قناریها در معدن زغال: اذیت و آزار بهائیان ایران
همزمان با تنگتر شدن حلقۀ طناب ظلم بر گردن کلّیه شهروندان ایران توسّط حکومت این کشور، یک گروه از ایرانیان هدف قرار گرفتهاند تا مورد ددمنشی خاصّ و سبُعیت بی حدّ و حصر قرار گیرند. ماه گذشته، حکومت ایران که مشغول در هم شکستن صفوف معترضان مخالف حکومت بود، هفت تن از اعضاء گروه مدیران جامعۀ بهائی را، که از سال ۲۰۰۸ در زندان مخوف اوین ایران محبوس بودند، بدون سر و صدا به بخش محدودتر و به مراتب ددمنشانهتر زندان منتقل نمود. دو خانم از این گروه، یعنی خانم فریبا کمالآبادی و خانم مهوش ثابت، به بند ۲۰۰ زندان، منطقهای تقریباً سیاهچال مانند که برای خطرناکترین و سنگدلترین مجرمین در نظر گرفته شده منتقل نمودند و پنج مرد را، که یکی از آنها هفتاد ساله است، به جناح ویژۀ اوین، موسوم به بند ۴، انتقال دادند که جمعیت زیادی در آنجا محبوسند و شدیداً تحت کنترل و نظارت قرار دارد؛ این بند را به زندانیان سیاسی اختصاص دادهاند.
هفت مدیر جامعۀ بهائی، بعد از آن که در دادگاهی ساختگی و فریبکارانه، آلوده به تناقضات و تضادها، به جاسوسی برای اسرائیل محکوم شدند، مشغول گذراندن حکم حبس دهسالۀ خود هستند.
تقریباً سیصد هزار بهائی در ایران سکونت دارند. از زمان تأسیس این دیانت در قرن نوزدهم توسّط شارع آن معروف به بهاءالله (به معنای تحتاللّفظی جلال خداوند)، بهائیان مکرّراً توسّط دولتهایی که به طور متوالی در این سرزمین زمام حاکمیت را در دست گرفتند مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. شاهان ایران بهائیان را به این عنوان کسانی که وطن پرست و وفادار به میهن نیستند هدف قرار دادند، زیرا بهاءالله به آنها تعلیم داده که کلّ نوع بشر نژاد واحدی است و بین افراد انسان هیچ نوع تقسیم و جدایی بر مبنای موارد قومی، مذهبی یا مرزهای ملّی نباید وجود داشته باشد – نظریهای که به راحتی میتواند به عنوان تفکّری ضدّملّی تلقّی گردد. مؤسّسات دینی در ایران بهائیان را به نام مرتد و بدعتگذار محکوم کردهاند زیرا آغاز دیانت مزبور عملاً به صورت شاخهای از فرقۀ شیعه بود. امّا بدیهی است که از انقلاب ۱۹۷۹ که سبب ایجاد حکومتی مذهبی شد که هیچگونه ندای مخالفی – اعم از مذهبی یا سیاسی – علیه اصول اعتقادی حکومتی را برنمیتابد، اوضاع بر بهائیان به مراتب سختتر شد.
امر بهائی با محدودیتهای شدیدی در جمهوری اسلامی ایران مواجه است. آنها به عنوان دین رسمیت ندارند و از همان حمایتهایی که یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان از آن برخوردارند، بهرهای نمیبرند. آنها اجازه ندارند مدرک تحصیلی دانشگاهی داشته باشند، نمیتوانند از مناصب دولتی برخوردار باشند و احکام ارث شامل حال آنها نمیگردد. حتّی گزارشهای واصله حاکی از تخریب قبرستانهای آنها است. منازل خانوادههای بهائی غالباً تخریب میشود. روستاها به کلّی به آتش کشیده شده است. تا سال ۲۰۱۰ تا کنون بیش از سیصد بهائی، معمولاً به اتّهام جعلی “جاسوسی برای اسرائیل” یا “اهانت به اسلام”، توسّط حکومت اعدام شدهاند. امّا، آنطور که شیرین عبادی، برندۀ جایزۀ نوبل، ادّعا میکند، “جرم آنها این است که بهائیاند و میگویند که نمیخواهند دین خود را تغییر دهند.” عبادی خودش به علّت داشتن روابط با اعضاء جامعۀ بهائیان دستگیر شد.
