جام الست
نگارش و گردآوری : AntiWar
Antiwar.a@gmail.com
دیانت بهائی دیانتی نوین و جهانی می باشد . بدیع بودن آن را می توان از دو منظر مورد تجزیه و تحلیل قرار داد . نخست دستوراتی را می توان نام برد که یا در ادیان قبل یافت نمی شود و یا نمودی بسیار کمرنگ دارند ؛ دوم آنکه ، تجدید تعالیمی که بارها و بارها توسط مظاهر ظهور ارائه شده ، اما این بار به شیوه ای کاملا نو و قابل فهم . یکی از این موضوعات موضوع عهد و میثاق است .
«… باید توجّه نمود که اصل میثاق مجموعهٴ اصول دین بهائى است یعنى آنچه که در ادیان قبل بعنوان اصول دین مطرح شدهاست در امر بهائى با یک کلمهٴ میثاق خلاصه مىشود. بدین جهت مفهوم میثاق مفهومى وسیع وژرف مىباشد که به عبارتى تمامیت امر بهائى است و تمامیت امر بهائى هم جز به اتّکاء واستفاضهٴ از اصل میثاق قابل درک نمىباشد… ممکن است فکر گردد که عهد ومیثاق مفهومى خاص دارد ونمىتوان آنرا تمامیت امر بهائى یا اصول اعتقادات بهائى دانست. ولی چنین نیست وکوچکترین اغراق ومبالغهاى در کار نیست. در واقع عدم شناخت این مفهوم به روش نادرست در بررسى امر بهائى منجرّ مىگردد. آنچه که ویژگى ممتاز اصل عهد و میثاق است اینستکه دیگر نمىتوان قسمتى از امر بهائى را قبول و قسمت دیگرى را نفى نمود ویا آنکه به بیانات عرفانى حضرت بهاءالله توجّه نمود ولی احکام ایشانرا بىاهمیت پنداشت ویا آنکه به بیانات جمالمبارک توجّه نمود ولی به تبیینات حضرت عبدالبهاء وحضرت ولىّامرالله بىاعتناء بود. یا آنکه هیاکل مقدّسهٴ امر بهائى را قبول کرد ولی از مرجعیت مطلق و مصون از خطاى بیتعدل اعظم الهى غافل شد. به همینترتیب بخاطر جامعیت اصل میثاق است که دیگر بخلاف برخى مسیحیان نمىتوان ایمان را به عرفان بدون عمل تقلیل داد یا آنکه عمل را تأکید نمود ولی اصول اعتقادات را کاملاً دلبخواهى وصد در صد وابسته به تعبیر شخصى پنداشت. همهٴ این طرز فکرها که مخالفت با تمامیت و روح امر بهائى دارد وجنبهٴ ارگانیک وزنده وحیاتبخش آنرا مورد حمله قرار مىدهد در واقع تضادّ با اصل میثاق است…»۱
« در معارف دینی عهد و میثاق عبارت از پیمانی است که حق جل جلاله با انسان می بندد و بموجب آن خدا از انسان کردار و رفتاری را انتظار دارد ، که اگر اطاعت نماید ، اورا به عطایا و مواهب خویش مخصّص می سازد … »۲ «… امّا وفاى بهعهد الهى در عین حال شناسائى مظهر امر الهى است (مظاهر مقدّسه بعنوان امانت خداوند) وشکوفاساختن تمامى قوا وکمالات وجود انسانى است (امانات الهى در وجود انسان که صورت ومثال الهى است) وبالاخره اینکه این عهد واین اداى امانت مستلزم تخلّق بهاخلاق و ظهور جامعهاى است که زمین خاکى بهارض روح وافراد انسان به مظاهر تقوى مبدّل بشوند.»۳
در جمیع ادیان موضوع جانشینى همواره بسیار حیاتى بوده است و عدم اتّفاق بر سر جانشین سبب انشقاق و تفرقه در همه ادیان گشته است. مثلاً ابـهامى که در جانشین حضرت مسیح و حضرت محمّد در میان بود سبب شد که تفسیرهاى گوناگونى از آیات مقدّسه رایج شود و در هر دو دین مسیحى و اسلام اختلاقات عمیقى بوجود آید در دیانت بهائی لوزم توجه و پایبندی به این اصل مهم ، همواره احبا را از گزند مغرضین دور داشته و از بوجود آمدن تفرقه و شعبه شعبه شدن دین نیز مانند آنچه در ادیان گذشته شاهد آن بودیم جلوگیری کرده است .
