طنزنویسی جدید روزنامه کیهان

طنزنویسی جدید روزنامه کیهان

 

جریده وزین کیهان، بعد از تحقیقات فراوان که توسّط خبرنگار ویژه این روزنامه صبح  فعلی و عصر سابق طهران به عمل آمد، بعد از آن که یکی دو ماه از واقعه سوء ظنّ مسئولین انتظامی به محموله خریداری شده توسّط یکی از تجّار طهران گذشت، این موضوع را کشف کرد و بخصوص توانست رابطه ای بین خرید محموله ای تجاری و عقیده خریدار پیدا کند و آن را برای بالا بردن تیراژ خود در روزنامه چاپ کند و از قضا طالبان طنزهای اینچنینی کیهان آن روز آسیمه سر به بازار جراید هجوم بردند و یکی از نوادر روزگار اتـّـفاق افتاد و آن این که آن روز روزی نامه کیهان نایاب شد! 

 

این روزنامه وزین و محترم که البته دون شأنشان است که به نوشتن طنز روی بیاورند و تتمـّـه آبروی نداشته را هم بریزند، قبل از آن که قوّه قضاییه به موضوع رسیدگی کند کلّ واقعه تا ته قضیه را در روزنامه چاپ فرمودند و یک بار دیگر نشان دادند که خبرنگارشان آینده نگر و پیشگو هم هست و می تواند قبل از دستگیری، بازجویی، بازپرسی، محاکمه متـّـهم و صدور حکم از طرف مراجع قضایی، یک طرفه به قاضی رفته و به طرفه العینی جمیع این مراحل را بگذراند و متـّهم را وارونه آویزان نماید تا کلـّـیه مالهای به دست آمده به این طریق از جیبهایش بیرون ریزد!

 

خریدار محترم، که خوشبختانه کیهان اندکی خردمندی به خرج داده (عیبش گفتی حُسنش نیز بگو) و از درج نام خانوادگی خریدارخودداری نموده که اگر شکایتی بر این اساس صورت گرفت، بگوید مقصودش شخص دیگری بوده، فردی بهائی است که سالها است به خرید و فروش در بازار طهران اشتغال دارد و جمیع موارد قانونی را رعایت می نماید و هیچ مشکل قانونی تا به حال نداشته و از این پس هم نخواهد داشت و علـّت این رعایت قانون هم دقیقاً به اعتقاد دینی او مربوط می‌شود؛ امّـا خرید محموله به اعتقاد دینی او مربوط نمی‌شود و اینجا را کیهان خبط فرموده است. این خریدار محترم حدود شصت میلیون تومان کالا از شخص دیگری که کالا را وارد کرده، آن هم از طریق گمرک ایران وارد نموده و برگ سبز گمرکی هم دارد، ابتیاع نموده است. مدارک موجود، جنس توقیف شده موجود، منصور م. موجود، فروشنده موجود، کارشناس گمرک هم حاضر و مسئولین امور هم ناظر. چه شده که این محموله شصت میلیون تومانی در روزنامه کیهان به دو میلیارد تومان بالغ شده، والله عقل جنّ هم به این محاسبات کیهانیان نمی رسد. چه شده که جنس موجود در کارخانه، در روزنامه کیهان مصادره شده، قوّه قضاییه هم درمانده است. چه شده، فرد مزبورکه هنوز برای احقاق حق در مورد جنس توقیف شده در کارخانه به مراجع محترم مملکتی مراجعه می‌کند در روزنامه کیهان بازداشت شده، والله نیروی انتظامی هم نمی‌داند. شاید کیهان تصوّر می‌کند مملکت قانون ندارد و کیهانیان قانونگزار و قانونگذارند و جمیع اولیاء حکومت مطیع و منقاد کیهانیان. حال، که کیهان پیشاپیش حکم متـّهم را صادر کرده، لابد دیگران موظـّف به اجرای آن هستند، دیگر قانون کدام است، مأمور کدام است، عدالت کدام است، انصاف کدام است، مدارک و اسناد به چه کار آید، حقیقت یک من چند است، قوّه قضاییه چکاره است؟ اصل کیهان است و اظهار نظرهایش و دیگران مجری اوامر.

