زمینه ایست برای یک گفتگوی جهانی و آغاز یک جریان تکاملی است که اشتراک منافع و خطرات مشترکی که نوع بشر را تهدیدمی کند ما را به شناخت و قبول یک آرمان مشترک اخلاقی هدایت کند . جریانی که بایستی با مشورت ، حسن نیست و فراگیری از یکدیگر همراه باشد . "

ظهور یک نظام اخلاق جهانی تنها به این تلاشها و نظرات محدود نمی گردد . در قرن گذشته ما شاهد بوده ایم که دو پدیده در کنار هم در صحنه رویدادهای بین المللی رخ داده اند . از یکطرف غیر اخلاقی ترین اعمال بر علیه وجدان بشری به کار گرفته شده و از طرف دیگرجلوه هائی از اخلاقی ژرف که در پهنه تاریخ بی نظیر بوده حیات جامعه بشری را متعالی تر ساخته . در اقتصاد از طرفی بهره کشی و استثمار رایج بوده واز طرف دیگر شاهد پیشرفته ترین قوانین برای دفاع از حقوق کارگران و زحمتکشان به تصویب رسیده است. از طرفی دو  جنگ جهانی و ده ها نزاع منطقه ای میلیونها انسان را نابود کرده و یا به فلاکت کشانده و در عین حال گسترده ترین توافق های بین المللی برای حفظ امنیت جمعی قوانین بین المللی را تابع خود ساخته است. در پشت حقوق بین الملل سایه یک اخلاق جهانی قابل مشاهده است . آزادی زنان ، حفظ حقوق اقلیت ها ، احترام و رعایت حقوق بشر ، جنبش مدنی همه نشانه هائی هستند از معنویت و اخلاقی جدید که از بطن بحران و اضطراب نظم کهن در حال ظهور و شکوفائی هستند . تشکیل دادکاههای بین المللی برای رسیدگی به جرائم مربوط به نقض حقوق بشر و ایجاد سازمانهائی که از آزادی های فردی دفاع می کنند نشانه های دیگری است از حرکتی پیش رونده درتبلور وجدان جهانی. جهان و افکار عمومی به سادگی اجازه نمی دهد که مثل قرنهای گذشته جنایات بر علیه بشریت و نقض آزادی ها و حقوق اساسی بی مجازات و در پشت پرده باقی بماند . تا قرن گذشته کودکان مثل اشباحی بودند که در سایه روشن دنیای بزرگسالان تعریف می شدند . حال شناخت شخصیت و احترام به نیازها ی کودک و بوجود آوردن شرایط مناسب برای رشد قوای جسمی و ذهنی او در سرلوحه تئوری های تربیتی قرار دارد .  در این نمودها ما شاهد فرآیند یک تحول اخلاقی هستیم – تحولی که لازمه یک نظم نوین جهانی است .