عهد و میثاق بر دو نوع است . عهد و میثاق عام و خاص . عهد و میاق عام همان پیمانی است که خداوند با انسان دارد . حضرت بهاالله می فرمایند : «… پس متابعت نفس ننمائید و عهد الله را مشکنید و نقض میثاق مکنید ، به استقامت تمام بدل و قلب و زبان به او توجه نمائید و نباشید از بیخردان … از پروردگار خود مگسلید و مباشید از غفلت کنندگان . »۴ این عهد همان چیزی است که جمال مبارک ، در کتاب مستطاب ایقان نیز آن را بیان داشته و می فرمایند که : ظهور مظاهر الهی جزیی از عهد حق با خلق است . عهدی که خدواند در آن برای هدایت انسانها رسولانی را می فرستد ، حال خوشا بحال آنان که مظاهر ظهورش را شناختند و به عهد خویش با خدا پایبند ماندند .
عهد و میثاق خاص موضوعی است بسیار مهم زیرا مربوط به هدایت مومنین بعد از رحلت مظهر امر می باشد ، که این خود موجب بروز انواع فتنه ها در ادیان قبل گشته است . با ابن دیدگاه می توان هر ظهوری را عهد و میثاق ظهور قبل در نظر گرفت و مومنان به ظهور جدید را در جمله افرادی بحساب آورد که وفای به عهد کرده اند . «… حضرت موسی ، عهد حضرت موعود ، حضرت مسیح ، را گرفت و عالم را به بشارت ظهور او مژده داد ، حضرت مسیح … بشارت به ظهور او ( حضرت محمد ) داد و حضرت محمد عهد حضرت باب را گرفت و باب موعود حضرت محمد بود … حضرت باب عهد جمال مبارک … را گرفت و بشارت بظهور او داد…»۵
اما عهد و میثاق خاص را شاید بتوان به دو دسته تقسیم کرد . یک دسته که در بالا ذکر شد . اما دسته دیگر عهد و میثاقی است که جمال مبارک با پیروانش دارد . حضرت بـهاءالله دین خویش را از این تفرّق و تشعّب نجات بخشید و با نوشتن وصیت خویش که بنام «کتاب عهدى» معروف است وحدت اهل بهاء را محفوظ داشت. در آن چنین مرقوم فرمود: « … چون بحر حضورم فرونشیند و کتاب ظهورم بپایان رسد پس به آنکس که خداوند بیمانند اراده فرموده و از این اصل قدیم منشعب گشته توجّه نمائید. مقصود از این آیه مبارکه غصن اعظم [حضرت عبدالبهاء] بوده.»۶
حضرت بهاءالله برای حفظ امر خود از تفرقه آن را ازقوایی بی نظیر بهره مند کردند که آن قو�ء عهد و میثاق است. قبل از صعود حضرت بهاءالله، ایشان به صراحت مرقوم فرمودند پس از من توجه به حضرت عبدالبهاء کنید. حضرت عبدالبهاء فرزند أرشدشان بودند و تنها مفسّر آیات ومرکز عهد و میثاق الهى منصوب شدند. حضرت بهاءالله شخصا آن حضرت را پرورش فرمودند، ایشان از کودکی به مقام پدر بزرگوارشان پى بردند، و شریک رنجهاى پدر بزرگوارشان بودند. حضرت عبدالبهاء گرانبهاترین هدیه حضرت بهاءالله بعالم بشرى و نمونه اعلاى تعالیم بهائی می باشند. با تمرکزدر مقام حضرت عبدالبهاء بعنوان مرکز عهد و میثاق حضرت بهاءالله، بهائیان عالم متحدانه در سعى و کوششند تا حیات بهائى داشته باشند و مدنیت جهانى نوینى بسازند.
حضرت عبدالبها در رابطه با انتخاب خودشان بعنوان مرکز عهد و میثاق می فرمایند :« الیوم اهم امور ثبوت و رسوخ بر عهد و میثاق است که سبب رفع هر اختلاف است … عهدی که جمال مبارک گرفت آن نیست که عبدالبها مظهر موعود است بله عبدالبها مبین کتاب و مرکز میثاق است … اگر اختلافی در میان آید باید به عبدالبها رجوع نمایند و کل طائف حول رضای او باشند بعد از عبدالبها چون بیت العدل اعظم تشکیل یابد باید او به رفع اختلاف پردازد . »۷
حضرت بهاالله فقط به تعیین اهداف ضروری اکتفا نفرمودند بلکه با نگاشتن کتاب عهدی منتی بزرگ بر احبا خویش نهادند و آنان رااز گمراهی و دو دستگی رهانیدند چیزی که مثل آن را در تاریخ هیچکدام از ادیان نمی توانیم بیابیم . «… نه عهد و میثاقی بود و نه پیمان و ایمانی بلکه حضرت فرموده بودند هر کس مرا دوست دارد باید عَلی را دوست بدارد حال در این کور عظیم ایمان و پیمان الهی است و عهد و میثاق حضرت ربّانی جام الست است که بِیدِ جمال ابهی در بزم الهی بدور آمد و نوشانوش درگرفت هر کس سرمست آن صهبا شد بآهنگ ملکوت ابهی لَکَ الْحَمْدُ یا ربّی الْأَبهی گفت و هر کس محروم شد هر روز بهانهای جست و هر دم بدام و دانهای افتاد نه نصیحت تأثیر داشت و نه ملاطفت تغییر داد عاقبت در غَمَرات نقض مستغرق …»۸
شاید پیروان جمال مبارک بعد از صعود ایشان و با وجود حضرت عبدالبها ،مثل اعلای دیانت بهائی ، کاری سخت و دشوار پیش رو نداشتند اما بعد از صعود حضرت عبدالبها و جری تر شدن ناقضین و مخالفان امرالله ، آینده می توانست بسیار تاریک باشد و حضرت عبدالبها نیز با ادراکی آسمانی این مشکل را ، همانطور که خودشان در الواح وصایا می فرمایند ، توضیح می دهند و طبق سنت پدر بزرگوارشان مومنین را در مسیر صحیح راهنمایی می فرمایند . ایشان در الواح وصایا چگونگی تأسیس بیتالعدل اعظم را تشریح فرمودهاند و شوقی افندی، نوهء ارشد خود را به عنوان مرجع بهائیان و مبین آیات الهی تعیین نمودهاند .
