آیینی جدید در دنیایی نوین
زمان، سایه خود را بر هر چیز می افکند و گریزی از آن نیست . هستی را در زیرچرخ ارابه هایش تغییر می دهد و به جلو می رود. ما می توانیم ناظر بی حرکت تغییرات عالم باشیم یا پا به پای رشدش با او حرکت کنیم؛ اگر مسیر دوم را انتخاب کنیم در راه تکامل قدم گذارده ایم؛ زیرا تکامل، زمان مند است و رشد هر پدیده را در زمان حیاتش مورد بررسی قرار می دهد. رفتار کودکانه از کودکان دیدن، انسان را خوشنود می کند؛ اما همان اطوار از بزرگسال ما را به تعجب می آورد. بنابراین پدیده ها را زمانی می توانیم درست تحلیل کنیم که آن را درقاب زمان خود ش قرار داده و بررسی کنیم . یکی از این پدیده ها دین است.
دین را نیز چون سایر پدیده ها باید در بستر زمان و درک و فهم بشر روزگارش سنجید. از آنجا که ارتباط دین با موجود پیچیده ای مانند انسان است نمی توانیم آن را ساده یا سطحی مورد تحلیل قرار دهیم و با چند نمونه و مذاکره آن را مورد تایید یا تردید قرار دهیم؛ اما برای شناخت ادیان گوناگون ناگزیر از شناخت دوره های رشد بشر هستیم؛ بشری که دوران کودکی را با تجارب بسیار پشت سرگذرانده و به برآشفتگی و پرسشگری نوجوانی پاگذارده؛ نیازهایش دگرگون گشته و جهان اطرافش معنای دیگری برایش یافته و در پی هویتی جدید و تشخصی مستقل از گذشته خویش می گردد.
این تجاربِ پر فراز و فرود بشری را می توان در دو دوره کلی ” سنت ” و “تجدد” قرار داد. ادیان نیز در همین ادوار به وجود آمده اند و بنا بر شرایط حاکم بر این دوران، شیوه بیان خاص خود را داشته اند. به طور مثال در دوران”سنتی” که اکثر ادیان در آن بالیده اند، اسطوره و افسانه از شیوه مرسوم بیان حقایق پیچیده و غیر قابل درک برای بشر بوده است . همانطور که بسیاری از مفاهیم انتزاعی را نیز با همین روش به کودکان می آموزند. این مثالهای مادی و قابل درک مانند پلی میان عالم محسوس و معقول قرار می گیرد و می تواند فرد را تا حدی به حقیقت آشنا کند؛ البته درک آن حقیقت باید از طریق گذر از ظاهر عبارات صورت گیرد. از همین رو در کتب ادیانی که د ردوران سنتی پا به وجود گذارده اند، نشانه هایی از این شیوه بیان وجود دارد؛ مانند تعابیری که از بهشت و دوزخ ، آدم و حوا، داستانهای تورات یا معجزات حضرت مسیح ،صورت می گیرد.
در حالیکه در دوران “تجدد”، معانی اسطوره ها گشوده می شود و مفاهیم انتزاعی بیش از محسوس خواستار پیدا می کند؛ زیرا درک بخشی ازآن برای بشررشد یافته، قابل حصول می شود. نماد ها معنی می شود و قالب و پوسته اسطوره ها تنها به عنوان راهبر و پیکی برای فهم واقعیت به کار می روند . در واقع ظاهر کلمات وسیله ای برای رسیدن به هدف می شود.
آنچه ممکن است ما را به خطا رهنمون کند این است که دینی زاده دوران سنتی با تمام عناصر و جهان بینی های خاص آن دوره را با معیارها و چهارچوبهای عصر نوین بسنجیم و بی شک آن را متحجر، غیر منطقی و حتی در مواردی مغایر ارزشهای متعالی انسان بنامیم یا بالعکس ، دینی را که در دوره مدرن سربرآورده با چوب تجارب تلخ گذشته یا برخی همانندی هایش با ادیان قبلی برانیم و به کناری نهیم.
این مقدمه به این منظور است که برای مطالعه متون دینی یا بررسی تاریخ آنها با نگاهی متعصبانه یا بالعکس سهل انگارانه ننگریم؛ بلکه آن را متناسب با رشد بشر همزمان آن، بسنجیم؛ زیرا که دین بر زندگان فرو می آید و زندگان ناچار دچار تغییرند و زمان مند.
