آسیب شناسی بحران سازی جریانهای بهائی ستیز
مقالۀ علی کشتگر بررسی و تحلیل خوبی در این مورد دارد و من چیزی بر آن اضافه نمی کنم.
http://news.gooya.com/politics/archives/2010/01/098863.php
این شفاف و آشکار است که بهائیان مطالبات ویژۀ خود را دارند و امنیت جانی و مالی، حق تحصیل، و تمامی حقوق حقۀ بشر و حقوق شهروندی مانند تمام دیگر شهروندان ایران زمین جزو مطالبات بهائیان است. البته نظام با تعطیل غیراخلاقی تشکیلات بهائی که در راستای حذف جامعه بهائی انجام گرفته است امکان هرگونه سرپرستی و مدیریت خودگردان را از بهائیان سلب کرده است. مدیران جامعۀ بهائی در کمال بی عدالتی و به دلایل وجدانی و باور در زندان به سر می برند و حبس سنگین به متهامان بی گناه مشهد نیز بیانگر این است که جریانهایی درون دولت در راستای سرکوب مطالبات اخیر مردم باز هم در دیزی بهائیت را باز دیده و بدون رعایت هیچ نوع عدالت و اخلاقیتی گناه مطالبات مردم و وقایع روز عاشورا را به بهائیان بسته اند.
نامۀ آقای کروبی واضحاً و آشکار وقایع روز عاشورا را به عنوان مطالبات مردم معرفی می کند و هرگونه بسیج و فعالیت بهائیان در آن را رد می کنند. در مورد مطالبات مردم در عاشورا و خشونت علیه مردم ایشان می نویسند که:
«مردم ایران چه شیعه و چه سنی همواره احترامی خاص برای اهل بیت و مراسم مذهبی در ایران قائل بوده و هستند. آنچنانکه مسیحیان نیز در عاشورای حسینی نذر و نیاز خود را ادا می کنند و بی حرمتی به عاشورا در مملکت ما امری بی سابقه بوده است. البته شکستن حرمت عاشورا اگر از کسی سرزده باشد نیز محکوم است و پرواضح است که ارتکاب چنین اتهامی باید در دادگاه صالح رسیدگی ومطابق قوانین کشور مرتکبین مجازات گردند اما آقایان به عینه حرمت عاشورا را شکسته اند و با این حال مردمی چنین نجیب را به شکستن حرمت عاشورا متهم می کنند؛ انگار ندیده اند که شهیدان ما در عاشورای امسال لباس سیاه بر تن داشتند. گناهی را با گناه دیگر می شویند و یک دروغ را با دروغ دیگر تکمیل می کنند. گویا برای هدفی مقدس می توان دروغ را بر دروغ انباشت. آقایان از اندیشه ماکیاولی تنها همان جمله را خوب آموخته اند که هدف وسیله را توجیه می کند. دروغ می گویند اما تا به کی؟
همه اینها را انجام می دهند و جالب است که آنقدر احساس ترس و تنهایی می کنند که علما و چهره ها را در تنگنا قرار می دهند تا بیایند و با مظالم شان همراه شوند. امامان جمعه را بسیج می کنند تا در حرکتی هماهنگ به میدان بیایند و منتقد معترض را محارب بخوانند و راه را برای یک سناریوی از پیش طراحی شده دیگر بگشایند. معنای همه چیز وارونه شده بود که محارب نیز بر آن افزوده شد. نمی دانستیم که طلب کردن رای خود و اعتراض به دزدی سیاسی نیز از نگاه آقایان مساوی با محاربه و مصداق مفسد فی الارض است. تقسیم مردم به شهروند درجه یک و دو و خس و خاشاک کم بود که مردم را بزغاله و گوساله نیز نامیدند. مرحبا به این جسارت و بی پروایی.»!
حقیر در مقاله ای با لینک زیر چند روز پیش دلایل این روند تاریخی را بررسی کردم. اتهام جعلی و نسبتهای دروغین اخیربه بهائیان هیچ ربطی به “توهم توطئه” نداشته و ندارد. جریانهای بهائی ستیز از یک “توهم توطئه” در مورد بهائیان رنج نمی برند. گرفتاری ایشان چیز دیگری است. این عملکرد عمدی و حساب شدۀ جریانهای درون حاکمیت یک دروغ شفاف در راستای سرکوب دگراندیش و فرصت طلبی در راستای سرکوب مطالبات گروهی از هموطنان ایرانی است.
http://negahedigar1.blogfa.com/post-505.aspx
اما در چند روز اخیر این مهم نیز فاش شده که با ملاقات آقای هاشمی با مقام رهبری و ابراز تمایل آقای خامنه ای به برقراری نوعی “اعتدال” بیم آن می رود که باز هم مثل دوران مشروطیت مطالبات مردم قربانی بازیهای سیاسی شود و ابزار ایدئولوژیک منحرف کردن مسیر مطالبات حقۀ مردم همیشه و همیشه در برآورد آخرین یکی است و آن انداختن همۀ تقصیرها بر گردن بهائیان و قربانی کردن جامعه ای مظلوم از فرزندان وطن و شهروندانی که آرزویی به جز خوبی و خوشی و خیر و برای ایران و ایرانیان ندارند. نمونه ای از تحلیل بالا از مسائل پشت پرده را در مقالۀ زیر می توان ملاحظه کرد:
http://spinooza.blogspot.com/2010/01/blog-post_07.html
در این میان روزنامۀ کیهان نیز برای عقب نماندن از قافله و تحریک جناحهای افراطی و تند حاکمیت اتاق فکر جنبش سبز را نسبت به بهائیان داده است.
