اتهامات وارده بر هفت نفر مسئولان جامعه بهائی ایران از ناحیۀ دادستان کل دولت جمهوری اسلامی پس از بیش از یک سال که از بازداشت غیرمنتظرۀ این گروه میگذرد، تکان دهنده، ظالمانه و افترای محض است. این هفت نفر به عنوان گروه "یاران" به امور روزمره جامعه بهائی ایران رسیدگی می نمودند و بهیچوجه فعالیت پنهانی نداشتهاند، بلکه با اطلاع وتأئید خود دولت و شفاقیّت کامل فعالیت میکردند. لازم به توضیح است که در سال ۱۹۸۳ که دولت جمهوری اسلامی رسماً خواهان انحلال تشکیلات اداری جامعه بهائی شد، این جامعه بر طبق اصول اعتقادی خود که در هر کشوری که ساکن است باید مطیع قوانین و مقررات آن سرزمین باشد، در مقابل این تصمیم دولت بدون هیچگونه مقاومتی و با حسن نیّت کامل، تمامی تشکیلات اداری خود را در سراسر ایران منحل نمود. مدتی پس از این انحلال ، ناگزیر برای حل و فصل مسائل اجتماعی روزمره این جامعه سیصد هزار نفری مانند ازدواج، طلاق، دفن اموات، تعلیم و تربیت کودکان و سایر امور دینی و عبادتی با اطلاع و تأئید دولت، گروهی به نام "یاران" تشکیل شد که به اینگونه امور رسیدگی می نمود و از زمان تأسیس خود تا هنگام بازداشت، اعضای آن بطور مرتب با نهادهای دولتی در ارتباط بودند و در واقع از سوی نهادهای دولتی به عنوان نمایندگان جامعه بهائی شناخته میشدند.
در عین حال جامعۀ بهائی همچنان بطور پیوسته تحت فشار و از کلیه حقوق انسانی و شهروندی خود محروم بوده است که این روند درطی چند سال گذشته و بخصوص در ماههای اخیر به نهایت شدّت خود رسیده و با خشونتهای فراوانی در سراسر ایران همراه بوده است، شدّت این مظالم علیه این جامعه آرام و صلح دوست به حدّی است که توجه همۀ رسانههای گروهی و فعّالان حقوق بشر را در سراسر جهان جلب نموده است. جمعی از ایرانیان آزاده و فرهیخته روا داشتن چنین ظلم عظیمی را نسبت به گروهی از هموطنان خود در سرزمینی که پرچمدار آزادی در جهان باستان و پاسدار اولین منشور حقوق بشر بوده است دون شأن ایران و ایرانی دانسته و در مقام فرزندان خلف کورش کبیر، جوانمردانه با صدور بیانیه لب به اعتراض گشودهاند.
امّا اتهامات وارده بر "یاران" عبارتند از "جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدّسات مذهبی و تبلیغ علیه جمهوری اسلامی". در مورد اتهام "جاسوسی برای اسرائیل"، وجود مرکز بین المللی بهائی در خاک اسرائیل کنونی دست آویزی برای این تهمت گردیده است، حال آنکه این موضوع بارها از طرف جامعۀ بهائی توضیح داده شده که در نیمه قرن نوزدهم حضرت بهاءالله، مؤسس آئین بهائی، توسط حکومت قاجار و امپراطوری عثمانی با ظلم و جور فراوان و بطور مادام العمر به این منطقه که در خاک فلسطین و جزو امپراطوری عثمانی بود تبعید شد و سرانجام در همان محل دیده از جهان فرو بست و در نتیجه مقبره ایشان و دیگر رهبران این آئین در این سرزمین واقع شده است. باین ترتیب ملاحظه میشود که حدود هشتاد سال قبل از تأسیس کشور اسرائیل، مرکز جهانی دیانت بهائی در این سرزمین مستقر گردید که متأسفانه این وضع خود نتیجه مستقیم ظلم و ستمی است که از طرف دولت قاجار وروحانیون شیعه که ذهنیّتی کاملاً مشابه رژیم کنونی ایران داشتند بر بنیانگذار آئین بهائی تحمیل گردید. البته اگر زور و اجباری در کار نبود، ایشان و خانواده شان بهیچوجه حاضر نبودند وطن عزیز را ترک کنند و آوارۀ دیار شوند. شرح این وقایع در تاریخ ثبت گریده و اسناد معتبر تاریخی و احکام صادره از طرف دولت ایران و امپراطوری عثمانی که مؤیّد این تبعید است موجود میباشد و جای هیچ انکاری نیست.
