وضعیت جامعه بهائی ایران در چهار سال اخیر و مطالبات در زمینه حق تحصیل
نگاهی گذرا به وضعیت بهائیان ایران طی چهار سال اخیر و آنچه که در دولت نهم بر جامعه بهائی رفت ، موج وسیعی از وقایع گوناگون اعم از بازداشتها ، تفتیش منازل ، تخریب قبرستان ها ، تعطیلی تشکیلات ، احضار و تهدید افراد و نیز ممانعت از تحصیلات عالیه جوانان را به ذهن متبادر می سازد که بعضا ً منحصر به فرد و بی سابقه بوده اند. اما شاید مهمترین واقعه ای که در این بازه زمانی رخ داد را بتوان دستگیری و بازداشت هفت تن از مسئولین جامعه بهائی – تحت عنوان یاران ایران – و به تبع آن ، غیر قانونی اعلام نمودن کلیه تشکیلات بهائی در ایران توسط دادستان کل کشور بیان نمود.
علاوه بر این ، جامعه بهائی ایران طی این سالها با فشارها و تضییقات ریز و درشت دیگری نیز دست به گریبان بوده که پرداختن مشروح به همه آنها شاید موکول به کتابی قطور در تاریخ آئین بهائی در ایران گردد. بازداشت های گسترده ای در تهران ، شیراز ، سمنان ، قائم شهر ، مشهد ، بابل ، یاسوج ، همدان ، یزد و ساری رخ داد که عموما ً با تفتیش منازل افراد و مصادره وسایل شخصی آنان همراه بود. در این میان برخی از دستگیرشدگان از سوی دادگاههایی که به صورت غیر علنی و عموما ً بدون حضور وکیل تشکیل گردید ، به اتهاماتی نظیر تبلیغ علیه نظام ، جاسوسی و عضویت در گروههای غیر قانونی به حبس یا تبعید محکوم شدند. صدور حکم برای ۵۴ نفر از جوانان بهائی شیراز – که در حین انجام خدمات اجتماعی و انساندوستانه به کودکان و نوجوانان مناطق محروم شهر بازداشت شده بودند – از جمله این احکام صادره از سوی دادگاه بود که سه تن از این افراد را به چهار سال حبس تعزیری و سایرین را به یک سال حبس تعلیقی مشروط به سه سال شرکت در کلاسهای تبلیغات اسلامی محکوم نمود.
علاوه بر بازداشتها و دستگیری های رسمی از سوی سازمان اطلاعات ؛ اقدامات دیگری نظیر ربودن ، شکنجه ، تهدید به اعدام انقلابی از طریق ایمیل و نامه ، حمله به منازل با مواد منفجره ، آتش زدن اتومبیل و شعارنویسی بر درب و دیوار منازل نیز توسط افراد و گروههای ناشناس در شهرهای مختلف صورت گرفت که فضایی از رعب و وحشت و فقدان امنیت را برای جامعه بهائی ایجاد نمود.
در اقدامی دیگر ، حملات مستقیمی از سوی رسانه ملی علیه دین بهائی صورت گرفت که طی آن برنامه ها و سخنرانی هایی مبنی بر انتساب و وابستگی دیانت بهائی به قدرتهای استعماری و جاسوسی و خیانت به کشور به صورت سریالی و ادامه دار از تلویزیون پخش شد. این امر با توجه به سیاست دیرینه نادیده گرفتن و خودداری از مطرح ساختن دیانت بهائی در عرصه عمومی جامعه ، بی سابقه بود.
دشواریها و تضییقات اقتصادی نیز به طرق گوناگون از قبیل پلمپ محل کسب و باطل نمودن مجوز اشتغال بر افراد بهائی وارد آمد تا این جنبه از حقوق مسلم شهروندی نیز مورد غفلت واقع نشده باشد!
