فهمیدن ممنوع

فهمیدن ممنوع

تاکنشان

یکی از نویسندگان معروف دوران ما مرحوم غلامحسین ساعدی بود که بعضی از آثارش را با عنوان “گوهرمراد” منتشر می‏ساخت. مشهور بود که مأموران ساواک به علّت سخنانی که در کلاس‎هایش بیان می‎کرد، به او تکلیف کردند که هیچ نگوید؛ دیگر نگفت. بعد از مدّتی او را گفتند که هیچ ننویسد؛ دیگر ننوشت؛ باز هم با گوشه و کنایه نکاتی را می‎فهماند؛ مأموران به او گفتند که با گوشه و کنایه هیچ چیزی نفهماند؛ هیچ چیزی را دیگر نفهماند. باز هم دیدند تأثیر خودش را دارد. چه که می‎فهمید، و رنج می‎برد. به او گفتند دیگر هیچ چیز را درک نکن؛ گفت این را دیگر نتوانم.

حال، در این مرز و بوم آدمی را ملزم می‌کنند هیچ نفهمد، از هیچ چیز سر در نیاورد، هیچ باوری نداشته باشد، هیچ اعتقادی که مبتنی بر تفکّر و تأمّل باشد به خود راه ندهد، نقائص را نبیند، عیوب را نشنود، بشود مثال کامل موجود مذکور در کتاب ۱۹۸۴ اثر مرحوم جرج اورول و فقط آنچه را که برادر بزرگ می‎گوید همان را بفهمد و عقیدهء تام و تمام خویش بداند. اگر جز آن باشد محارب با خدا است، مفسد فی الارض است، وجودش مضرّ به حال مصالح جامعه است، خودش مخلّ امنیت ملّی است و غیرذلک.

بنده در سایر امور وارد نمی‎شوم که بلافاصله انگ “دخالت در سیاست” به آدم می‎زنند و از زندگی می‌اندازند. امّا، دو واقعهء اخیر در مورد جامعهء بهائی رخ داده است که شایان توجّه تامّ است. اوّل آن که در خبرها آمد که پنج سایت دیگر از سایت‎های بهائیان را فیلتر فرمودند و از مراجعهء مشتاقان به آنها جلوگیری کردند. لابد می‎دانید که داشتن فیلترشکن هم جرم محسوب می‎شود و اگر آمدند و، به اصطلاح، “رایانهء” شما را توقیف نمودند و در آن فیلترشکن یافتند، حسابتان با کرام الکاتبین است.

امّا سؤال در این است که سایت‎های بهائی به چه علّت ممنوع می‎شوند؟ آیا تصاویر مستهجن دارند؟ آیا اهانت به مقدّسات مسلمین می‎کنند؟ آیا سعی در فریب این و آن دارند؟ آیا کلاه‎برداری و مال مردم خوری می‎کنند؟ آیا اسرار دولتی را در آن افشا می‎کنند؟ واقعاً چه موضوعی در این سایت‎ها و وبلاگ‎ها منعکس می‎شود که مسئولین امور اینقدر از آن هراس دارند؟

حدس اوّل این است که، چون این سایت‎ها مطالبی را در جواب افتراهای سایت‎های وابسته به دولت می‎نویسند و مستدلاً ترّهات آنها را ردّ می‎کنند و تمام تلاش‎های مسئولین تبلیغاتی‎شان را نقش بر آب می‎کنند، لاجرم مسدودشان می‎کنند تا بتوانند با خیال راحت به انتشار اکاذیب خود ادامه دهند. یکی از موارد جالب اخیر سریال “سالهای مشروطه” بود که بهائی و غیربهائی به آن هجوم آورد و بی‎مایگی کارگردان و سناریست و بی‎محتوایی سریال و خودفروختگی هنرپیشگان و مقصود اصلی تهیّه کننده که تحریف تاریخ و قلب حقایق اجتماعی بود، ثابت و مبرهن گردید و تمامی هزینهء گزاف تهیّه و پخش آن از سیمای جمهوری اسلامی ایران به هدر رفت.

