RESURRECTION AND RENEWAL: THE MAKING OF THE BABI MOVEMENT IN IRAN, 1844-1850
رستاخیز و تجدید: پیدایش نهضت بابی در ایران، ۱۸۵۰ – ۱۸۴۴
نوشته دکتر عباس امانت
ناشر: انتشارات دانشگاه کرنل، ۱۹۸۹
ترجمه: بهزاد یزدانی
خوانندگان بهایی کتاب رستاخیز و تجدید از ابتدا در ذهن داشته باشند که نوشتن تاریخ به دست یکی از پیروان با تاریخ نگاری یک مورخ اجتماعی متفاوت است.
تاریخ های زیادی در باره خاستگاه نهضت باب به دست مومنین نگاشته شده است و از این نظر نسبتا غنی هستیم. مطالع الانوار از نبیل اعظم و ظهورالحق از فاضل مازندرانی از نمونه های معروف این نوع تاریخ است. کتاب امانت از زمان نگارش آثار گوبینو، نیکولا، تومانسکی و ادوارد جی. براون نزدیک به یک قرن پیش که کارهایی ارزشمند اما بناچارسطحی و ناقص بودند نخستین کار به راستی اصیل و مبتنی بر تحلیلهای جامع دست اول از منابع اولیه ای است که بسختی قابل تدوین بوده اند و پژوهش جامعی از موضوع ارائه می کند. پژوهشگرانی که به منابع اولیه دسترسی نداشته اند و آنهایی که همواره نقایص آثار مولفان متقدم را تکرار کرده اند اکنون باید سپاسگزار باشند که می توانند به این کتاب مراجعه کنند. امانت در رستاخیز و تجدید، میزان بارزی از مهارت روشنفکرانه، احاطه بر ادبیات تطبیقی و اولیه، صحت ساختاری و مفهومی، و وضوح اندیشه را به نمایش می گذارد.
امانت درصدد برآمده است که پیدایش و توسعه اولیه نهضت بابی را در زمینه گسترده تری از تاریخ معاصر ایران و در طی سیر تحول شیعه گرایی بررسی کند. برای چنین کاری او بر تعامل بین بدعتهای نظری و گرایشات درازمدت اجتماعی اقتصادی تاکید می ورزد. او برای خواننده روشن می سازد که نهضت بابی از نظر پیروان زیاد و گسترده اش، واکنش جدی سیاسی به آن، و بالاتر از همه تاثیر و نفوذ پیام هزاره ای آن، به میزان زیادی در تاریخ اسلام معاصر بی مانند است.
این تحقیق به سه موضوع بنیادی می پردازد که ساختار آن را شکل می دهد. در بخش نخست ویژگیهای مهم باورهای شیعی با تمرکز برمضامین مشترک انحطاط و احیاء معنوی جهان مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش دوم شکل گیری نهضت بابی و ویژگیهای بنیانگذار و پیروان اولیه آن موشکافی می شود و مطالبی می آید در مورد رجعت امام دوازدهم و آغاز رستاخیز که تجدید زمان و دوره جدید دینی را واجب می سازد. در بخش سوم فرآیند تحول هسته اولیه بابی به یک نهضت و موجبات گسست نهایی آن از اسلام مورد مداقه قرار میگیرد. این بخش بیشترین دیدگاههای مهم و اصیل تاریخی اجتماعی را در بر دارد که به تنهایی مستحق تقدیر بسیار در عالم پژوهش است.
نگارنده با اینکه به خوانندگان بهایی متذکرگشته است که از داشتن توقعات نابجا از این کتاب حقیقتا ارزشمند خودداری کنند باید مطلبی را بیان کند که احساس می کند ایرادی نامربوط نیست. نویسنده کتاب با در نظرگرفتن سال ۱۸۵۰ به عنوان منزلگاه نهایی این پژوهش به میزان زیادی محق است که شکست و ناکامی را نتیجه بگیرد. اما ایشان می توانست اشاره هایی بنماید به استحاله رستاخِیز ظاهرا ناکام شیعه به نیروی قدرتمندی از احیاء دینی در جهان امروز. رویش بذرهای مستعد احیاء در نهضت بابی در سال ۱۸۵۰ برای همیشه متوقف نشد. آنها تغییر ماهیت یافتند و حضرت بهاالله با بنیانگذاری دیانت بهایی به آنها فرصتی نهایی برای رشد و موفقیت داد.
اختلاف نظر مختصر دیگر در باره نقش طاهره زن قهرمان بهایی است. او موضوع مباحثات داغ زیادی در زمانه ما است، زمانه ای که واقعا هر مرحله از کار پژوهشی وارد مقوله جنسیت می شود. در بعضی زمانها کوششهایی به عمل آمده که او را به عنوان پیش نمونه فمینیسم امروزی تصویر کنند. در پاسخ به آن نوع ادعاهای غیرتاریخی، شاید امانت حق داشته باشد بنویسد طاهره در مورد حقوق زنان چیز خاصی برای گفتن نداشت. عبارت منسوب به وی که در ساعت آخر حیاتش به زبان آورده –" قتل من در دست شماست و هر وقت اراده نمایید بنهایت سهولت انجام خواهید داد ولی بیقین مبین بدانید که تقدم و آزادی نسوان هرگز ممنوع نشود و با اینگونه اعمال از پیشرفت و حرکت باز نماند" ( حضرت ولی امرالله، قرن بدیع، ص ۱۷۶) – احتمال دارد که هرگز ادا نشده باشد درست مانند لویی چهاردهم که محتمل است هرگز نگفته " من خودم حکومت هستم." اما این گفته ها از هر دو آنها برمی آمد زیرا هر عملی در مدت حیاتشان تاییدی بود بر حقیقت آن اظهارات. اراده تسخیر ناپذیر طاهره، مطالبه صریح او در برابری قدرت بر مبنای علم، امتناع سرسختانه او از تسلیم در برابر قدرت محلی، انتخاب او در ترک خانه و فرزند و همسر بجای تسلیم ظلم شدن، و بالاتر از همه حرکت هیجان انگیز او در کشف حجاب در ملاء عام فصیح تر از هزار مقاله راجع به حقوق زنان است. در بافت جامعه شیعه ایران قرن نوزدهم، یک زن بیشتر از این چه می توانست انجام دهد تا بتواند قهرمان بزرگ حقوق زنان تلقی گردد؟
امین بنانی