آفتاب انتخابات در سایهء حقوق بشر
نگارش: آنتـــی وار
این روزها فضای جامعه ایران بیش از حد رنگ و بوی سیاسی بخود گرفته است. همه جا صحبت از انتخابات و برنامه های کاندیداها میباشد. در بین جمع های دوستان، همکاران و آشنایان گمانه زنی های بسیاری از احتمال شانس یک کاندیدای خاص و یا حذف دیگری، نَقل مجلس است. این روزها مانند این جمله را زیاد می شنویم: «…انشاالله بعد از انتخابات بهتر می شود…»، «… ببینیم بعد از انتخابات چه پیش می آید…». در این جا نمی خواهم به بحث های مردم کوچه و بازار دامن بزنم، ویا به تجزیه و تحلیل کاندیداها بپردازم.
در فضای انتخاباتی و رقابتی امروز ایران، کاندیداها به طرق مختلف سعی در جلب نظر مردم دارند. یکی سایت براه می اندازد و با ویدئو کنفرانس و پیام کوتاه، همگام با تکنولوژی روز دنیا سعی در جلب نظر مردم دارد؛ دیگری با سخنرانی در بین دانشجویان میخواهد نظر طیف وسیع دانشجویان و تحصیلکردگان را جلب کند. این روزها وعده و وعیدهای بسیاری را شاهد هستیم، حمایت از فلان شخص یا فلان گروه بسیار شنیده می شود. بقول خانم کدیور: «ای کاش همیشه زمان انتخابات بود».۱
در میان تمام شعارهای انتخاباتی و تبلیغاتی کاندیداها دو کلمه و موضوع خیلی مهم به چشم می خورد. کاندیداها به سحرآمیز بودن این دو کلمه پی برده و سعی می کنند از بار روانی آن بنحو احسن استفاده کنند. آن دوکلمه «حقوق بشر» و «دفاع از اقلیت ها» می باشد. در این میان آقای موسوی با انتشار پیمان نامه ای با مردم ایران عهد بسته که پس از رسیدن به پست ریاست جمهوری در راستای رسیدن به این دواصل اساسی عمل نماید. ایشان حتی متعهد شده اند که «طرح ملی آموزش حقوق بشر را» در کشور براه بیاندازند. در میان پیمان نامه ایشان نکات بسیاری وجود دارد. نکاتی که با خواندن آن ذهن هر مخاطبی، مملو از سوالات بسیار می شود. برای مثال ایشان از سعی خود برای جلوگیری از «قانونی نشدن خشونت، بی عدالتی و تبعیض» صحبت کرده اند. با خواندن این مطلب این سوال به ذهن می رسد که آیا ایشان بعنوان یکی از فعالین سیاسی و کسی که از سالهای اولیه انقلاب در دورن دولت حضور فعال داشته می پذیرند که هم اکنون در ایران، خشونت، بی عدالتی و تبعیض نهادیه شده است؟
آقای موسوی قول تامین امنیت را داده اند. ایشان قول داده اند که: «امنیت را برای آحاد مردم برقرار سازند تا آزاد از ترس و رها از نیاز تحت حمایت قانون زندگی و فعالیت کنند.» وعده بسیار بجا و خوبی است. اما شاید ایشان باید منظور خود رااز امنیت قدری واضح تر توضیح دهند. دولت احمدی نژاد نیز طرح امنیت اجتماعی را در راستای برقراری امنیت اجرا کرد. آیا ایشان نیز میخواهند ادامه دهنده راه دولت نهم نژاد باشند؟ آیا امنیتی که ایشان از آن حرف می زنند برای اقلیت ها نیز وجود خواهد داشت؟ آیا در صورت رسیدن ایشان به پست ریاست جمهوری، دیگر شاهد پرتاب مواد آتشزا، بمب های دست ساز، پرتاب سنگ، آتش زدن خانه و اتوموبیل بهائیان، بعنوان شهروندان ایران، نخواهیم بود؟ ایشان در ادامه مبحث امنیت، امنیت شغلی را نیز مطرح کرده اند و از «هنرمندان، روزنامه نگاران، فعلان سیاسی، ورزشکاران، معلمان، اساتید دانشگاه و کارگران» نام برده اند ؛ اما امنیت شغلی بهائیانی که تنها به علت بهائی بودن از دریافت پروانه کسب محروم می شوند چه می شود؟ چه کسی جوابگوی دگراندیشانی است که جواز کسب آنها پس از سالها فعالیت سالم اقتصادی اکنون تنها بدلایل مذهبی تمدید نمی شود؟ آیا ریئس جمهور پاسخگوی آنان است؟ همینطور است وضعیت بازنشستگان بهائی که بعد از سالها خدمت، اکنون از دریافت مقرری و بازنشستگی محروم اند.
