نامه ناتولی درخشان به رهبر ایران

با ارباب رجوع آنچنان مدارا و ملاطفت کن که آنچه دانند بگویند و هر چه توانند تظلّم کنند و مطمئن باش خداوند دادگران را پاداشِ گران خواهد داد . ” (حضرت علی ع(

به نام خداوند دادگر

جناب خامنه ای ، حضرت والا مقام

سالها پیش وقتی در کلاسِ درس، معلم از ما خواست تا با موضوع ” نامه ای برای خداانشائی بنویسیم و بی پرده با خدا دردِ دل کنیم ، همگی نوشتیم و تا جائی که من یادم هست هیچ یک از شاگردان را به خاطرِ نامه نوشتن به خدا و دردِ دل ها و انتقاداتِ آنچنانی، بازداشت یا زندانی نکردند . اما این روزها گوئی نامه نوشتن به بندۀ خدا ، شخص جنابعالی ، کسی که مسئولِ حفظ حیثیت و جان و مال و ناموسِ مردمِ ایران است تحتِ هر عنوانی می تواند تشویشِ اذهانِ عمومی و توهین به رهبری تلقی گردد و چندین ماه یا چندین سال حبس را در پی داشته باشد، اما آنقدر درد دارم که پیه حبس را به تن بمالم و این نامۀ شخصی را سرگشاده برایتان بفرستم تا بدانید آتشِ ظلم ها به کجا رسیده است .

جناب خامنه ای من بهائی هستم ، اصل و نسبم از روستای ” ایول ” مازندران است . در رگم خون شالیزار جاریست و برآنم تا پهن دشت سرزمینمان را از جویبار یکدلی ها سیراب کنیم و دست برابری در دست، بذر وحدت بیفشانیم تا برویانیم! پس ابتدا باید با همتی مضاعف سنگلاخ تعصب را از خاک این سرزمین پاک بزداییم.

ساعاتی پیش خبری را شنیدم که از شوکِ شنیدنش بُهت زده به خانۀ استادِ عزیزمان “عنایت الله سنائی ” رفتم تا حقیقت ماجرا را از زبانِ ایشان بشنوم . زنگ در را زدم . معلم اخلاق ، استادِ عرفان و سنبلِ عشق و فداکاری در را به رویم باز کرد و با چهره ای گشاده مثلِ همیشه دستهایش را به رویم گشود . انگار که اتفاقی نیفتاده. به سویش پر کشیدم ، سینه به سینه در آغوشش آرام گرفتم ، صورتش را بوسیدم ، بوی تندِ سیلی هنوز در زیرِ گوشش می پیچید. بد موقعی به سراغش رفتم ، به اتفاق همسرِ فرشته خوی اش ، یا به قولِ استاد ” فرشته ای در بند “ برای چندمین بار عازمِ مطبِ پزشک متخصصی برای جلوگیری از عفونتِ گوشش بود . مأمورِ اطلاعات با بی شرمی و وقاحت ، چنان سیلیِ محکمی به استاد زده بود که پردۀ گوشش پاره شد . هیکلِ ضعیف و نحیف استادِ عزیزمان جلوی چشمانِ همسر و فرزندش مظلومانه به زمین افتاد و عینکش به گوشه ای پرتاب شد و شکست . گوئیا این ۴ مأمورِ اطلاعات چون از پسِ استدلالهای قویِ استاد که همگی بر گرفته از آیاتِ قرآنِی و قانون اساسی بود بر نمی آمدند ، از قبل نقشه کشیدند تا ضعفِ خود را با سیلی پنهان کنند . بماند که چه تهمتها و بی حرمتی ها که نکردند !

جناب خامنه ای ، حضرت والا مقام

این روزها ظلم آنقدر زیاد شده که حوادثی حیرت آور و تأسّف بار تنها در خطۀ ما مازندران کم نیست . پیرمرد  شریف و نجیبِ ۷۱ ساله ، “وجیه الله میرزا گلپور ” [، معلمی دلسوز که در اوایلِ انقلاب به صرف بهائی بودن همچون دیگر همکیشان خویش از مراکزِ دولتی اخراج شده بود را شکنجه می کنند. با دو دست بند و دو پابند به خاطرِ داشتنِ عقیده ای متفاوت همچون افرادِ شرور در شهرِ تنکابن می گردانند که وقتی بعد از دو هفته او را آزاد کردند و مردم گروه گروه به دیدارش می رفتند ، دیدند و دیدیم که پاهای او از شدتِ زخم به چه وضعِ اسفباری افتاده بود ، و اکنون هم همسرش را با وجود امراضِ گوناگون مدت سه هفته است بازداشت کرده اند که چرا تو رنج نامه نوشته ای که باعثِ آبرو ریزی شده است! اما در تعجبم که اینها از کدام آبرو صحبت می کنند !؟

همین چند وقتِ پیش وقتی یکی از همکیشانم ” هوشنگ فنائیان ” به خاطرِ ظلم های فراوانی که بر وی و خانواده اش روا داشتند و محرومیتِ فرزندانش از حق تحصیل و شکایت از عده ای از عواملِ اطلاعات به خاطرِ توهین و تحقیر و بی حرمتی های زیاد ، نامه ای سرگشاده برایتان نوشت ، داغِ دلِ بسیاری از ما بهائیان تازه شد و گفتیم حتماً این بار رهبر معظم نظری خواهد انداخت و نکوهشی خواهد کرد.

