تکرار تاسف‌بار تاریخ

تکرار تاسف‌بار تاریخ

 

حضرت بهاءالله :

یا رجال العدل کونوا رعاه اغنام اللّه فی مملکته و احفظوهم عن الذّئاب


مقدم

شهریور ۱۳۸۸

چندی است که از حدوث وقایع مولمه و اخبار مدهشه در ایران می‌گذرد زجر و تعبی که هم اکنون بر ارواح بسیاری از ایرانیان بزرگ‌منش سنگینی می نماید دیرزمانی است که ثقل فادح آن بر دوش جامعه بهاییان ایران با گرانی و سنگینی‌ای به مراتب بیشترگذارده شده اما بهاییان با علم و اعتقادی که به علل حدوث  این گونه وقایع دارند ضمن آنکه رنج میبرند ولی با صبر و شکیبایی آن را تحمل می‌کنند تا آنکه بتوانند در پی ریزی پایه‌های وحدت عالم انسانی که هدف این عصر و ظهور است قدمی برداشته باشند.


در بحبوحه حوادث مولمه‌ی خرداد و تیر ،‌ پیامی از ساحت رفیع که بسیاری از احبا منتظر و مترصد آن بودند صادر گردید . در ایام انقلاب سال ۵۷ نیز محفل روحانی ملی بهاییان ایران با هدایاتی که می‌فرمودند بهاییان را از مداخله در جریانات سیاسی که از آشفته بازار وضع ایران حکایت داشت طبق حکم دیانتی منع می‌نمودند و با انتشار جزواتی در باره عدم مداخله در امور سیاسی موضع جامعه بهایی را هم برای پیروانش و هم برای مسئولین حکومتی و انقلابی روشن و مبرهن می‌ساختند . حتی پیشتر و در زمان انقلاب مشروطه در ایران از سوی مرکز عهد و پیمان ، حضرت عبدالبهاء الواح بسیاری در جهت حفظ و صیانت جامعه بهایی و روشن نمودن خط مشی بهاییان که عدم مداخله در امور سیاسی و در قِبَل آن حوادث بود ، صادر فرمودند . پس عجب نیست که هم بهاییان ایران در ارتباط با حوادث اخیر چشم به راه پیامی از ساحت رفیع باشند و هم بیت العدل اعظم که در غیاب محفل روحانی ملی بهاییان ایران و هیات یاران ایران ، سرپرستی جامعه بهاییان ایران را بر عهده دارند پیامی برای مشتاقان امر حضرت بهاالله صادر نمایند که بی‌شک به رویت مسئولین محترم حکومت نیز رسیده و موضع جامعه بهایی برای چندمین بار برای ایشان اعلام و تصریح شده است .

به نظر نگارنده یکی از اثرات آن پیام منیع ،‌ پاسخی غیر مستقیم به ترهات و اوهامات و اتهامات نفوسی بود که می‌خواستند بهاییان را در جریانات سیاسی مزبور ، به نوعی دخیل ساخته تا بتوانند به اهداف غیر انسانی خود که نابودی کامل و قلع و قمع تمام عیار بهاییان است دست یابند. اینکه چرا نابودی جامعه بهایی ایران در بروز هر واقعه‌ای یکی از اهداف بدخواهان بوده و با وقوع هر اتفاقی سعی در جعل ارتباطی با جامعه بهاییان ایران دارند پرسشی است که پاسخ آن بر بسیاری از هموطنان گرامی هر روز پیش‌تر از روز قبل واضح و آشکار می‌شود. البته ذکر این نکته ضروری است که حقایق بر برخی از مسئولین محترم امور که ندای وجدانشان طنین انداز جانشان گردیده ،  روشن شده و به خوبی دریافته‌اند که بهاییان سرعناد و لجاج با حکومت متبوعه خویش ندارند و تنها در پی کسب حقوق اولیه و خدادادی و انسانی زائل شده خویش هستند.

