نظری کوتاه به تعلیم وحدت عالم انسانی

نظری کوتاه به تعلیم وحدت عالم انسانی

مقدم

آبان ۸۸

پس از دستگیری ۵۴ جوان بهایی شیرازی و مشاهده کامنتهایی که در چند وبلاگ و در مقالات مربوط به آن واقعه از سوی نفوس موافق با دستگیری و زندانی شدن آن جوانان برومند و بی‌گناه نوشته شده بود ، مسلم گردید که بسیاری از مسئولان محترم از تعلیم وحدت عالم انسانی در دیانت بهایی یا به کلی بی‌اطلاع و بی‌خبر بوده و یا آن را بسیار نارسا و غیر واقع برداشت و درک کرده‌اند. به نظر میرسد این تعلیم که مانند سایر تعالیم الهیه روح عصر و زمان و نیاز جهان است مورد امعان و دقت نظر اهل تحقیق ، چندان که شایسته و بایسته است واقع نشده و از سویی دیگر ، اهل اعراض چون لازمه مکاتب فکری و علت وجودی ایشان اقتضاء می‌نماید باید این نیاز حیاتی بشری یعنی وحدت نوع بشر را مورد سخره و بطلان قرار داده و افکار تشنج‌آفرین و شرربار و فرقه‌پرستانه را در عرصه شهود ، بر روح و روان ملل جهان تحمیل نمایند.


 

در این سطور سعی شده تا برخی از آن نکات آمیخته با غرض مورد بررسی اجمالی قرار گیرد و مواردی که سبب شبهه و ایراد و نیز اظهارات ناصواب شده تا اندازه‌ای روشن و بر اهل انصاف واضح و مبرهن گردد. دیگر تا مراتب انصاف و آزادگی نفوس چه اقتضاء نماید. ذکر این نکته ضروری است که در حد یک مقاله نمی‌توان همان قسمتهای تعلیم مزبور را به طور مشروح و مفصل بررسی نمود. زیرا این اصل بدیع خود در ارتباط با تعالیم دیگری همچون تحری حقیقت و ترک تقالید ، تساوی حقوق مردان و زنان ، ایمان به استمرار فیض الهی، استقرار زبان بین المللی ، اعتقاد به وحدت اساس ادیان ، معرفت رابطه انسان با خدا و دهها تعلیم مبارکه دیگر است که هر یک بنفسه شایسته معرفی و توضیحی وسیع می‌باشند. اما انتساب جنبه‌های غرض آلود و نادرست به تعالیم شرع انور که آمیخته با مقاصد و مکاید سیاسی است را میتوان و باید مبرهن و روشن و مدلل ساخت. امید بسیار است که نفوس منصف و فرهیخته سوای نظر آمیخته با شائبه‌های غرض اهل عناد خود بنفسه در آثار دیانت بهایی غور و فحص نمایند. همچنین الطاف حضرت پروردگار را طالبیم که نظری به اهل بهتان و طغیان افکنده ایشان را دستگیری نماید تا موفق بر آن شوند از مراتب نفی و اعراض و ادبار و استکبار گریخته به معارج عدل و انصاف و اخلاق روی نمایند.

حضرت بهاء الله جل سلطانه ، بنیانگذار آیین بهایی با ظهور خویش و نزول تعالیم آسمانی و احکام و آیات ربانی به نوع انسان اعلام نمودند که بشر اکنون وارد مرحله‌ای جدید از رشد و نمو و ترقی روحانی و اجتماعی خود شده و نیازمند بنیانی جدید و محکم برای به وجود آوردن جهانی است که در آن جنگ و جدال و حرب و قتال و نفرت و عناد تا ابد از صفحه روزگار محو و نابود گردد و این خاک سیاه و جهان ادنی آیینه ملکوت ابهی و جنت فردوس اعلی گردد.

