سخنی به اختصار با دکتر عطاءالله مهاجرانی
یک جوان ایرانی ساکن ایران
جناب دکتر عطاالله مهاجرانی،
سلام علیکم،
هرچند دفاع از حقوق شهروندی همه ایرانیان، امروزه مطلب تازه ای نیست اما در نظر هر ناظر بی طرفی، این موضوع به وجه بارز گفتمان های رایج کنونی در ایران تبدیل شده است. طرح این موضوع در شرایط کنونی همچنان ضروری و البته مستلزم شجاعت است و شنیدن آن نیز سبب رویش جوانه های امید و اقدام در دل کسانی همچون من که به آینده روشن ایران چشم دوخته ایم و از حمایت از هر اندیشه و برنامه ای که به اعتلای ایران و ایرانیان منجر شود، دریغ نخواهیم کرد. ما همه نیک می دانیم که دفاع از حقوق تضییع شده عده ای از نفوس نه مستلزم نفی، تضییف و تخفیف عقاید و خصوصیات آنها است و نه دلالت بر توافق مدافع حقوق بشر با آرا و عقاید آنها دارد. این دو مقوله ای جداست که دست انحصار طلب سیاست حزبی، میل شدید به ادغام این دو را دارد تا به مدد آب گل آلود تهمت و افترا، دست دیگری را کوتاه سازد و به مطامع سخیف خود دست یازد.
و نیز نیک می دانیم که در چنین فضای محدود، مباحث حقوق بشر اگر چه به عنوان نقدی بر سیاست های حاکم مطرح می گردد و رواج می یابد اما مادامی که آبشخور و محرک آن، سیاست های محدود و انحصارطلب رایج در عصر کنونی باشد، ره به جایی نخواهد برد و چنان که به کرات دیده ایم به مباحث سطحی و فاقد تأثیر تبدیل می شود که فقط ابزارگونه برای منکوب ساختن گروه و حزب رقیب و جلب آراء و محبوبیت برای جناح خود بهره گرفته می شود.
جناب دکتر، حفظ و ترویج اصول متعالی حقوق بشر در ایران معاصر، مسیر پر نشیب و فرازی را طی نموده است و بی شک سر انجام پر تلالوی آن از بدایت درخشان تمدن کهنش، خیره کننده تر خواهد بود اما کلید رمز مبارزات حقوق بشر در این برهه از تاریخ اجتماعی ایران چیست؟
یک مدافع حقیقی حقوق بشر، عاشق است و آزاده. سرمستی این عاشق از جام صهبای نوع دوستی است نه از ماء نبید خود پرستی. آزادگیش از بند جهل و تعصب و نیز افکار نا کارآمد قدیمی و منسوخ است، نه فراغت از حقایق وقایع تلخ کنونی. بلی عاشق آزاده را هیچ منعی سد ننماید و هیچ تهدیدی از میدان به در نبرد. ارزان ترین فدیه اش، دوست داشتنی ترین تعلقاتش نظیر طرز فکر ناکارآمد گذشته اش است. او نیک می داند که ایجاد تغییر اساسی در جامعه، اول مستلزم ایجاد تحول نوین در افکار است و طلایه داران این موج حیاتبخش تحول، مدافعین راستین حقوق بشر در هر جامعه ای هستند.
در این صورت مدافع حقوق بشر به دنبال هدفی والاست که ورای جنجال آفرینی های داغ ولی زودگذر سیاسی، از هر وسیله ای برای تحقق هدف ارجمندش بهره نمی جوید. هر چند گاهی فشار نیروهای مقاوم در برابر تغییر تا آنجا بر مدافع حقوق بشر افزایش می یابد که تو گویی مدافع را چاره ای نمانده جز آن که برای دفاع از خود از هر وسیله ی مناسب و نامناسب بهره جوید و شاید این بزرگترین وسوسه مدافع حقوق بشر باشد.
مشی شما و برخی از دوستان آزاده و شریفتان در فضای بسته و محدود کنونی ایران، قابل درک و حتی شایان تقدیر است زیرا معمولاً در چنین فضاهایی مدافع، خود متهم می شود. لهیب آتش کین و بغض همچنان در دل و ذهن برخی نفوس شعله ور است به گونه ای که بدون تحقیق و دور از شئون حقیقی و والای انسانی حتی به شما و امثال شما در دفاع از حقوق بشر به شدت می تازند. بر این نفوس حرجی نیست. اما از شما به عنوان یک ایرانی روشنفکر مسلمان و مدافع حقوق بشر البته جز این انتظار نمی رود که به اصولی اساسی آنچه مطرح می فرمایید، صادقانه و شجاعانه پای بندید و در پیاده سازی این اصول متعالی، آزادی بیان خود را اسیر سکوت و یا کتمان حقیقت نمی فرمایید ولو با آن ایده و عقیده قویاً مخالفت می ورزید. اما مشاهده و مطالعه دقیق فرمایش اخیر جنابعالی در دو نشست لندن و برلین در توضیح اظهارات سرکار خانم دکتر جمیله کدیور، مشاور محترم حجت الاسلام مهدی کروبی، چند سئوال اساسی در ذهن من ایجاد نمود.