http://www.kayhannews.ir/881021/2.htm#other212
کیهان می نویسد که:
«به دنبال دستگیری ۱۰ تن از سرکردگان و اعضای فرقه انحرافی و استعماری بهائیت در جریان حرمت شکنی روز عاشورا، سایت «جرس» با دستپاچگی اعلام کرد: این افراد طی برنامه ای تلویزیونی اعتراف خواهند کرد به دستور هیئت مرکزی جامعه بهائیان در تظاهرات روز عاشورا شرکت کرده اند]![ جرس همچنین در این فرار به جلو از اعترافات اعضای دستگیر شده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) که احتمالاً از تلویزیون پخش می شود، خبر داد. شبکه ضد انقلابی جرس طی چند روز اخیر از یک سو تلاش کرده حزب استعماری و فراماسونری بهائیت را مخالف خشونت و از سوی دیگر آشوبگران و حرمت شکنان روز عاشورا را غیر محارب و معترض مدنی معرفی کند. این سایت البته توضیح نداده که اگر بهائیان مخالف خشونت و دخالت در سیاست هستند، پس در معرکه گیری رسوای ضد انقلاب در روز عاشورا و معارضه با اسلام و نظام اسلامی و امام حسین علیه السلام چه غلطی می کرده اند.»
باز هم ادعاهای کیهان مرغ پخته را به خنده می آورد. یکم اینکه این گروه مدتی پس از وقایع عاشورا بازداشت شده اند و این ادعا که اینان در میان “معرکه گیری” (منظور مطالبات مردم است) حضور داشته اند و همانجا بازداشت شدهاند یک ادعای بی پاست. دوم اینکه اعتراف به فرض اینکه گرفته هم شود چون در زیر آزار و اذیت و فشار دستگاه امنیتی است و بدون حفاظت حقوقی و تضمین قضایی مانند حضور وکیل است خودبخود بدون هیچ ارزش قانونی و منطقی است. نمونه هایی از این به اصطلاح “اعترافات” بی ارزش در تاریخ سی سالۀ جمهوری اسلامی فراوان است از اعترافات کیانوری و احسان طبری گرفته تا رکسانا صابری و هالۀ اسفندیاری، اینها همه و همه جعلی و بدون هیچ ارزش واقعی هستند.
جعل رابطه و ادعای وابستگی بهائیان به اسراییل از سوی کیهان خنده دار است. برای بررسی ساختار این ادعای کاذب به یادداشت زیر مراجعه کنید:
http://negahe-tarikhy.blogfa.com/post-50.aspx
علی رغم کوشش کیهان برای مالیدن ماست بر حقیقتی تاریک و سیاه و سرپوش گذاشتن بر واقعیت تاریخی، رابطۀ نزدیک و (از قضا گرم) حاکمیت تهران با اسرائیل یک مسالۀ اثبات شده است. این حقیقت تلخ در تاریخ معاصر نیز بازتاب داشته است. آیت الله منتظری، شخص دوم مملکت در دهۀ شصت، در خاطراتش می نویسد که ایران مستقیماً از اسرائیل اسلحه خریده است. رجال سیاسی ایران و اسرائیل و امریکا سخت کوشیدند که این موضوع فاش نشود، اما بالاخره سر و صدا کرد، و قسمت کوچکی از آن که شامل سفر محرمانۀ مک فارلن –نمایندۀ ریگان- به ایران بود به حدی موضوع آن روزِ رسانه های امریکا شد که به زندانی شدن آلیور نورت –مشاور امنیت ملی ریگان- انجامید. خرید تسلیحات اسرائیلی در دورۀ جنگ تحمیلی (دفاع مقدس) با عراق شاید به خودی ِ خود برای کیهان و سیاسیون ایران مساله ساز نباشد ولی چنین رابطۀ استراتژیک سوق الجیشی گرم و تنگاتنگ زیرمیزی بهرحال برای ملت رنج دیده و همیشه در صحنه ای که شعار ِ راه قدس از کربلا می گذرد را باور کرده بودند قابل قبول نبود و برای آقای منتظری هم همین طور (خاطرات ۳۲۸-۳۲۹ و ۳۳۹).