حضرت شوقی افندی در سال ۱۸۹۷ میلادی (مطابق ۱۲۷۶ هجری شمسی) در عکا متولد شدند. مادرشان دختر حضرت عبدالبهاء و پدرشان از بستگان حضرت باب بودند. حضرت عبدالبهاء از همان دوران کودکی تربیت ایشان را تحت نظر داشتند و ایشان را برای تحصیل ابتدا به بیروت و بعد به دانشگاه آکسفورد در انگلستان فرستادند، اما تحصیلات ایشان در آکسفورد ناتمام ماند چون بعد از درگذشت حضرت عبدالبهاء مجبور شدند تحصیلات خود را رها کرده، به فلسطین برگردند و در حالی که فقط ۲۴ سال داشتند ولایت امر بهائی را به عهده گیرند.
حضرت ولیامرالله بر طبق مندرجات الواح وصایا به تأسیس نظم اداری بهائی قیام فرمودند، یعنی دستور انتخاب محافل روحانی محلی و بعد ملی را (که مسؤول ادارهء جامعهء بهائی در سطوح محلی و ملی هستند) صادر فرمودند، ایادیان امرالله را (که وظیفهء ترویج و حفظ و صیانت امر الهی را به عهده دارند) تعیین فرمودند، در آثار متعدّد خود اصول و اهداف و روشهای این نظم را مفصلاً تشریح فرمودند، و مقدمات تأسیس بیتالعدل اعظم الهی را که عالیترین مرجع عالم بهائی است فراهم نمودند. پس ازاینکه ایشان در سال ۱۹۵۷ میلادی مطابق با ۱۳۳۶ هجری شمسی به عالم بالا صعود فرمودند، ایادیان امرالله طبق هدایات حضرتشان در آثار و نوشته هایشان، ادارهء جامعهء بهائی را تا زمان تأسیس بیتالعدل اعظم در سال ۱۹۶۳ میلادی (۱۳۴۲ هجری شمسی) به مدت شش سال به عهده گرفتند و به شکلی معجزه آسا و بی سابقه درتاریخ ادیان، سکّان ِدیانت بهائی را به دست بیت العدل اعظم سپردند.
الواح وصایای حضرت عبدالبها حاوی نکات بسیاری می باشد که تعمق و تفکر بر آنها می تواند راهگشای مسائل و مشلات امروز بهائیان عالم باشد . با تعمق و تمرکز بر الواح وصایا می توانیم به اوج غم و اندوه و نگرانی مولای محبوبمان ، حضرت عبدالبها ، از ناقضین و دشمنان امر مبارک پی ببریم .آنجا که می فرمایند : « … ای احبّای الهی، بجان بکوشید تا امر اللّه را از هجوم نفوس غیر مخلصه محافظه نمائید زیرا چنین نفوس سبب می شوند که جمیع امور مستقیمه مُعوج می گردد و مساعی خیریه بر عکس نتیجه می دهد …. »۹ نگرانی از این موضوع مختص به الواح وصایا نمی باشد . جمال مبارک این نگرانی را سالها قبل در ایام حضوردر بغدا در کلمات مکنونه اظهار داشته اند :
«اى پسر هوى، تا کى در هواى نفسانى طیران نمائى پر عنایت فرمودم تا در هواى قدس معانى پرواز کنى نه در فضاى وهم شیطانى، شانه مرحمت فرمودم تا گیسوى مشکنیم شانه نمائى نه گلویم بخراشى
حضرت عبدالبهاء در توضیح این بیان مبارک مىفرمایند:
و امّا پر و شانه که در کلمهٴ مبارکه مکنونه مذکور آن میثاق الهى است این عهد ومیثاق از براى آن گرفته شده که وفا به عبدالبهاء نمایند نه اینکه گلوى مبارک یعنى امر مبارک را بخراشند ولی بکلّى چشم از انصاف بسته به نهایت جفا واعتساف پرداختند. »۱۰
یکی دیگر از نکات بسیار بارز و مهم الواح وصایا که حضرت مولی الوری ، بسیار بر آن تاکید دارند بحث تبیلغ امرالله است . « … جمیع یاران بنشر نفحات اللّه پردازند و بتبلیغ کوشند . اگر نفسی و یا محفلی از محافل مانع نشر انوار ایقان گردد احبّا آنان را نصیحت کنند که اعظم موهبت الهیه تبلیغ است و سبب تأیید و اوّل تکلیف ماست، چگونه از این موهبت باز مانیم؟ تا جان و مال و راحت و آسایش خویش را فدای جمال ابهی نمائیم و تبلیغ امر اللّه کنیم ولی بحکمت مذکوره در کتاب نه پرده دری و علیکم البهاء الأبهی…»۱۱ موضوع تبیلغ ، موضوعی بسیار مهم و حیاتی می باشد و حضرت عبدالبها در الواح گوناگون بسیار بر آن تائید و تاکید دارند .
