رابطه دین و سیاست و دخالت در سیاست – بحث در دو مسئله متفاوت
فرح دوستدار
هدف این مقاله تمیزدادن و بررسی دو سؤال مختلف است که از جهت شباهت مطالب با یکدیگر میتواند موجب سوء تفاهم و خطا در درک آن گردد. ۱- رابطه دین و سیاست در آموزه های بهائی چگونه توجیه می گردد؟ ۲– آیا بهائیان می توانند درفعالیتهای سیاسی شرکت کنند؟ چگونه و تحت چه شرایطی آری یا نه ؟ سؤال اول مسئله ای بنیادین را مطرح می سازد و رابطه دو مرجع مهم اجتماع یعنی دین و سیاست را بطور کلّی از دیدگاه بهائی مورد تحقیق قرار می دهد. جواب سوال دوم به حکم منطق باید جواب مشروطی باشد و برحسب شرایط زمان تغیر نماید زیرا با بسط و پیشرفت آئین بهائی هنگامی که در مملکتی اکثریت شهروندان پیرواین آئین گردند ناگزیرخواهند بود در فعالیتهای سیاسی کشور خود نیز سهیم شوند.
مروری کوتاه بر تاریخ رابطه دین و سیاست
چنانچه سیاست را به معناى حکومت و اداره امور جامعه تعبیر کنیم و دین را مجموعه ای از تعالیم معنوی و اصول اخلاقی بدانیم که بر افکار و رفتار انسانها اثر گذاشته و آنان را در جهت معینی هدایت می کند، مسلم است که بین این دو مرجع مهم که اولی به مسائل مادی اجتماع و دومی به تعین ارزشهای اخلاقی می پردازد روابطی موجود است. زیرا سیاست بمعنی حکومت و اداره امور جامعه مجموعه رفتار انسانها در مسیر معینی است. عملکرد انسانها، رابطه آنان با یکدیگر و برداشتشان از مسائل مادی و اقتصادی همه وا بسته به باورهای آنان و ارزشهای حاکم بر اجتماع است. در نتیجه دین و روش اخلاقی واعتقادات افراد یک جامعه در نوع سیاست و یا در عملکرد سیاسی آنها تأثیر گذار است. تاریخ سیاسی جهان نیز بر این رابطه غیر مستقیم صحّه می گذارد.
رابطه مستقیم مؤسسات دینی و سیاسی را میتوان بین دوطیف متضاد یعنی تلفیق کامل آن دو بصورت حکومت دینی و یا جدائی کامل آندو در حکومت سکولار مشاهده نمود. اثر گذاری مستقیم دین در سیاست و یا استفاده سیاسی از دین و کاربرد قدرت دین جهت پیشبرد مقاصد سیاسی در ادیان مختلف و در فرهنگ ها و ممالک جهان متفاوت بوده ودر هر فرهنگی مسیر ویژه ای را طیّ نموده. اولین حکومت دینی یا تئوکراسی را میتوان درتاریخ قوم یهود یافت. تاریخ مسیحی قرنها شاهد نبرد و رقابت بین دو قدرت دنیائی و روحانی یعنی حکومت و کلیسیا بود و با وجود آنکه هرگز به تئوکراسی نظیر آنچه که قوم یهود تجربه نموده بود منجر نگردید ولی از سوئی دورانی از قدرت نمائی کلیسیا در تمام زمینه های سیاسی و علمی و اجتماعی را پشت سر نهاد و از سوی دیگر شاهد سوء استفاده سیاسیون از نیروی دین جهت پیشبرد امیال زمینی شد که منجر به جنگ های خونین سی ساله در اروپا بین سالهای ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ گردید. خسارتهای جانی و مالی جنگهای سی ساله که قدرت طلبی زمامداران پیروان کاتولیک و پرتستانها را به کشتار یکدیگر واداشت به نسبت جمعیت و موقعیت اروپا بیش از مجموع دو جنگ جهانی در قرن بیستم بود.
در سی سال گذشته کشور ایران شاهد تجربه تلخ دیگری از حکومت دینی است که مشروعیت خود را بر اساس دین اسلام استوار نموده و هم اکنون از درون خود مورد نقد و بازنگری قرار گرفته است.
رد حکومت دینی و جدائی دین و سیاست که در فرهنگ غرب به سکولاریسم معروف است دلیل بر طرد دین از اجتماع نیست. در حکومت های دموکراتیک کنونی که اکثرأ خود را سکولار می نامند آزادی ادیان بوسیله قانون اساسی تضمین گردیده و روابط حکومت و کلیسیا با عقد قراردادهائی تنظیم شده و حد و مرز اختیارات مؤسسات دینی و سیاسی هریک تعین گشته است. ایدئولوژی مارکسیستی لنینیستی را گمان بر این بود که دین در جامعه بشری دیگر نقشی نخواهد داشت. تاریخ دو قرن گذشته نشان داد که این نظریه از واقعیت به دور بود. امروزه علوم سیاسی دین را ازعوامل مهمی به شمار می آورد که می تواند در اجتماع و سیاست نقش مؤثری را ایفا کند تا جائی که به مفاد منشور حقوق بشر لطمه ای وارد نسازد. شناخت برابری ارزش و حقوق حیاتی تمامی انسانهای جهان که در سی ماده منشور حقوق بشر خلاصه گردیده ماوراء هر باور دینی قرار دارد و حق مسلم هر انسانی بدون توجه به اعتقادات شخصی اوست.