منظر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی: در توضیح مفهوم نظم نوین جهانی گفتیم که این مفهوم از جامعیت نظری و عملی برخوردار است و درک آن از یک زاویه و بعد امکان پذیر نیست. بایستی آن را از زوایای گوناگون نگریست و در کلیت و تمامیتش مورد مطالعه قرار داد. در این راستا اول مفهوم نظم نوین جهانی را از نتایج حاصله از پرتو تجدد در دیانت فرض کردیم و آن را مقارن بشارت و انتظاری دانستیم که در پهنه تاریخ ، پیامبران و فلاسفه نوید تحققش را داده اند . سپس اشاره کردیم که نظم نوین جهانی در اساس و پایه جریانی است روحانی و معنوی و محرک و مصدر آن اراده الهیست که در بستر تحول اجتماعی و تاریخی جاری گشته است . و بالاخره گفته شد که نظم نوین جهانی از دیدگاه حضرت شوقی ربانی متضمن تحولی کلی در نظام ارزشها و شکوفائی یک اخلاق جهانی است . این سه زمینه مفهوم نظم نوین جهانی را با موازین روحانی واخلاقی همگام می کند و جنبه های عملی و اجرائی و فنی آن را از استحکام نظری برخوردار میسازد . با این زمینه سازی سوالی که مطرح میشود این است که انعکاس معنویت و اخلاقی جهانی در روابط متقابل بشری نیازمند چه تغییراتی در نهادهای اقتصادی و سیاسی و سازمان های اجتماعی میباشد؟ حضرت شوقی ربانی درآثار خود جهانی را مجسم می فرمایند که در آن اصل همبستگی نوع انسان و یگانگی نوع بشر در مؤسسات و نهادهای سیاسی و اقتصادی آن جلوه کرده و آن ها را دچار تحول اساسی ساخته است . یک اتحادیه جهانی با رأی آزاد ملل و مطابق مقتضیات مشورت و بدون تسلط به جبر و زور و هرگونه تحمیل سیاسی و اقتصادی تشکیل و این نظام سیاسی که از سه قوه اجرائی قضائی و قانون گذاری برخوردار خواهد بود در سطح بین المللی روابط میان دول را انتظام بخشیده و صلح جهانی را تضمین خواهد کرد . این حکومت متحده جهانی که قدرت آن از میثاق جامعه ملل سرچشمه می گیرد با توسل به ضوابط و قوانین تثبیت شده حقوق بین المللی و  نیروی حافظ صلح ضامن امنیت جمعی خواهد بود و متجاوزین به صلح جهانی و حقوق بشر رادر دادگاه های جهانی مجازات خواهد کرد . حضرت بهاء الله اساس مبانی  امنیت جمعی را در آثار خود پایه گذاری کردند و این اساس با تبینات حضرت عبدالبهاء و حضرت شوقی ربانی به اکمال رسید . مثلاً در لوح مقصود حضرت بهاء الله می فرمایند : " فی الحقیقه اگر آفتاب عدل از سحاب ظلم فارغ شود ارض غیر ارض مشاهده گردد و در مقامی حضرت موجود در سبب و علت اولیه سکون و راحت امم و عمار  عالم میفرماید : لابد بر این است مجمع بزرگی در ارض برپا شود و ملوک وسلاطین در آن مجمع مفاوضه در صلح اکبر نمایند و آن اینست که دول عظیمه برای آسایش عالم به صلح محکم متشبث شوند و اگر مًلِکی بر مًلِکی برخیزد جمیع متفقاً بر منع قیام نمایند . " در ادامه اشاره می فرمایند که در اینصورت خلع سلاح بین المللی امکان پذیر خواهد بود چرا که عامل تهدید خارجی از میان میرود و حکومت ها از ترس و یااحساس خطر به جمع آوری تسلیحات نخواهند پرداخت .

حضرت شوقی ربانی با اشاره به جنگ جهانی اوّل علت اصلی نا آرامی و بحران عصر حاضر را در این میدانند که زمامداران عالم نتوانسته اند و یا نخواسته اند سیستم های اقتصادی و دستگاه های سیاسی خود را با موازین وحدت عالم انسانی منطبق سازند . از دیدگاه ایشان غلبه افکار ناسیونالیستی و تخطئه نظمی جهانی یکی از دلایل اصلی ادامه منازعات پس از خاتمه جنگ اول جهانی بود . پس از خاتمه جنگ اول در جریان تشکیل جامعه ملل ایشان تشکیل آن سازمان را تایید نموده و آن را اولین گام در مسیر تشکیل نظام امنیت جمعی که حضرت بهاء الله پیش بینی و حضرت عبدالبهاء تأکید فرموده بودند میدادند . قوام و ثبات آن سازمان را در داشتن قوه اجرائی می دانند تا کارآئیش تضمین گردد و بتواند حوائج و آمال اعضای خود را برآورده ساخته و از اعضائی که مورد ظلم قرار گرفته اند حمایت نماید. می فرمایند این اول بار در تاریخ بشر بود که ملل جهان سعی نمودند به مسئولیت جمعی تن در دهند و از مرحله قول فراتر رفته برای اقدام به عمل جمعی آمادگی خود را اعلام نمایند. امّا در همان زمان هشدار میدهند که جامعه ملل که مرحله جنینی خود را طی می کند ممکن است با فریادهای گوش خراش ناسیونالیسم عقیم ماند و این خود مقدمه جنگی جدید را در اروپا فراهم خواهد آورد. اما جهت اصلی آن سازمان و یا هر سازمان دیگری را که بالمال جانشین آن می گردد به سمت پیشرفت و ترقی نوع انسان می دانند و کوششهائی را که برای تأسیس آن بکار رفته میستایند. در همان حال بلافاصله تأکید می فرمایند که تعالیم و قوانین حضرت بهاء الله با هیچ تابعیت و سرسپردگی مشروعی تناقض ندارد و وفاداریهای صادقانه را تضعیف نمی کند . مقصدش آن نیست که شعله وطن دوستی سالم و خردمندانه را در دلهای مردمان خاموش سازد یا نظام خودمختاری ملی را از میان بردارد. زیرا هم با آفت مرکزیت افراطی در اداره امور وهم با متحدالشکل و یکنواخت بودن شئون عالم مخالف است . کلید رمزش شعار وحدت در کثرت است . در جائی دیگر و در راستای همین مطلب اشاره می فرمایند که تشکیل یک اتحادیه جهانی ایجاب می کند ملل عالم حدود و قیودی را بپذیرند و حق اعلان جنگ را به مکانیسم امنیت جمعی واگذارند چرا که قوه مجریه بین المللی قادر خواهد بود قدرت نهائی و بلامنازع خویش را بر هرعضو متمرد و طاغی به کار برد .  حکم محکمه کبریای بین المللی قاطع و برهمه ممالک روا خواهد بود . در چنین نظامی سرمایه و کار لازم و ملزوم یکدیگر خواهند شد و قوانین بین المللی ضمانت اجرائی پیدا خواهند کرد . اینهاست رئوس کلی نظمی که حضرت بهاء الله پیش بینی فرموده و اعلی ثمره عصری است که به تدریج رو به بلوغ نهاده است .

