در حاشیۀ حضور مهناز رئوفی در کلاس ایدئولوژیک

در حاشیۀ حضور مهناز رئوفی در کلاس ایدئولوژیک

کاویان صادق زاده میلانی

چنانکه افتد و دانی، چندی پیش بانویی نجات یافته و نجات دهنده مهناز رئوفی، در یک کلاس ایدئولوژیک حاضر می شود. مهناز رئوفی به همراه یک معمم از پرسنل تبلیغات اسلامی برای حضور به عنوان استاد مدعو در کلاس حضور یافته به ارشاد حضّار می پردازد. شنیده شده که مهناز رئوفی پشت تریبون آمده و در آغاز سخن می فرماید که “در دنیا کارخانه های دین سازی در حال کارهستند و دین بهایی هم از همین دین های ساختگی است و من هم مثل شما بودم …”

حقیر به فکر فرو رفتم که این دیگر چه بیانی است. خوب بود ایشان زحمت می کشیدند و چند کارخانۀ دین سازی معرفی می کردند. در دنیا یک کارخانۀ دین سازی وجود دارد و آنهم حق تعالی است. البته هربار که دین تازه ای از این کارخانه می رسد مردم متعصب به بهانه یکی دو آیه که بد فهمیده اند دین تازه را نفی می کنند. در مورد دین .بهائی نیز این مساله استثناء نیست

 

«یقوم القائم بامر جدید و کتاب جدید و قضاء جدید.»

الغیبه النعمانی ص ۲۳۳ باب ۱۳

«و سیختلفون فی الکتاب الذی مع القائم الذی یاتیهم به حتی ینکره ناس ٌ کثیر ٌ…(روضه کافی ۸: ص ۲۸۷)

و سپس اختلاف خواهند کرد در کتابی که با قائم است و با آن می آید و عدۀ کثیری آن را انکار می کنند…»

پس انکار یکی دو نفر متعصب و بدون آشنایی با اسلام و دین بهائی ملاک نیست. همین کارخانۀ “دین سازی” هم که همراه قائم موعود شیعه است را نیز مردم بنابر فرمودۀ واضح حدیث اکثر مردم شیعه انکار می کنند.

درمورد دین بعدی هم که قرآن مکرر و شفاف می فرماید که ادیان بعدی خواهند آمد. اینکه در پیش بحث و اثبات شده و همه گفته اند و حقیر نیز نوشته ام.

http://negahedigar1.blogfa.com/post-265.aspx

البته در این مورد مطلب زیاد است. حدیثی از ابی عبدالله داریم که در اشاره به حضرت علی (ع) چنین می آورد:

«…فانّی لااترک الارض الّا و فیها عالم تعرف به طاعتی و تعرف به ولایتی، حجه بین قبض النبی (ص) الی خروج نبی الآخر..

خداوند در وحی به حضرت رسول (ص) در اشاره ای به حضرت علی (ع) و مسالۀ ولایت چنین می فرماید که من زمین را بدون عالم و ولایت رها نمی کنم و این حجت است بین مرگ نبی (محمد ص.) و خروج پیامبر بعد از او …»

(بصائرالدرجات ۱،ص ۳۸۴ ح ۱۶۵۸)

همین مفهوم در ظهور پیامبر بعدی در احادیث دیگری با اسناد دیگری از ابی عبدالله (ع) نقل شده است. مثلاً داریم:

«فاجعل الاسم الاکبر و میراث العلم و آثار النبوه عند علی (ع) فانّی لااترک الارض الّا ولی فیها عالم تعرف به طاعتی و تعرف به ولایتی، فیکون حجّه لمن ولد بین قبض نبّی الی خروج نبّی آخر…

پس قرار بده اسم اعظم و میراث علم و آثار پیامبری را نزد علی (ع) بدرستیکه من ترک نمی کنم زمین را بدون عالمی که باو طاعات من شناخته شود و ولایت من باو معرفی شود و حجت قرار داد ام او را برای هرکس در فاصله مرگ نبی (حضرت محمد ص.) تا هنگام خروج پیامبر بعدی به دنیا می آید…»

(بصائرالدرجات ۱،ص ۳۸۷ح ۱۶۶۱)

مرحوم کلینی در کتاب اصول الکافی نیز این حدیث را با حواشی و اضافات زیادی درج می کند. متن بلند و مفصل حدیث نقل شده اِسنادی نزدیک به مرجع بالا دارد.