حضرت عبدالبهاء در مکتوبی که صدمات و بلیات وارده بر حضرت بهاءالله را توضیح می‌دهند چنین می‌فرمایند :

” …. جمیع این بلایا و محن و رزایا را جمال موعود تحمّل فرمود تا در میان بشر وحدت انسانی تقرّر یابد و اتّحاد و یگانگی تأسیس جوید و بنیاد اختلاف و بیگانگی به کلّی بر افتد در جمیع الواح تحریص و تشویق و تصریح فرمود که فلاح و نجاح حصر در وحدت عالم انسانیست که باید مانند بارقه مصباح صباح در آفاق منتشر گردد زیرا در هر ظهوری که اشراق صبح هدی شد موضوع آن اشراق امری از امور بود …. در این دور بدیع و قرن جلیل اساس دین اللّه و موضوع شریعت اللّه رافت کبری و رحمت عظمی و الفت با جمیع ملل و صداقت و امانت و مهربانی صمیمی قلبی با جمیع طوائف و نحل و اعلان وحدت عالم انسانست حتّی بیگانه آشنا بود و اغیار یار شمرده گردد با جمیع افراد بشر از هر ملل و نحل باید به نهایت دوستی و راستی و امانت و دیانت و الفت و اتّحاد معامله گردد… “ ۱

همانگونه که در بیان حضرت عبدالبهاء مصرح گشته ، هدف دیانت بهایی و در نتیجه هدف زندگانی بهاییان استقرار وحدت عالم انسانی در جهان است . برای فوز به این مقام کبری سعی و همتی خارق العاده از سوی اهل بهاء‌ و فداکاری و از خودگذشتگی و ایثاری محیرالعقول لازم است تا تمدن جدید جهانی به منصه ظهور رسد بدان درجه‌ که همه اهل زمین در اعماق قلب خود ، خویش را اهل یک خانواده و فرزندان یک پدر و مادر بدانند، بیگانگی که زاییده توهمات قدرتمندان و زورگویان جهان و متعصبین ادیان است و هم اکنون در جمیع جهات عالم منتشر شده ، بنیادش برافتد و یگانگی که حقیقت معلوم و امر معروف پروردگار است رایتش برافراخته گردد.

پیامبر و قانونگزار توانای دیانت بهایی ، برای برقراری این تمدن جهانی و شکوهمند هم وسایل و اسباب را مقرر فرمودند و هم طرق نیل به آن هدف عالی و عظیم را و به تصریح حضرت عبدالبهاء نخستین بار در ایران تاسیس این بنیان رفیع را نمودند. ۲ لیکن اهل ادبار سپاهی از تهمت و افترا و بهتان را به سوی مردم بی‌دفاع ایران روانه ساخته و افکار و روان ایشان را به سختی نسبت به ظهور جدید خداوند مشوش و پریشان ساختند. اما این اقدامات تاثیری در نقشه الهیه نداشته و نخواهد داشت و هرچه حضرت پروردگار برای نوع بشر بخواهد همان متحقق خواهد شد. اهل بهاء در این سالیان اخیر به رای العین ظهور بسیاری از مواعید و تحقق کلام صریح حق را مشاهده نموده و جای شک و شبهه در بیانات طلعات مقدسه بهایی برای ایشان وجود نداشته و با وجود فضای تیره و تار جهان حاضر، وحدت عالم انسانی را نیز سرانجام متحقق می‌بینند. حضرت اعلی در بیان فارسی میفرمایند ” آنچه کند همان شود .” ۳

در تعریف وحدت عالم انسانی حضرت عبدالبهاء می‌فرمایند : ” وحدت عالم انسانی یعنی جمیع بشر کل مشمول الطاف جلیل اکبرند بندگان یک خداوندند و پرورده حضرت ربوبیت رحمت شامل کل است و تاج انسانی زینت هر سری *لهذا باید جمیع طوائف و ملل خود را برادر یکدیگر دانند و شاخ و برگ و شکوفه و ثمر شجرهء واحده شمرند * زیرا جمیع سلاله حضرت آدمند و لئآلی یکصدف * “ ۴