او می نویسد که: «…من فهمیدم که چنین قضیه ای هست و در این میان هم معلوم شد پای اسرائیل هم در میان بوده است و اصلا ً اشکال من این بود چرا باید کار به جایی برسد که ما خواسته باشیم با اسلحۀ اسرائیلی با عراق بجنگیم…» (خاطرات ص ۳۲۸)
حال کیهان با چه جراتی و با پشتوانۀ کدامین سند ادعا می کند که کسانی مانند آیت الله منتظری و شاگردان او چون حجت الاسلام کدیور که برای افشای حقیقت بالاترین هرینه ها را داده اند در راستای سیاستگزاری اسراییل حرکت می کنند؟ مسالۀ بهائیان نیز روشن است. حاکمیت تهران در سی سال گذشته هیچگاه هیچ مدرکی مبنی بر رابطۀ بین اسراییل و بهائیان نشان نداده است و این واضح است که اگر کمترین سندی دراین رابطه داشتند تابه حال پیراهن عثمان میشد و پس از سی سال عدم ارائه مدرک را باید نشان فقدان آن دانست. شایان توجه است که در همین سالهای دهۀ شصت بود که با وصلۀ ارتباط با صهیونیزم و “جاسوسی برای اسرائیل” برخورد خشونت بار نظام با بهائیان آنان را به مرز نسل کشی سوق داد. به عبارت دیگر، در حالی که جمهوری اسلامی مخفیانه از اسرائیل بمب و موشک و تفنگ و قطعات یدک هواپیما می خرید و اسرائیل با وجود تحریم به ایران تسلیحات نظامی می فروخت و و نفت از ایران می خرید، بهائیان را به گناه ساختگی جاسوسی برای اسرائیل شکنجه و اعدام می کردند. در همین لحظه که این یادداشت را رقم می زنم بهائیان زیادی در ایران محروم از تحصیل و بدون حق کار و کسب و در پشت دیوارهای ایدئولوژیک حاکمیت از بسیاری از حقوق اولیۀ شهروندی محروم هستند. توجیه این ظلم و ستم هنوز اتهام خدمت ساختگی بهائیان به اسرائیل و صهیونیزم. هنوز هم یکی از اتهامات علیه هفت مسوول اداری جامعۀ بهائی که با وجود بی گناهی بیش از یک سال و نیم است در زندان هستند همین رابطه با اسرائیل است.
ولی متین ترین پاسخ به اراجیف کیهان توسط حجت الاسلام محسن کدیور شاگرد بلند مقام آیت الله فقید منتظری داده شد.
http://www.rahesabz.net/story/7549/
این بزرگوار می نویسد:
روزنامه کیهان که با بودجه بیت المال و زیر نظر نماینده رهبر جمهوری اسلامی اداره می شود برای مشوه کردن چهره جنبش سبز کوشیده است آنرا به بهائیان نسبت دهد. کیهان در داستان تخیلی خود مرتکب چندین فقره دروغ شده است از جمله:
اولا اینجانب هرگز درباره بهائیان با استادم مرحوم مغفور آیت الله العظمی منتظری گفتگو نکردم، چه برسد به
اینکه از ایشان در این باره استفتائی کرده باشم. دو فتوای تاریخی فقیه عالیقدر درباره بهائیان – که فتح باب نیکوئی در به رسمیت شناختن حقوق شهروندی آدمیان و نقطه عطفی در فقه شیعه محسوب می شود – متأسفانه توسط اینجانب استفتاء نشده است.
ثانیا بهائی بودن برخی بستگان اینجانب کذب محض و ساخته و پرداخته ذهن بیمار نماینده تام الاختیار آقای خامنه ای است. قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.
روزنامه کیهان که در طول دو دهه، هتاکی و بی احترامی به مقام شامخ مرجعیت رشیده را به اوج خود رسانیده بود، حتی اکنون هم که آن عالم ربانی رو در نقاب خاک کشیده، دست از وقاحت و بیشرمی خود برنمی دارد و اینگونه ادب اسلامی را زیرپا می گذارد. فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا و لهم عذاب الیم بما کانوا یکذبون.
بر اساس قاعده سنخیت استحکام دعاوی نماینده ولی فقیه در کیهان مشابه استحکام فتاوای منسوب به مقام معظم رهبری در رساله الاستفتائات ایشان است و قوت حقوقی موّلی علیه در حد قوت فقهی مولای اوست. ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون.
این یادداشت را با این نتیجه گیری کوتاه به پایان می برم. تلاش کنونی جریانهایی درون حاکمیت برای بستن مسوولیت مطالبات اخیر مردم در فضای پس از انتخابات به بهائیان تلاشی است که تکرار سیاست اشتباه دستگاه استبداد و نیروهای ضد مشروطه در آن گیر و دار بود. در رویدادهای مشروطیت روشنفکران و رهبران مشروطه بنام “بهائی” بازداشت می شدند و پروپاگاند و تبلیغات دولت استبداد در جهت شوراندن مردم علیه مشروطیت با همین انگ “بهائیت” بود. در مورد وقایع امروز ایران چنین اتهاماتی در همان راستای تاریخی ِ حذف رقیب و بی رنگ کردن مطالبات مردم به کار می رود. مطالبات مردم، مطالبات مردم است و پیوند دادن آن با بهائیان بحثی انحرافی است.
به امید ایرانی سرافراز، متحد و پذیرای برابری و کثرت قومی، جنسی و باور.