حدس دوم این است که، چون جوانان این مرز و بوم به نوعی پوچی از عقاید متداوله رسیده‎اند و در جستجوی آنچه که روح مشتاقشان را ارضاء نماید برآمده‎اند و گروهی به ادیان زرتشتی و مسیحی و عدّه‎ای هم به امر بهائی روی آورده‎اند، اضطراب و تشویش مسئولین را فرا گرفته و در صدد بر آمده‎اند به نحوی مانع از انتشار منویات این ادیان گردند.

حدس سوم این است که، خوانندگان این سایت‎ها تفاوت بارز بین مطالب مندرج در آنها و سایت‎های وابسته به جمهوری اسلامی مشاهده می‎کنند و لاجرم، همانطور که بسیاری از سکنهء این مرز و بوم برنامه‎های نه چندان مطلوب ماهواره را بر برنامه‎های بی محتوای سیمای جمهوری اسلامی ترجیح می‎دهند، از سایت‎های وابسته روی برگردانده به دیگر سایت‎ها روی می‎آورند. پس باید آنها را تعطیل کرد تا مشتاقان مجبور شوند به همان که موجود است قناعت نمایند.

به هر حال، هر آدم منصفی تصدیق می‎کند که هر فرد متّهمی حق دفاع از خویشتن دارد. در جراید و صدا و سیما بهائیان در معرض صدها تهمت و افترا هستند و با آن که قوانین رسانه‎ها را ملزم به درج جواب می‏سازند، امّا بهائیان از این حق محرومند. حال، اگر قرار باشد در سایت‎هایی که خودشان با هزینهء خویش ایجاد کرده‎اند هم نتوانند مطلبی بنویسند و در مقام دفاع از خویشتن برآیند، بسیار بی‎انصافی و دور از عدالت است.

رویداد دوم دستگیری فعالان دانشجویی است که حدّاقل دو یا سه نفر از آنها بهائی هستند. هر فردی در هر گوشه از جهان که باشد، وقتی از حقوق حقّهء خود که قانون کشور متبوعه به او داده محروم می‏شود شروع به تظلّم و دادخواهی می‎کند و البتّه به مسئولین خود کشور مراجعه می‎کند و نظراتش را ابراز می‎نماید. امّا، بهائیان در این مورد نیز محرومند. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، جامعهء بهائی ایران مظالمی را که تا آن زمان تحمّل کرده بود به اطّلاع ایشان و بعضی از سردمداران و مدیران کلّ و مدیران مدارس و غیره رساند. امّا، بعضی از کسانی که حامل این نامه‎ها بودند به زندان افتادند. به قول ناصرالدّین‎شاه، در کدام طایفه پیک و قاصد را قصاص می‎کنند؟

از آن گذشته، آیا محرومیت این افراد که ناشی از سیاست مسئولین است، امری صحیح است یا ناصحیح؟ اگر نادرست است و نباید حق آنها ضایع شود، چرا کاری می‎کنید که از تحصیل محروم شوند و به دادخواهی بپردازند؟ اگر کار درست است، چرا جوابشان را با چوب و چماق می‎دهید و خانهء آنها را از کتاب و کامپیوتر تهی می‎سازید؟ چرا به دادخواهی آنها جواب مستدلّ طبق قانون نمی‎دهید؟ چرا در جواب مطالب و محتوای سایت‎های بهائی به مسدود کردن آنها اقدام می‎کنید؟ یا حرفشان حساب است یا نیست. اگر حساب نیست، هر عاقل هوشمندی در میان ملّت ایران آن را درک می‎کند، نیازی نیست که شما عقل کلّ شده آنها را مانع شوید. اگر حرف حساب است، لابد جواب ندارد؛ خوب، بپذیرید یا لااقل بگذارید دیگران خود بخوانند و قضاوت کنند و بپذیرند یا ردّ کنند. شما که نمی‎توانید به جای تعقّل و تفکّر دیگران برایشان تصمیم بگیرید. هر فرد مشتاقی لابد راهی می‎یابد که به این سایت‎ها وارد شود و مطالبشان را با اشتیاق بیشتر بخواند، زیرا از قدیم گفته‏اند، “الانسان حریصٌ علی ما مُنع.” روز و روزگار به شما خوش.

Comments are closed.