در مورد اتهام "توهین به مقدّسات مذهبی"، باید گفت که هرکس با آئین بهائی و تعالیم آن اندکی آشنائی داشته باشد بخوبی میداند که یکی از تعالیم اصلی این آئین وحدت ادیان است. بهائیان بر طبق تعالیم خود پیامبران و کتب مقدسه همه ادیان و از جمله پیامبر اسلام و قرآن کریم را محترم می شمرند و توهین به آنها را توهین مستقیم به مقدّسات خود میدانند. توجّه خوانندگان گرامی را به مطالعه آثار مقدّسۀ این آئین جلب مینمائیم تا ملاحظه فرمایند که از حضرت محمد و ائمۀ اطهار با چه احترامی یاد شده و آیات قرآن در متن آثار بهائی با چه لحن محترمانهای نقل گردیده است. البته خود مسئولین جمهوری اسلامی هم بر این حقیقت واقفند، چه که همه کتب و نوشتههای بهائی را از همان اول انقلاب مصادره نموده و مطالعه کرده اند، ولی چه میتوان کرد که این حضرات برای مبارزه با بهائیان به هر دروغی متوسلّ میشوند و لابد آن را نزد خودشان دروغ مصلحت آمیز توجیه میکنند!
در واقع بهائیان تنها گروهی هستند که در خارج از جهان اسلام از حقانیت اسلام دفاع میکنند و با تأسف باید گفت که به لحاظ تصویر موحشی که تندروهای مذهبی از اسلام در اذهان عمومی ترسیم نمودهاند، امروزه دفاع از اسلام برای بهائیان که از همۀ ادیان دفاع میکنند چالشی بشمار میرود.
در مورد "تبلیغ علیه جمهوری اسلامی" لازم به تذکر است که بهائیان بر طبق تعالیم خود موظفند که در هر کشوری که ساکن هستند از دولت اطاعت نموده و به قوانین و مقررات آن مملکت احترام بگذارند. در این مورد فقط دو بیان از حضرت بهاءالله نقل میشود و قضاوت را به خوانندگان گرامی واگذار میکنیم : حضرت بهاءالله در لوح بشارات میفرمایند:"این حزب در مملکت هر دولتی ساکن شوند باید به امانت و صدق و صفا با آن دولت رفتار نمایند." همچنین میفرمایند: "بر احدی جایز نه که ارتکاب نماید امری را که مخالف رأی رؤسای مملکت باشد."(ص ۲۷۰ جلد ۳ امر و خلق)
امّا پرسشی که این روزها در رسانههای گروهی بطور مکرر مطرح میشود اینست که علت اینهمه مخالفت با جامعه بهائی چیست و چرا این اتهامات گوناگون علیه افراد این جامعه عنوان میشود؟ در پاسخگوئی به این پرسش باید اذعان نمود که مقاومت در مقابل اندیشههای نو در طول تاریخ در همۀ جوامع همواره وجود داشته است. در حقیقت هر یک از ادیان بزرگ جهان از آغاز ظهور خود با چنین مقاومتهائی از ناحیه سنت گرایان و قشریونی که تاب تحمّل اندیشههای تازه را نداشتهاند روبرو بوده و در اکثر موارد این مقاومتها آنچنان شدّت یافته که به مبارزات خونینی منتهی گردیده است. اوراق تاریخ شاهدی است بر این مبارزات ناجوانمردانه که پیآمدهای اسفباری برای جامعۀ بشری داشته است. میتوان گفت بارزترین نمونه این مبارزات در تاریخ ادیان مصلوب نمودن حضرت مسیح است. نواندیشی و نو آوری در علم نیز در جامعه متحجّر اروپا در قرون وسطی با مقاومت شدیدی روبرو بود که شاهد آن مبارزات اصحاب کلیسا با دانشمندانی چون گالیله است. البته به شهادت تاریخ هیچیک از این مبارزات موجب محو شدن آن افکار نو و سازنده نشده و در نهایت تمدّن بشری بمدد آن اندیشهها به پیشرقت خود ادامه داده است.
جامعه بهائی در طول صد و پنجاه سال گذشته در ایران پیشرو نواندیشی و طرفدار اصولی مبتنی بر یگانگی نوع انسان، برابری حقوق زن و مرد، صلح جهانی، وحدت ادیان، برطرف نمودن فقر و هم آهنگی دین و علم بوده است و علیرغم همه فشارها، کشتارها و مصائبی که از سوی مرتجعین و متعصبین مذهبی بر این جامعه وارد شده همچنان با عزمی راسخ و قدمی استوار در این راه ایستادگی نموده است.
