نقد و ساختارشکافی دین بهائی از مردسالاری و مفصل بندی گفتمان برابری
کاویان صادق زاده میلانی
جریان مردسالاری و تمدن غالب از دید فمینیزم قابل نقد است. چون تمدن غالب تجربه و نگرش و واقعیتهای زن را به حساب نمی آورد. فمینیزم مکتبی فاسفی است که این اصل را که تجربۀ بشر، همانا تجربۀ مردان است را نمی پذیرد و به کنش برای مطرح ساختن نگرش نیم دیگر نوع انسان می پردازد. فمینیزم می کوشد تا نابرابری های موجود وجا افتاده پیشین و دیرینه برداشته شوند. دراین مورد شباهتهای زیادی بین نقد دین بهائی و نقد فمینیزم در ساختارشکنی نگرش مردسالارانه سنتی موجود است.
در این نقد اندیشه و تعریف بالا دین بهائی با فمینیزم هم فکر و هم راستا است. با پیاده شدن گام به گام و فزایندۀ آموزه های بهائی در برابری جنسیتی در تمام حوزه های اجتماعی امید است که جامعۀ بهائی تاثیر مثبتی بر جریان برابری داشته باشد و به عنوان نمونه ای در تساوی حقوق مطرح شود.
«رجال و نساء احباءالله باید در مقامات وحدت و یگانگی و عفت و فرزانگی ترقیات روزافزون داشته باشند. به درجه ایکه امم سایره به آنها تاسی نمایند و شیفته اعتدال احوال و اخلاق ایشان شوند…تساوی در تحصیل علوم و فنون و صنایع و بدایع و کمالات و فضایل عالم انسانی است، نه حریّت مضرّه عالم حیوانی.» (پیام ملکوت ۲۳۹)
«چه بسیار زنان پیدا شده اند که فخر رجال بوده اند . مثل حضرت مریم که فخر رجال بوده و مریم مجدلیه غبطه رجال بود. مریم ام یعقوب قدوه رجال بود ( یعنی مردان از او تأسی و پیروی می کردند ) آسیه دختر فرعون فخر رجال بود. سارا زن ابراهیم فخر رجال بود و همچنین امثال آنها بسیار است.حضرت فاطمه شمع انجمن نساء بود. حضرت قره العین کوکب نورانی روشن بود و در این عصر الیوم در ایران زنانی هستند که فخر رجال اند، عالم اند، شاعرند، واقف اند، در نهایت شجاع هستند .»
بیان بالا از چندین زاویه شایستۀ بررسی است. عبدالبهاء با مطرح کردن زنانی که در تاریخ (در این مورد تاریخ ادیان) حضور موثر و مثبتی داشته اند و معرفی دوبارۀ آنان ساختارهای غالب را زیر سوال می برد. از آنجا که بسیاری از واکنشهای منفی به حضور زن و سعی در به عقب راندن چرخ زمانه و ترقی زن از اندیشۀ دینی یا قرائت سطحی از آن بر می گردد ارائه این نمونه های مثبت و مطرح از حضور تاریخی زن از بدنۀ متون دینی حرکتی در جهت برابری جنسیتی و گفتمانی علیه هژمونی مردسالاری است. مسالۀ دیگر در این مورد حافظۀ تاریخی اندیشه مردسالار است که با حذف زن از فعالیت تاریخی او را زیردست مرد و حاشیه نشین(یا خانه نشین) ساخته است. تلاش عبدالبهاء راه اندازی جریان ِ برابری است. در برهه ای که عبدالبهاء دربارۀ آزادی زن و برابری جنسیتی سخن می گفت در امریکا و اروپا زنان حق رای نداشتند و حضور اجتماعی و سیاسی آنان بسیار محدود بود. عبدالبهاء با نقد مردسالاری بسیاری از معضلات و آسیبهای تاریخی و بخصوص جنگ و خشونت و فرهنگ رقابت و کشمکش را نتیجه عملکرد ناشایست مردان و نتیجه مستقیم حاشیه نشین کردن زنان می داند. راهکار ارائه شده توسط دین بهائی لزوم حضور فعال و پررنگ زنان در تمام عرصه های اجتماعی و سیاسی و بدون هیچ قید و شرط است. آئین بهائی این مهم را تنها راه تبلور مدنیت تازه و تداوم سالم زندگی بشری می داند.
برابری جنسیتی در شرایطی که زنان برای قرنها به حاشیه رانده شده اند و از حضور اجتماعی معنادار محروم بوده اند البته برای زنان ومردان دشوار می نموده است. عبدالبهاء پس از ارائۀ نظریۀ برابری زن و مرد در گفتارها و نوشتارهای خود ریشۀ اصل تساوی را در هویت انسانی مطرح می کند. عبدالبهاء به دنبال تساوی حقوق نیست و تساوی حقوق را شرطی لازم ولی نه کافی می داند. اصل مورد نظر آئین بهائی برابری جنسیتی است و در نهایت تغییر کلان و سالم در ساختارهای اجتماعی و سیاستگزاری است.