با توجه به مختصری که عرض شد چون به دقت به تمامیت آراء و اندیشه های حضرت شوقی ربانی توجه کنیم می بینیم که مفهوم نظم نوین جهانی از دیدگاه ایشان هر چند دارای مشابهت هائی با سایر عقاید و فلسفه ها می باشد استقلال و انسجام خود را دارد و بر روی پای خود می ایستد . دیدگاه آرمانی دارد و مدعی تحقق بشارات مذهبی و امیدهای فرهنگی است اما در حد امید و آرمان باقی نمی ماند بلکه تحقق آن آرمانها را در تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و در قالب تولد یک نظام جهانی شناسائی می کند . دیدگاهی رئالیستی و واقع گرا نسبت به جنگ ها و مصیبت ها و رنج های انسانی دارد ولی این واقعیت گرائی موجب حرمان و ناامیدی وبد بینی نمی گردد . به پیروزی روح انسان و غلبه اخلاق بر نیروهای مخرب ایمان قطعی دارد . دیدگاهی تاریخی دارد و از گذشته درس می گیرد تا آینده را بسازد . همانطور که در گذشته روح متهور انسان قادر بوده که سرانجام به نفع حقیقت و آزادی و عدالت جبهه گیری کند حال نیز جامعه بشری سرانجام قادر خواهد شد نظامی را براساس همان ارزشها در ابعادی جهانی برقرار سازد . نظام نوین جهانی را هر چند دارای مقاطعی مشخص می داند امّا در مجموع آن را جریان و پروسه ای ارگانیک محسوب میدارد که به سمت مراحل بالاتر رو به ارتقاء و تعالی است . مثلاً همانطور که اشاره شد تشکیل جامعه ملل را مقطعی و تحولی مشخص در این سیر تکاملی میداند امّا شکست آن را اسباب شکست تمامیت جریان نمی داند. تشکیل جامعه ملل صرفاً نتیجه یک انگیزه ناگهانی زودگذر نبود که برخی ممالک را به گرد هم آورد و سپس در فراموشخانه تاریخ گم شود . تشکیل جامعه ملل هر چند نتیجه نیت برخی زمامداران از قبیل پرزیدنت ویلسون بود و هر چند که واکنشی بود به بحران ناشی از یک جنگ جهانی در عین حال در پهنه وسیعتر رویدادها و تحولات تاریخ پاسخی بود به مقتضیات عصر جدید . لذا شکست آن همانطور که وقایع بعد نشان داد موجب خاتمه آرمانهای آن نگشت . اهداف و آرمانهای اتحادیه جهانی و امنیت جمعی در قالبی وسیعتر تحقق پیدا کرد . امروز نیز سازمان ملل متحد و سایر سازمانها و مؤسسات بین المللی با وجود تمام ضعف ها و کمبودها چون در قالب اهداف و آرمانهای وحدت عالم انسانی بررسی شوند اقداماتی مثبت به شمار میروند . دیدگاه حضرت شوقی ربانی از مفهوم نظم نوین جهانی جا را برای انتقاد سازنده و تجدید نظر در این مؤسسات فراهم میسازد ضمن اینکه اساس و فلسفه وموجودیت آنها را درروند تکاملی نظام جهانی تائید می کند. این دیدگاه در تحولاتی که جامعه جهانی را شکل می دهد میان بحران و سازندگی رابطه ای دیالکتیک برقرار میسازد. نفس بحرانها را نشانه های سقوط ارزشهائی میداند که در بطن خود حامل ارزشهای نوین جهانی هستند. بحران، آگاهی و ادراک وسیعتری را ایجاد می کند و این آگاهی در یک فرایند تاریخی زمینه را برای تأسیس یک نظم اجتماعی جدید فراهم میآورد. بسیاری از متفکرین اجتماعی به رابطه دیالکتیک تجزیه سیستم ها و تحول و ترکیب آنها اشاره کرده اند و حرکت تکاملی به سمت نظام جهانی را براساس این دو جریان موازی دانسته اند. چند سال پیش رهبرپیشین جمهوری چک واسلاوهاول در طی یک سخنرانی به هنگام دریافت مدال آزادی در فیلادلفیا سخنانی ایراد کرد که از یکطرف نشانه حضور عینی این دو جریان در پهنه سیاست بین المللی بود و از طرف دیگر نشانه پیچیدگی بحران معاصر و دشواری درک ماهیت نیروهایی که در حال شکل دادن به نظم نوین جهانی هستند. و اسلاوهاول که شاهد فروپاشی نظام کمونیستی در اروپای شرقی و کشورشچکسلواکیبود  گوئی فروریزی دیوارها و پرده آهنین رابخشی ازیک فرآیند وسیعترمی دید . مضمون قسمتی از صحبت او اینست : " امروز بسیاری پدیده ها حاکی از آن هستند که ما در جریان دوره ای انتقالی هستیم. زمانی که بنظر می رسد پدیده ای در حال خروج است و پدیده ای دیگر بطرزی دردآور در حال تولد. مثل آنکه چیزی در حال از هم پاشیدگی و تباهی است در حالیکه حالت نوینی به صورتی نه چندان مشخص از میان زوال در حال ظهور است . "

