آیا قدری دیر نیست؟
کلامی با عالیجناب پاپ به قلم تاکنشان
ابراز نگرانی از الحاد مردمان در اقلیم اروپا و گرایش جوانان به بیخدایی، که جناب پاپ آن را ناشی از پیشرفت علوم دانستهاند، فی نفسه گویای توجّه ایشان به لزوم تحکیم ارتباط بین بندگان و آفرینندۀ یکتا است و تلاش ایشان در تشکیل کمیسیونی جهت بذل مجهودات جمیله جهت یافتن راههایی برای جذب جوانان به معاهد دینی شایسته تحسین و تقدیر است. زیرا، اعتقاد دینی پایگاهی است در وجود آدمی که او را از نومیدی، انحراف، سوء استفاده از قوای ذهنی و بدنی خود باز میدارد.
امّا، سؤال من از جناب پاپ این است که آیا قدری دیر به فکر نیفتادهاند؟ آیا آن زمان که “روح راستی” یا به قول ایشان “فارقلیط” در هیکل عنصری حضرت محمّد تجلّی کرد و مسیحیان را دعوت به سوی خدا نمود، زمانی مناسبتر برای جلب و جذب جوانان و مردمان به سوی خدا نبود؟ پس چرا در جنوب اروپا نهایت مخالفت را با مسلمانان نمودند و به چیدن دام در پیش پای آنان و زدن انواع تهمتها و افتراها روی آوردند تا توانستند آنها را، که پیروان تجلّی مجدّد روح مسیحایی در هیکلی دیگر بود، از این قارّه بیرون کنند؟ چرا، مدّتی بیش از دویست سال، بر خلاف امر مولایشان که آنها را از جنگ و خونریزی منع کرده بود، به خاطر یکی از اقالیم دنیا، به قتل و خونریزی مبادرت کردند و گروه کثیری از طرفین را به کشتن دادند و نام آن را جنگهای صلیبی نهادند و جهاد فی سبیلالله گفتند؟
مگر نه آن که همین یک و نیم قرن پیش، فرستادۀ دیگری از سوی خداوند شما را به سوی خدا فرا خواند و رسماً اعلام رجعت مسیحایی فرمود؟ مگر در لوحی که برای سَلَف شما ارسال داشت، رسماً دعوت نکرد که حجبات را از میان بردارید و به تحقیق بپردازید و تحقّق وعود مولایتان، عیسی مسیح، را در رجوعش به این عالم مشاهده نمایید؟ مگر صریحاً نفرمود که همانطور که مرتبۀ اوّل از آسمان آمده بود، این دفعه نیز از آسمان عزّت و رفعت الهی آمده تا پیروان راستین حضرت مسیح را به ملکوت جاودانی فرا خوانَد؟
جناب پاپ، حضرت بهاءالله رسماً و صریحاً انذار فرمود که مبادا به مسیح در ظهور ثانیاش معترض شوید همانطور که فریسیون در ظهور اوّلش، بدون هیچ دلیل و برهانی، به او اعتراض کردند. ایشان انذار فرمودند که چون شمس یقین طلوع کرده، خودتان را با تمسّک به ظنون از انوار شمس حقیقت ممنوع مسازید. امّا، شما در قصر خود سکونت فرمودید و گذاشتید که حضرت مسیح، همانند ظهور اوّلش، در ظهور ثانی نیز در حالت سرگونی به سر بَرَد یا در ویرانترین خانهها ساکن شود. ایشان از شما دعوت کردند که این جهان را به اهل آن واگذارید و در کمال سرور و شادمانی به سوی ملکوت بشتابید. امّا شما توجّه نکردید؛ نه اسلاف شما توجّه کردند و نه شما اعتنایی مینمایید.
جناب پاپ، ایشان هشدار دادند که مبادا مانند علمای زمان حضرت عیسی مسیح عمل کنید و آنگونه که آنها به شهادت مظلومانۀ آن حضرت فتوا دادند و خود را از ورود به ملکوت الهی ممنوع ساختند رفتار نمایید. چه شد که اعلم علما و ادهی القضّات به قتل سلطان ظهور، مسیح صبیح، فرمان دادند، و ماهیگیری که حساب ایّام هفته را نمیتوانست نگه دارد به حضرتش ایمان آورد و اینک شما به او افتخار میکنید؟ آیا شما قدم در راه حنّان و قیافا نگذاشتهاید و از پطرس و پولس و یوحنّا فاصله نگرفتهاید؟
جناب پاپ، فریسیون سالها، بل قرنها، منتظر ظهور منجی موعودشان بودند؛ امّا وقتی در کمال لطف و شفقت ظاهر شد و در اوج مهربانی و محبّت آنها را به سوی خدایشان فرا خواند، او را به صلیب کشیدند و اینک همان تاریخ تکرار میشود. چه بسا کشیشها و راهبها که در کلیساها و دیرها به یاد موعود محبوبشان معتکف شدند و دست به دعا برداشتند و ظهورش را طالب شدند، امّا وقتی ظهور فرمود او را ردّ کردند و حتّی حاضر نشدند دربارۀ حقّانیت حضرتش تحقیق نمایند. در الواح بسیاری چون، لوح اقدس، لوح هرتیک، لوح ناپلئون، و لوح پاپ از جمیع شماها دعوت نمود که به سوی خداوند آیید و مظهر ظهورش را بپذیرید و به او اقبال نمایید؛ امّا شما در قصر خود بر تخت خویش جالس شدید و حاضر نشدید نیم نگاهی به کلام مکتوب او بیندازید و براهین او را با مندرجات کتاب مقدّس خود تطبیق دهید و خود و پیروان خویش را از ورود به ملکوت منع نکنید.
جناب پاپ، دیگر بسیار دیر شده است. اینک اگر واقعاً مایلید جوانان مسیحی را به سوی خدا باز گردانید، اگر میخواهید آئین حقیقی مسیحی را احیاء کنید، اگر واقعاً مشتاقید یگانهپرستی را دیگربار رواج دهید، قدری به تحقیق دربارۀ آثار حضرت بهاءالله، که همان ظهور ثانی مسیح است، بپردازید و انوار عیسی مسیح را دیگربار در هیکل عنصری ظهور جدید مشاهده نمایید. در این صورت خواهید توانست به احیاء خداپرستی بپردازید و پیشرفت علوم را تخطئه نکنید بلکه از آن در جهت اعتلاء نوع انسان استفاده کنید. خداوند شما را تأیید فرماید.