یارای برابری با شما را نداریم
وخشور ایران
نیمهشبان، مأموران، به خانهها هجوم برند و جوانان را اسیر دست خویش سازند، و با کوله باری از کتابها و رایانهها عزم زاویهء زندان کنند که این جوانان را تک و تنها در اطاقی بیندازند و نگاهی دژم بر آنان بیفکنند که خوف در دلشان اندازند و رُعب در ارکانشان تا مگر در هنگام بازجویی هرچه که بازجو خواهد همان گویند و همان نویسند تا مگر در اعترافی در مقابل دیدگان حیران دوربین کارهای نکرده باز گویند و سخنان ناگفته بر زبان برانند تا که بازجو احساس پیروزی نماید و تصوّر نماید که با شکستن جوانی پُشت جامعهای را شکسته و با خُرد کردن نوجوانی جامعهای را ریشهکن ساخته است. زهی حیرت از آن همه جوانمردی که خدایشان بر زبان پیامبرشان به اینان وصیت فرمود و اینک، نمیدانم از چه اینهمه سراسیمه گشتهاند که در مقابل بزرگترها، که آنها نیز دفاعی از خویشتن ندارند، به کاستی خویش پی بردهاند و بر این گمانند که حال شاید بتوانند بر این جوانان چیره گردند و مغلوبشان سازند. ای کاش اندکی از مردی و مردانگی بوی برده بودند که ضمیر ناپاک خویش را عیان میساختند و دشمنی دیرین با امر ربّالعالمین را که ریشه در جان و روانشان دوانده برملا میساختند و به دستاویزی بی اساس نمیآویختند و گروهی را که در هیچ ناآرامی نقشی نداشتند اینگونه به این برچسب ناچسب متّهم نمیساختند.
من نیز اعتراف میکنم که ما بهائیان یارای برابری با شما را نداریم؛ ما نمیتوانیم اتّهام بیاساس به کسی بزنیم؛ ما نمیتوانیم به مقدّسات دیگران توهین کنیم؛ ما نمیتوانیم رسول گرامی را، که بنا به حکمتی پسرعمّ خویش را در خانهء محاصره شده به جای خویش خواباند و به سوی شهری دیگر هجرت کرد، تحقیر نماییم و به نمایش در آوریم. ما نمیتوانیم چون حقیرانی که از سخن گفتن هراس دارند، نیمه شبان به جنگ مردگان برویم و خانههای ابدیشان را ویران سازیم؛ ما نمیتوانیم چون معلّمانِ به اصطلاح تربیتی، که از بیان دلائل و براهین ناتوانند، به جنگ کودکان دبستانی برویم و با مشاهدهء اشکهای معصومانهشان، شادمانی را در دل و جانمان احساس کنیم؛ ما نمیتوانیم بیانات الهی را از قرآن و انجیل و تورات برگیریم، مسخ کنیم، مثله نماییم، و پیروزمندانه به عنوان سند بطلان آئینی اعلان کنیم و به رؤیت همگان برسانیم.
من اذعان دارم که ما یارای برابری با شما را نداریم؛ ما در تاریکی شب به در خانهء این و آن نمیرویم و با شکستن در و تهدید سرایدار به دستگیری این و آن نمیپردازیم؛ ما خود را به دروغ مأمور برق و آب و گاز معرفی نمیکنیم که چون اعتماد کرده در را باز کنند یورش به درون ببریم و خانهها را زیر و رو سازیم و در مقابل دیدگان حیرت زدهء کودکان، دستبند به دست مرد یا زن خانه بزنیم و با فیروزی و احساس برتری و قدرت آنها را با خود ببریم؛ ما اگر به مقدّساتمان توهین شود، صبر و قرار پیشه میکنیم و به خدای وا میگذاریم نه آن که به سفارتی حملهور شویم و با خاک یکسانش کنیم یا که در خیابان راه افتیم و مرگ بر این و آن گوییم.
ما اهل مسالمتیم و آرامش. کلام مولایمان را میگوییم، اگر مقبول افتاد مقصود حاصل؛ والاّ تعرّض نمیکنیم و نفرین ننماییم بل در حقّش دعا کنیم و به خدایش واگذاریم؛ هیچکس را به جبر و زور به آئین خویش فرا نمیخوانیم و اگر کسی به این آئین اقبال کرد در شیپور نمیدمیم و در جراید اعلان نمیکنیم و فخر و مباهات نمینماییم. اگر کسی به آموزش کودکان برخاست تشویقش کنیم و یاریاش رسانیم نه آن که به زاویهء زندانش اندازیم یا که در کلاس اجباریاش فرا خوانیم و از دین برگشتهای را مجبور نماییم برایشان سخن بگوید و به خیال خود هدایتشان کند.
من معترفم که ما یارای برابری با شما را نداریم، چه که مردمآزار نیستیم و کاستیهای خود را در آزار دادن دیگران جبران نمیکنیم و زبونی خویشتن در ادارهء امور را با در آویختن با کودک و نوجوان تلافی ننماییم و فتح و فیروزی را در چیرگی بر افراد بیدفاع جستجو نکنیم. باشد که شما نیز در این چند روزهء ایّام عمر خود، که به آنی به پایان رسد و در پیشگاه حق احضارتان نماید و جوابگوی اعمال ناخوشایندتان کند، به حق و حقیقت روی نمایید و دامن خویش را از این گونه اعمال ناشایست پاک کنید.
آیا هرگز، حتّی برای لحظهای، اندیشیدهاید که اگر برای فرزند خودتان چنین اتّفاقی بیفتد و او را نیمهشبان به جایی نامعلوم ببرند و زیر فشار روانی یا جسمی به اعترافی وادارند، چه خواهید کرد؟ آیا هرگز، حتّی برای یک آن، به مخیّلهء خود راه دادهاید که اگر ناگاه گروهی مسلّح به منزل شما یورش ببرند و بی آن که گناهی مرتکب شده باشید، شما را با تحقیر و توهین با خود ببرند و همان کنند که اینک با دیگران میکنید، چه واکنشی میتوانستید داشته باشید؟ مگر نه آن که پیامبرتان فرمود که آنچه را که نمیپسندید بر شما روا دارند، بر دیگران روا ندارید؟
اینک، در این لحظات که هر روز خبری میرسد که جوانی را از خانه و خانوادهاش جدا ساخته و در اطاقی تنها قرار دادهاند، دستی به دعا بر میداریم که آنان که ستم پیشه کردهاند، به خود آیند و دست از این همه بیداد بردارند و نیم نگاهی به آسمان اندازند و دیدگان همیشه بیدار خدایشان را ناظر بر اعمال خویش بینند و از روز حساب خوفی به دل راه دهند و آزار بندگان بیآزار خدای را ترک گویند. آمین یا ربّ العالمین.