۱- رابطه دین و سیاست از دیدگاه آئین بهائی
بنیانگذار آئین بهائی حضرت بهاءالله صریح و شفاف ادعای هر گونه حکومت دنیائی را از خود دور می سازد. در دو اثر کلیدی خود کتاب اقد س یا کتاب قوانین و کتاب عهد که وصیتنامه ایشان است حکومت زمینی را از آن زمامداران سیاسی دانسته و برای خود قلوب انسانها را اختیار می کند. به این ترتیب در بطن آثار بهائی حکومت دینی مطرود می شود. این خط مشی را میتوان در آثار پسر ارشد و جانشین او حضرت عبدالبها خصوصأ دررساله سیاسیه دنبال نمود. او در این اثر با شرح شواهدی از تاریخ اسلام نشان میدهد که هر گاه مؤسسات دینی به امور سیاسی مشغول گشتند دراجرای وظیفه اصلی خود که تربیت اخلاقی و معنوی انسانها ست اهمال نمودند. در این رساله مشخص میگردد که دین و سیاست دارای دو وظیفه جداگانه و دو مرجع یا مؤسسه متفاوتند. در حالی که باید بین آن دو احترام و شناخت متقابل و روابطی شفاف موجود باشد. حضرت ولی امرالله، نوه دختری و جانشین حضرت عبدالبها نیز در آثار خود مکررأ تأکید میکند که آئین بهائی غیر سیاسی است ولی تأسیسات او مدلی را ارائه میدهد که جنبه های مثبت و محسنات جمیع سیستم های موجود را در بر می گیرد.
۲- بهائیان و شرکت در فعالیت های سیاسی
به حکم منطق شرکت نکردن بهائیان در فعالیتهای سیاسی مسئله ای مشروط است و بسته به بعد زمانی و محتوای سیاست شامل تحولاتی خواهد گردید. تصمیم در مورد چگونگی این تحولات را حضرت بهاءالله به عالی ترین مرجع تشکیلات بهائی یعنی بیت العدل اعظم واگذار نمودند. این مرجع که به شیوه دموکراتیک یعنی بوسیله انتخابات عمومی، سری و آزاد و بدون کاندیدا یا نامزدهای انتخاباتی و بری از تبلیغات توسط بهائیان جهان انخاب میشود نه تنها در روش انتخاب و عملکرد خود مرحله نوین و پیشرفته تری را در تکامل دموکراسی رقم میزند بلکه خود را خیرخواه جمیع انسانهای روی زمین میداند بدون توجه به گوناگونی های نژادی فرهنگی و حتی دینی آنان. این رویه در فلسفه ادیان نیزآغازمرحله جدیدی را در روش ارتباط انسانها و عدالت اجتماعی نوید می دهد. پیام ها و اظهارنامه های گوناگون این مرجع که در اختیار همگان قرار دارد گواه نیات صادقانه و بشردوستانه آئین بهائیست.
مسئله اساسی و عمیقی که تاکنون مانع شرکت بهائیان در فعالیتهای سیاسی گشته در بنیادی ترین باور جامعه بشری و اصل تنازع بقا خلاصه میگردد. تکامل و بقای جامعه تا کنون بر اصل چیرگی و نبرد جهت پیروزی و اعمال قدرت بنا گردیده. پیدایش ایدئولوژی ها که هریک راه خود را تنها راه صحیح وپسندیده دانسته و برای تحقق آن میجنگد یکی از بارزترین علائم این نبرد است که پس از از چند قرن مبارزه و گذشت از تجربه های تلخ و دردآور بشر را بساحل دموکراسی و شناخت منشور حقوق بشر رهنمون ساخت.
حال بنا به باور بهائیان بشریت وارد مرحله جدیدی از رشد و تکامل فکری می گردد. در این مرحله بقای بشر بر اصل تنازع و نبرد پایدار نیست بلکه بر اساس همکاری و سعی جهت رفاه همگانی. آنسانها بر روی این کره خاکی همانند ساکنان یک کشتی میباشند. یا همه نجات یافته و یا همگی غرق خواهند شد. هدف سیستم سیاسی از دیدگاه بهائی آسایش، رفاه اقتصادی و حفظ حقوق جمیع شهروندان است نه نبرد علائق و منافع شخصی یا گروهی که منجر به پیروزی و رفاه بیشتر قوی تر ها میگردد.
هرچه سیاستهای جهان به این ایده آل نزدیکتر گردند جامعه بهائی بیشتر امکان همکاری در فعالیتهای سیاسی را خواهد یافت. هم اکنون بهائیان حامی کلیه فعالیت هائی هستند که هدف آن پیشبرد منشور حقوق بشر است به امید آن روزی که جان و حیثیّت هر انسانی در هر گوشه جهان مقدس شمرده شود و سیاست منافع گروهی را دنبال نکرده بلکه رفاه و خوشبختی تمامی انسانها را در سرلوحه کار خود قرار دهد.