«ثم اتاه ُ جبرئیل فقال َ : یا محمد انّک قد قضیت َ نبوّتک َ و استکملت َ ایّامک َ فاجعل الاسم الاکبر و میراث َ العلم ِ و آثار َ علم ِ النبوه عند علیّ (ع) فانّی لم اترک الارض الّا ولی فیها عالم تعرفُ به طاعتی و تعرف به ولایتی، و یکون حجّه لمن ولد بین قبض نبّی الی خروج نبّی آخر…

سپس جبرئیل به نزد او آمد و گفت یا محمد پیامبری تو به پایان رسیده است و ایام تو کامل شده است. پس قرار بده اسم اعظم و میراث علم و آثار پیامبری را نزد علی (ع) بدرستیکه من ترک نمی کنم زمین را بدون عالمی که باو طاعات من شناخته شود و ولایت من باو معرفی شود و حجت قرار داده ام او را برای هرکس در فاصله مرگ نبی (حضرت محمد ص.) تا هنگام خروج پیامبر بعدی به دنیا می آید…»

(کلینی، الکافی ج ۲ ص ۵۹-۶۰)

این مفهوم با اسنادهای مختلف در منابع گوناگونی روایت شده است. معنی آن نیز بسیار شفاف و روشن است.

پس در آمدن نبی و پیامبر بعدی تردیدی نیست. شگفت نیست که دستگاههای ایدئولوژیک و انحصارگر و یکّه پرداز که مصلحت و منافع و جاه و مقام این جهانی خود را با ظهور دین تازه در خطر می بینند البته پذیرای استدلال و ایات و حدیث نیستند.

از قرار مسموع در یک جای صحبت خود خانم رئوفی پرده شرم و حیا را نیز دریده و خطاب به شاگردان دختر چنین گفته است که “دخترهای بهایی باید تشکیلات را راضی نگه دارند و من خودم یک دختر را می شناختم که…”. در اینجا اول اینکه دادگاه مسوول است چرا که در کلاس ایدئولوژیک و دینی اجازۀ چنین توهینهایی را داده است. در عرف فرهنگی کشور ما چنین توهینهایی بسیار سخیف و زشت هستند و شایسته نمی باشد. توجه داشته باشیم که قربانیان بی گناه برای انجام عمل خیر و مشارکت در توسعۀ مناطق فقیر نشین مجازات شده اند و اینکه دادگاه عدل اسلامی با خادمین به محرومان کشور مانند مجرم و بزه کار عمل کرده بجای خود ولی کسی حق چنین توهینهایی به دیگران را ندارد. البته جوانان بهائی با متانت و خونسردی و خویشتنداری همیشگی با خانم رئوفی و اعتقادات تازۀ او برخورد کرده اند ولی چنین توهینهایی تازه نیستند. مثلا حدیثی داریم که در آن از ابی عبدالله نقل شده که:

«…انّ نوحا حمل فی السفینه الکلب و الخنزیر، و لم یحمل فیها ولدالزنا، و انّ الناصب شرّ من ولد الزنا.

بدرستیکه نوح در کشتی سگ و خوک داشت و لی زنازاده در آن نبود و ناصبی* (اهل سنت) از زنازاده هم بدتر است.»

{* یک تعریف ناصبی دشمن و بدخواه اهل بیت است. حال وارد بحث تعریف ناصبی نمی شوم ولی به اختصار تعریف ناصبی به شخص سنی مذهب قابل تعمیم است. برای نمونه: قال المفضل: فقلت یا ابن رسول الله (صادق) فان هذه النواصب تزعم ان هذه الآیه نزلت(وعد الله الذین آمنوا منکم…) فی ابی بکر و عمر و عثمان و علی (ع) فقال لایهدی الله قلوب الناصبه…

{(کمال الدین ۳۳۴)

اگر تعریف ارائه شده در منابع حدیث را بررسی کنیم می بینیم که مخاطب این حدیث نزدیک به نود در صد مسلمانان جهان است که اهل سنت و جماعت هستند. تکلیف دیگران هم در این نگرش روشن است. این نوع نگرش دیگرستیز و توهین ناموسی در بافت بهائی ستیزان عجین و جا افتاده است. تعجبی ندارد اگر مهناز رنوفی نیز چنین می گوید. ولی واقعیت خلاف نظر او را ثابت می کند. جوانان بهائی برای خدمت به محرومان در زندان هستند و خانه های عفاف و بساط صیغه و متعه و چندهمسری نیز پیرو و مشتریانی دارد که هم مکتب خانم رئوفی هستند. این نوع نگرش نهادینه شده در ایدئولوژی کهنه و فرسودۀ خانم رئوفی است که جامعۀ ایران و بویژه زنان آن را آسیب پذیر ساخته است. حالا نمی دانم تساوی حقوق زن و مرد و وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار چه ایرادی داشت که خانم رئوفی به الرجال قوامون علی النساء و انّ النساء نواقص العقول و نواقص الایمان پناه برده اند…البته حساب نان شب و رزق یومی سوا است.

«و سیختلفون فی الکتاب الذی مع القائم الذی یاتیهم به حتی ینکره ناس ٌ کثیر ٌ…(روضه کافی ۸: ص ۲۸۷)

و سپس اختلاف خواهند کرد در کتابی که با قائم است و با آن می آید و عدۀ کثیری آن را انکار می کنند…»

و شایان توجه است که یکی دو نفر هم زیر بار خشونت و برای رفاه دنیا دنده عقب می روند.

Comments are closed.