از احضارهای پی در پی شهروندان بهائی به اداره اطلاعات جهت اخذ تعهّداتی مبنی بر زیر پا گذاشتن عقاید دینی و اصول وجدانی خود که بگذریم ؛ نوبت به آزار و اذیت مردگانی می رسد که احتمالا ً جرمشان بهائی بودن در زمان حیات بوده است! قبرستان های بهائی در قائم شهر و اصفهان طی چند مرحله به شدت تخریب شده و زمین قبرستان مازنداران به مزایده گذاشته شد.
از سوی دیگر ، یکی از پایدارترین تضییقاتی که از زمان انقلاب فرهنگی بر جامعه بهائی ایران وارد گشته بود ، اخراج و جلوگیری از ورود جوانان به عرصه تحصیلات عالیه می باشد که طی سالهای اخیر به اَشکال مختلف ادامه و شدت یافت. در این راستا ، شمار زیادی از داوطلبان ورود به دانشگاه با درج "نقص پرونده" در کارنامه خویش مواجه شده و از دریافت نتیجه کنکور و حضور در دانشگاه محروم گشتند. سایر داوطلبانی که موفق به اخذ کارنامه شده بودند نیز در مراحل مختلف از دانشگاه اخراج گردیدند. همچنین کودکان و نوجوانان بهائی در سطوح مختلف تحصیلی نیز به دفعات در فضایی ساخته و پرداخته شده در مدارس مورد تحقیر و اهانت قرار گرفته و بعضا ً با پرونده سازی و احضار به دادگاه ، از مدرسه اخراج گردیدند.
با توجه به اهمیت غیر قابل انکار تحصیل و آموزش عالی در جنبه های گوناگون حیات فردی و جمعی به عنوان یکی از حقوق اولیه و اساسی هر یک از افراد انسانی ، نگرانی عمده ای نسبت به سلب حق تحصیل از جوانان بهائی ایران وجود دارد که همگام با اهمیت یافتن بیش از پیش مواضیع حقوق بشری در سطح ملی و بین المللی ، موضوعیت بیشتری یافته و به طور جدی تر توسط جوانان بهائی محروم از تحصیل مطرح گردیده است. از جمله مطالبات اساسی در این زمینه ؛ استیفای حق ورود به دانشگاههای کشور برای کلیه افراد فارغ از عقیده قلبی و وابستگی مذهبی آنان و نیز وجود امنیت تحصیلی و عدم مواجهه با تبعیض و تحقیر و اهانت در مراکز علمی برای کلیه دانش آموزان و دانشجویان می باشد که در واقع چیزی فراتر از قوانین و حقوق منظور شده در قانون اساسی کشور و منشور بین المللی حقوق بشر سازمان ملل ( که توسط ایران به امضاء رسیده ) نیست. بر این اساس ، ماده ۲ و ۱۸ این منشور حاکی از آن است که " هر کسی آزادی فکر و عقیده دارد و می تواند بدون هیچ تمایز خصوصا ً از حیث رنگ ، جنس ، نژاد ، مذهب ، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر از تمام حقوق و کلیه آزادی هایی که در اعلامیه حقوق بشر ذکر شده بهره مند گردد." و همچنین طبق بند ۱ ماده ۲۶ ، بند ۲ ماده ی ۲۶ و بند ۱ ماده ی ۲۷ ، " آموزش عالی باید بر اساس استحقاق ، به یکسان در دسترس عموم باشد و هرکس آزادانه حق بهره مندی در پیشرفت علمی و فواید آن را دارد ." به علاوه ماده ۲۶ نیز حاکی از آن است که " هدف آموزش و پرورش ، گسترش حسن تفاهم ، دگر پذیری و دوستی میان ملت ها و تمام گروه های نژادی و دینی می باشد. "
به امید روزی که کلیه افراد بشر فارغ از جنس و نژاد و عقیده ، با صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده و نیز حضور اقلیتها و دگراندیشان را به عنوان وسیله ای جهت اعتلای سطح فکری جامعه ، ارج نهند تا ذکر وضعیت گروههای اقلیتی نظیر جامعه بهایی ، مهر تأییدی بر شایستگی دولتمردان آن کشور باشد.