دیانت بهایی به پیروانش آموخته است تا جهان را یک هیکل واحد بدانند که افراد جامعه از پیر و برنا ، شریف و وضیع ، مقبل و معرض، کل اعضاء و جوارح این هیکل واحد را تشکیل می‌دهند. باور و اعتقاد قلبی به این حقیقت اساسی و بدیهی هنوز نزد بسیاری از مردمان تحقق نیافته و به واسطه دیانت ، زبان ، نژاد ، رنگ ، کشور و ممیزات دیگر خود را برتر و دیگران را کهتر و پستر می‌بینند. در ذیل برخی کامنتها اظهارات مغرضانه‌ و خودخواهانه‌ای به چشم میخورد از جمله آنکه بهاییان کافر ذمی معرفی شده‌اند. اینگونه تعابیر که تبلور نازیبایی از افکار برخی از اولیای امور است ، سبب تفرقه و از بین رفتن وحدت ایرانیان و جدایی بین ساکنین این سرزمین شده و نیز اسلام را وسیله حرب و قتل و خونریزی می‌نمایاند و با این خودبزرگ بینی و خودستایی خیالی نمی‌توان خویشتن را اهل حقیقت و طریقت و شریعت شمرد چنین دیدگاه تنگ نظرانه‌ای قطعا موافق روح و عصر زمانه نبوده و در جنبه‌ها و چارچوب مدیریت جهانی نیز جایی نخواهد داشت بلکه سبب اعمال ستم و رواج بی‌عدالتی در جامعه و جهان می‌گردد. به عنوان نمونه یک بهایی در جمهوری اسلامی حق داشتن مغازه اغذیه فروشی را ندارد زیرا از دیدگاه نادرست مذهبی او ناپاک و نجس است. حال بگذریم از آنکه همه تمهیدات و قوا بر آن شده تا وی را مجبور به خروج از ایران یا به عبارت صحیح‌تر اخراج و تبعید از وطن نماید. دیانت بهایی به پیروان خود تعلیم داده که مانند برخی از ادیان گذشته گرفتار حمیت جاهلیه نشده بلکه با روح و ریحان و شادی و سرور با همه ابناء کره خاک معاشرت و مجالست نمایند و هیچ انسانی را به لحاظ عقیده ، رنگ، زبان و غیره کوچک و حقیر و ناپاک نشمارند. این آموزه حضرت پروردگار است که خطاب به همه اهل زمین نازل شده است. جهت فهم این تعلیم مبارکه نیاز و احتیاجی به تحصیل و دانستن علوم فلسفه و متافیزیک و دانش‌های آکادمیک و دشوار نیست .کافی است نگاهی به دنیای پیرامون خود اندازیم و این حقیقت ساده و بدیهی را به چشم سر ببینیم که همه انسانها مورد رحمت عام پروردگار هستند حتی آنهایی که او را منکر شده و بر بت و یا شبه بت سجده و تکریم می‌نمایند. همه آدمیان از لطف و کرم او برخوردار بوده حتی آنهایی که در برابر امرش طغیان کرده‌اند. این سیاست الهی است و بهاییان مامور به پیروی از سیاست الله شده‌اند که به همه انسانها محبت و نیکی نمایند . شاید اثبات این ادعا کمی سخت به نظر رسید اما محبت پایه و اساس تمدن است. در زمان حضرت ولی امرالله ، ایشان محفل ملی بهاییان ایران را موظف و مکلف ساختند که فقط به فکر فقرا و دردمندان بهایی نباشند بلکه دیدگاهشان منعطف به همه مستمندان این کشور گردد. ضمن آنکه بهاییان هیچگاه در این اقدامات داد سخن سرنداده و نخواهند داد . بیان زیبایی در انجیل جلیل است که میفرماید اگر دست راست تو کار نیکی انجام داد دست چپ تو نباید از آن آگاه شود. لذا پاسخ اینگونه سوالات تحریک کننده و گزنده همواره به صورت کلی داده میشود. حرکتهای انسان دوستانه بهاییان نیز منبعث از این باور و ایمان است که بنا به متون وحیانی و آسمانی دیانت خود ، حضرت یزدان از ایشان خواسته و حکم فرموده تا به همه بندگان او نیکی و خیر نمایند سوای آنکه بخواهند ایشان را بهایی سازند.