 دیدگاه حضرت شوقی ربانی به دوگانگی مبتلا نمی شود که یا آرامان گرا و ایده ال طلب باشد یا واقعیت گرا . میان واقعیت و ایده ال مطلوب رابطه برقرار می سازد . ایده ال آینده را در واقعیت امروز جستجو می کند. و در این روش از تمام تاریخ تمدن بهره می گیرد تا با کنار گذاشتن و جمع بندی تمام تجربیات تاریخ زمینه ای مستدل و زمینی محکم و هموار برای آینده فراهم آورد . از طرف دیگر مفهوم نظم نوین جهانی را به تقلیل گرائی ناشی از تفکر مادی مبتلا نمی سازد که فقط به فونکسیون و عملکرد سیستم ناظر باشد . جریان تحقق نظم نوین جهانی رااز محرکات داخلی و ذهنی برخوردار می داند که آن را فراتر از یک مفهوم مکانیکی قرار می دهد . معتقد است تفکر ، وجدان و اراده معطوف به عمل در شکوفائی نظم نوین جهانی نقشی حیاتی ایفا می کنند . حضرت شوقی ربانی میفرمایند :    "اتّحاد اهل عالم درخشان ترین مرحله ای است که حال جامعه انسان رو به آن روان است. اتّحاد خانواده، اتّحاد دولت شهر و اتّحاد ملّی مراحلی است که بشر آنرا پیموده و با موفّقیّت پشت سر گذاشته است و امروز اتّحاد جهان است که هدف و مقصد بشر سرگردان است…حضرت بهاء الله اعلان فرمود: "در این عصر، روحی بدیع سبب حرکت ملل جهان گشته که تا کنون احدی پی به علّت آن نبرده و سبب آنرا نشناخته است."     و به نسل معاصر خود چنین خطاب می فرماید: "ای پسران انسان دین الله و مذهب الله از برای حفظ و اتّحاد و اتّفاق و محبّت و الفت عالم است … اینست راه مستقیم و اسّ محکم متین. آنچه بر این اساس گذاشته شود حوادث دنیا او را حرکت ندهد و طول زمان او را از هم نریزاند.". "وحدت نوع انسان به نحوی که حضرت بهاء الله مقرّر فرموده مستلزم آنست که یک جامعه متّحد جهانی تشکیل یابد که در آن تمام ملل و نژادها و ادیان و طبقات کاملاً و برای همیشه متّحد گشته و در عین حال استقلال دول عضوش و آزادی و ابتکار مردم آن جامعه تماماَ و یقیناً محفوظ مانده باشد این جامعه متّحد جهانی تا جائیکه میتوان تصوّرش را نمود باید دارای یک هیئت مقنّنه باشد که اعضایش به منزله امنای تمام نوع انسان بالمآل جمیع منابع ملل آن جامعه جهانی را در اختیار خود گیرد و قوانینی را وضع کند که برای تنظیم حیات و رفع حاجات و  ترمیم روابط جمیع ملل و اقوام لازم و واجب است. در چنان جامعه ای یک هیئت مجریّه به پشتیبانی یک نیروی پلیس بین المللی مصوّبات هیئت مقنّنه را اجراء کند. به تنفیذ قوانینش پردازد و وحدت اصلیّه تمام جامعه جهانی را حفاظت نماید. و نیز یک محکمه جهانی تشکیل شود که تمام دعاوی حاصله بین عناصر مرکّبه این نظام جهانی را داوری کند و حکم نهائی و لازم الاجرایش را صادر نماید. یک دستگاه ارتباطات و مخابرات بین المللی بوجود آید که با سرعتی حیرت انگیز و نظم و ترتیبی کامل به کار افتد و جمیع کره زمین را در بر گیرد و از جمیع موانع و قیود ملّی آزاد باشد. یک پایتخت بین المللی به منزله کانون و مرکز اعصاب مدنیّت جهانی تعیین شود که کانونی برای تمرکز و توجّه قوای وحدت بخش حیات باشد و از آن انوار نیرو بخش و جان افزایش به جمیع جهات ساطع گردد. یک زبان بین المللی ابداع شود و یا یکی از زبانهای موجود انتخاب و علاوه بر زبان مادری در تمام کشورهای فدرال جهانی تعلیم داده شود. یک خطّ و ادبیّات جهانی، یک نظام مشترک برای پول و اوزان و مقادیر تعیین شود و روابط و تفاهم بین نژادهای متنوّع و ملل جهان را ساده و سهل نماید. در چنین جامعه جهانی علم و دین یعنی دو نیروی بسیار توانای بشر با هم آشتی پذیرد و همکاری نمایند و در پیشرفتشان هماهنگ شوند. در سایه چنین نظامی مطبوعات به اظهار نظرات و عقاید بشر کاملاً میدان دهد و از اینکه مورد سوء استفاده ارباب غرض چه شخصی و چه عمومی قرار گیرد ابا کند و از قیود نفوذ ملل و دول متنازع رهائی یابد. منابع اقتصادی جهان تحت نظم در آید و از موادّ خامش بهره برداری و استفاده شود بازار فروشش توسعه و هماهنگی یابد و محصولاتش به طور عادلانه توزیع شود. رقابتها و کینه ها و دسائس ملّی از میان برخیزد و تعصّبات و عداوتهای نژادی به دوستی و حسن تفاهم و همکاری تبدیل گردد. علل خصومتهای دینی رفع و موانع و قیود اقتصادی کاملاً الغاء و تفاوت فاحش طبقاتی نابود شود. هم فقر و فاقه و هم مالکیّت و ثروت فوق العاده از بین برود و نیروهای عظیمی که در راه جنگهای اقتصادی و سیاسی به هدر میرود از آن پس معطوف به اهداف لایقی از قبیل توسعه اختراعات و ترقّیات فنّی و ازدیاد تولیدات و محصولات بشری و ازاله امراض و توسعه تحقیقات علمی و بالا بردن سطح صحّت و تشحیذ و اعتلاء مغز و فکر بشری و بهره مندی از منابع بکر و ناشناخته کره زمین و درازی عمر انسان گردد و به ترویج هر وسیله ای که حیات فکری و اخلاقی و روحانی نوع انسان را تقویت کند پردازد. در چنان جامعه ای یک نظام فدرالی جهانی برقرار گردد که بر جمیع بلاد حکومت نماید و فرمانروای بلا منازع منابع بسیار عظیمش باشد و مرامهای عالیه شرق و غرب را به هم بیامیزد و طلسم جنگ و بدبختی را بشکند و به استفاده از جمیع منابع موجود در زمین راغب باشد. در چنان نظامی زور خادم عدل و داد شود و بقایش متّکی باشد بر شناسائی خداوند یگانه و پیروی از یک دین عمومی. این است هدف و مقصدی که نوع انسان ناگزیر بر اثر نیروهای وحدت بخش حیات به سویش روان است. "

