آنچه را برخود نمی پسندی بردیگران نپسند….!
بقلم م.همایونی
جوهروچکیده تعالیم اخلاقی درتمام کتابهای آسمانی این است که ” آنچه را برخود نمی پسندی بردیگران نپسند! “ این جمله الف تا یاءی کتاب اخلاق است این همان عهد وپیمانیست که بنده گان مؤمن به حق درتداوم حسن رابطه با یکدیگردرپیشگاه خداوند بسته اند . این جمله رمز پیروزیها وکامیابیهای حیات مادی ومعنوی نوع بشربوده وخواهد بود . این جمله آنقدرپرمغزوبامعناست که نشان ازاخوت وبرادری حقیقی بین همه مردمان دارد ودرعین حال آنقدرواضح و روشن است که دردرک وفهم آن هیچگونه شک وتردید وابهامی باقی نمیگذارد .
انبیاء واولیاء الهی بمنظور وصول به هدف غائی ظهورشان وتنفیذ رسالت خویش ، چنان فصاحت وبلاغتی درخلق این حکم محکم الهی ظاهر نموده اند که اجرای آن برای هرقوم وقبیله ونژاد وملتی با هر دین وآئینی ممکن ومیسرمیباشد وبه آسانی هرمؤمن صادقی میتواند وصول به اتحاد حقیقی ویگانگی واقعی ووحدت سرمدی را درآن جستجو نماید وبا اعتقاد واجرای آن درحیات روزمره خویش ازایجاد هر گونه فتنه وفساد وکینه ودشمنی بپرهیزد ولیکن وا اسفا که درهردوروعصری عده ای عهد وپیمان شکن که علمشان حجاب اکبرومنصب ومقامشان مانع اعظم دراستنباط حقیقت این کلام خلاق الهی شده است ، به نص صریح قرآن مجید سوره البقره آیه ۱۶۶ : ” صمُ بکمُ عمیُ فهُم لایعقلون “ گشتند ، وبا وجودیکه درظاهر به لباس ایمان به خداوند یکتا ملبسند، بدون ترس وخوف ازمجازات اخروی ، با جرأت وجسارتی بی محابا نه تنها خویش راازاجرای این نصیحت ووصیت الهی محروم وممنوع ساختند بلکه بدون اندکی خجلت وانفعال مردمی را که مسئولیت رهبری وهدایت روحانی آنان را نیز به عهده داشتند به سرپیچی وتمردازاجرای این فرمان الهی تشویق وترغیب نمودند غافل ازآنکه اولا” بسیار قلیلند مردم ساده لوحی که بدین دام گرفتارآیند وثانیا” در یوم حساب درحین رسیدن به مجازات خویش مرغان آسمان ملکوت به حالشان خواهند گریست وبا ندائی بلند آواز خواهند داد که کجاست وفا به آن عهد وییمانی که با هم بستید.
چند شبی است که به مناسبت دهه فجر ملت شریف ایران ازطریق رسانه صداوسیمای جمهوری اسلامی شاهد سریالی بنام ” سالهای مشروطه “ میباشند . دراین نمایش تاریخی تعدادی ازهنرمندانی اجیر شده اند که رزق و روزیشان ازهمین ممر تأمین میشود. پرواضح است آنان بازیگرانی هستند که قلبا” وروحا” به نقشی که ایفا میکنند نه اعتقادی دارند ونه احساسی و ایفای نقش رافقط بمنظور تأمین معاش پذیرفته اند.
تهیه کنندگان محترم این مجموعه در آن بشکل وصورت وقیحانه ای مؤسسین شریعت باب وآئین جهانی بهائی را مورد تهمت واهانت قرارداده اند . آئین مقدس بابی وبهائی را دست نشانده سیاستهای روس وانگلیس تلقی نموده اند وازذکرواقعیات وتأثیرعمیق این دوشریعت الهی که موعود جمیع ملل وادیان گذشته بوده است درحیات اجتماعی نه تنها ملت ایران بلکه جمیع ملل درانحاء مختلف عالم تفره رفته اند . جای تعجب نیست که تهیه کنندگان این مجموعه نیز همان راهی را گرفته اند که اسلافشان برای سرپوش گذاشتن برحقائق تاریخی طی نموده اند .