 

حال که آش پخته شده باید یک وجب روغن روی آن بایستد؛ چه کنیم، چه نکنیم؟ گویا یکی دیگر از عینک فروشان طهران هم بهائی است و از قضا پدرش هم از خادمین جامعه بهائی است؛ پس اسمی هم از او می آوریم تا ترس به جانشان بیندازیم، مگر نه آن که هرچه ما کیهانیان بگوییم همان خواهد شد؛ پس نامی هم از این بابا به میان می‌آوریم. بله، شخصی هم به نام "نیکی" وجود دارد که از قضا او هم عینک می فروشد و بهائی است و پدرش سردمدار است و غیره وغیره. این دیگر از قضیه اوّل هم به طنز نزدیکتر است. شخصی در این اقلیم وسیع به وارد کردن قانونی عینک و فروش آن مشغول است؛ تازه‌کار هم نیست، مدّتهای مدید است به این کار مشغول است. آوردن اسم او چه صیغه‌ای است خدا می‌داند. مثل این است که بگوییم در دانمارک روزنامه‌ای کاریکاتورهای اهانت‌آمیز درباره حضرت رسول اکرم چاپ کرد؛ ضمناً روزنامه‌ای هم در طهران چاپ می‌شود که طنز هم می‌نویسد و نامش "کیهان" است. چه ارتباطی این دو با هم دارند، پیدا کنید پرتقال‌فروش را.

 

انشاءالله خداوند منـّـان، که کیهانیان خیلی سنگ ایمان او به او را به سینه می‌زنند، اندکی انصاف به این خبرنگاران و دست‌اندرکاران روزنامه کیهان بدهد که برای بالا بردن تیراژ خود دست به چاپ اراجیف نزنند و خداوند اندکی درایت هم به این بهائی‌ها بدهد که تا خبری در روزنامه‌ای راجع به امر بهائی چاپ می‌شود سراسیمه ندوند و نسخه‌ای نخرند! جالب است بدانید یکی دو روز بعد از آن که روزنامه کیهان با این ترفند تیراژش را بالا برد، یکی دیگر از روزنامه‌ها هم برای این که از قافله عقب نماند مقاله‌ای تحت عنوان " سکّه بدلی" چاپ کرد و در مورد بهائیان به تفصیل نکاتی را سر هم کرد و نوشت و به هر حال در افزایش تیراژ پُـر بی‌تأثیر نبود.

 

امّـا دو نکته دیگر که به نظر راقم سطور خیلی جالب است آن که:

۱- قبلاً روزنامه‌ها از ذکر نام بهائیان استیحاش داشتند. همین ذکر نام آنها که جریده شهیمه کیهان در این مورد پیشقدم شده، نشان دهنده توجـّه مردم ایران به این موضوع است. البتـّـه ذکر همین نکات در روزنامه سبب می شود مردم کنجکاو شوند و در جستجوی بهائیان بر آیند تا اوّلاً از صحّت و سقم قضیه آگاه شوند ثانیاً در مورد معنای بهائی، چگونگی این اعتقاد، علـّت حمله بعضی جراید و سخنرانان به آن، علـّت استیحاش بعضی از نفوس مطرح در جامعه از ذکر حقایق و لاجرم پرداختن به بیان اکاذیب و نسبت دادن آن به فرق سیاسی و غیره، سؤال نمایند و البتـّـه در اینجا بهائیان به ذکر حقایق اعتقادات خود می‌پردازند و این را باید مرهون امثال این روزنامه ها باشند.

۲- خوشبختانه این اکاذیب و اراجیف را روزنامه معلوم‌الحالی مانند کیهان درج می‌کند و وقتی موضوع به نحوی به گوش بعضی‌ها می‌رسد یقین می‌کنند اصل قضیه خلاف آن چیزی است که کیهان نوشته و لذا یا بی‌اعتنا از کنارش رد می‌شوند یا در صدد برمی‌آیند حقیقت قضیه را دریابند و دست به تحقیق می‌زنند. یادم می‌آید وقتی قضیه ابرقو را کیهان مطرح کرد و پرونده‌ای قدیمی را از زیر پرونده‌های روزگاران گذشته بیرون آورد و بدون آن که گرد و خاکش را بتکاند در روزنامه منعکس کرد، بعضیها شروع به تحقیق در این قضیه کردند و بنده هم جوابیه‌هایی را که دوستان محبـّـت کرده و نوشته بودند یکی بعد از دیگری برای آنها ارسال داشتم که موجب امتنان آنها شد و وضعیت وخیم کیهان و کیهانیان بیشتر برایشان مکشوف گشت. باور بفرمایید که بعضی از آنها هم در تماسی که گرفتند از سویی از در اعتذار وارد شدند که مبادا بنده و امثال بنده تصوّر کنیم آنها سخنان کذب کیهان را باور کرده‌اند، و از طرفی تشکـّر کردند که حقایق را برایشان ارسال داشته‌ام. 

 

بنابراین دستی به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که کیهان و کیهانیان را برای ما نگه دارد تا از طرفی از طنزهایشان بخندیم و از طرفی مستمسکی پیدا کنیم و تبلیغی بنماییم و حقایق امر مبارک را که تا به حال اینگونه نفوس وارونه جلوه داده‌اند برای گوشهای شنوا مطرح سازیم. حمداً لمن صان هیکل امره بدرع المیثاق.

 

Comments are closed.