دیانت بهایی آیینی ست که ۱۵۰ سال پیش در زمان ناصرالدین شاه قاجار در کشور ایران ظهور کرد. بانی آن ،بهاالله، یک وزیر زاده تهرانی بود. این آیین در زمانی سر برآورد که بشر از پوستین کهنه سنتی خود بیرون می آمد و شروع به تجربه نمودن دنیایی جدید می نمود. انسان مدرن خسته از زخم تعصبات، تقالید و خشک مغزی های مذهبی، محدودیت و علم ستیزی گذشته به دنیایی پا گذارد که خود را رها از حدود گذشته بیابد و دنیاهایی را درنوردَد که پیش از این اجازه ورود به آن را نداشت.
در همین زمان بهاالله تعالیمی را بر اساس نیازهای زمان و عصر جدید به کل بشر ارائه داد. پیام او تنها مردم سرزمینش را در بر نمی گرفت؛ بلکه چون در عصر ارتباطات جهانی ظاهر شده بود، کل عالم را خطاب می نمود.(۱) این پیام با هدف عمده” وحدت عالم انسانی” در تمام جهان، در میان تمامی ادیان، نژداها و قبایل مورد توجه قرار گرفت . در حال حاضر جامعه بهایی عالم، مرکب از حدود ۷۰۰۰۰۰۰ نفر از ۱۸۹ کشور مستقل و ۴۶ ناحیه تابعه است. بعد از دیانت مسیحی بیشترین گسترش جغرافیایی را در سطح کره زمین دارد و آثارش به ۸۰۰ زبان مختلف ترجمه شده است.
از آنجا که این آیین در عصر تجدد زاده شد، خصوصیاتی متفاوت از سایر ادیان یافت؛ زیرا با بشری سر و کار داشت و با انسانهایی سخن می گفت که انسان گرا، عقل محور، علم جو و بیش از پیش درگیر مسائل اجتماعی بودند. از سوی دیگر در بسیاری از مبانی با سایر ادیان مشترک بود؛ در مبانیی که محدود به زمان و مکان نمی شد، ولی نشانگر واحد بودن ماهیت انسانی در طول تاریخ بود. درادامه به برخی از این خصوصیات به صورت فهرست وار اشاره می شود .
برخی مبانی مشترک آیین بهایی با سایر ادیان:
۱- اعتقاد به خداوند یکتا به عنوان خالق هستی و عشق الهی به عنوان زیر بنای هستی
۲- اعتقاد به روح و بقای آن
۳- باور به ادامه زندگی روح پس از مرگ
۴- پایبندی و آموزش و گسترش اصول اخلاقی مانند صداقت، امانت، مهربانی، بخشش، گذشت، فداکاری، مدارا، عفت، احترام به حقوق یکدیگر، تطابق حرف و عمل، پرهیز از ریا و…
۵- اجرای احکامی نظیر نماز، روزه، دعا وبرخی مراسم مذهبی برای ازدواج، طلاق و خاک سپاری مردگان (که البته در جزئیات با سایر ادیان تفاوتهایی دارد.)
دیانت بهایی تنها دستورالعمل و مجموعه ای از باید و نباید ها برای رستگاری فردی و نزدیکی به خداوندنیست؛ بلکه بسیاری از جنبه های اجتماعی زندگی انسان را نیزدر بر می گیرد. این آموزه های اجتماعی سبب گردیده که پیروان آن در ایران (تا حد ممکن) و جهان دست به اصلاحات اجتماعی زنند؛ افتتاح تعداد زیادی از مدارس به سبک نوین به خصوص مدارس دخترانه از نمونه های بارز این اقدامات است.
شاید بد نباشد برخی از ایده های جدید آیین بهایی را از نظر بگذرانیم:
۱- اعتقاد به ادامه فیض الهی در هر زمان :
بهاییان معتقدند که خداوند در هر زمان ، متناسب با رشد بشر پیامبری را می فرستد تا اراده او را برای انسانها آشکار کند. او هیچگاه فیض خویش را از آفرینندگانش قطع نخواهد کرد و آنها را در یک مرحله باقی نخواهد گذارد بلکه آموزه هایی مناسب درک جدید آنها برایشان هدیه خواهد آورد. او دیانت را از جمودی که پس از قرنها به ناچار دچارش می شود می رهاند و روح جدید و زنده ای به او می بخشد.
۲- وحدت اساس ادیان .
اعتقاد به روح واحد ادیان الهی نظریه برتری و بهتری را که عامل نفاق و اختلاف و جدال میان مذاهب است از میان می برد. تعالیم ادیان چون کتابهای درسی مطابق با سن انسانها به ایشان عرضه می شود و تقدم و تاخر آنها علت برتری یا کمتری هیچ دینی نیست.(۲)
۳- وحدت عالم انسانی و فراهم آوردن راههای عملی برای رسیدن به آن.