بهاییان معتقدند که خداوند سبحان برای رهایی و نجات بشر سرگردان و سرگران در این عصر و زمان مظهر ظهور خود را ظاهر ساخته و دیانتی نوین و بدیع به جامعه بشری هدیه داده تا با تاسیس جامعه‌ای نوین و جهانی و معاضدت جمعی بشر به سعادت و رفاه و سرور و مهربانی دست یابند و وحدت عالم انسانی را مستقر سازند و برای تحقق این مهم تعالیم و احکامی جدید و بدیع نازل گشته ، اینکه ذاتا بین نوع بشر تفاوتی نیست نه تنها برای کژاندیشان در ایران حتی برای متعصبین غرب و شرق نیز قبول و پذیرشش سخت و دشوار است . بهاییان ، نوع بشر را نیازمند مربیان روحانی و آسمانی می‌دانند و نفس مقدس آن ذوات قدسیه و تعالیم و آثارشان را تنها وسایل ترقی و تعالی روح و اندیشه آدمیان برمی‌شمارند که بر هر انسانی سعی و اجتهاد در شناسایی این مربیان آسمانی لازم شده و جهت نیل به این مقصد و منظور هیچ نفسی را حلقه ارتباط و عرفان ، بین خود و مظاهر مقدسه قرار نمی‌دهند. این باور واعتقاد است که برخی از علمای ادیان گذشته را بر بهاییان شورانده و مورد تکفیر و تنجیس قرار داده است.

وضعیت ظهور ادیان و پیروان آنها در همه زمانها بسیار به هم شبیه میباشد و دیانت بهایی نیز آیینه ظهور ادیان گذشته است.

دیانت یهود در زمانی به وجود آمد که فرعون ادعای خدایی داشت و دعوی حضرت موسی از دید فرعون ادعایی سیاسی تلقی میشد که مقام و موقف او را صراحتا نفی می‌نمودند.

 دیانت مسیح در زمانی پدیدار گشت که امپراطور روم خود را خدا معرفی کرده و قیام حضرت مسیح در فراخواندن مردمان به سوی پدر آسمانی ادعایی سیاسی ، که مباینت و تضاد کامل با حکومت قدرتمند روم داشت ، قلمداد گردید.

دیانت حضرت محمد زمانی به ظهور رسید که بزرگان قریش بت‌های ساخته و پرداخته خود را خدای خود و ستون اقتصاد قبیله خویش قرار داده بودند و پذیرش دعوی حضرت محمد برابر با انهدام پایه‌های قدرت سیاسی و اقتصادی ایشان تلقی می‌شد.

وجه شبه سه زمان و سه دوره کاملا متفاوت بالا که فرهنگهایی کاملا متغایر داشتند ،‌ در این است که سیاست به نوعی در باروهای مردم دخیل و یا صحیح‌تر بگوییم تحمیل شده و فرمانروایان ادعای راهبری معنوی رعایای خود را داشتند و سعی می‌نمودند تا با الهی و قدسی جلوه دادن خویش بر جهالت و نکبت و ذلت و حقارت اتباع مرز و بوم خود بیفزایند . و عجب که در همه این زمانها خداوند به کمک بشر در بند آمد و با فرستادن فرستاده خویش طریق نجات و سعادت را به ایشان تعلیم داد اگرچه در همه اعصار با مخالفت دولتهای حاکم و علمای ادیان قبل مواجه گردید ولی نهایتا جریان اراده الهی بر روی زمین مستقر شد ولی باز چون کار به دست بشر مغرور و فراموشکار افتاد به تدریج از معنویت و روحانیت دیانت کاسته شد و حرارت محبت الله جای خود را به غرور و خودپرستی داد که ریشه جمیع مشکلات عالم در آن است.

در جهان امروز دیگر حکومتی که جرات نماید خود را خداوندگار بنامد یافت نمی‌شود اما آن دعاوی پوچ حکمرانان تاریخ باستان اکنون به دعوی نمایندگی خدا در این گذشت هزاره‌های پس از آن ،‌ تقلیل و تغییر و استمرار یافته و مطمئنا اگر اعتقاد به خداوند در قلوب بشر ریشه ندوانده بود آن دعاوی دروغین همچنان تکرار می‌گشت . دیانت بهایی در دوران قاجار در میان چنین تاریکی و ظلمتی طلوع نمود که شاهان نالایق و شهوت پرست قاجار سایه خدا و نمایندگان حضرت ولی الله الاعظم بودند!