برخی از دوستان یا به اشتباه و یا آمیخته با مقاصدی خاص چنین اظهار نظر می‌کنند که تعلیم وحدت عالم انسانی در تقابل با حب وطن قرار دارد. تعریفی که از حضرت عبدالبهاء در باره تعلیم مزبور در بالا آمد بسیار روشن و ساده است و آن برداشت را منتفی و خنثی می‌سازد و برای دوستان عزیزی که مایلند در این زمینه اطلاعات گسترده‌تری کسب نمایند و مطمئن گردند که در دیانت بهایی حب وطن ارزشمند و گرانقدر بوده و نه تنها نفی نشده بلکه به آن بها و قدر فراوان داده شده و به عنوان یک ضرورت و گام اولیه جهت بهبود وضع عالم در نظر گرفته شده است توجهشان را به رساله مدنیه از آثار حضرت عبدالبهاء‌ جلب می‌نماییم. امید است با مطالعه و زیارت آن کتاب ذی‌قیمت رفع سوء تفاهم از نفوس اندیشمند گردد. حضرت عبدالبهاء در باره حب وطن بیانی به این مضمون دارند که میفرمایند هر گناهی قابل بخشش است مگر خیانت به کشور و هر جرمی قابل اغماض و گذشت است مگر هتک ناموس ملک و ابناء وطن. در ترسیم دنیای آتی که وحدت عالم انسانی استقرار و تمکن یابد ، استقلال کلیه ممالک و کشورها محترم دیده شده و حق حاکمیت ملی هیچ کشوری نفی نمی‌گردد.

در ابتدای مقاله نوشته شد که هدف زندگانی یک فرد بهایی ترویج وحدت عالم انسانی است در این باره خاطره‌ شیرینی از روحیه خانم همسر حضرت ولی‌امرالله که در سال ۱۹۴۸ میلادی طی نامه‌ای خطاب به جوانان فرمودند ، نقل میشود . روحیه خانم چنین مرقوم می‌نمایند: ” چند روز پیش شخصی از حضرت ولی‌امرالله پرسید ” برای فرد بهایی ، هدف از زندگی چیست ؟” من در آن موقع حضور نداشتم . هیکل مبارک جوابی را که به او داده بودند برای من تکرار کردند . اما قبل از آن که ایشان جواب را عنایت فرمایند در ذهن خودم در جستجوی جواب برآمدم. آیا ایشان به سائل فرموده بودند که هدف از زندگی عرفان الهی است و به کمال رساندن خلقیات و شخصیت خود ؟ واقعا به هیچ وجه جوابی را که ایشان داده بودند در خواب هم نمی‌دیدم. ایشان فرموده بودند : هدف از زندگی برای فرد بهایی ترویج وحدت عالم انسانی است . تمام زندگی ما به زندگی کل افراد بشر وابسته است . ما در طلب رستگاری شخصی نیستیم ، بلکه نجاح و فلاح عمومی را طالبیم . بر ما نیست که نگاهی به خویشتن اندازیم و بگوییم ” حال به نجات روحت بپرداز و جایگاهی راحت در عالم بعد برای خود تدارک ببین . ” خیر ، ما باید مشغول پدید آوردن ملکوت بر وجه ارض باشیم . این مفهومی بس بزرگ دارد. حضرت ولی امرالله در ادامه توضیح دادند که هدف ما ایجاد مدنیتی جهانی است که خود بنفسه بر شخصیت و اخلاق فرد تاثیر می‌گذارد .” انتهی