شهر خدا

برخی تعبیرات سنتی مذهبی معتقدند که نوعی از شقاق و جدائی میان امور روحانی و امور دنیوی برقراراست. مثلاً در سنت مسیحی یک عقیده غالب آن بوده که چون انسان ذاتاً غرق در گناه است حیات اجتماعی و سیاسی او نیز همواره ناقص و فاسد خواهد بود. لذا هیچوقت رابطه ای میان ملکوت خدا و نظام بشری برقرار نخواهد گشت و تصور ایده ال و یا یوتوپیای سیاسی یک آرزوی موهوم و یا یک خیال شاعرانه باقی خواهد ماند . در نتیجه مفهوم ملکوت خدا همیشه یک دنیای متافیزیکی را القاء کرده است و به صورت واقعیتی تعبیر شده که متعلق به بهشت خدا است و در آنسوی مرز جسم و ماده قرار دارد. گفته شده که انسان دارای دو طبع و غریزه است: از یکطرف جسمانی و مادی است و از طرف دیگر روحانی و الهی . جسم او متعلق به این عالم است  وروح او متعلق به عالم ملکوت . لذا انسان هم تبعه این جهان است و هم تبعه شهر آسمانی . شهر زمینی برمبنای انگیزه های طبیعی ساخته شده و شهر آسمانی اساسش رستگاری روح است . دولت زمینی را شیطان پایه گزاری کرده در حالتیکه دولت آسمانی بر سلطنت مسیح استوار است . تاریخ داستان جدال بین این دو شهر است و صلح حقیقی تنها در شهر آسمانی امکان پذیر خواهد بود . انسان مومن از زمین فاصله می گیرد و در آسمان شهر ایده آلی خود را میسازد جائی که دیگر گناه وجود ندارد و سنگینی تمنیات جسم و گوشت جای خود را به شفافیت رقیق روح می دهد . فقط قوانین آسمانی قادر است که درهای بهشت را در روز آخرت به روی مومنان باز کند . از طرق عادی و معمولی مثل مشاهده و تجربه و علم وعقل نمی توان جامعه ایده آل را برپا کرد . در همین راستا چون حضرت مسیح در روز آخرت رجعت کند خود حکومت و نظام سیاسی را شخصاً و مستقیماً در دست خواهد گرفت چرا که انسان و مؤسسات بشری قابل اعتماد نیستند و دخالت مستقیم و فیزیکی خداوند لازم است تا عدالت و تقوی را حفظ کند .   