آقای موسوی از حق آموزش صحبت کرده اند . این واژه برای عده ای از شهروندان ایران واژه ای است دردناک و یادآور تبعیض. بله آنها بهائیان هستند که اکنون سی سال است که از حضور در دانشگاهها و کسب مدارج بالای علمی محرومند. عبارت «حذف گزینش های عقدتی و سیاسی ناروا» بسیار زیباست و البته زیبا تر آنکه بتوان آن را عملی کرد. بهائیان ایران امیدوارند که این تبعیض ناروا علیه آنان پایان پذیرد و بتوانند دوشادوش دیگر هموطنانشان به مدارج بالای علمی برسند و سبب رشد و اعتلای ایران شوند.
اما آقای کروبی که به شیخ اصلاحات نیز معروف هستند، در راه عملی کردن این دو واژه طلایی – حقوق بشر و حقوق اقلیت ها – از ماهها قبل از چنین روزهایی تلاش خود را آغاز کرده بودند. نامه ایشان به وزیر اطلاعات در حمایت از دروایش گنابادی و اشاره به دستهای پنهانی که به چنین اعمالی اقدام می کنند، آنهم از جانب کسی که سالهاست در پستها و مناسب دولتی کار کرده و با چم وخم دولت آشناست، عملی بسیار متهورانه می باشد، اما سوال اینجاست که آیا این گونه سخنان در دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان و آزادی اقلیت ها فقط برای چنین روزهایی کاربرد دارد؟ واضح تر بگویم، آیا این گونه اعمال تنها ژستهای انتخاباتی هستند؟ آیا امکان دارد که در آینده شاهد احترام به حقوق بشر و حقوق اقلیت ها باشیم؟ امید است که این گونه دفاعیات از حق و عدالت، ادامه پیدا کند و نه تنها حقوق دروایش مسلمان، بلکه حقوق بهائیان و تمام ایرانیان را نیز شامل شود.
در میان تمام کاندیداها و شخصیتهای فعال سیاسی حال حاضر ایران کمتر کسی حاضر است که در مورد حق و حقوق بهائیان صحب کند. البته دلیل اصلی امتناع نامزدها از این کار مسئله رد صلاحیت، باشد، که نامزدها را مجبور میکند در مقابل برخی حق کشی ها سکوت اختیار کنند. گویا در ایران صحبت در مورد حقوق بهائیان بصورت یک خط قرمز و تابو در آمده است. آقای موسوی در پیمان نامه شان، تنها به ذکر این مطلب که: «کرامت انسانی و حقوق شهروندی اقلیت های دینی…»۲ اشاره می کنند و نامی از بهائیان به میان نیامده است. یکی از مهم ترین موارد نقض حقوق بشر و حقوق اقلیت ها در ایران نقض گسترده و سیستماتیک حقوق شهروندی به خصوص جامعه بهائی در ایران است. که نمونه های آن وضعیت مبهم هفت نفر رهبران پیشین بهائیان در بند پس از یکسال بدون وکیل و دادگاه وهمچنین محرومیت جوانان ایرانی بهائی ازحق تحصیل بعد از انقلاب فرهنگی می باشد. حملۀ جریدۀ کیهان و سردبیر آن به خانم کدیور و آقای کروبی یکی از این موارد است. و روزنامۀ کیهان استثناء نیست. در همین مورد درسایت تابناک و در پی اعلام نظر علنی خانم کدیور درمورد بهائیان چنین میخوانیم: «…و اما، یکی از تازه ترین و تأسف آورترین نمونه ها اظهارات اخیر خانم جمیله کدیور در اراک است. ایشان که در ستاد انتخابات آقای کروبی سمت مشاور در امور زنان را برعهده دارد، در سفر تبلیغاتی خود به اراک طی مصاحبه ای از حزب صهیونیستی بهائیت با عنوان «شهروندان ایران» یاد کرده و گفته است «بهائیان به عنوان شهروندان ایران دارای حقوقی هستند که باید دولتمردان به این حقوق احترام بگذارند و آن را به رسمیت بشناسند»۳!
