برای جمع های یاران و خادمین
پرهام ورقا
با چند تن از دوستان درباره وضعیت اسفبار سیاهان آمریکا صحبت میکردیم. با اینکه در مورد راه برون رفت سیاهان از شرایط کنونی اختلاف نظر وجود داشت، به نظر میرسید که که بر سر یک موضوع اتفاق نظر وجود دارد: ریشه مشکلات سیاهان به رفتار ظالمانه سفیدان با آنها برمیگشت. به نظر میرسید که سالها رفتار تبعیض آمیزنسبت به سیاهان، اعتماد به نفس را در وجودشان از بین برده و ضربات سنگین برده داری بر پیکر این نژاد، توانایی روحی آنها را برای برخاستن فرسوده است. همین مسئله باعث شده که قاطبه سیاهان در خود چیزی بیش از یک تبهکار نبینند و تنها راه عرض اندام را شکستن قانون تصور کنند. بنا به آمار قوه قضائیه آمریکا، در نیمه اول سال ۲۰۰۶ نزدیک به پنج درصد جمعیت سیاهان این کشور در زندان بوده اند. در مورد سفید پوستان این رقم هفت دهم درصد است (۱). غم انگیز تر اینکه بیشتر این زندانیان جوانان سیاه پوست هستند: بیش از یازده درصد کل جمعیت جوانان سیاه آمریکایی بین ۲۴ تا ۳۵ سال پشت میله های زندان هستند، یعنی از هر ده نفر، ۱.۱ نفر (۲).
چند سال از آن گفتگو گذشت. در سوی دیگر دنیا که ایران می خوانندش دستگیری اعضای جامعه بهایی ایران در دهه سوم انقلاب دوباره اوج گرفت و جمع یاران ایران که سرپرستی جامعه بهایی این کشور را به عهده داشتند نیز دستگیر شدند. بر اثر فشارهای سهمگین حاکمیت، فعالیتهای جمع های خادمین و یاران—که خود جانشین محافل انتخابی بودند—تعطیل شد. اتهامات سنگین و جوسازیهای ترسناک در مطبوعات و رسانه ها پیش از محاکمه قطعات پازلی زشت را کنار هم میچید. در میان نگرانیها و دلمشغولیهایی که خواب از چشم می ربودند، وضعیت نگران کننده جامعه بهایی ایران مرا بیاد گفتگوی قدیمیم درباره سیاهان آمریکا انداخت. بهاییان در ایران وضعیتی کمابیش مشابه با وضعیت سیاهان در آمریکا داشتند: بیداد و ستم به هردو گروه در نهایت بی عدالتی بود. حاکمیت در ایران از هیچ روشی برای شکستن روحیه، گسستن اتحاد و نابودی هویت بهاییان دریغ نمیکرد. با اینهمه جور به این جامعه، چه چیزی آنان را از فرو غلطیدن به دام بزهکاری و جنایت حفظ میکرد؟ چه چیزی نگاهبان هویت شان بود و کدام دستِ محافظ آنان را از خرد شدن و وادادن در برابر فشار های بی انصافانه حفظ میکرد؟
احتمالاً بسیاری از بهاییان تأییدات بلا انقطاع حضرت بهاءالله را رمز این معجزه میدانند. به نظر من این تأییدات بدون عملکرد بی نظیر خادمین و یاران در طول بیست و پنج سال فعالیتشان میسر نمیشد. به نظر من مدیریت فوق العاده این عزیزان در طول این سالها تنها عاملی بود که جامعه بهایی ایران را از سقوط به سراشیبی تجزیه حفظ کرد و شعله ایمان را درقلب طوفانهای دهشتناکِ حوادث در دل هزاران بهایی ایرانی حفظ نمود. اهمیت کار جمعهای خادمین و یاران زمانی مشخص میشود که آنها را با رهبران مذهبی سایر ادیان مقایسه کنیم. در شرایطی که اکثر پیشوایان دینی جهان، پیروان و مقلدین خود را از همه جا بی خبر و چشم و گوش بسته میخواهند و سرچشمه هر منبع دانشی را مسدود می پسندند، مدیران جامعه بهایی ایران با راه اندازی طرح های مختلف تزیید معلومات از قبیل طرح های معارف، تکمیلی، کتابخوانی، عالی و علمی جوانان را به مطالعه و توسیع افق دیدشان تشویق میکردند و برای تک تک جوانان بهایی فرصتی منحصر بفرد و شرایطی انعطاف پذیر برای شرکت در یکی از این طرح ها فراهم می نمودند. نتیجه این تلاش های مستمر و خستگی ناپذیر تربیت نسلیست که بدون دیدن دانشگاه، با نگارش مقالات، کتب و جوابیه هایی مستدل و پرمغز، شبهات بهایی ستیزانِ دانشگاهی و حوزوی را پاسخ میگویند و نقش بسیار مهمی در بیداری و آگاهی هموطنانشان بازی میکنند.
به ضرص قاطع میتوان گفت که اگر عملکرد بی بدیل مدیران جامعه بهایی ایران در طول بیست و پنج سال گذشته نبود نسل جوان بهایی در این کشور میتوانست—مثل هر جامعه ای که در شرایطِ دشوارِ مشابه قرار میگیرد—نسلی بی هویت، ناآگاه، پریشان و بزهکار باشد. ولی خادمین و یاران مثالی حقیقی از یک مدیریت موفق بحران ارائه کردند وبا برنامه ریزی های هوشمندانه و مسئولانه، جامعه بهایی ایران را از میان طوفانی ویرانگر به سلامت عبور دادند و این جامعه را به یکی از متحد ترین جوامع، و جوانانش را به یکی از خلاق ترین و پویاترین گروه های جوانان ایرانی تبدیل کردند.
در پایان بیست و پنج سال خدمات بی شائبه مدیران جامعه بهایی ایران، به یاد و احترام زحمات بی دریغ شان از جا برمی خیزیم و برای سلامتی و آزادیشان دعا میکنیم.
مآخذ:
۱)
http://www.ojp.usdoj.gov/bjs/pub/pdf/pjim06.pdf
۲) همانجا