همانطور که قبلا اشاره شد دیدگاه حضرت شوقی ربانی نیز به مفهومی روحانی از فلسفه تاریخ قائل است. امّا معتقد است که سیر اراده الهی در تاریخ به کلیسا و یا مذهب خاصی محدود نمی شود بلکه به تمام نژاد بشر تعلق دارد . و نیز دراین سیر، حیات زمینی به جای آنکه صحنه محکومیت ابدی و سیر قهقرائی انسان باشد میدان تحول و تکامل ا و محسوب میشود .

شهر زمینی یک اتحادیه اجتماعی است که از مراحل ادنی به مراحل اعلی در حال گذر است و در آن وحدت نهائی نوع انسان با مفهوم رستگاری پیوند میخورد . کشمکش میان شهر زمینی و شهرآسمانی بایستی در یک اتحادیه جهانی به وحدت سیاست و اخلاق تبدیل شود. پس نظم نوین جهانی در اساس عبارتست از پرده برگرفتن از مدینه الهی و تجلی اخلاقی آن در اشکال سیاسی و اقتصادی تمدن . دیدگاه بهائی در عین حال به نحوی قوی از حساسیت رابطه دین و سیاست مطلع است . میداند که در رابطه دین و سیاست عامل سومی نیز زائیده می شود و آن مسأله مشروعیت اتوریته و یا قدرت سیاسی است. این مشروعیت بایستی به نحوی طبیعی با اراده آزاد انسانها و تجربیات تاریخی ایشان و تحول فکر و وجدان همراه باشد. لذا امر بهائی نقش خود را در پیشبرد اهداف نظم نوین جهانی بر مبانی تربیتی استوار می سازد و از تحمیل آمرانه  دین بر سیاست پرهیز می کند .

نظم نوین جهانی نیازمند نوعی ازوحدت سیاسی و اقتصادی است که از وحدت فکر و وجدان سرچشمه می گیرد. اگر وحدت فکر و وجدان نباشد وحدت سیاسی و اقتصادی پس از مدتی از هم می پاشد . امّا وحدت فکر و وجدان به معنای یکسان شدن و یکدست شدن آراء و افکار نیست . چنان تصوری مخالف اصل وحدت در کثرت و نافی حرکت کمالی و ارتقائی است که اساس اندیشه اجتماعی بهائی را تشکیل می دهد . چون کمال انتهائی ندارد لذا فکر و اخلاق در حرکت و تحول دائمی هستند . در این حرکت به مقاطعی دست می یابند و سپس آن مقاطع را سکوی جهش به مراحل عالیتر تحول قرار می دهند . مقطعی که هدف امر بهائی است شناسائی و قبول اصل یگانگی نوع انسان است . در این مورد بایستی وحدت فکر و وجدان حاصل شود. چون این وحدت حاصل شود زمینه برای مراحل بعدی تکامل مهیا میشود . آرمان نظم نوین جهانی براین وحدت استوار است . لذا نظم نوین جهانی قالبی نخواهد بود که آمرانه بر فکر ووجدان مسلط شود وتکامل آن را مسدود سازد. بلکه برعکس چون در اصل یگانگی به توافق برسیم از اتلاف فکر در اوهام تعصبات ملی و نژادی و مذهبی پرهیز می کنیم و آن را به سمت کشف مجهودات و گسترش دانش سوق میدهیم .