این وضعیت اسفناک و وحشتناکی است که جامعۀ بینالمللی باید به آن توجّه نماید. بهائیان در ایران “دیگران” نیستند: آنها اکنون بیش از یک قرن است که بخشی از جامعۀ ایرانی هستند. آنها، از اوّلین مدارس برای دختران گرفته تا معمار بهائی بنای یادبود معروف آزادی، دکتر حسین امانت، در توسعه و پیشرفت ایران سهیم بودهاند. بهائیان برای جامعۀ ایران به قناری مذکور در معدن زغال، که در ضربالمثل ذکر شده، تشبیه میشوند. بیعدالتیهایی که علیه آنها روا شده انعکاسی از ظلم و ستمی است که کلّ ملّت را در بر گرفته است. شاخص معتبر یا محکّ مطلوبی برای تعیین میزان پیشرفت ایران در امر حقوق بشر این است که اگر این کشور به حقوق شهروندان بهائیاش احترام بگذارد، نشانهای برای تمایلش به احترام به حقوق کلّیه شهروندانش خواهد بود.
این دوران تغییر، زمانهای خطر و بلاتکلیفی و در عین حال خلّاقیت و فرصت است. بیایید برای ایفای نقش خود در حمایت از کلّیه کسانی که در سراسر خاورمیانه برای احقاق حقوق انسانی تلاش میکنند فرصت را غنیمت شماریم. برای آن که بدانید چگونه به مساعی و مجهودات جامعۀ بهائی ایران مساعدت کنید به نشانی زیر در اینترنت مراجعه کنید: www.bahai.us. کاری کنید که صدای شما شنیده شود. از یافتن دوستان جدید با پیشینهای متفاوت تا حمایت از سازمانهای غیر دولتی حقوق بشر، تا نوشتن نامه به سناتور یا نمایندۀ خود در کنگره دربارۀ اهمّیت موضوع – هر یک از ما میتوانیم در حمایت از انتشار حقوق بشر در زمانی چنین حیاتی در نقطهای چنین بحرانی از عالم، نقش خود را ایفا کنیم.
آیتالله العظمی حسینعلی منتظری قبل از وفاتش فتوایی در حمایت از بهائیان صادر کرد.
******************
توضیحی بر ضربالمثل “قناری در معدن زغال”: زندگی برای قناری در معدن زغال را میتوان در چند کلمه توصیف کرد: کوتاه امّا دارای هدف. معادن زغال اوّلیه دارای سیستم تهویه نبودند، بنابراین مرسوم بود که معدنچیان قناری را در قفس گذاشته به رگههای جدید زغال میبردند. قناریها نسبت به متان و مونوکسید کربن بسیار حسّاسند و به همین علّت وسیلهای بسیار مطلوب برای تشخیص تراکم گاز خطرناک هستند. مادام که قناری در معدن زغال به چهچه زدن خود ادامه دهد، معدنچیان میدانند که هوا به اندازۀ کافی وجود دارد و خطری آنها را تهدید نمیکند. قناری مرده در معدن زغال زنگ خطری است که باید محلّ را بلافاصله تخلیه کرد.
با آن که تکنولوژی تشخیص گاز پیشرفت کرده، برخی از شرکتهای معدن هنوز در قرن بیستم به روش”قناری در معدن” متّکیاند. گاهی اوقات از سایر جانوران نیز استفاده میشود، امّا تنها قناری است که دارای توانایی تشخیص تراکم اندک گاز و واکنش غریزی است.
امروزه، استفاده از قناری در معدن زغال بخشی از افسانۀ معدن زغال است، امّا اعتقادات پشت آن محبوبیت عمومی دارد. عبارت زیستن مانند قناری در معدن زغال غالباً به عمل کردن به عنوان هشداری به دیگران اشاره دارد. قناری واقعی در معدن زغال هیچ تسلّطی بر سرنوشت خود ندارد، امّا به هر حال به آواز خواندن ادامه میدهد. از لحاظی، زیستن مانند قناری در معدن زغال به تمایل به تجربه کردن خطرات زندگی بدون ادنی شانه خالی کردن یا مصالحهای اشاره دارد.
از لحاظ دیگر، بسیاری از تحلیلگران تجاری و سیاسی از اصطلاح قناری در معدن زغال برای توصیف منادی آتیه استفاده میکنند. مثلاً، ذوب شدن کوه یخ در آلاسکا را میتوان قناری در معدن زغال برای گرم شدن هوای کرۀ زمین به کار برد. یک رویداد کوچک در منطقهای جدا و مجزّا ممکن است چندان حائز اهمّیت به نظر نرسد، امّا ممکن است اوّلین هشدارهای ملموس و محسوس برای مسألۀ بزرگتری را که در حال تکوین است به گوش برساند. از لحاظ سیاسی، وقتی هیأت نمایندگی کشوری ناگهان جلسهای را ترک کنند، این عمل به منزلۀ قناری در معدن زغال برای مذاکرات آتی توصیف میشود.