بعدازاین مقدمه سئوال اینجاست که آیا هرگز دست اندرکاران تهیه این سریال حتی برای لحظه ای بخود اندیشده اند که اگریک کارگردان ویا تهیه کننده ویا نویسنده مسیحی ویا یهودی ویا گبروبودائی مقدسات دیانت اسلام را چنین به سخریه میکشیدند پیروان آئین اسلام به پیروی از رهبران دینی ومذهبی خویش چه فریاد وفغانی درعالم سرمیدادند ، چه فتواهائی که برقتل تهیه کننده اش صادر مینمودند وچه سفرای مرگی بود که برای تنفیذ حکم قتلش به خارج گسیل میداشتند ، آیا درحین تهیه چنین سریالی به این سخن حضرت محمد (ص) نیاندیشیدند که فرموده است ” عادلترین مردم کسی است که آنچه را برخود نمی پسندد بر دیگران نپسندد “ ؟ آیا منظور ومقصود آنان از تهیه این سریال ایجاد روح الفت ومحبت واخوت بین ملت شریف ایران بود ویا شعله ورساختن آتش فتنه ونفاق آنهم در آستانه ۳۱سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی درکشور مهر پرور ایران .
نویسنده وکارگردان محترم مجموعه ” سالهای مشروطه “ ، من یکی از پیروان همان آئینی هستم که بنظر شما دست نشانده انگلیسها بود ودرکشورمقدس ایران به روایت والبته هدایت شما درحرکت دوربینهای فیلم برداری و کارگردانی پرتجربه اتان والبته بهمت میرزا تقی خان امیر کبیر قلع وقمع شد ، من وملیونها بهائی دیگر که در بیش از ۱۹۲ کشور در سراسر عالم زندگی میکنیم اولاد واحفاد همان بابیانی هستیم که ناصرالدینشاه به صدر اعظمش دستور داده بود اگر این درخت چنارهم ( درخت چنارتنومندی که در مقابل دیوان ناصری وجود داشت ) ادعای بابیت کند آنرا از ریشه درآورید .
نویسنده وکارگردان محترم ، همان میرزا حسینعلی نوری مؤسس آئین جهانی بهائی که در فکر واندیشه محدود ومهجورشما دست نشانده انگلیسها بود ، درباره هنر که از مواهب الهیست وهنرمند که باید مروج تعالیم و دستورات حق باشد دریکی از صدها اثر حیات بخشش که درحبس وسرگونی به عالم بشریت ارزانی داشت وتو تا کنون از خواندن حتی یک سطرش غافل مانده ای چنین فرموده است قوله الاحلی:
” اهل بهاء باید اجر احدی را انکار ننمایند وارباب هنر را محترم دارند. “
ودراثری دیگرازحضرتشان “ازعلوم وفنون انچه سبب منفعت وترقی وارتفاع مقام انسان است” تجلیل وتقدیربعمل آمده است ولیکن وا اسفا که هنرمندی مثل شما که میتوانست همه تلاش هنریش را در ترویج صداقت وامانت صرف نماید وازهنر بعنوان وسیله ای برای ایجاد ارتباط معنوی بین انسانها وتعالی روح آنان استفاده کند چنین روایتهای کذب ودروغینی را به نمایش درمیآورد وبه خورد ملت شریف ومظلوم ایران میدهد که چشم امیدشان به درک وفهم حقائق به قلم امین ونگارش صحیح وفکر و اندیشه سلیم شما وامثال شماست . حقیقتا” با کدام وجدان بیداری به خود اجازه میدهید تا این درجه تاریخ یک ملت راکه تاروپود فرهنگ وتمدن اوست تضعیف وخار وپست نمائید ومواجب وپاداش هم دریافت کنید . حال ملاحظه فرما چگونه وبه چه ارزشی ذلت در این دنیای فانیرا به عزت جاودانی عالم باقی فروختی و ازدائره هنروهنرمند حقیقی از نظر افرادی که تا به این درجه باید قدرارباب هنررا بدانند مطرود گشتی وازتمجید وستایش نفس مقدسی که موعود جمیع ملل وادیان عالم است خود را ممنوع وبی بهره ساختی .
