رمز و راز قسمت دوم

نوشتار پیش رو کتابی است تحت عنوان “رمز و راز” که از این پس بصورت هفتگی و قسمت به قسمت در سایت نگاه منتشر خواهد شد. امیدواریم که مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد-مدیریت سایت نگاه

دیباچه

تفسیر مولّد معنا است

تفسیر و تبیین کتب الهی حائز این قدرت و توانایی است که نقش خود را معکوس سازد. بدین معنی که تفسیرِ روشنِ گذشته، در واقع گذشتهای است که حال را تفسیر میکند و در این رهگذر، این فقرات متشابهه کتب سماوی است که به خصوص مستعدّ تأثیر پذیری از این فرایند میباشد؛ یعنی فقراتی که حاوی امثال و اشباه، بیانات مَجازین و نظارههای قیامت نشان بوده، به یک معنا «تاریک» تلقی شده، به قول کِرمُد (Kermode) محتاج «اکمال» میباشند. برای مثال، در تفسیر و تعبیر رؤیاها «متن رؤیا، هنگامی که درک شد، محو و زائل میشود؛ گویی توسط نفس عمل تعبیر، مصرف میگردد.» (۱)

این مطالعه و تحقیق، به سفری تفسیری در دل سرزمین اسرارآمیز قرآن، مبادرت مینماید؛ سفری به درون دیار رمزی و درام رستاخیزیِ آن؛ جایی که آسمان میشکافد (قرآن ۸۴/۱) و مس می گدازد (۷۰/۸)؛ مکانی که ستارگان پراکنده میشوند (۸۲/۲) و بر زمین میریزند (۸۱/۲) ؛ محلی که زمینها میلرزند (۹۹/۱) و کوه ها حرکت میکنند (۸۱/۳) ، فرو میریزند (۸۳/۳) و بخار میشوند (۷۸/۲۰) ؛ جایی که دریاها میجوشند (۸۱/۶) ، دودها احاطه میکنند (۴۴/۱۰) و همه کسانی که (۶۸/۳۹) بر زمینند مدهوش میشوند (۶۸/۳۹).

این کوشش و پژوهش متمرکز است بر تعبیر و تفسیر تا معانی بدیعه تولید کند و حقایق جدیده خلق نماید و به قول جابس (Jabes) :« بعد از هر چیزی، ابزاری اکتشاف کند که خلاقیت داشته باشد؛ (۲) زیرا تفسیر و تعبیر، در بِدعت و نوآوری حائز چنان استعداد قدرتمندی است که میتواند محملی برای ایجاد و اظهار یک دین جدید شود و این حادثهای است که در قرن گذشته رخ داد؛ هنگامی که تفسیر، یک دیانت جدید جهانی به نام امر بهایی را به عرصه شهود آورد؛ دیانتی که شارع و شارح الهیِ آن، میرزا حسینعلی نوری ملقّب به بهاءالله (۱۳۰۹ ـ ۱۲۳۳ قمری / ۱۸۹۲ ـ ۱۸۱۷ میلادی) می باشد.

کتاب مستطاب ایقان، اثر حضرت بهاءالله، کاری است تفسیری روی انجیل جلیل و قرآن مجید. معمولاً آثار تفسیری، چه آکادمیک باشند چه سنّتی Pastoral) ) ، غیر قطعی و میرا هستند؛ یعنی چندی در دوایر تفسیر سریان مییابند و بعد به آرامی، با جایگزین شدن توسط تفاسیر دیگر، میمیرند. اما کتاب مستطاب ایقان بر خلاف این جریان، حتّی موفّق به خلق ساختار و قالب بنیادیِ یک دیانت جدید جهانی گشته است.

گرچه شیوه ایقان تا حدّ زیادی اسلامی است، اما فرهنگ (ethos) نوینی که این اثر عرضه میدارد، آن را در حوزه آثار غیر اسلامی از تفاسیر قرآنی، حائز نقشی منحصر به فرد می سازد. در اینجا نه تنها از تناقضات معنایی خبری نیست، بلکه این کتاب مبین پلی قیامت نشان نیز مهیا می نماید که در سوی دوردست آن حضرت بهاءالله ایستادهاند؛ نفس مقدّسی که جهان بینی شان در راستای خطوط مدل واره اتحاد و یگانگی شکل گرفته است. آن حضرت در لوح اتحاد، جهانیان را چنین مخاطب میسازند:

ای احزاب مختلفه، به اتّحاد توجه نمایید و به نور اتّفاق منوّر گردید…. این مظلوم از اوّل ایّام الی حین، مقصودی جز آنچه ذکر شد نداشته و ندارد. شکی نیست جمیع احزاب به افق اعلی متوجّهند و به امر حق عامل…. به عَضُد ایقان، اصنام اوهام و اختلاف را بشکنید… (۳)

