ستمی که نادیده گرفته شد

ستمی که نادیده گرفته شد

مدتی است که از آزادی دو جوان بهایی شیرازی می گذرد، دو جوانی که به همراه ۵۴ جوان دیگر در شهر شیراز به خدمات اجتماعی برای محله های کم بضاعت می پرداختند و ناجوانمردانه فعالیت شان متوقف شد و سه تن از آنها به چهار سال زندان محکوم شدند آن هم برای خدمت به هم نوع. داستان این ۵۴ نفر و به خصوص سه عزیزی که تحمل حبس کردند به کرات عنوان شده و از آن می گذریم.

این نکته قابل ذکر است که بعد از گذراندن سه سال و اندی از زمان زندان شان به دو نفر آنها عفو می خورد و یک نفر کماکان در زندان به سر می برد به این هم که به چه دلیل رها ثابت هنوز در زندان است کاری نداریم.

نکته قابل توجه ستمی است که بر این عزیزان رفت و نادیده گرفته شد. بعد از عفوی که به آنها خورد عده ای گفتند خدا خیرشان دهد که آزادشان کردند و عده ای نیز شادی کردند که جوانان مان به کانون گرم خانواده شان برگشستند که البته جای شادی هم داشت اما مسئله ای که ذهن مرا به خود مشغول داشته این است که مگر اینها به حق به زندان افتاده بودند؟ و مگر این لطفی از جانب دولت بوده؟ یا مگر جرمی مرتکب شده بودند که به زندان بروند و تحمل سه سال و اندی تنهایی و مشقات زندان را به جان بخرند؟ آیا این سه جوان بهایی به زندان شیراز بدهکار بودند؟ آیا مسئولین راه را به درست رفته بودند که اینک با عفو آنها کار درست تری انجام داده باشند؟ جواب از نظر من خیر است.

مسئولین ستمی بزرگ به این جوانان روا داشتند، سه سال و اندی از بهترین سال های زندگی این عزیزان را تباه کردند هر چه در این مدت در مناطق محروم کار شده بود از بین رفت و آن وقت به راحتی می گوییم باز هم خدا رو شکر و خدا خیرشان بدهد که آزادشان کردند؟ وظیفه مسئولین آن بود که بعد از دستگیری اشتباه آنها و فهمیدن حقیقت، آنها را تبرئه می کردند و از آنها به خاطر رفت و آمدهای بی دلیل به دادگاه و اطلاعات عذر خواهی می کردند نه آن که به دلایل واهی و بدون ارائه مدرک آنها را به زندان موقت بیاندازند و این موقت بودن در زندان اطلاعات سه سال و اندی طول بکشد. آیا این انصاف بود؟ و آیا حال باید از انصاف آنها صحبت کرد که بعد از این مدت آنها را آزاد کردند؟

در واقع کاری که آنها کردند این بود که از ستم چهار ساله خود ۱۰ ماه کم کردند و این نمی تواند زجر آن ۳۸ ماه تنهایی را بپوشاند و آن چه بر سر خانواده های آنها آمد را به فراموشی بسپارد.

آنچه از گوشه و کنار در این مدت آزادی به گوش می رسد نشان از این دارد که ما نیز آن ستم ۳۸ ماهه را نادیده گرفتیم و به ده ماهه باقی مانده چسبیدیم. البته که از بودن دوستان مان در کنار خانواده شان و بودن خودمان با آنها لذت می بریم و خدا را شاکریم که باز آنها را می بینیم با همان روحیه و همان قدرت. اما این ربطی به ظلم و ستم بانیان این گرفتاری ندارد.

کسانی که خود را پرچمدار عدالت می خوانند، کسانی که خود را منصف می دانند، کسانی که خود را متدین می دانند این ستم را بر هم میهنان ما روا داشته اند. نمی توان تصور کرد که ۱۱۴۰ روز از عمر انسانی در تنهایی سپری شود و آن وقت از عدالت و انصاف و اهل دین بودن مسببان این تنهایی سخن به میان آورد. بانیان این جریان خود به این نتیجه رسیده اند که آنچه در حق این سه جوان بهایی کردند اشتباه بوده و نه از عدل علی و نه از انصاف پیمبر اسلام و نه از صداقت ائمه شیعه سرچشمه گرفته و چون در این گونه مواقع ابراز پشیمانی و قبول اشتباه را نشانه ضعف می دانند نه صداقت و یک رنگی با مردم، پس به عنوان عفو آنها را آزاد کردند تا هم بار سنگین گناه بیش از این بر دوششان نباشد و هم بگویند به فضل و بخشش رفتار کرده اند

در صورتی که برای کارآنها تنها یک جمله می توان گفت و آن هم این است:

به ستم بی اندازه خود پی بردند و کمتر از کمی از آن را کم کردند

د.ج

Comments are closed.