راوی وهادی سریال ” سالهای مشروطه “. مشکل این نیست که باب وبهاء درروایت تاریخی شما چه بوده اند ساختن چنین شخصیتهای دروغینی از آن هیاکل قدسیه در تاریخ بشر تازگی ندارد مگرامثال شما در ادوار گذشته تاریخ کم ونادربودند و مگر برشخصیت حضرت رسول اکرم وعیسی بن مریم و موسی ابن کلیم و ….تهمت وافتراهای مشابهی را وارد نیاوردند ؟ ومصداق این آیه شریفه قرآن گردیدند که میفرمایند :
” وما یأتیهم من رسولٍ إلا کانوا به یستهزون “ سوره الحجر آیه۱۲
گویا شما هم نمی خواستید از این معرکه بی بهره ونصیب مانید اما تصور ننمائید که مثلا” ابتکارعمل ویا شجاعت بخرج داده اید وچنین خیال بافیهائی را نموده اید که در آستانه سالروز پیروزی انقلاب شگوهمند ایران ازهمان کسانیکه بودجه های مملکت را با ساختن چنین برنامه های فتنه انگیزی صرف میکنند پاداش ودست مریزاد بگیرید ! خیر ! این آب وخاک افراد خود فروخته ای مثل شما زیاد بخود دیده است وبرای همین است که در ایران مقدسمان سرخاری نیست که ازخون مطهر شهیدانی که امثال ناصرالدینشاه ویاران باوفایش آنان را فقط بخاطر ایمان بخدای راستین بخاک وخون کشیدند گلگون نباشد . اما مشکل دراینجاست که ملیونها بهائی وغیر بهائی که در سراسرعالم آثار مؤسیسن این آئین مبین را خوانده اند وبرالهی بودن منشاء امرش اذعان دارند وبا اجرای آن تعالیم واحکام ازحیات سعادتمندانه ای برخوردارند برحال شما وامثال شما میگریند وبا یکدیگرهمساز وهم آواز گشته با این بیان آسمانی به سرزنش شما میپردازند:
” باید از شما ظاهر شود آنچه که سبب آسایش وراحت بیچارگان روزگار است …. امروز ناله عدل بلند وحنین انصاف مرتفع ، دود تیره ستم عالم وامم را احاطه نموده ” لوح مبا رک دنیا دریای دانش ص۸۵
دراین سرزمین ازدرون جعبه سحرآمیزی بنام تلویزیون و دهها رسانه دیگر بدون هیچگونه مسئولیت وجدانی ، شجاعانه وبی پروا بسیاری ازحقائق تاریخی تحریف و مورد هجوم صاحبان غرض ومرض واقع میگردد.آنچنانکه گمان میکنند درس تاریخ را فقط آنان خوانده اند وازبرکرده اند ، ویا آنکه مردم دنیا نسبت به علم تاریخ گوش وچشم بسته اند. چنان درمقابل بلند گوهائی که باید نادی صوت حق باشند فریاد بطلان حقائق تاریخ سرمیدهند که بلند گوها را نیزازخود نا امید ساخته اند . بدیهیست تهیه ونمایش چنین سریالی درچنین جو حاکم بر این سرزمین نه تنها کارشاق ومشکلی نیست بلکه مورد حمایت وپشتیبانی مالی ومعنوی اصحاب بغض وکین نیزقرارمیگیرد .
صدا وسیمای جمهوری اسلامی ایران ، اداره ای است که به فیض برکت استقلالش صداوسیمایش می خوانند ولیکن بجائی رسیده که امروزهرچقدرسایه دولتمردان برسرش گسترده گردد نه صدایش در میآید ونه رنگ رخسارش تغییر میپذیرد ! با این وصف بعید نیست که رئیس رسانه ای به گستردگی صدا وسیمای ایران با صرف هزینه هنگفتی به تهیه برنامه های تلویزیونی این چنینی بپردازد ، نمایشی که درآن گستاخانه وبدون هیچگونه احساس مسئولیت به تحریف تاریخ میپردازد وبا تاریخ بافی ، یک رشته اززنده ترین وگویا ترین احداث تاریخی را درعصر حاضر چنان که آرزو داشته تغییر میدهد تا به مقاصد ومآرب شوم خود یعنی دشمنی وعداوت با تجدد گرائی دست یابد.