اما مهم ترین نکتهء الواح وصایا همانا تعیین سرنوشت و آینده ولایت و رهبری جامعه بهائی و همچنین اطاعت بهائیان از ولی امر و بیت العدل اعظم می باشد . موضوعی که مبدا تمام اختلافات درادیان گذشته می باشد . «…ای یاران با وفای عبدالبهاء، باید فرع دو شجره مبارکه و ثمره دو سدره رحمانیه شوقی افندی را نهایت مواظبت نمائید که غبار کدر و حزنی بر خاطر نورانیش ننشیند … زیرا اوست ولی امر اللّه بعد از عبدالبهاء و جمیع … باید اطاعت او نمایند و توجّه باو کنند… این کلماترا مبادا کسی تأویل نماید و مانند بعد از صعود هر ناقض ناکثی بهانه ئی کند و علم مخالفت بر افرازد و خود رائی کند و باب اجتهاد باز نماید . نفسی را حقّ رائی و اعتقاد مخصوصی نه، باید کلّ اقتباس از مرکز امر و بیت العدل نمایند . و ما عدا هما کلّ مخالف فی ضلال مبین . و علیکم البهاء الأبهی »۱۲
« عهد و میثاق حضرت بهاالله ناگسستنی و … خلل ناپذیر است . دوکیفیت خاص که این میثاق عظیم را از مواثیق الهیه در ادیان سالفه ممتاز می سازد… اول کلمه الله که … به تبیینات مقدسه حضرت عبدالبها و حضرت ولی امرالله موکد و از تصرفات افکار و عقاید بشری مبری و … محفوظ خواهد بود . ثانی هدایت الهیه که باب آن همواره مفتوح بوده و هست و اکنون از طریق موسسه عظیمه ای که باراده مقدسه حضرت بهاالله تاسیس یافته … که بر حسب مقتضیات زمان و مکان امور جامعه انسانی را تمشیت می بخشد … حضرت مولی الوری راجع به این موسسه عظیمه چنین می فرماید : این مجمع مرجع کل امور است . »۱۳
از آنچه که ذکر شد ، چه در کتاب عهدی و چه در الواح وصایا ، اهمیت شناسایی و دوری از ناقضین ، اهمیت توجه به هدایات ولی امر الله و پس از آن بیت العدل اعظم الهی و همچنین اصل تبلیغ و نشر کلام الله را می توان نتیجه گرفت . امید است که ما جوانان بهائی این نصایح رحمانی را به گوش جان بشنویم و همیشه به آن عامل باشیم ، تا هم جمال مبارک و هم حضرت عیدالبها و ولی امرالله از ما راضی و خشنود باشند .
منابع :
۱- کلمات مکنونه و اصل میثاق – نادر سعیدی
۲- عهد و میثاق الهی – قسمتی از دست خط بیت العدل به یکی از احباء
۳- کلمات مکنونه و اصل میثاق – نادر سعیدی
۴- منتخباتی از آثار حضرت بهاالله
۵- لوح مبارک حضرت عبدالبها به چارلز میسن ریمی
۶- دور بهائی – ص ۵۹
۷- نجم باختر – حضرت عبدالبهاء – ص۲۲۷ – ج۴
۸- ایام تسعه
۹- الواح وصایا
۱۰-مائده آسمانی – جلد۲ – ص۳۷
۱۱-الواح وصایا
۱۲-الواح وصایا
۱۳-دست خطهای بیت العدل اعظم – جلد۱ – ص۲۰-۲۲