آئین بهائی آئینی خردگراست و دیدگاه نوینی ارائه میدهد که پاسخگوی نیازهای جهان امروز است. تعالیم عالی اخلاقی این آئین، بزرگداشت مقام انسان، خرافات زدائی، ارج نهادن بر خرد، تأکید بر تعلیم و تربیت وارائه اصولی جدید و انقلابی در جهت بهبود وضع جامعه در ابتدای ظهور این آئین همچون مغناطیسی موجب جذب قلوب روشنفکران، اصلاح طلبان مذهبی و جمعی از مردمان آزاده ایران گردید. استقبال پرشور مردم آزادی خواه از این آئین جدید در ایران قرن نوزدهم که عرصۀ خرافات، تعصبات و تحجّر فکری بود موجی از مخالفت شدید روحانیون قشری و عناصر مرتجع و کهنه پرست سنتی را برانگیخت. باین ترتیب از بدو پیدایش این جنبش، متعصبین مذهبی که تاب تحمل هیچگونه دگراندیشی را نداشتند و متأسفانه به عنوان روحانی و پیشوای دینی در جامعه ایرانی صاحب قدرت و نفوذ فراوان بودند با تمام قوا به مخالفت با آن برخاستند و با کمک حکومت و تحریک مردم عوام، با شدت و حدّت هر چه تمام تر به مبارزه با این آئین نوپا و کشتار و قلع و قمع پیروان بیدفاع آن پرداختند.
کسانی که از همان ابتدای شکل گیری جامعۀ بهائی در ایران به مبارزه با این جنبش پرداختهاند مانند همۀ عناصر متعصّبی که در هر جامعه به جنگ اندیشههای تازه میروند، به ترفندهای مختلفی متوّسل شدهاند تا این آئین را در انظار مردم گمراه، ضد خدا، دشمن دین، منحرف، فاسد و وابسته به سیاست های خارجی قلمداد نمایند. ابتدا کوشیدند تا با بحث و مجادله و توسّل به آیات قرآن و احادیث و اصول اسلامی، این آئین را دروغین و مخالف مبانی و اصول اسلام معرفی نموده مردم مسلمان را از توجه به آن باز دارند. در مقابل، دانشمندان و فرهیختگان بهائی نیز که خود با مطالعۀ کامل و احاطه به آیات قرآن و احادیث اسلامی و تبحر در الهیات وعلوم دینی به این آئین پیوسته بودند و بعضی از آنان مانند آقا محمد قائنی ملقب به نبیل اکبرحتی به مقام اجتهاد رسیده و از شخصیّت بی نظیری چون شیخ مرتضی انصاری حکم اجتهاد گرفته بود و یا جناب ابوالفضائل گلپایگانی و دیگران با استناد به آیات قرآن و احادیث معتبر و اصول عقلانی، با بیانی روشن و استدلالی قاطع به پاسخگوئی و دفاع برخاستند و و با وجود فشار و تضییقات فراوان به روشن کردن اذهان پرداختند و در این زمینه کتب استدلالیه متعددی منتشر نمودند.
مخالفین و معارضین چون استدلال عقلی و نقلی بهائیان را قوی و مستند یافتند و توان جوابگوئی در مقابل آن را نیافتند به سلاح ضعفا که دروغ و تهمت و افترا باشد متوسل شدند و به منظور مخدوش نمودن اذهان عمومی و بد بین ساختن مردم، شروع به تهمت و افترا و جعل اکاذیب و نشر کتب و مقالات افتراء آمیز در بارۀ این آئین نمودند و کوشیدند آن را دست نشانده سیاستهای خارجی و عامل آنها بخوانند، ترفندی که هنوز هم به آن متمسکند. جالب اینجاست که درهر دورهای سعی نمودند این آئین را به سیاستی نسبت دهند که در آن زمان مورد نفرت مردم بوده است. از اینروست که ملاحظه میشود زمانی این آئین را دست نشانده روسیه خوانده و چندی بعد صد و هشتاد درجه تغییر جهت داده آن را به انگلیس و سپس به آمریکا و در این زمان به اسرائیل نسبت داده اند. در واقع ناظری که با بیطرفی به این بازی مزورانه می نگرد حیران میشود که چگونه ممکن است یک گروه هر چند صباحی به سیاست و کشوری وا بستگی داشته باشند و چگونه این دول مختلف که دارای سیاستهای متفاوت و متضادی هستند و در بسیاری موارد دیدگاههایشان مخالف و معارض یکدیگر است و منافعشان بشدت با هم در اصطکاک قرار می گیرد میتوانند باتفاق در ایجاد یک جنبش مداخله داشته باشند؟
خوشبختانه امروزه درخشش آفتاب دانش وفناوری همۀ زوایای تاریخ تمدّن و صحنۀ افکار و اندیشههای جامعه انسانی را روشن ساخته و ظهور اینترنت همۀ دانستههای بشری را در دسترس تمامی مردم جهان قرار داده است. در یک چنین زمانی دیگر برای هیچ جنبش، گروه، حزب یا سازمانی امکان ندارد که عقاید و فعالیتهای خود را از انظار مخفی نگهدارد. همۀ سیاستها و وابستگیها آشکار شده و می شود و بیش از پیش موجب خسران و روسیاهی مفتریان و دروغ پردازان میگردد.