گسترش چنین تفکر و اعتقادی در جامعه با پیوستن و انتساب و استناد اعمال حکومت به کتب الهی همان مجموع فجایع و جنایتهای جهان باستان منتها با شیوه‌های مدرن خشونت در این زمان را شامل میشود و در پی دارد. همان کشتار مسیحیان توسط رومیان که مومنین اولیه را در برابر حیوانات درنده انداخته و در کمال سنگدلی خود به تماشای آن صحنه‌های موهش می‌نشستند ، ‌همان قساوت و بیرحمی که کفار قریش با مومنین صدر اسلام داشته و ایشان را به طرز فجیعی به شهادت میرساندند در طول تاریخ ۱۶۰ ساله دیانت بهایی با حدت و شدتی بی سابقه در تاریخ ادیان ،‌ تکرار و تجدید شد و با کمال تاسف هنوز ادامه دارد. داستان بهاییان ایران بالاخص شهدا و مسجونین بهایی که تماما از دید هموطنان عزیز مخفی نگاهداشته شده همان داستان مومنین اولیه هر دیانت است که دچار زجر و آلام فراوان و خارج از توان و تصور شده تا مجبور به تبری و ترک عقیده خویش گردند و تنها و تنها قدرت عشق الهی که حق جل جلاله در قلب ایشان القا ساخته معین و ظهیر ایشان در هنگام بروز بلای سخت و دشوار است .

در مضمونی از پیام مزبور بیت العدل اعظم چنین آمده بود که اکنون این ظلم و ستم ، نهادینه و فراگیر شده ،‌ ستم و جفا بی‌محابا در خیابانها عیان گشته و پرده‌های پنهانکاری و خلوت بر افتاده است. به نظر نگارنده این بیانات نباید مورد سوء برداشت قرار گرفته و به نمادی از مخالفت با حکومت تاویل شود دستخط منیع فریاد مخالفت با ظلم و بیداد است تا شاید هر فرد مرتکب و مسبب چنین فجایعی متوجه شناعت افکار و امیال خود شده ، شان و مقام انسانی خود را لحظه‌ای مورد تامل قرار دهد ، راه استغفار و تغییر رفتار در پیش گیرد و به عاقبت امر خویش یعنی رخت بربستن از این عالم که سرنوشت محتوم همه ماست، بیندیشد و نیک بداند که روزی او نیز عمرش به پایان خواهد آمد و دفتر آمالش برچیده و نامه اعمالش گشوده خواهد شد و در پای میزان جهت سنجش اعمال حاضر خواهد گردید. دیگر عذر و بهانه‌ای در عدم آگاهی از قباحت و وقاحت اعمال پذیرفته نخواهد بود . آن پیام منیع نهیبی به وجدانهای خفته ظالمینی است که در بستر فراموشی از نتیجه و عواقب ارتکاب معاصی مشمئز کننده خود بی‌خبر و گرفتار شده‌اند تا که شاید سائقه و ذائقه تغییر یافته و مشتاق به فساد و بیداد به فطرت اصلی انسانی رجوع کند و گوهر گرانبهای موجود در هر انسانی در پرتو انوار عدالت و دادخواهی متبلور شده بر آفاق نورافشانی نماید و ظلمت جور و بیداد را زائل سازد.

امثال حوادث پس از انتخابات ایران در هر کشوری ممکن است پدید آید و شاید هم پدید آمده باشد ولی آنچه در این حوادث منحصر به فرد است و در هیچ جای جهان امکان وقوع آن ممکن نیست دو رویداد است . اول ، ذکر نام بهاییان در جعل ارتباطی با آن حوادث بود. دوم ، که در نفس پیام نیز به آن اشاره شده ،‌ آزار و اذیت هموطنان حضرت بهاالله که جز او پناه و ملجایی هرگز برای این ملت شریف محقق و متصور نخواهد شد میباشد.  اینست که به نظر نگارنده علل مزبور از جمله دلایل متعددی است که سبب صدور دستخط منیع بیت العدل اعظم گردید.

آنچه حضرت بهاء الله در بیش از یک قرن قبل اعلام فرمودند هنوز به دلیل عدم پذیرش ندای آسمانی ایشان ، در ازدیاد و گسترش است و در این زمان دیگر از پس پرده بیرون آمده و بر همگان هویدا و عیان شده و مسلما تا زمان عدم اقبال به مظهر ظهور الهی ،‌ افق آینده همچنان تیره و تار خواهد ماند. ایشان فرموده‌اند : " یا اهل بها ، تقوی ، مظلوم واقع شده چه که بی انصافهای عالم از آن گذشته‌اند و به فحشا تمسّک جسته‌اند . "  اشراقات ص ۱۰۳

جان و روانتان همیشه در سرور و اهتزاز باد

 

Comments are closed.