طریق تحقق و دستیابی به وحدت عالم انسانی جز از طریق نفثات روح القدس امکان پذیر نخواهد بود زیرا اوست که غیر محدود بوده و به کافه اهل عالم توجه داشته و شمول بر نوع بشر دارد و فارغ از تفوق و برتری گروهی از انسانها بر دیگر انسانهاست حتی مومن بر غیر مومن . قوه روح القدس تنها نیرویی است که توانسته جمیع آدمیان را تحت یک کلمه واحده جمع نماید و ایشان را به یکدیگر التیام داده مورث محبت شود. لذا تحقق چنین قصر شکوهمندی با قوانین و تفکرات بشری و روابط مادی و تقالید محدود فرقه‌ای امکان پذیر نخواهد بود. در ارتقاء و بنیان چنین کاخ روحانی و متلالایی ، قطعا ‌مشکلات و موانع بسیاری نیز وجود دارد و راهی مملو از خار غم و رنج در پیش است. از جمله موانعی که مردمان جهان باید از آن عبور کرده تا به کشور نور و امن و امان جاودان برسد پشت سرگذاشتن کوره‌ راههای جانکاه تقلید و قدم نهادن در سبیل تحقیق است . همین نکته سبب ظهور جنگ مصادر تقلید با دیانت بهایی و پیروان شرع جدید گردیده است. از سوی آن مراجع حکم قتل و غارت و تاراج و تالان اموال، نفی و زندان بهاییان داده شد و از سوی اهل بهاء تسلیم و رضا و عدم مقابله به مثل که مانعی قوی برای ادامه مسیر روحانی است به منصه ظهور رسیده. عناد اهل تقلید و ستیز و مظالم بیحد ناشی از آن منهج و سلوک و نوع خاص نگرش ایشان به جهان و مردم آن ، مصداق عینی این واقعیت و حقیقت است که تقالید سبب جنگ و جدال بوده و تا تقالید باقی است استقرار مدنیت الهیه و وحدت عالم انسانی مستحیل و محال است.

اعلان و دعوت به وحدت عالم انسانی به معنای نادیده گرفتن عدالت و بخشش بی جهت مجرمان و خاطیان و یا معاشرت با اشرار که نور جان را به نار حسبان تبدیل می نمایند ، نیست . بلکه نظم عالم بر دو پایه و ستون مجازات و مکافات استقرار دارد و بی‌توجهی به هریک از دو ستون علت اغتشاش و بی نظمی و سرانجام ، رواج ظلم و نفرت در جامعه می‌گردد. نمونه این سوء تعامل و عدم توازن هم اکنون در بسیاری از مناطق جهان وجود دارد. هم چنانکه اگر عضوی متالم و جریح گردد ممکن است مدتی در باند و گچ آنهم به جهت ترمیم و بهبودی بسته و ممنوع از فعالیت شود ، اعضای خاطی جامعه نیز به جهت انتباه و آگاهی مدتی از برخی از حقوق خویش محروم و ممنوع می‌گردند تا حالت تعادل و سلامتی آنها مجددا بازگردد. اما هنگامی که بیماریی شدید عارض شود و انگشت و یا پا را سیاه نماید جهت سالم ماندن سایر اعضای بدن و ادامه زندگی و علیرغم میل باطنی ، آن عضو مسموم و مرده ، ناگزیر قطع و دور انداخته میشود. چنین است ماجرای طرد روحانی برخی از اعضای عائله حضرت بهاءالله و نیز عائله حضرت محمد و نیز عائله نوح و ابراهیم و سایر مرسلین که متحمل دردناکترین و شدیدترین امتحانات عاطفی نیز گردیده‌اند و البته اشکال در همان نفوس شریر و مطرود بود نه در جامعیت تعالیم الهیه یا عدم سعی مظاهر مقدسه یا در حقانیت ایشان و کلام خلاقه آسمانیشان. فی‌المثال نمی‌توان بر رسول گرامی اسلام ایراد وارد نمود که علیرغم اینکه فرموده‌اند ” ان المومنین اخوه ” پس چرا این اخوت و وحدت در عائله آن حضرت نه تنها دیده نشد بلکه ضد آن یعنی قتل و کشتار است که تاریخ آن را به رخ می‌کشد! چرا تعلیم مزبور را در برادر زن خویش یعنی معاویه و پسرش یزید نتوانستند القاء و ابقاء نمایند تا حوادث بعدی روی ندهد ؟ یا چرا محبوب‌ترین همسرانشان ، عایشه ، را طوری مومن نساختند و آیات خلاقه و متنفذ الهی را در قلب او نفوذ ندادند که بر علیه علی تیغ برنکشد و خون مسلمین و مومنین را بر زمین نریزد و آن جنگ یک خانواده و عائله منتسب به سدره جلیله الهیه در همان صدر اسلام برپانخیزد؟ و یا چرا برخی از امامان شیعه توسط همسرانشان ، این نزدیکترین و مهربانترین کسان به هر انسان، مسموم و شهید شده‌اند؟ چطور برادری اسلامی می‌خواهد رواج یابد وقتی که در عائله گرامی پیامبر جنگ و جدال و قتل و کشتار اتفاق افتاده ؟ اگر اخوت و وحدت در آن عائله جلیله که منبع و مصدر این پند و اندرز اخلاقی و الهی است متمکن نشده به چه ضمانتی می‌توان ادعا نمود در سایر مومنین که حتی از ریشه و نسب پیامبر نیستند ایمان قلبی و حقیقی به فرمایشات پیامبر گرامی اسلام موجود است ؟ همه این چراها را شاعر شیرین سخن پاسخی نیک داده و سروده

