فاعل و مفعول

فاعل و مفعول

خیر، قصدم تدریس ادبیات نیست. میخواهم از دریچه واژگانی که برای توصیف خود و دیگران بکار میبریم نقبی بزنم به دل فرهنگ مان.

men-and-women-symbols

در ایران به مرد/پسری که در ارتباط جنسی با مرد/پسری دیگر نقشی «زنانه» دارد میگویند مفعول، و البته مردِ این رابطه هم فاعل است. تعجبی ندارد که در ذهن مصرف کننده این واژگان زن هم مفعول باشد، ولی فعلاً این مسأله موضوعِ بحثِ ما نیست. فاعلِ این رابطه لزوما همجنسگرا تلقی نمیشود، چرا که نوع ارتباط او با مرد مفعول همان طبیعت ارتباطش با زنان را دارد، و در فرهنگِ ما هرکه با هر موجودی این نقش را بازی کند ایرادی به مردانگیش وارد نمی شود. احتمالا در ذهن کسی که مبتکر این تسمیه بوده مردِ «مفعول» فردی سست عنصر و فاقدِ شخصیت است که از سرِ بی ارادگی و از روی بی هویتی هدفِ ارضاءِ امیالِ «فاعل» قرار میگیرد، و مفعولیتش از سر بیچارگیست وگرنه مفعولش نمیخواندند. بنابراین باز هم جای تعجب نیست که مردانگیِ معلولِ ما در پس ذهنِ خود زنان را هم اینچنین بپندارد. از سوی دیگر کسانی که با همجنسگرایان غربی یا نهادهایِ مدافعِ حقوقِ همجنسگرایان در غرب برخورد یا آشنایی دارند خوب میدانند که شخص همجنسگرا در غرب خود را صاحبِ هویتی مستقل میداند. او حریف جنسیش را آگاهانه انتخاب میکند و برای روش و سلیقه جنسی خود به کسی توضیح نمیدهد. حتی اگر بعنوان یک همجنسگرا حقوقی برابر با دیگرجنسگرایان نداشته باشد کسی را یارای تضییقِ حقوقِ انسانیِ او نیست. این شرایط را مقایسه کنید با تصویری که فرهنگِ مردسالارِ ایرانی از همجنسگرایی دارد. حتی در آثار خدایانِ ادب و عرفانِ ما نیز این تصویرِ تحقیرآمیز دیده میشود. مولوی داستانِ لوطی ای را نقل میکند که مرد مخنثی را برای تمطع جنسی به خانه میبرد. در میانه کار چشمش به خنجری که مخنث به کمر داشت می افتد و از حکمت آن میپرسد. مخنث میگوید: «از برای آنک هر کی با من بد اندیشد اشکمش بشکافم». مولوی در ادامه میگوید:

چون که مردی نیست خنجرها چه سود

چون نباشد دل ندارد سود خود

چون ز نامردی دل آکنده بود

ریش و سبلت موجب خنده بود

در دنیای مولوی حملِ خنجر توسط مردِ مخنث مایه خنده است چون از دیدِ او مردی که مفعول است حیثیت و شرفی برای حفظ و دفاع ندارد، یا اگر مردانگی نباشد خنجر اصولا به کار نمی آید. مولوی فراموش میکند که ادامهِ پاسخِ مخنث به لوطی میتوانست این باشد: «خنجر برای دفاع در برابر کسیست که به او میلی ندارم و اگر به تو اجازه نزدیک شدن دادم به این معنی نیست که هر کسی این فرصت را میابد». به نظر میرسد که از نگاه مولوی تنها نقشِ جنسیِ افراد است که سهمِ آنها را از شرافتِ انسانی تعیین میکند. امتداد این نوع نگاه به نسل حاضر چندان عجیب نیست و میتواند بسیاری از معضلات اجتماعی و جنسیِ ما را توضیح دهد، منجمله مباهاتِ بسیاری از مردان ایرانی به بی قیدیِ جنسی و نگاهِ تحقیرآمیزِ آنان به زنان و همجنس گرایان.