براستی معلوم نیست چرا صحبت از حقوق شهروندی که امری بدیهی و مسلم است تا این حد تاسف آور قلمداد می شود. به گفتهء آقای موسوی «حقوق بشر، به همان مفهوم جهانی خود، به هیچ وجه با خداپرستی و پیروی از تعالیم معنوی اسلام تعارضی ندارد.»۴. چندی پیش نیز آقای کروبی در طی یکی از سخنرانی هایشان اشاره ای کوتاه به حق تحصیل بهائیان کرده و گفته بودند: « اگر در مورد گروههای چپ و بهائیان نیز محرومیتی باشد باید این محرومیت به صورت حساب شده اعمال شود.»۵
در این چند سال اخیر و مخصوصا در دوران دولت نهم هرگاه سخنی در حمایت از بهائیان در فضای سیاسی-اجتماعی ایران طنین انداز شده است، برخی اشخاص و روزنامه ها سعی در برهم زدن جو صلح و دوستی ایجاد شده دارند. اینان که حیات سیاسی-اجتماعی خود را در تفرقه و جنگ می بینند به هر راهی متوصل می شوند تا با متشنج کردن جو و با پاشیدن تخم کینه و نفاق، بهائیان را از گفتمانهای روز و صحنه اندیشه خارج کنند و با پیش کشیدن بحث ها و تهمت ها واهی و دروغین موضوع را منحرف کرده و نگذارند که ایرانیان آزاده و صلحجو، حقایق را آنطور که هست ببینند.
اما این فضای انتخاباتی به کجا ختم خواهد شد؟ آیا ریئس جمهور آینده حق و حقوق اقلیت ها را به رسمیت خواهد شناخت؟ بهائیان از آنجایی که از ورود و دخالت در سیاست حزبی منع شده اند نمیتوانند مانند دیگر گروه های اقلیت دست به هواداری از یک نامزد خاص بزنند. اما بسیار دور از واقعیت می باشد که بهائیان را شهروندانی منفعل و بی مسئولیت قلمداد کنیم.
بهائیان از دخالت در سیاست منع شده اند، اما همواره به شرکت در فعالیت های عام المنفعه، اعتلای نام ایران، تلاش در راه آبادانی ایران و کمک به هموطنانشان دعوت شده اند و آن را در عمل نشان داده اند. یکی از بهترین نمونه های آن ۵۴ جوان شیرازی بودند، که حین انجام خدمتی عام المنفعه و در راه کمک به شهروندانی بی بضاعت دستگیر شدند و مجبور به شرکت در کلاسهایی گردیدند که در آن به مقدساتشان توهین می شد. آیا این جواب خدمت به هموطن است؟ هموطنانی که حتی مسئولین شهری، و امنیتی شهر نیز آنان را از یاد برده بودند و آن مکان به جایی برای تجمع خلاف کاران و بستر مناسبی برای انواع بزه کاری تبدیل شده بود .
در آخر آرزوی هر ایرانی است که ایران از بن بستی که در حال حاضر در جامعه جهانی با آن روبرو است خارج شود. آروزی هر ایرانی است که ایرانی بودنش مایهء سرافکندگیش نباشد و همه جا از ایران به نیکی یاد شود. بهائیان ایران نیز، برخلاف آنچه عده ای مدعی هستند، با آنکه فعالیت حزبی نمی کنند در انتخابات شرکت می کنند و بعنوان ایرانی و شهروندان این آب و خاک آماده هر گونه کمکی به اعتلا وپیشرفت ایران هستند و چه حسن نیتی از این بالاتر و برتر که به درخواست حکومت تشکیلات نیمه رسمی خود را نیز تعطیل کرده تا به دولت ایران اطمینان بدهد که بهائیان کاری بر خلاف قانون انجام نداده و نمی دهند.
تمامی ملت ایران از جمله بهائیان از تمامی نامزدهایی که این روزها انواع و اقسام شعارهای زیبا را بر زبان می آورند انتظار دارند، که این سخنان زیبا مختص این فصل و این ایام نباشد. باید امید داشت که روزی برسد که تمام مردم این سرزمین، بدون تعصبات نژادی، قومی و مذهبی به خوبی و خرمی در کنار هم زندگی کنند.