همانطور که در این سریال هم نمایش داده اید از بدو تاریخ پیدایش این آئین نوین جهانی پیروانش را سرکوب کرده اید وبدان فخر نیز نموده اید ولکن احساس پیروزی نکرده اید؟ ودرطی تاریخ رشد ونمو این نهضت روحانی مؤسیس این آئین را حبس وسرگون و اعدام نموده اید باز هم قانع نشده اید؟ پیروان دینش را به جوخه های اعدام سپرده اید برایتان کفایت نکرد؟ اماکن مقدس وخانه ومنزلشان را غارت وویران نمودیه اید بازعطش نیست ونابود کردن این جمع برایتان فروکش نکرد؟ ازحق تحصیل فرزند محرومشان کرده اید راضی نشدید؟ ازکسب وکار ممنوعشان داشته اید ، به آرزویتان نرسیدید ؟ ازمقابرآنان وجسد های بیجانشان نیز نگذشتید وبا بلدوزر آنها را زیر و زبر نمودید دلتان خنک نشد ؟ که حال بجان تاریخشان افتاده اید وغافل ازآنید که هرحرکت مذبوحانه دشمنان دین خدا صفحه ای مشعشع برتاریخ استواری واستحکام شالوده های آن شریعت درتاریخ ادیان میافزاید وباعث گسترش نطاق امرالله در سراسرگیتی میگردد .
شما ممکن است ازاخبار تحریف شده ای که در نخستین دوره تحول دیانت نوپای بابی که از طرف دولت ایران وروحانیون برضد این آئین ارائه میشد استفاده کرده باشید ، دراین صورت درمقابل قلم تاریخ نویسان معتبر ومشهورجهان آنهم نه ایرانیها بلکه دهها شرق شناس غربی وشرقی دیگر که به نگارش تاریخ آنعصر پرداخته اند چه جوابی ارائه میکنید ؟ شما ازاولاد واحفاد همان کسانیکه به تحریف تاریخشان میپردازید ودرحال حاضر درقید حیاتند ومیتوانند شاهد زنده ای برای اثبات کذب تاریخ نگاری شما باشند هیچ باکی ندارید؟ شما که افکارتحجرگرا دارید لابد فکرمیکنید درعصرحجرزیست مینمائید که درآن نتوان برای تثبیث حقیقتی به قلم وکاغذ ودفتروکتاب وصدها وسیله دیگری که امروزدانش بشربرای حفظ هرگونه مستنداتی بوجود آورده است متمسک شد و آن ارزشهای کلان را از دخل وتصرف سارقان حقیقت وحقیقت پوشان خفته درظلمت شب محفوظ ومصون داشت ! ازهمه اینها که بگذریم با نفوذ کلام آن هیاکل قدسی که درزیرغل وزنجیرهای زندانهای مخوف ناصرالدینشاهی وتبعید وسرگونیهای سلاطین جبار امپراطورعثمانی برلسان اطهرشان در بیش از صدها مجلد کتاب جاری شد وبرقلوب وافکارملیونها نفراز نفوس انسانی اثر گذاشت وباعث انقلاب عظیم درحیات اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی وتربیتی عالم انسانی در عصر حاضر گردید چه میکنید؟
اگر بابیان دست نشانده دولت روس و انگلیس بودند وآن دولتهای فخیمه بقول تهیه کننده محترم فرقه بابیه را برای از بین بردن اسلام در ایران بوجود آورده بودند چگونه بود که در ۱۸۸۰ میلادی دادگاهی در روسیه برای اولین بار در تاریخ ، امر بهائی را چون دیانتی مستقل به رسمیت میشناسد واز پیروان آن طرفداری مینماید وبزودی یکی بزرکترین جامعه های بهائی درترکمنستان تأسیس واقدام به ساختن اولین معبد بهائی در عالم مینمایند .
