آیا دین بهائی حدّ اعلای دیانت جهانی است؟

آیا دین بهائی حدّ اعلای دیانت جهانی است؟

پِری ییتمَن Perry Yeatman

http://www.huffingtonpost.com/perry-yeatman/bahai-the-ultimate-global_b_116892.html

سالها به دین می‎اندیشیدم و آنچه که بدان مربوط میشد. خانوادهء مادرم از پیروان دیرین کواکرهای پنسیلوانیا هستند. مادرم کلیسای اسقفی را می‎پسندد و به آن گرایش دارد. من نیز چنین کردم؛ در مدرسهء شبانه‎روزی‌اش نام نوشتم و در کلیسایش حضور یافتم. امّا، چون به دانشکده رسیدم، با بسیاری از کاتولیک‎ها قرار ملاقات داشتم. در دههء چهارم از عمرم، الحاد را در پیش گرفتم و چند صباحی هم یهودی شدم. چون ازدواج کردم، همسرم کسی بود که به دین نمی‎اندیشید، هر چه می‎خواست باشد، از هر نوع که به نظر آید.

امّا هنوز به این زمینه کشش دارم و این کشش کم و بیش همان است که پانزده سال پیش بود. همین دیروز در منزل یکی از دوستانم به شام مهمان بودم. او یهودی محافظه‎کاری است که با مسیحی بی توجّه به مناسک دینی‎اش ازدواج کرده است. دربارهء تفاوت‎های بین روحانی بودن و مذهبی بودن سخن بسیار گفتیم. دربارهء تفاوت‎های بین دینها نیز؛ کاتولیک‎ها و پیروان کلیسای اسقفی؛ بین ارتدکس‎ها و یهودیان محافظه‎کار و غیره و غیره. واقعاً خیلی جالب بود. ایمانی سخت قوی دارد و به دینش پای‎بند است و به روشنی می‎داند که چه عقیده‎ای دارد. دچار دوگانگی شدم. دیدگاهم و ارزش‎هایم روشن است. امّا، عمل کردن به موجب دیانتی سازمان یافته – عملاً هر کدام از آنها که باشد – گیج کننده است. هر یک از ادیان عمده در جهان چیزی دارد که برای آن ارزش قائلم و احترام می‎گذارم و مرا برمی‎انگیزد. امّا، هر یک از آنها دارای چیز دیگری هم هست که برایم آشفتگی ذهنی به بار می‎آورد و این پرسش آزارم می‎دهد که من که هستم و پیرو و پشتیبان چه. شاید بدان سبب است که اخیراً به سوی امر کوآکر کشیده شده‌ام زیرا این احساس را در من پدید می‎آورد که به امری روحانی، اساسی و بنیادی رسیده‎ام که تشریفات و مناسکی بس اندک دارد و محتوایی بس پربار.

این بگذشت، تا چند هفته پیش که از دیانتی کاملاً جدید آگاه شدم – دیانتی که تا بدان زمان از آن هیچ نمی‎دانستم.

من که تقریباً در همه جای دنیا زیسته‎ام، یافتن آنچه که گمان می‎کنم که شاید حدّ اعلای دیانت جهانی باشد، برایم شگفتی برانگیز بود؛ دیانتی در همین نزدیکی، گویی پایین همین خیابان، در ویلمت، ایالت ایلینوی، در آن معبد بهائی. من ابداً تخصّصی ندارم و تا کنون فقط چند ساعتی را به مطالعه پرداخته‎ام – امّا اصول اساسی‎اش مرا بر آن می‎دارد که بگویم این می‎تواند حدّ اعلای دیانتی جهانی باشد. جزوه‎ای در معبد برداشتم و اصول اساسی امر بهائی را اینگونه یافتم:

· هر شکلی از تعصّب را باید فرو گذاشت و به کلّی فراموش کرد

· زنان و مردان را حقوق برابر است و یکی را بر دیگری برتری نیست

· دین را باید سازگاری با علم باشد و علم را هماهنگی با دین

· صلح جهانی را باید با حکومتی جهانی پاس داشت و حفظ کرد

· مسائل اقتصادی را باید راه حلّی روحانی یافت

· تعلیم و تربیت را باید عمومیت بخشید

می‎دانم که بسیاری هستند در سراسر جهان که نمی‎خواهند با این اصول زندگی کنند امّا برای من، در اندیشهء من، اینها عالی است. این نزدیک‎ترین نقطه‎ای است که رسیده‎ام و گروهی را یافته‎ام که – حدّاقلّ ظاهراً – دارای چیزهایی هستند که ابداً با آن مخالفتی ندارم. کاملاً مطمئن نیستم که معنای “راه حلّ روحانی برای مسائل اقتصادی” را می‎فهمم، امّا اگر بدان معنی است که برای حلّ نابرابری‎های اقتصادی بین دنیای کسانی که دارا هستند و آنها که نادارند، به چیزی بیش از ماشین حساب نیاز داریم، در نظر من سخت خوشایند است. پس، این دیانت را برای خویشتن کشفی گیرا می‎یابم. (از آنها که برای همیشه آن را داشته و دارند، از برای غفلتم پوزش می‎طلبم. هرگز خبره در امر دین نبوده و نیستم و بنابراین گمانم بر این است که تعجّبی ندارد اگر پرورش دینی من به وضوح ناقص بوده باشد.)

باری، در اینجا بر آن نیستم که کسی را به کیش جدید در آورم. حتّی اطمینان ندارم که خودم با آنچه که آموخته‎ام چه خواهم کرد. امّا، در اوقاتی اینچنین که دین در قلب و قطب بسیاری از مسائل در جهان قرار دارد، به نظر من تأمّل بر این نکته ارزشمند است که آیا برای ما امکان دارد رویکردی جهانی‎تر داشته باشیم و چگونه؛ رویکردی بر مبنای ایمان و روحانیت و معنویتی بیش از عقیده‎ای جزمی. و آیا می‎توانیم، بدون آن که هویت خویشتن را از دست بدهیم، رویکردی وسیع‎تر و فراگیرتر نسبت به پرسش‎هایی داشته باشیم که به عنوان شهروندان جهانی با آن مواجهیم تا که شاید راه‎حل‎هایی پایدار و دائمی برای مجادله‎های دیرین و درازمدّت بیابیم؟ شاید ساده‎اندیشانه باشد و شاید هم درست همان چیزی باشد که نیاز داریم. نگاهی به فراسوی خبرگی و آنچه که در وجودمان نقش بسته داشته باشیم؛ به سوی راه‎حلّی عملی‎تر و فراگیرتر حرکت کنیم. شاید وقتی به رویکردی جهانی می‎رسیم و به این قبیل مسائل می‎اندیشیم سادگی و وضوح نتیجه‎ای مطلوب داشته باشد و شاید امر بهائی حاوی مطلبی باشد که به همهء ما آموزشی دهد … فقط فکری است و نظریه‎ای از آن من … از کسی که هنوز در جستجو است تا جوابی برای خویشتن بیابد.

Comments are closed.