اقتصاد سیاسی و جهانی شدن

منظر شوقی ربانی از جنبه های سیاسی،  اقتصادی و اجتماعی نظم جهانی مشخصات خاص خود را دارد اما در عین حال مشابهت هائی را میان روش تحلیلی ایشان و مفاهیم اقتصاد سیاسی می توان یافت. مفهوم اقتصاد سیاسی ریشه عمیق در تفکرات فلسفی و اجتماعی معاصر دارد . هر چند که جنبه هائی از آن را در فلسفه افلاطون نیز می توان دید. اول کسانی که این مفهوم را به صورت جدی مورد استفاده و مطالعه قرار دادند پدر اقتصاد جدید آدام اسمیت و دیوید ریکاردو وکارل مارکس بودند . علم اقتصاد تا قرن نوزده در قالب اقتصاد سیاسی تعریف میشد. اما در قرن بیستم بیشتر به سمت جنبه های فنی و کمی و استفاده از فرمول های ریاضی معطوف گشت. در کلیات، اقتصاد سیاسی  عبارتست از تفکری که اقتصاد را با سایر علوم از جمله علوم سیاسی و حقوق پیوند میزند و هدفش کشف روابط ضروریه میان موسسات سیاسی و نهادهای اقتصادی و نقش آن ها در شکل بندی نظام اجتماعی و قدرت حاکمه است. در گذشته اقتصاد سیاسی در حوزه ملی و منطفه ای تعریف میشد. اما با جهانی شدن روابط انسانها،  جهانی شدن اقتصاد سیاسی به عنوان یک نظریه و راهبرد اساسی مطرح گشته است و در همین راستا با مفاهیم توسعه اجتماعی و اقتصادی و اکولوژی پیوند خورده است.

یکی ازدلایلی که روش حضرت شوقی ربانی را به تعابیر اقتصاد سیاسی نزدیک می سازد آنستکه ایشان نیزمثل متفکران اقتصاد سیاسی تعبیری به هم پیوسته از شاخه های علوم اجتماعی دارند . میان سیاست و اقتصاد و قانون و اخلاق ارتباط نظری و عملی می بینند. همانطور که در بحث فلاسفه ارگانیک توضیح دادیم دیدگاه حضرت شوقی ربانی به نوعی از تفکر فراگیر معطوف است که قائل به وحدت نظری علوم اجتماعی است . این دیدگاه رابطه فرد و اجتماع را به نحوی بدیع در قالب تحول جوامع انسانی وحرکت به سمت وحدت و یگانگی بررسی می کند وازاینرو دارای جنبه های اجتماعی،  سیاسی،  اقتصادی،  اخلاقی و فرهنگی  است . روابط فرهنگ های مختلف را با یک فرهنگ و تمدن جهانی  ز دیدگاه وحدت در کثرت ارزیابی می کند و از اینرو به مطالعات فرهنگ شناسی و تمدنی معطوف است . به نحوی وسیع به نقش فکر و اراده در تمامیت رفتار فردی از جمله رفتار اقتصادی می پردازد و از اینرو دارای جنبه های روانشناسی است . دیدگاهی تاریخی دارد و تحول متقابل فرد و جامعه را با مقتضیات علمی تاریخ بررسی می کند و از اینرو با علم تاریخ و فلسفه تاریخ مرتبط است. به نقش پایه ای قانون در اجتماع و در روابط میان سرمایه و کار معتقد است و حقوق بین الملل را یکی از شروط عدالت اقتصادی و نظم نوین جهانی میداند. اخلاق را پایه نظم جهانی می داند و به نقش محوری اخلاق در تحول رفتار از جمله رفتار اقتصادی معتقد است و از اینرو با مفاهیم نورماتیو اقتصاد سیاسی مشابهت دارد . به حفظ محیط اهمیت خاص میدهد و ریشه های بحران محیط زیست را در منش ها و ارزش ها ورفتار انسانی میداند و لذا معتقد است که بایستی تحولی کلی در شخصیت و تفکر و رفتار انسان ایجاد شود که صنعت ونتایج فنی عصر حاضر را به نحوی مطلوب با مقتضیات حفظ آب و خاک و هوا از سمومات تولیدات صنعتی همراه و همگام سازد . ضمن اینکه معتقد است آنچه امروز تحت عنوان رشد اقتصادی عرضه میشود جنبه ای سرطانی پیدا کرده و تمدن را از مدار تعادل خارج ساخته است به گذشته گرا ئی معطوف نیست. برآن نیست که نتایج فنی مدرنیته و توسعه اقتصادی را نفی کند بلکه برعکس در صدد آنست که آن نتایج را به عنوان ابزار و اسباب تحول تمدن جهانی به کار گیرد اما به صورتی متعادل و ارگانیک .  