تعالیم اجتماعی و اخلاقی بهاالله مانند تکه هایی از پازل برای تکمیل طرحی که وحدت نوع بشر را نقش می زند، عمل می کند؛ زبان و خط واحد(۳)، جهان را به صورت یک دهکده جهانی در می آورد، تساوی حقوق زن و مرد، بحث جدال برانگیز برتری مردان را خاتمه می بخشد، ترک تعصبات دینی و نژادی و ملیتی کشمکشهای بیهوده ناشی از خودخواهی را در خود ذوب می نماید، ایده صلح عمومی و ایجاد قوای مجریه برای رفع اختلافات جهانی ،آرمان پر سابقه صلح را به ارمغان خواهد آورد.
۴- وجود نداشتن طبقه خاصی با عنوان طبقه روحانی( نظیرموبد، خاخام، کشیش، آخوند و…) .
این ایده، تمایز یک گروه از مومنین در برابر گروهی دیگر را از میان می برد و هر فرد را در ارتباط مستقیم با کلام الهی قرار می دهد. بر اساس این باورهر فرد باید به چشم و گوش خود در پی فهم و درک حقیقت بگردد و هیچکس مسئول اعمال و تصمیمات فرد دیگری نخواهد بود. این تعلیم اثرات اجتماعی چندی به بار می آورد اول آنکه از غرور، ریا و تفرقه می کاهد، کاهلی و تنبلی و راحت یابی را به کنار می زند و انسانهایی را به بار خواهد آورد که سخت کوشند، مسئولیت اعمال خود را بر عهده می گیرند و خود را در حقوق انسانی و دریافت رحمت الهی برتر از دیگران نمی یابند.
۵- اعتقاد به اصل جستجوی آزادانه حقیقت با مطالعه و بررسی فردی و ترک تقالید.(۳)
۶- ترک همه انواع تعصبات از دینی، نژادی، جنسی و وطنی.
این تعلیم به معنای بی تفاوت بودن به دین، سرزمین، نژاد و فرهنگ وجنسیت خود نیست بلکه هدف آنست که عامل اختلاف یا برتری جویی وجنگ میان آدمیان نگردد.
۷- معاشرت با پیروان همه ادیان وکسانی که به دین خاصی معتقد نیستند با مهربانی و صمیمیت(۴)(۵)
۸- عدم اعتقاد به معاد جسمانی و برانگیختن جسمانی انسان برای مجازات و مکافات.
آموزه های دیانت بهایی، برای جسم احترام قائل است و به پاکیزگی، سلامت و شادابی آن کمال اهمیت را می دهد ولی توجه بیشتر آن به روح و قوای حاصل از آن مانند عقل است. برای بهاییان تربیت قوای روحانی و عقلانی که منجر به تولید علم، آسایش مردمان و نیز ظهور اخلاق و آداب می باشد، مهم تر است. درعین حال، این آموزه ها ، روح را دارای بقای ابدی می داند و زندگی جسم را موقت می انگارد؛ بهاالله تعلیم می دهد که پس از مرگ، جسم مرکب، تجزیه خواهد شد و تنها روح انسانی ست که به زندگی ابدی خود در عوالم بی انتهای خداوند ادامه خواهد داد. اوست که پس از مرگ برانگیخته خواهد شد و به کیفیت رشد و تاثیر اعمالش در عالم جسمانی آگاه می شود. در این سفر روحانی، جسم توان همراهی با روح را ندارد؛ زیرا به علت ماهیتش، در بند مکان و زمان است و عالمِ پس از مرگ، لا مکان و لا زمان است.