راستی جناب آقای روایت کننده چه شد که این غده سرطانی که بقول جنابعالی مقرر بود روسها و انگلیسها با آن اسلام را در آن سرزمین از پای درآورند ازقلب روسیه وامپرطوری انگلیس سردرآورد؟ چرا درسراسر این فیلم جناب میرزا تقی خان امیر کبیر حتی برای یکبار سفیرانگلیس رابرای اعتراض به ایشان به وزارت خارجه احضار نفرمودند ؟ تا آنکه بالاخره شاه برعزلش حکم کردند! ازقرارمعلوم این امیر بی تدبیر فقط زورشان را به یک عده انسانهائی که ندای حق را لبیک گفته بودند وهیچگونه سلاحی برای دفاع از خویش نداشتند میرساند وبه قلع وقمع آنان میپرداخت ! باز صد رحمت به عدالت محمد شاه که حد اقل بخود جرأت داد که مستشار دینی دربار یعنی سید یحی دارابی را که در تسلط به فقه وعلم شریعت بیش از سی هزار حدیث از حفظ داشت بحضور سید باب به شیراز بفرستد تا صحت ویا سقم ادعای باب را به عنوان ظهور قائم موعود تحقیق کند وبه شاه گزارش مبسوط ارائه نماید ، البته اگر چه نمیدانست که مستشار عالیقدر عالمش، نگاه نافذ سید باب را به عالمی نخواهد فروخت وبا وجودیکه طی سنین متمادی خدمت در دربار حتی برای یکبار هم در مقابل مولای تاجدارش خم نشد وسرتعظیم فرود نیآورد اما در محضر آن ذات مقدس هرسه بارکه مشرف شد سربسجده فرود آورد و زبان از سخن کوتاه کرد وعاقبت الامر ادامه عزت ظاهری دربار را به فدای جان درسبیل محبوب ازلیش ترجیح داد . ویا شاید هم جناب امیرخوب فهمیده بود اگر به نهضت بابیه مجال شکوفائی دهد امیر دیگر کبیر نمیشد و آنچه دردوره صدارتش ازعمارت واصلاحات به حسابش گذاشتند درمقابل تأثیرات روشنگرائی وتجدد خواهی بابیان درحیات اجتماعی مردم ایران آنزمان چیزی بحساب نمیآمد که امروز محتوی پرونده خدمات درخشانش دردوره صدارتش گردد ، چنانکه این حقیقت را شاه جوان نیز خوب فهمیده بود زیرا برطبق روایت شما در اقناع امیر ازعلت عزلش اظهار میدارد که مردم باید بدانند که این سرزمین شاهی هم دارد . چگونه است امیر عدالت پیشه مادامیکه سید باب را درحبس دارند ، پس از سرکوب مریدانش حکم به اعدام او را میدهند درحالیکه عدالت خواهی میرزاتقی خانی چنین حکم میکند که ابتداء باید سید باب را اعدام میکردند واگر بقول نویسنده فتنه نمیخوابید به سرکوبی مریدانش میپرداختند. اصلا” چرا او که میدانست ریشه واساس این فتنه از کجا آب میخورد بجای کشتن هزاران نفر افراد بیگناه اقدام به خشکاندن چشمه یعنی بستن سفارت انگلیس وطرد سفیرکبیرمحترم انگلیس وروس را ازایران ننمود تا این قافله بکلی بخوابد واین حکایت به پایان پذیرد ودیگر نگران صدراعظمی خود نباشد ویا ازفکر کشتنش توسط انگلیسها رهائی یابد!
انصاف باید داد آیا میتوانست عاقبت حال چنین میرزای عدالت خواهی که دستش بخون سید باب ومریدان بی گناهش که گناهی جزء اطاعت الله نداشتند آغشته بود وهمچنین همان ناصرالدین شهی که از کثرت وشدت ظلم به این گروه مظلوم به ” رئیس الظالمین “ ملقب گشته بود همانی نباشد که به اراده حق در روایت شما بدان واصل شدند .