ختمی و بنفشه یا طنطور خطائی
سریر
دو جامعهء بابی و بهائی از بدایت تولّد تا کنون فراز و نشیبهای متفاوتی را طیّ کرده و در طول بیش از صد و شصت سال حیات خود شاهد رفتارهای متفاوت نفوس انسانی در این اقلیم قدسی بودهاند. اگرچه، بنا به مندرجات کتاب عظیم یکی از بهائیان، که به طور مستند، دربارهء گزارشهای بیگانگان از وقایع ایران در ارتباط این دو دیانت مرقوم داشته، توصیفات ضدّ و نقیضی از این وقایع در بایگانیهای ممالک عمده و برخی کتب سیّاحان و بعضی از جراید آن زمان وجود دارد، امّا هیچگاه شهرت و اعتباری چون این زمان نیافته و ابداً مظلومیت و مقهوریت پیروان جامعهء بهائی تا بدین حدّ انظار اهل عالم را به خود جلب نکرده بود.
نگاهی به درون جامعهء ایران نیز گواهی است صادق بر این مدّعا؛ چه که بسیاری از همسایگان بهائیان با آنها ابراز همدردی کنند و کثیری از دوستان نیز، که زمانی با تردید به رویدادهای مرتبط با این جامعه، که مجموع آنها فهرستی بلند و بالا خواهد شد، مینگریستند و بر این تصوّر بودند که لابد گوشهای از این اتّهامات عجیب و غریب وارده باید صحّت داشته باشد که اینگونه سلوک با آن نفوس صورت میگیرد، امروزه با اطمینان تامّ بر بیگناهی بهائیان صحّه میگذارند و حتّی یکی از حضرات مسلمین منصف به یکی از بهائیان گفته بود که این وقایع دو سالهء اخیر بسیار به نفع بهائیان تمام شد زیرا آشکار کرد که مسئولین حکومتی چگونه به راحتی و با آرامش وجدان و بیتوجّهی به روح و روان خویش، که از اینگونه جعل اکاذیب رنج میبرد، تهمت میزنند و افترا وارد کنند و خویش را موجّه دانند و از آن بدتر خود را وجیهالملّه پندارند و اینک آشکار است که بهائیان نیز قربانی بهتانها شدهاند.
امّا، کسب شهرت برای بهائیان در سنین اخیره، یعنی در پنج شش سالی که از لحاظ زمانی به ما نزدیکتر است، مرهون شدّت عمل بیشتر و، به قول برخی از زمامداران قوم، تنگتر شدن حلقهء محاصره، که با بازداشت و محکومیت هفت تن، که در واقع مظهر جامعهء بهائی هستند، به اوج خود رسید و حکومت این مرز و بوم، فیالحقیقه، نه به محاکمهء یاران ایران، بلکه به محاکمهء جامعهء بهائی ایران دست زد، نهایت درجهء عناد خود با گروهی از شهروندانش را به منصّه ظهور رساند که در طول دوران حضورشان در این خطّهء مبارکه، جز اطاعت و خدمت و محبّت به هموطنان، از آنان مشهود نشده بود.
علّت این سرعت گرفتن سیر وقایع در چیست؟ آیا تصوّر بر این است که نیرویی جدید در عالم دمیده شده یا جهان متوجّه موضوعات بدیعی گشته که توجّهش به این موضوع بیش از پیش جلب شده است؟ در این شکّی نیست که افکار و عقاید گروهی که عامل این وقایع هستند، و حتّی به همدینان خویش نیز رحم نکنند، و نیمی از اعضاء جامعه، یعنی زنان، را نیز میخواهند در پس دیوارها نگه داشته از ظهور در شوارع عام مانع شوند، در درون آنها پنهان بود و باید به نیشتری این دمل شکافته میشد تا محتوای آن بر سطح جامعه ریزد و همگان را از اندیشههای مفسدتجویانه، که در پیام معهد اعلی به “بیعدالتی بیشرمانه” توصیف شده، آگاه سازد.
در دوران ریاست جمهوری پیشین، این غدّه، با ادویهء بیتأثیری چون ختمی و بنفشه و بارهنگ و خاکشیر مداوا میشد و تا حدّی خود را مخفی نگه داشت. امّا، به بیان حضرت عبدالبهاء مستلزم طنطور خطائی بود تا اثر بخشد و منویات ضمیر اینان به ظهور و بروز رسد. در اینجا، به ارادهء الهی، ریاست جمهوری فعلی قدم به میدان گذاشت و بدون هیچ ابایی عَلَم مخالفت برافراخت و اگرچه به تصوّر خویش کمر همّت بر قلع و قمع بندگان الهی، از هر قوم و طایفهای، و هر جنسیت و مذهبی، محکم ببست، امّا سبب شهرت روزافزون ملّتی ستمدیده گشت که برای کسب حقوق از دست رفتهاش تلاش نماید و البتّه به شدّت منکوب گردد. نه دراویش ره به جایی برند نه اهل تسنّن از مسجدی در طهران بهرهمند شوند، نه زنان به حقوق مسلوبهء خویش دست یابند، و نه بهائیان به حقوق مساوی برسند؛ امّا شهرت اینان روزافزون گردد؛ جراید عالم به درج مقالات و جوامع حقوق بشر به صدور اعلامیهها، و حکومات جهان به صدور بیانیهها در محکوم کردن این اعمال و رفتار مبادرت نمایند.