اما نه تنها ترتیبِ اثری داده نشد ، بلکه به اتّهام ” تبلیغ علیه نظام ” ، ” توهین به رهبری ”  و اتهاماتی چون ” عضویت در فیس بوک ” ، ” شرکت در ضیافت ” که می توان از آن به عنوان بهانه ای برای بالا بردن مدت حبس استفاده کرد ” که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجملاین بندۀ خدا را به جرم اینکه اسرار هویدا می کرد ، به چهار سال و نیم حبس محکوم کردند ، تا زهرِ چشمی برای دیگران باشد که مبادا برای رهبرِ سرزمینشان بی پرده نامه ای بنویسند.

حضرت آیت الله

سالیانِ سال است که ما را از تحصیلاتِ عالیه محروم کردند و شما بهتر از هر کسی می دانید که تحصیلِ علم را نباید از هیچ بنی بشری دریغ کرد ، حتی شده علم را از بلادِ کفر بیاموزیم . اما سی سال است که ما از آن محرومیم و چقدر دردآور است ، وقتی در مجامع بین المللی سیاستمدارانِ ایرانی در لِوای حقوقِ بشرِ اسلامی از کرامتِ انسانی و حقوقی والاتر یاد نموده، ولی فریبکارانه اِذعان می دارند که بهائیان هم در دانشگاهها هستند و تحصیل می کنند .

بلی، این سالهای اخیر به خاطر فشارهای بین المللی ، تعداد بسیار محدودی از دانش آموزان بهایی را وارد دانشگاه می کنند، ولی بعد از گذراندن چند ترم بدون هیچ دلیل و مدرکی اخراج کرده، عده ای دیگر را جایگزین می نمایند و این چرخه را ادامه می دهند تا هم ضربه محکمتری از قبل به جوانان بهایی زده باشند و هم اینکه همیشه لیستی از جوانان بهایی مشغول به تحصیل در دانشگاهها برای مجامع بین المللی و مدافعان حقوق بشر داشته باشند، ولی با این حیله آیا می توان سرِ مجامع بین المللی را کلاه گذاشت؟ آیا آنها نمی پرسند بعد از اینهمه سال فارغ التحصیلان بهایی کجایند؟ چند دانشجوی بهایی ، دکتر یا مهندس شده اند؟ اینها به کنار ، جوابِ خدا را چه می دهند؟

افسوس! کار به اینجا هم ختم نمی شود. اگر بعد از اینهمه تبعیضات و تضییقات عده ای از جوانان بهایی در گروه های چند نفره در خانه های کوچکشان جمع می شوند تا تحصیل علم کنند، فوراً با برچسبی سیاسی همچون ” تبلیغ علیه نظام ” که این روزها نُقل هر مجلسی شده و مردم با آن جک می سازند، محصلّینِ ما را روانه زندان می کنند

رهبر انقلاب، جناب خامنه ای

هرکس با اخلاق، منش و تعالیم بهاییان آشنایی دارد، به خوبی میداند که بهاییان خیرخواه همه مردمند. هدفشان وحدت عالم انسانی و اتحادِ بین همه انسان هاست. حضرت بهاء الله می فرمایند: ” امروز انسان کسی است که به خدمتِ جمیع من علی الارض قیام نماید.”

با اینحال اینهمه تهمت و افتراء و دروغ و نسبت های ناروا به بهاییان از طریق برخی کانالهای تلویزیونی ، رادیویی، مطبوعاتی و …  تنها به قاضی رفتن نیست؟ آیا هنوز هم عدالت بعد از سی و سه سال اجازه جوابیه را صادر نمی کند؟ آیا عدالت معنای دیگری پیدا کرده ؟ آیا حقوق شهروندی مخصوص عده ای خاص تعریف شده؟ نه! زیرا خداوند آیۀ کریمۀ :” لقد کرّمنا بنی آدم” را خطاب به کل بشر نازل فرمودند.  همه ما انسان ها از هر نژاد و قوم و دین باید از حقوق انسانی و شهروندی به معنای واقعی آن برخوردار باشیم. تحصیلات عالیه داشته باشیم. سر یک میز بنشینیم. اندیشه های سازنده را فارغ از هر تعصبی ” که هادم بنیان بشریست” کنار هم بگذاریم. تُرک و لُر، کُرد و بَلوچ، یهودی و بهایی، مسیحی و مسلمان با توکل به خداوند متعال برای تعالی و ترقی ایران عزیز، بل عالم انسانی و آبادانی زمین که دیری است محتاجِ پیوند و اتحاد است بکوشیم.