۹- تطابق اصول دین با علم
اعتقاد به اینکه علم و دین دو نیروی مکمل برای رساندن بشر به رفاه و سعادتند، نه دو قوه مخالف که در برابر یکدیگر می ایستند. تاریخ بشر سرشار از اختلاف و کشمکش میان این دوپدیده بوده است. مخالفت اربابان کلیسا در قرون وسطی یا مخالفتهای بیشمار با داروین به عنوان پایه گذار نظریه ” تکامل”، کافر خواندن بوعلی سینا یا محاکمه گالیله برای ارائه نظریه گردش زمین به دور خورشید، از نمونه های آشکار این اختلاف است. بسیاری برای حل این معضل تصمیم به ترک یکی از آن دو گرفته اند مثلا می گویند دین مغایر علم و عامل نادانی ست و باید از زندگی انسانها حذف شود برخی هم علم را عامل مادی گرایی، پوچی و بی اخلاقی دنیای مدرن قلمداد می کنند و به مبارزه با آن می پردازند ولی می توان نگاه دیگری به این دو پدیده مکمل انداخت و روابط جدیدی میان آنها تعریف کرد تا هر دو بعد جسمانی و روحانی بشر متعادل رشد نماید و سبب آسایش انسان گردد..”جامعه بشری از سویی دچار تعصب، تهجر و خرافه پرستی شده و از سویی دیگر از آفات ماده پرستی و نسبیت گرایی اخلاقی رنج برده و راهش استفاده از هر دو منبع دانش یعنی علم و دین است”.(۶)(خلق تفکرجدید ص۱۴)
۷-تساوی حقوق زن و مرد
۸-توجه به هنرها و ترویج آن ، از جمله هنر موسیقی
۹-انتخابات کاملا مردم سالار و دموکراتیک برای انتخاب مسئولین اداره جامعه .
قابل ذکر است که شیوه انتخابات بهایی با روش انتخابات دموکراتیک جاری در جهان تفاوتهایی دارد مثلا این نوع انتخابات، آزاد، کتبی و عمومی است و تمام بهاییان بالای ۲۱ سال بدون تبلیغات انتخاباتی می توانند هم انتخاب کنند و هم انتخاب شوند .
-۱۰به وجود آمدن یک ساختار نظم اداری دقیق وروشن برای اداره امور جامعه
این شیوه اداره هم تمام بهاییان عالم را به یکدیگر مرتبط می سازد و میان آنان وحدت و هماهنگی ایجاد می کند و هم بین بهاییان و مسئولین منتخب ایشان ارتباط به وجود می آورد
۱۱-از میان رفتن حکم ارتداد و برگشت از دین آبا و اجدادی
از آنجا که اهمیت و دوام اعتقاد به هر چیز بر پایه تحقیق و آگاهی است، باور بر اساس تقلید یا انتخاب ناآگاهانه و بدون مطالعه دیانت بهایی نیز دارای ارزش نمی باشد؛ بنابراین اطلاق عناوینی مانند “مرتد” یا مجازاتهای سنگینی نظیر اعدام، برای کسانی که دین پدری خود را تعویض نموده اند و برای باورهای وجدانی، وجود ندارد.
-۱۲عهد و میثاق و عدم تفرقه و انشعاب در آیین بهایی
بهاالله تقلید را نفی می کند و بر لزوم کثرت گرایی اندیشه و باور تاکید می کند.عهد و میثاق ، پیمانی کتبی ست که بهاالله با بهاییان در کتاب اصلیش ” اقدس” بسته است. در این کتاب و آثار دیگرش به صورت مکتوب و مشخص، فرزندش، عبدالبها، را به عنوان جانشین خود معین نموده و در نتیجه از انشعاب و تفرقه میان پیروانش جلوگیری کرده است. از آنجا که تلاش این آیین، رفع جدال و کشمکش و ایجاد صلح جهانی ست، این وحدت ابتدا باید در میان خود بهاییان ایجاد می گردید؛ زیرا که تفرقه و انشعاب در دین، بزرگترین عامل جدال و اختلاف است. دین بهایی در حال حاضر ، دینی گسترده و بدون انشعاب است.
۱۳ – آزادی وجدان و اهمیت اصل “وحدت در کثرت”
انسانها را نمی توان در یک قالب گنجاند. افکار را نمی توان به یک رنگ درآورد زیرا که تنوع در آراء ، اندیشه ها، احساسات و استعدادات سبب ساختن تمدنی چند بعدی و غنی خواهد شد. مثالی که در آیین بهایی در این باره زده می شود، باغ است. باغی که تمام گلهای آن یک رنگ باشد نظر هیچ بیننده ای را به خود جلب نخواهد نمود اما اگر همان باغ سرشار از گلهای رنگارنگ باشد بر صفا و طراوت آن خواهد فزود. عالم انسان نیز با رنگ بندی افکار گوناگون، زیبا تر و فرح بخش تر خواهد بود؛ اما برای ایجاد وحدتی درمیان این کثرتها نیز شیوه ای باید اتخاذ نمود که یکی از بهترین آن مشورت است.(۷)
۱۴- در جستجوی جامعه ای پیشرو
کسانی که از تعالیم بهاالله بهره برده اند، نمی توانند نسبت به حوادث و جریانات اجتماعی پیرامون خود بی تفاوت باشند. دین بهایی برای آنها چیزی عاریتی یا جدا از زندگی اجتماعیشان نیست؛ بلکه تعالیم و آموزه هایش به ایده ها و طرز عملشان در حیات اجتماعی شکل می دهد و آنان را به افرادی موثر برای جامعه خود تبدیل می نماید.