اگر نگارنده این سطور بهایی نبود و خطرِ رگبارِ جدیدی از تهمت ها وجود نداشت نیازی به این توضیح هم نمیبود که قطعاً هدف از نگارش این سطور تایید یا تقبیحِ همجنسگرایی نیست، که توجه به ذاتِ انسانیِ انسانهاست که معمولا در فرهنگِ ما زیرِ سایهِ برچسب های حساسیت برانگیزی مثل همجنسگرایی فراموش میشوند. همان حساسیتی که برای بسیاری ابزاری سیاسیست، و با آگراندیسمان و تورمِ آن میکوشند تا اهدافی که از طرقِ اخلاقی و انسانی قابل دستیابی نیست محقق سازند. از آنجمله است منحط جلوه دادنِ کسانی که مدافعِ حقوقِ همجنسگرایان یا بهاییان هستند. پیگیریِ اخبارِ ایران یا جستجویی کوتاه در اینترنت نشان میدهد که یکی از ابزار های جدیدِ بهایی ستیزان تأکید بر ذکرِ همزمانِ نامِ همجنس بازان و بهاییان است تا از این طریق به خیالِ خود قبحِ یکی را به دیگری تسری دهند، قبحِ هر دو را مضاعف جلوه دهند، از این قبحِ پررنگ شده برای کوبیدنِ مدافعانِ حقوقِ این دو استفاده کنند و یا اینکه بهاییان را در نگاهِ مخاطبینی که با آنها آشنایی ندارند از لحاظِ نامتعارف و ناخوش آیند بودن شبیهِ همجنس بازان تصویر کند(۹-۱). واضح است که این سیاست کاربرد نمیداشت اگر مخاطبِ این رسانه ها میتوانست هویتِ انسانیِ افراد را ازانتخاب های فردی و سلائق آنها در زندگیِ خصوصیشان تفکیک کند. و واضحتر اینست که در فرهنگی که معمارانش دفاع از شرافتِ مردی مخنث را به سُخره میگیرند این انقلابِ فکری یکشبه انجام نخواهد شد. از زاویه دیگر، نگاه کسی که همجنسگراییِ «مفعول» را از سرِ بیچارگی و بی هویتی میبیند به بهاییان هم مشابه است، و متاثر از سالها تبلیغاتِ مسموم، بهایی بودنِ افراد را نشانِ بی هویتی و انفعال آنان میپندارد. این نگاه را به وفور در رسانه های بهایی ستیز میتوان دید (۱۳-۱۰). نگارنده بطلانِ چنین تصویری را کمابیش در مقالاتِ دیگر نشان داده، پس اینجا تنها به اشاره ای کوتاه بسنده میکند. صاحبِ چنین تصویرِ معوجی از این نکته اساسی غافل است که حرکت در مسیر جریانِ آب و همرنگی با جماعت است که نشان از انفعال دارد، و آنکه از جان و مال میگذرد و تا دمِ مرگ پایِ باورش می ایستد تجسمِ حقیقیِ فعلیتی زنده و پویاست.

تا زمانی که جامعه ما در کنارِ مرزبندی های متعددِ دیگر به دو گروهِ فاعل و مفعول نیز تقسیم میشود رویای اتحادِ ایرانیان برای ساختنِ فردایی بهتر چندان واقع بینانه نخواهد بود. ایرانیان باید دریابند که یکی از مهمترین دلایل پیشرفت در ممالک غربی اینست که شهروندانِ آن همه فاعلند و در انتخابِ روشِ زندگی مخیر و مختار.

۱.

http://www.bahai-israel.blogfa.com/post-15.aspx

۲.

http://zalin.blogfa.com/post-96.aspx

۳.

http://www.shia-news.com/fa/news/17405/%D9%86%D9%82%D8%B6-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D8%A8%D8%B4%D8%B1-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%9B-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D9%8A%D8%AF!

۴.

http://www.aftabir.com/news/view/2008/feb/27/c1c1204125258_politics_world_shirin_ebadi.php/%D8%A7%D8%B8%D9%87%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A3%D8%B3%D9%81-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82-%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%A7%D9%86

۵.

http://baharoom.ir/fa/video-bahai/news/216/%D9%87%D9%85%D8%AC%D9%86%D8%B3-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D9%88-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D8%A6%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86–%D8%AF%D8%B1-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%86-%D9%88-%D8%AA%D9%88-manoto/

۶.

http://bahairesearch.mihanblog.com/post/75

۷.

http://masontube.ir/1390/07/16/post-1282/

۸.

http://www.basirat.ir/news.aspx?newsid=18781

۹.

http://www.atynews.com/fa/news/68412

۱۰.

http://www.shirazna.ir/news/26643

۱۱.

http://sa007yed.blogfa.com/post-85.aspx

۱۲.

http://bahaipahlavy.blogfa.com/post-42.aspx

۱۳.

http://www.imam-khomeini.ir/gah_khashm/page4.html

Comments are closed.