فعالیتهای اقتصادی از یکطرف به رشد و توسعه می انجامند و از طرف دیگر ایجاد فضولات و مسمومیت می کنند . اشتهای سیری ناپذیر برای مصرف و تولید توده وار از یکطرف رفاه نسبی را برای طبقات وسیعتری فراهم میآورد ولی از طرف دیگر منابع زیرزمینی را به سرعت به تحلیل می برد . بحران انرژی که اکنون به طرزی وسیعتر در سطح جهان ظاهر شده نمونه و انعکاس بارزی از این مشکل است . منابع انرژی محدود هستند و رو به نقصان درحالتیکه ممالکی مثل چین و هند نیز که به لیست کشورهای صنعتی پیشرفته افزوده شده اند بنحوی تصاعدی نیازمند انرژی برای گردش اقتصاد جوان و شتابزده خود هستند . این مطلب طبیعتاً تعادل ژئوپولیتیک گذشته را به چالش طلبیده است . ناظران سیاسی پیش بینی می کنند که در طی چند سال آینده اگر تعادل قدرت در سطح جهان به نحو مطلوب حل نشود می تواند به بحرانی وسیع تبدیل شود . آنچه که ضروری بنظر می رسد ایجاد مکانیسمی تعادل بخش در تولید و مصرف است. بطور کلی می توان گفت که این مکانیسم باید از دوجنبه برخوردار باشد: یکی جنبه معنوی و ارزشی که از درون مکانیسم بازار را تحت الشعاع قرار دهد . یعنی با تحول فکر و ارتقاء نظام ارزشها به فعالیتهای اقتصادی جهتی دیگر بخشد . دوم آنکه یک نظام جهانی به نمایندگی از همه ملل و در دفاع از منافع جمعی همه انسان ها سیستم اقتصادرا در سطح بین المللی نظارت کند. یکی از دلایل بحران های اقتصادی عصر حاضر آنستکه روابط و نهادها و فعالیتهای اقتصادی جنبه بین المللی پیدا کرده ولی ساختارهای قانونی وسیاسی درحوزه سدها ی ملی باقی مانده و در نتیجه این ناهمسازی اقتصاد ملی به نحوی فزاینده دچار سرگیجه و بحران هویت گشته است. در حقیقت عملکرد سیاست و اقتصاد های ملی به یک سلسه واکنش های منفعل در مقابله با روند جهانی شدن فعالیت های اقتصادی تبدیل شده است. بحران اخیر مالی و اقتصادی به روشنی نشان میدهد که بازار سرمایه از مرزهای ملی گذشته و جهانی شده اما فقدان نظارت و مشارکت بین المللی زمینه سوء استفاده را فراهم آورده است. به قول یکی از رهبران شرکت کننده در گردهمایی بیست کشور دنیا در لندن سرمایه داری را باید با وجدان آشتی داد. طبیعتا برای تحقق این امر بایستی هم اقتصاد سیاسی عالم اصلاح شود و هم زمینه برای پرورش یک وجدان جهانی فراهم گردد.

 دیدگاه حضرت شوقی ربانی از نظم نوین جهانی به اتحادیه ای جهانی موتلف از سه قوه قانونگذاری ، اجرائی و قضائی برای حفظ صلح و امنیت جمعی معطوف است. این اتحادیه جهانی زمانی انعکاس اراده آزاد انسانها و منافع جمعی همه ملل خواهد بود که در تحت آن یک نظام جهانی تولید و توزیع مبتنی برموازین عدالت در سطح جهان بوجود آید . تنها در این حالت است که قدرت اقتصادی به عنوان اهرم تحمیل و اعمال نفوذ در دستگاه سیاسی و حقوقی و اجتماعی به کار نخواهد رفت . منظر حضرت شوقی ربانی از نظم نوین جهانی هر چند به نظر آرمانی و یوتوپیا بنظر می رسد به نحوی ژرف واقعیت گرا است . به رابطه متقابل اقتصاد و سیاست تاکید میورزد و تحول هر دو را سطح جهانی شرط لازم صلح و امنیت بین المللی میداند. دیدگاه حضرت شوقی ربانی مشابه آرمان های فلسفه سیاسی مفهوم نظم نوین جهانی را مثل مثلثی از سه بعد و یا زاویه اخلاق، سیاست و اقتصاد می نگرد . عدالت اقتصادی و از میان بردن فقر و ثروت مفرط را به حد یک تعلیم روحانی و اخلاقی ارتقاء می دهد و آن را از جمله مبانی پایه ای جهان بینی بهائی عرضه می نماید . معتقد است که هدف حیات مادی و دنیوی تجلی جلوه های وسیعتری از آرمانهای روحانی و اخلاقی است . از این رو نظم نوین جهانی جلوه معنویت ابدی حیاتست در پویائی اجتماعی .

Comments are closed.