دو سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی پدرم در زندان اوین به اتهام جاسوسی برای اسراییل و به جرم مفسد فی الارض اعدام شد و در آن زمان من کودک خردسالی بودم. اما این داستان تلخ به آن ماجرای دهشتبار خاتمه نیافت. در طول این بیست و هشت سال از مهمترین حقوق مدنی خود، یک به یک، محروم شدم. البته مطابق فرمایش شما آب و برق خانه مان قطع نشد اما علت واقعی آن بود که دیگر خانه ای وجود نداشت زیرا تنها خانه پدری ام مصادره گردید و وضعیت اقتصادی و معیشتی خانواده ام به شدت تحت مخاطره افتاد و ما را در بدترین شرایط به اجاره نشینی دچار کرد. شرایطی که پس از گذشت سالیان طولانی همچنان ادامه دارد.
بلی آب و برق خانه مان قطع نشد اما مقدس ترین اماکن تاریخی ما در ایران با خاک یکسان شد. مزار پدرم در مجاورت خیابان خراسان طهران با بولدوزر زیر و رو گشت. راستی جناب دکتر اگر خدایی ناکرده با فرزندتان چنین روا شود، شما چه احساسی دارید؟
البته به قول شما، من و صدها دوست همکیش من از حقوق اولیه ای نظیر مداوا در بیمارستان ها محروم نشدیم اما شما قضاوت بفرمایید تن بی جان به چه مداوایی نیازمند است. من و چند صد نفر از کودکان این مرز و بوم، پدران سالم و جوان خود را به اتهامات بی اساس در زندان های ایران از دست دادیم!
از طرف دیگر هر ساله در کلاس درس مدرسه، آماج تهمت ها و افترائات کذب و سخیفی قرار می گرفتم که به احترام شما مایل به طرح آن ها در این نامه نیستم. چندین بار به اخراج از مدرسه تهدید شدم تا بالاخره برای ادامه تحصیلات عالیه حتی از شرکت در آزمون سراسری به دلیل کذب «نقص پرونده» به کلی ممنوع و محروم گشتم.
جناب مهاجرانی عزیز، وضعیت امروز با سی سال گذشته به کلی تفاوت کرده است. امروز صدای همدردی بسیاری از هموطنان عزیز مسلمان و غیر مسلمان، از گوشه و کنار جهان حتی از داخل ایران شنیده می شود. نامه سرگشاده "ما شرمگینیم" یکی از چندین بیانیه ای است که در ایام اخیر در داخل و خارج از ایران منتشر شده و همگی دلالت بر همین آگاهی روز افزون در میان ایرانیان شریف دارد.
جناب مهاجرانی عزیز، از دست دادن پدر و تقریباً تمام فرصت های پیشرفت، نظیر محرومیت از تحصیلات عالیه و استخدام در مشاغل دولتی برای من هزینه ای بسیار گزاف بوده است که در مسیر ساختن جامعه ای متکثر و پویا پرداخته ام و همچنان در ایران مانده ام.
جناب مهاجرانی عزیز، گیرم پدر من جاسوس بود و به درستی اعدام شد. جرم فرزندان کوچکش چه بود؟ در کجا سراغ دارید که مزار مردگان را یکی پس از دیگری زیر و رو کنند؟ بقیه را ممنوع الخروج کنند؟ بعد جوانانشان را ممنوع التحصیل کنند؟ حتی برخی را ممنوع المعامله کنند؟ و … آیا ما همه جاسوسیم؟ آیا بچه ها هم جاسوسند؟ آیا مردگان هم؟!
جناب مهاجرانی عزیز، بر اساس کدام اسناد و مدارک جاسوسی، پدرم اعدام شد؟ و من از تحصیلات عالیه در مملکت آبا و اجدادیم محروم شدم؟ چرا من و حتی وکیل من از مدارک جاسوسی خود بی اطلاعیم؟ چرا یک نمونه از این نوع مدارک جاسوسی در طول این سالیان دراز، ارائه و منتشر نشده است؟ مگر آگاهی متهم از جرم خویش، حق مسلم شهروندی نیست؟
جناب مهاجرانی عزیز، امروز حتی سیاستمداران غیر مسلمان به قرآن مجید استناد می کنند تا به غیر حق و به جز حقیقت بیانی ادا ننمایند. پاسخ شما ورای جنجال آفرینی های سیاسی، مبین شرافت دیدگاهی است که توسط شما درباره حقوق شهروندی همه ایرانیان ابراز می گردد.
جناب مهاجرانی، من نیز به عنوان یک عضو جامعه ایرانی، در دفاع از حقوق هر شهروند ایرانی با شما هم ندا هستم و تا به حال هزینه گزافی در این مسیر پرداخت کرده ام و به مدد صبر و استقامت سازنده، به آینده روشن برای همه هموطنان عزیزم، امیدوار و در تلاشم. شما را از صمیم قلب دوست دارم و توفیق شما را در آرمان های انسانی و آزادیخواهانه شما از خداوند یکتا خواستارم.
اما پاسخ شما به درخواست من با هر شکل و محتوایی که باشد، فی الواقع پاسخ شما به فرزندان این آب و خاک است. پاسخی که در مقابل وجدان انسان های آزاده مورد قضاوت قرار خواهد گرفت و در دفتر تاریخ آزادی حقوق بشر در ایران ثبت و ضبط خواهد گشت. تا مبادا اظهارات عجولانه درباره بزرگترین جنبش اجتماعی ایران معاصر که منشاء الهی دارد، وجدان بیدار و آزاد شما را به سبب تکرار اتهامات بی اساس و حق کشی های فراوان، در خلوت و جلوت شرمسار سازد. چه که شرمساری و شرمگینی نه شأن فخیم شما و نه هیچ ایرانی شریف و آزاده ای است.
با احترام