مضحک ترین تهمتی که به جامعه بهائی وارد میسازند جاسوسی است. چگونه یک جامعه که از نظر تنوع، بسیار وسیع است و اعضایش از همه اقشار و طبقات جامعه تشکیل شده و شامل زن و مرد و پیر و جوان و کودک و روستائی و شهری و اقوام مختلف است میتواند جاسوس خوانده شود؟ در چه نقطهای از جهان دیده شده و در کجای تاریخ ثبت شده که تمامی یک جامعه جاسوس باشند؟ گذشته از این، دیانت بهائی تنها منحصر به ایران نیست، بلکه در اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان تشکیلات اداری شناخته شده ای دارد و در واقع به شهادت دائره المعارف برینانیکا بعد از مسیحیّت گسترده ترین دین جهان است. حال کدام عقل سالمی اتهام جاسوسی چنین جامعهای را در ایران میتواند بپذیرد؟ آیا همه پیروان این آئین در همۀ کشورهای جهان جاسوس هستند، پس چگونه است که هیچ دولتی به جز دولت جمهوری اسلامی ایران تا کنون چنین اتهاماتی به بهائیان وارد نساخته است ؟
در واقع جامعۀ بهائی هیچگونه فعالیّت پنهانی نداشته و ندارد و دیدگاههای خود را از هیچکس پنهان نمیدارد، بلکه برعکس بهائیان پیوسته در مقام آن هستند که باورها خود را به همه مردم اعلام دارند. معتقدات و فعالیتهای بهائیان در همۀ کشورهای جهان کاملاً روشن و شفاف است. حتی در ایران که از دیر باز بخاطرمعتقدات خود تحت ظلم و ستم و فشار بودهاند، هرگز هویّت و عقیده خود را پنهان نکردهاند و با اینکه جانشان در خطر بوده با شهامت ایستاده و به صراحت اقرار کردهاند که بهائی هستند. چگونه میتوان افراد چنین جامعه ای را جاسوس خواند، حال آنکه لازمۀ جاسوسی پنهان کاری و مخفی بودن از انظار است؟ مسئولین و اولیای امور دولت جمهوری اسلامی خود بهتر از هرکس دیگری میدانند که بهائیان از این افترائات بکلی مبّرا هستند، چه که سی سال است تمام کتب و اسناد و نوشتههای جامعه بهائی را که از تشکیلات بهائی و منازل بهائیان ضبط کردهاند در اختیار دارند و از زیر ذره بین گذرانده و کوچکترین مدرکی که دلیل بر جاسوسی بهائیان باشد پیدا نکردهاند.
ایرانیان بهائی در این برهه از زمان که طوفان ظلم و ستم از هر جهت آنها را احاطه نموده است از هموطنان شریف و آزادۀ خود صمیمانه انتظار دارند که بیطرفانه با دیدۀ انصاف در اصول آئین بهائی بنگرند و از خود سئوال کنند که آیا تعالیمی مانند اتّحاد ادیان، صلح عمومی، وحدت عالم انسانی، تساوی حقوق زن و مرد، تحّری حقیقت، هم آهنگی دین با علم و عقل، ترک همۀ تعصّبات، دین باید سبب الفت و محبت باشد، تعلیم و تربیت عمومی و مبارزه با فقر و تعدیل معیشت چگونه میتواند با سیاستهای جانبگرای روسیه، انگلیس، آمریکا و اسرائیل سر سازگاری داشته باشد و کدامیک از منافع این کشورها را تأمین مینماید؟
آری همۀ این مبارزات و سرکوبیها که همواره با اتهامات دروغین و تحریک مردم عوام همراه بوده است تنها و صرفاً بخاطر نواندیشی جامعه بهائی و تعالیم پیشرفتۀ آن است. اگر با ذهنی خالی از تعصّب، فقط همین چند تعلیم دیانت بهائی که در بالا به آن اشاره رفت با دیدگاههای کسانی که با بهائیان مبارزه میکنند مقایسه گردد ابعاد وسیع این نو اندیشی آشکار میشود و تضاد آرمانهای ترّقیخواهانه این آئین با افکار واپسگرائی که ایران را به بیراهۀ کنونی کشانده است روشن میگردد. به امید روزی که ایران و ایرانی از بند خرافات و تعصّبات رهائی یابد.