انّ الذین امنوا و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من امن بالله و الیوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف علیهم و لاهم یحزنون. ”                                    ( سوره بقره ۶۲ )

جناب خامنه ای

من از استاد عزیزم جناب عنایت الله سنایی – مردی که ساعاتی پیش پرده گوشش به خاطر سیلی سنگینی که مامور اطلاعات زده پاره شده است – یاد گرفتم که اسلام دین عدالت و مهرورزی است. حامی آزادی عقیده و بیان است. ایشان آیاتی از قرآن کریم را در این مورد برایمان می خواندند و پس از ترجمه آیات با برداشت های مثبت ما را نسبت به دیانت مقدس اسلام خوشبین تر می نمودند. از آنجمله به ما گفتند، خداوند آیۀ ذیل را خطاب به مسلمین می فرمایند:

ای اهل ایمان در راه خدا پایدار و استوار بوده و ( بر سایر ملل عالم) شما گواه عدالت و راستی و درستی باشید و البته شما را نباید عداوت گروهی بر آن بدارد که از طریقِ عدل بیرون روید. عدالت کنید که عدل به تقوی نزدیک تر ( از هر عمل ) است و از خدا بترسید که خدا البته بهرچه می کنید آگاه است.”                                                                                   ( سوره ما ئده ۶ )

و اینکه خداوند، پیامبر عالیقدر اسلام را رحمت عالمیان، ( نه فقط مسلمین) معرفی فرمودند. “ما ارسلناک الا رحمه للعالمینهرگاه حکمی ناعادلانه و بی اساس از بعضی مسئولین و قُضات صادر می شد و  ما از شدت نابرابری ها، بغض در گلویمان می شکست و اشکمان سرازیر می شد، استاد ما را با بیاناتِ عادلانۀ حضرت علی (ع) و جوانمردی او آرام می کردند! اما سالِ گذشته در روز تولد حضرت علی (ع) عده ای مسلمان نما که خود را منسوب به او می دانند، پنجاه خانه ما بهاییان را در روستای آباء و اجدادیمانایول- [۷]با بوردزل با خاک یکسان کردند و دردآورتر اینکه وقتی در ساعات اولیۀ تخریب و آتش سوزی به نزدیک ترین مراکز قانونی و مسئولینِ مربوطه و حتی مراکز مختلف استانی مراجعه کردیم، نه تنها آبی به آتش نزدند،بلکه ایستادند و به بهانه اینکه مراحل قانونی باید طی شود، چهار روز دست بر روی دست گذاشتند تا در برابرِ دیدگانمان و بُهتِ هموطنانِ عزیز مسلمانمان که بسیاری با ما گریستند، بسوزانند و ویران کنند و با وجود همدردی برخی مسئولین کشوری و مجامع بین المللی نسبت به این حرکت غیراخلاقی، غیرشرعی و غیرقانونی با چندین دستگاه بوردزل با خاک یکسان نمایند . گوئی این چهار روز تخریب در سیر مراحل قانونی نمی گنجید و باید پرونده دراین چهار روز مسکوت می ماند تا تخریب، کامل شود، البته ما در سیر پیگیری این پرونده به موجوداتِ شگفت انگیزی برخوردیم که ما را انسان نمی دانند و حقوقی را برای یک فرد بهایی، آنهم از جنس روستایی در دیوانشان پیدا نمی کنند. خلاصۀ مطلب اینکه بعد از گذشت یکسال و چند ماه از این واقعۀ حزن انگیز طی نامه نگاریهای بسیار به مراکز مختلفِ کشوری و تظلم به مراکز عدیدۀ قضایی پرونده ای به این مهمی و امنیتی را نه قاضی اصلی پرونده، بلکه قاضی کشیک رأی منع تعقیب صادر می کند و مخربین و نوچه ها آنقدر بی چشم و رو هستند و پشتشان به جاهای بالا گرم است که می گویند اگر خودتان را هم بکشیم آب از آب تکان نمی خورد! واتاسفا!

جناب آیت الله!

ظلم پایدار نمی ماند. شما که ولی امر مسلمین هستید، مطمئنا این بیان حضرت علی (ع) به مالک اَشتر را بارها خوانده اید:” هر آن ظلمی که در محدودۀ فرمانروائی تو می شود اول آن ظلم را به نام تو می نویسند

پس به گوش باشید، ما آنچه را که باید بگوییم علی رغمِ تمام تهدیدها و حبس ها و عواقبی که دارد گفته ایم تا بار دیگر بدانید چقدر تحتِ فشار و نابرابری و بی عدالتی هستیم. آنچه به میان آمد تنها مشتی از خروارها جورِ وارده بر جامعه بهائی ایران بود .

به امید روزی که نور عدالت بر جای جای این سرزمین کهن پرتو افکند!

والسّلام

ناتولی درخشان

Comments are closed.