جزوی از گفتمان بهائی بازسازی حافظۀ از دست رفته برابری زن ومرد است. این بازیابی حافظه نیازمند دو حرکت موازی است، ترسیم یک تصویر از گذشته و پروراندن باور به این حافظۀ سرکوب شده. در فلسفه و روانشناسی بین حافظه و واقعیت فاصله قائل می شوند. حافظه بُعد انفسی و ذهنی واقعیت است که در زمان حاضر تداعی می شود و کاربرد دارد. یعنی حافظه مساوی با واقعیت نیست. در این راستا تبلور و بازسازی حافظه برای جهت دادن و اعتماد به نفس دادن به زیردست و برای نقد قدرت لازم است. گفتمان عبدالبهاء در تقابل با گفتمانهای مردسالار را در راستای معرفی مقام زن و تمرکز بر حافظۀ حذف شده را در بیان زیر دنبال می کنیم:
«…امّا تا حال زنان مثل مردان تربیت نشده اند اگر آن قسم تربیت شوند مثل مردان میشوند. چون بتاریخ نظر کنیم ببینیم چقدر از مشاهیر زنان بوده اند چه در عالم ادیان چه در عالم سیاسی. در دین موسی زنی سبب نجات و فتوحات بنی اسرائیل شد. در عالم مسیحی مریم مجدلیّه سبب ثبوت حواریّون گردید. جمیع حواریّان بعد از مسیح مضطرب شدند لکن مریم مجدلیّه مانند شیر مستقیم ماند. در زمان محمّد دو زن بودند که اعلم از سایر نساء بودند و مروّج شریعت اسلام گشتند. پس معلوم شد زنان نیز مشاهیری دارند و در عالم سیاست البتّه کیفیّت زنوبیا را در پالمیر شنیده اید که امپراطوری آلمان را بزلزله در آورد هنگام حرکت تاجی بر سر نهاد لباس ارغوانی پوشید موی را پریشان نمود شمشیر را در دست گرفته چنان سرداری نمود که لشکر مخالف را تباه ساخت. آخر خود امپراطور مجبور بر آن شد بنفسه در حرب حاضرشود مدّت دو سال پالمیر را محاصره کرد نهایت نتوانست بشجاعت حمله کند چون آذوغه تمام شد تسلیم گردید. ببینید چقدر شجاع بود که در مدّت دو سال امپراطور بر او غلبه نتوانست. و همچنین حکایت کلوپترا و امثال آن را شنیده اید. در این امر بهائی نیز قرّهالعین بود در نهایت فصاحت و بلاغت ابیات و آثار قلم او موجود است جمیع فصحای شرق او را توصیف نمودند چنان سطوتی داشت که در مباحثه با علماء همیشه غالب بود جرئت مباحثه با او نداشتند. چون مروّج این امر بود حکومت او را حبس و اذیّت نمود ولی او ابداً ساکت نشد در حبس فریاد میزد و نفوس را هدایت میکرد عاقبت حکم به قتل او دادند او در نهایت شجاعت ابداً فتور نیاورد. در خانهء والی شهر حبس بود از قضا در آنجا عروسی بود و اسباب عیش و طرب و ساز و نغمه و آواز واکل و شرب جمیع مهیّا لکن قرّهالعین چنان زبانی گشود که جمیع اسباب عیش و عشرت را گذارده دور او جمع شدند کسی اعتنائی بعروسی ننمود همه حیران و او تنها ناطق بود. تا آنکه شاه حکم بقتل او نمود او با آنکه در عمر خود زینت نمیکرد آن روز خود را زینت نمود همه حیران ماندند باو گفتند: چه میکنی؟ گفت عروسی من است. در نهایت وقار و سکون بآن باغ رفت همه میگفتند او را میکشند ولی او همان نحو فریاد میزد که آن صوت صافور که در انجیل است منم با اینحالت در باغ اورا شهید کرده بچاه انداختند . انتهی.» (پیام ملکوت ۲۴۰-۲۴۱)
در این متن عبدالبهاء حافظۀ تاریخی مورد نظر خود را ترسیم نموده و مطرح می کند. در این حافظۀ تاریخی تازه زن ابزار یا کشتزاری برای استفاده جنسی مرد نیست. زن خدمتکار مرد نیست. زن می تواند فعالیت اجتماعی و تاریخی داشته باشد و یک کنشگر باشد. باور داشتن به چنین حافظه ای لازمه باز کردن گره مردسالاری و معضل برابری جنسیتی است. آشکارا با مطرح نمودن زنانی کارساز و تاثیرگذار در تاریخ ادیان و در جهان سیاست عبدالبهاء حافظۀ از دست رفته ای را دوباره زنده می کند و القا می کند. این نمونه ها تصادفی و دیمی انتخاب نشده اند. در تمام نمونه های معرفی شده زنان موردنظر ساختارهای مردسالارانه ای که بر زنان استیلا و اقتدار داشت را زیر سوال برده و از این رو مواردی از گفتمانهای ضد استیلایی (پاد گفتمان) به شمار می روند. زنانی که نظامها و چارچوبهایی مردسالار، روشها و اهداف قدرت غالب را به چالش گرفته و زیر سوال برده اند، زنانی هستند که عبدالبهاء به عنوان نمونه و الگو مطرح می کند. با بازتعریف نقطۀ انشعاب (نقطه تلاقی) و مطرح کردن زنان کارساز عبدالبهاء مفصل بندی تازه ای از نقش اجتماعی زن ارائه می کند. این پادگفتمان برابری زن را بصورت «واقعیت» نظری عرضه می کند واز اینجاست که فردیت سیاسی زن ازجای پای نظری تازه به عرصۀ عملی پای می نهد.