پسر نوح با بدان بنشست خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند ، پی نیکان گرفت و مردم شد

لذا در این دور بدیع هم به جهت تنبه و آگاهی فرد خاطی و هم به جهت حفظ و سلامت هیات اجتماع بشری احکام جزایی مانند طرد و دوری نیز وضع گردیده است که بنا به مشیت غالبه الهیه جایگزین احکام اعدام و قطع اعضای بدن و همانند آنها شده است.

مواردی که مذکور شد بیشتر ناظر به اعتراضات و ایرادهایی است که در کامنتها درج میشود والا همانگونه که معروض گردید در باره وحدت عالم انسانی مطالب ، فراوان و بسیار گسترده است . نفوس مبارکه‌ای که مایلند در این زمینه با این تعلیم بیشتر آشنا شوند می‌توانند از سایتهای بهایی کتب طلعات مقدسه را دانلود و مطالعه نمایند از جمله مجموعه آثار حضرت بهاءالله و نیز سه جلد خطابات حضرت عبدالبهاء و نیز برخی از مکاتیب ایشان در خلال هشت جلد کتاب مکاتیب عبدالبهاء و نیز توقیعات حضرت ولی امرالله که به این موضوع به طور مشروح و مستدل و فراگیر پرداخته‌اند. در پایان ، مقاله را با اعتقاد جازم بهاییان به تحقق وحدت عالم انسانی با این بیان مبارک حضرت عبدالبهاء در باره قطعیت و حتمیت این مرحله دیگر از سیر نوع بشر به انتهاء میرسانیم.

” عنقریب وحدت عالم انسانی در قطب آفاق موج زند جدال و نزاع نماند ، صبح صلح اکبر بدرخشد جهان ، جهان تازه شود و جمیع بشر برادران گردند و کافه ملل رایات جلیل اکبر شوند.” ۵

امید است دل و جان دوستان نامهربان از تیرگی تعصب شدید رهایی یابد. از درگاه حضرت منان عاجزانه مهر بیکرانش را برای خود و ایشان سائلیم.

ماخذها :

۱- مکاتیب حضرت عبدالبهاء جلد ۲ صص ۲۶۵-۲۶۶

۲ – مکاتیب جلد ۴ ص ۱۶۰و ۱۶۱

۳ – باب هفتم از واحد نهم

۴ – خطابات مبارکه جلد یک صفحه ۳۱

۵ – خطابات جلد ۱ ص ۲۰

Comments are closed.