رشته های پنبه شده
وخشور ایران
بیش از یک سال به صدمین سالگرد سفرهای حضرت عبدالبهاء به غرب باقی نمانده است. به شهادت جراید آن زمان، و خطابههایی که به زبان فارسی و انگلیسی ثبت شده و موجود است، حضرت عبدالبهاء در مجامع کلیمی و مسیحی به معرفی دیانت مقدّس اسلام، آنطور که حقیقتاً از سوی ذات باری تعالی به اهل عالم عنایت شده، پرداختند و آن افکار نادرستی را که در اثر سعایت مخالفان و بدگویی ردّیهنویسان در اذهان اهل غرب به وجود آمده بود زدودند. در آن زمان کسی جرأت نمیکرد راجع به حقانیت حضرت رسول اکرم و حقانیت دیانت مقدّس اسلام در کنیسهها و کلیساها سخنی به میان آورد. امّا، مردی که به “پیامبر شرقی” یا “پیامبر ایرانی” معروف شده بود، در کمال شهامت به بیان حقایق پرداخت و غزوات حضرت محمّد را تماماً جنگهای دفاعی معرفی فرمود و دیدگاه غربیان نسبت به دیانتی را که فیالحقیقه مظلوم واقع شده بود، با کمال قوّت تغییر داد. برای آنها بیان کرد که حضرت رسول اکرم پیروانش را چگونه تربیت فرمود که جان فدا کردند تا امر الهی را بلند نمایند.
بیان حقیقت اسلام به نحوی مؤثّر واقع شد که بسیاری از نفوس به تحقیق در این زمینه پرداختند و کسانی که به امر بهائی اقبال نمودند در تبلیغ حقایق اسلام کتابها نوشتند و صورت زیبای این آئین الهی را به دیگران نمایاندند. دیگر از تهمتهایی که دربارهء کثرت تعداد حرمهای طلعت محمّدی و حمله به کاروانهای تجاری کفّار ورد زبانها بود، اثر زیادی باقی نماند و، اگرچه بعضاً کشیشان مسیحی آن زمان باز هم به ذمّ اسلام زبان میگشودند و در تخدیش اذهان همّت میگماشتند، امّا تأثیر تدریجی کلام حضرت عبدالبهاء سبب خنثی شدن برخی از این قبیل سعایتها گردید.
سفر حضرت عبدالبهاء به غرب برای تبلیغ دیانت اسلام نبود، بلکه صرفاً برای بیان منویات دیانت بهائی و ترویج تعالیم آن بود. البتّه، بیان تعالیم مبارکه با استقبال بسیاری از اهالی اروپا و امریکا واقع شد و آن عدّه از اهالی این دو قارّه که به امر بهائی اقبال کردند، بنفسه برای تبلیغ امرالله قیام کردند و سبب آشنایی دیگر افراد با این آئین گشتند. با این همه، حضرت عبدالبهاء هم در مجامع کلیمی به دفاع از دو پیامبر الهی، یعنی حضرت مسیح و حضرت محمّد قیام کردند و هم در مجامع مسیحی به معرفی حضرت رسول اکرم و نمایاندن چهرهء واقعی و جمیل آن حضرت پرداختند.