آیا این شهرت به ترتیب سابق حاصل میشد؟ لا والله. جز حرکتی سریع از سوی مسئولی افراطی ابداً میسّر نبود که این شتاب در سیر امور حاصل شود. این ارادهء الهی است نه خواست این قبیل نفوس. چه که ایران مورد لطف بیپایان حضرت سبحان است و بدین لحاظ است که ظهوری چنین عظیم، مانند امر بهائی، در این خطّه به وقوع پیوسته و اینک تدریجاً آثار و اثمار آن ظاهر گردد. مخفی نگه داشتن آن، به مدد سرپوش گذاشتن بر برخی افکار و عقاید مکنون در سینهها، میسّر نبود. لهذا، آنچه که در زمان نهایت درجهء انحطاط کشور ایران در دوران قاجار به دست قدرت یزدان به ایران عنایت شد، حال، به مدد اقدامات شدیده علیه جامعهء بهائی ظهور و بروزی هرچه بیشتر یابد و شهرت و اعتباری هر چه افزونتر حاصل نماید. حال، باید از این شهرت و اعتبار جامعهء بهائی سود جست و از آنان خواست که پیامی را که میگویند از سوی خدا است به همگان اعلام کنند و باید که هموطنان از ایشان بخواهند که آنچه را که در دست دارند نشان دهند و راه حلّی را که برای اعتلاء نام ایران و ایرانی در اختیار دارند به همگان نشان دهند. طنطور خطائی که ارادهء الهی و مشیت سبحانی است، سبب شد که شدّت عمل علیه بهائیان، راه را برای اعلاء امر یزدان بگشاید و نه تنها در داخل کشور، بلکه در جمیع اقالیم عالم انظار را متوجّه ایران و ایرانیان، و جمع بهائیان نماید.
بیان حضرت عبدالبهاء شاهد این کلام است که فرمود:
“پروردگار عالمیان محض فضل و احسان هیکل ایران را بخلعتی مفتخر فرموده و ایرانیان را تاجی بر سر نهاده که جواهر زواهرش بر قرون و اعصار بتابد و آن ظهور این امر بدیع است زیرا هر امّتی و ملّتی که بنهایت انحطاط و اضمحلال مبتلا شد تا رستخیزی عُظمی نگردد، بر نخیزد. مانند مریضی که مرض مزمن یابد، بارهنگ و خاکشیر تاثیر نکند و ختمی و بنفشه دفع اندیشه ننماید طنظور خطائی خواهد و معجون الهی شاید تا هیجان عظیم در خون حاصل گردد و بحران کافی وافی نماید.
باید در تاریخ سلف تعمّق نمود مثلاً قوم عرب چون باسفل درکات انحطاط افتاد و بپستی و نیستی معتاد گشت و از علوّیّت هستی محروم گشت ترقّی و نشاط بتدابیر ممتنع و محال بود. زیرا قوّه تدبیر ابوذر فقیر را امیر نمیکرد و فکر و اندیشه انسانی عمار یا سر تمّار را کامرانی نمیداد افکار و آراء عقلاء سکان جزیره العرب را باوج عزّت ابدیّه نمیرساند و قیاصره و اکاسره را مغلوب و مقهور آن قوم بی سر و پا نمینمود ولی قوّت معنویّه بمیان آمد نور نبوّت درخشید رستخیز عظیم حاصل گشت هیجان شدید در عروق و اعصاب ظاهر شد لهذا آن قوم بلید را در ایّامی عدید از اسفل درکات ذلّت باوج عزّت رساند ایران و توران مقهور شد و امپراطوری رومان مخذول و منکوب گشت حال چنین امر عظیمی بقوّه تدبیر ممکن بود لا و اللّه این قضیّه مثل آفتاب است اکنون ایران نیز چنین است بعربده و های و هوی انقلابیّون و حسن تدبیر اعتدالیّون و کفایت و درایت سیاسیّون از این انحطاط نجات نیابد ولی ملاحظه خواهید کرد که بتأیید الهی ایران چنان فوران نماید که سیل جان بخشش اقالیم عالم را سبز و خرّم نماید.”