جامعه بهایی، کوششهایی را در زمینه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی صورت داده است؛ از جمله می توان به فعالیتهای سواد آموزی، تاسیس مدارس علمی، برنامه های آموزشهای اخلاقی و رفع تعصبات، تلاش هایی برای ترقی و پیشرفت زنان، محیط زیست ، بهداشت، هنرها ، صنایع و رسانه ها اشاره نمود.
پایه گذاری بنیاد های آموزشی “نور” در بولیوی، ” فوندایک” در کلمبیا، ” بدیع” در ماکائو و ” ویلیام ماتل مازتا” در زامبیا، نمونه هایی دیگر از این تلاش هاست، که به خصوص در کشورهای در حال توسعه آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، در حال اجراست.
مآخذ
۱) ” این ندا و این ذکر، مخصوص مملکتی و یا مدینه ای نیوده و نیست؛ باید اهل عالم طرا(همگی) به آنچه نازل شده و ظاهرگشته، تمسک نمایند تا به آزادی حقیق فائز شوند.” لوح دنیا ، بهاالله
۲) ” دین الله و مذهب الله آنکه مذاهب مختلفه و سبل متعدده را سبب و علت بغضا ننمایند این اصول و قوانین و راههای محکم متین از مطلع واحد ظاهر و از مشرق واحد مشرق و این اختلافات نظر به مصالح وقت و زمان و قرون و اعصار بوده ای اهل بها کمر همت را محکم نمایید که شاید جدال و نزاع مذهبی از بین اهل عالم مرتفع شود و محو گردد. حبا لله و لعباده بر این امر عظیم خطیر قیام نمایید. ضغینه و بغضای مذهبی ناریست عالم سوز و اطفا(خاموش کردن)آن بسیار صعب مگر ید قدرت الهی ناس را از این بلای عقیم نجات بخشد.” بهاالله، لوح شیخ محمد نجفی، ص ۱۵ و ۱۶
۳) ” … باید مثل آن جناب و سایر وکلای دولت، مجلسی بیارایند و در آن مجلس، یک لسان از السن مختلفه و همچنین یک خط از خطوط موجوده را اختیار نمایند و یا خط و لسانی بدیع ترتیب دهند و در مدارش عالم، اطفال را به آن تعلیم فرمایند ؛ در این صورت دارای دو لسان می شوند؛ یکی لسان وطن و دیگری لسانی که عموم اهل عالم به آن تکلم نمایند، اگر به آنچه ذکر شد تمسک نمایند، جمیع ارض، قطعه واحده مشاهده شود و از تعلیم و تعلمِ السن مختلفه، فارغ و آزاد شوند… آنچه ذکر شد سبب اتحاد اهل عالم و اتفاق بوده…” بهاالله، لوح شیخ نجفی، ص ۱۵ و ۱۶
۴) ” مقصود از تحری حقیقت این است که انسان باید آنچه را که در افواه است فراموش کند و بنفسه به مطالعه و بررسی حقیقت بپردازد چه که نمی داند آنچه را که می شنود منطبق با حقیقت است یا خیر . حقیقت را در هر جا که بیابد باید به آن متمسک شود و هر چه جز آن است مردود شمارد و متروک گذارد؛ چه که آنچه که خارج از حیطه حقیقت است جز اوهام و خرافات نیست” عبدالبها، خطابه ۲۵ آوریل ۱۹۱۲
۵) “ای اهل عالم با جمیع اهل عالم به روح و ریحان معاشرت نمایید” لوح شیخ نجفی ص۱۱
۶) “باید یاران کل، در جزئی و کلی امورمواظبت نمایند… در حسن معاشرت و اعتدال حرکت و حرمت و رعایت یکدیگر و مرحمت و عنایت با سائر طوایف کوشند و صبر و تحمل نمایند” منتخباتی از مکاتیب عبدالبها، جلد ۱، ص ۲۲۶
۷) پاول لمپل، خلق تفکر جدید، ص ۱۴
۸) ” حقیقت، شعاع ساطع( تابنده) از تصادم (تلاقی و تبادل)افکار است.” عبدالبها
۹) برگرفته از سند“For the Betterment of the World, The Worldwide Baha’i Community’s Approach to Social and Economical Development”, Baha’i International Community