حال، صد سال از آن زمان میگذرد، امّا اسفا که در سی سالهء اخیر دیگربار افکار تغییر یافته و تصوّرات قدیمی چهرهء کریه خود را نشان داده است. گویی آنچه را که حضرت عبدالبهاء، با سفری در کهولت سن به صورت رشته در آوردند، کردار و گفتارهای ناروا به کلّی پنبه کرد. کشیدن کاریکاتورهای توهینآمیز، که سبب خشم مردم مسلمان ایران و سایر کشورهای اسلامی شد، بازتابی از این پنبه شدن رشتهها است. بسیاری از مسلمانان جهان دارای افکار نوعدوستانه و صلحطلبانه هستند؛ امّا چرا غیرمسلمانان هر گونه اقدام تروریستی را به جامعهء اسلامی نسبت میدهند؟ چرا دیگربار سیل افترائات به سوی این دیانت سرازیر شده است؟ چرا در مجامع بینالمللی دربارهء نقض حقوق بشر در کشور اسلامی داد سخن میدهند؟ چرا ایران اسلامی را به جنگطلبی متّهم میکنند؟ چرا بیرحمی مأموران انتظامی در برخورد با معترضان را در جراید و وسایل ارتباط جمعی دیگر منعکس میسازند؟ مگر نه آن که حضرت رسول اکرم “رحمهً للعالمین” بود و خداوند بنفسه المبارک بر این حقیقت شهادت داده است، “ما أرسلناک الاّ رحمهً للعالَمین” (انبیاء (۲۱)، آیهء ۱۰۷)؟ مگر نه آن که حضرت عبدالبهاء همین مطلب را در صفحات مغربزمین تبلیغ فرمودند؟ پس چرا اینک اسلام را نقمه علی العالمین جلوه میدهند؟ چرا پایمال کنندهء حقوق زنان مطرح میکنند؟ چرا، در جهانی که نسبت به حقّ تحصیل عمومی حسّاس است، ایران را ناقض حقّ تحصیل جوانان معرفی میکنند؟
پنبه شدن رشتهها کار را بر بهائیان نیز در کشورهای دیگر سخت نموده است. اکثراً حاضرند تعالیم بهائی را بپذیرند و آنها را راه حلّی برای معضلات جهان امروز بدانند، امّا بر این نکته انگشت میگذارند که چرا بهائیان بر حقانیت آئین اسلام اینقدر پافشاری میکنند و هر فردی را که بهائی شود ملزم به قبول حقانیت اسلام و نبوّت حضرت رسول مینمایند. بیانات حضرت عبدالبهاء که آن زمان برای تنویر افکار و روشن شدن اذهان به کار رفت و روی دلجوی اسلام را به اهل غرب نشان داد، اینک وسیلهای برای ایراد وارد کردن بر بهائیان شده است که چرا از اسلام دفاع میکنند. کتبی که بهائیان، همانند حسن بالیوزی و موژان مؤمن به زبان انگلیسی دربارهء اسلام نوشتهاند، جزو منابع معتبر برای مطالعهء این دیانت محسوب میشود، گو این که ایران از طبع ترجمهء این کتاب به فارسی ممانعت مینماید. در میان پیروان جمیع ادیان، فقط بهائیانند که به دفاع از اسلام میپردازند و به بیان حقایق معنویه و ردّ ایرادات و اتّهامات وارده میپردازند.
غریب آن که، بهائیان با همه دفاعیات خود از دیانت اسلام، در ایران اسلامی مظلوم واقع شده و مورد ستم مدّعیان اسلام قرار میگیرند و به محاربه با خدا متّهم میشوند و همین نکته نیز سبب شده که مدّعیان مخالف اسلام بهائیان را مورد انتقاد قرار دهند که با همه این آزارها چرا باز هم به دفاع از اسلام میپردازند. آیا بهتر نیست، با قدری انصاف، به مطالعهء تعالیم بهائی بپردازند و در کنار بهائیان به تبلیغ چهرهء واقعی و صلحطلب اسلام که حامی حقوق بشر در جمیع سطوح است بپردازند و سیرهء رسول اکرم را که مدافع اقلّیتهای قومی و مذهبی بود سرمشق و مثال خویش قرار دهند و بگذارند آنچه را که حضرت عبدالبهاء دربارهء اسلام بحق فرمودند، به قوّت خود باقی بماند و اذهان نسبت به این دیانت مقدّس که در زمان خودش هم مظلوم واقع شد و احرف نفی بر اثبات پیشی گرفتند آن گونه که خداوند نازل فرموده شناخته شود؟ آنچه را که حضرت باب دربارهء اسلام فرمودند، حتّی خود حضرت رسول هم نفرمودند. مگر نه آن که در قران کریم (سورهء شوری (۴۲)، آیهء ۷) آمده است، “کذلک أوحینا الیک قرآناً عربِاً لتُنذرَ امّ القری [مکّه] و مَن حولَها”؟ و از جهانی بودن این آئین مقدّس سخنی به میان نیامده است؟ امّا حضرت باب فرمودند که اسلام استعداد جهانی شدن را داشت، امّا اسفا که پیروانش آنچنان که شاید و باید به احکام و تعالیمش عمل نکردند و مانع از گسترش آن شدند. آنگونه که حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء به ستایش از اسلام پرداخته و آن را معرفی کردهاند، در کتب اسلامی هم مشاهده نمیشود.
باشد که خدایمان توفیق دهد و بتوانیم به این مهم موفّق شویم و چهرهء واقعی و حقیقی دیانت الهی را به اهل جهان بنمایانیم.