وحدت و یگانگی به منزله مفتاحی است برای تمامیت تفکّر بهایی و کتاب ایقان بایستی در گستره روشن این نور مشاهده شود. علی رغم اینکه متن این کتاب در اولین مرحله مأموریت جمال سبحان نگاشته شده؛ اما اندیشه وحدت گرای مظهر احدیت، از زمان نزول آن بسی پیشی میگیرد. آن حضرت از زمان طفولیت مصمّم گشتند حیات خود را وقف صلح و آشتیِ جهانی نمایند؛ به همین علت در این مطالعه هیچ گونه کوششی در جهت تبیینِ «روانکاوی تاریخیِ» نضج و نموِّ اندیشههای آن حضرت به عمل نمیآید. (۴) در اینجا این فحوای کلام است که تفحّص میگردد و نه کاهشگری (reductionism) اصولگرایان.

نظرگاه وحدت و یگانگی که در آثار حضرت بهاءالله نمایان میشود، گرچه تا ورای اسلام گسترش مییابد، اما از درون آن نشأت میگیرد. هم در دیدگاه آن حضرت از تاریخ و هم در نظریه ایشان برای مدنیت، تکریم و تعظیم قرآن، به گونهای پر شور و حال استمرار مییابد. اظهار نظر قاطع و صریح آن حضرت است که «این قرآن حجّت است برای مشرق و مغرب عالم.» (۵) به همین سبب تفسیر و توضیحی مُقنع از قیامت شناسی قرآن لازم میآید ـ یعنی همان نیازی که باعث نزول ایقان شد ـ که طی این رساله، در موقع مقتضی تقدیم خوانندگان خواهد شد.

کتاب ایقان اثری بسیار فراتر از یک تفسیر است؛ متن آن هنگامی نگاشته (یا نازل) شد که حضرت بهاءالله در زمره پیروان شناخته شده پیامبر ایرانی، ملقّب به باب (دروازه) (۱۲۶۶- ۱۲۳۵ قمری/ ۱۸۵۰- ۱۹۱۹ میلادی) محسوب بودند و مقصود از نزول آن، دفاع از حقانیت این پیامبر بود. اما چیزی نگذشت که این سِفر مبین، نه تنها به سبب محتوای متعالیش، بلکه به دلیل تأثیر عمیق و شدیدش بر مؤمنین ایام اولیه امرالله، سرآمد جمیع آثار اعتقادی دیانت بهایی گشت و این تأثیر عمیق و شدید تا به امروز نیز، به خصوص در میان بهاییان با پیشینه غیر اسلامی، ادامه داشته است. کتاب ایقان، به گمان قریب به یقین، در بین تمامی آثار دینی بهایی، از گستردهترین انتشار و بیشترین تأثیر و نفوذ برخوردار بوده، ظاهراً نخستین متن بهایی است که رسماً به طبع رسیده است. متن آن، گرچه زنده و گسترده است، اما جامعیتِ اندیشه بهایی را شامل نمی شود و به همین لحاظ لازم است در حوزه و محدوده سایر آثار مقدسه بهایی گنجانیده شود.

بـه جهت برآورد اهمیتی که کتاب ایقان برای کسانی که آن را مُلهَم میشمارند، حائز است؛ کافی است تبیینی را که حضرت شوقی افندی، حفید حضرت بهاءالله و ولیّ امر بهایی، درباره آن عرضه نمودهاند، مورد ملاحظه قرار دهیم:

به جرأت میتوان مدعی شد که در بین جمیع آثار نازله از قلم شارع عظیم امر بهایی، این کتاب به تنهایی، از طریق رفع موانع قدیمه که چنین تسخیر ناپذیر، ادیان بزرگ جهان را از هم جدا افکنده، اساسی وسیع و منیع بـرای صلح و آشتی کامل و دائم پیروان این ادیان، تمهید و تجهیز نموده است. (۶)

از نقطه نظر تحقیقات علمی، کتاب ایقان مبنا و اساس مطالعات بهایی محسوب میشود.

گرچه دیانت بهایی در عرصه مواضیع مطالعات دینی، هنوز مجبور است به نوعی بیمهری تن دردهد؛ اما در ادبیات آکادمیک، یک اتفاق رأی رو به افزایش، موقعیت آن را به عنوان دیانتی مستقل مورد حمایت قرار داده است. از لحاظ آماری، این دیانت نوظهور، توفیق درخشانی را در طرحهای متهورانه تبلیغی خود نشان داده و توانسته است در خلال قرن گذشته در ۲۰۵ مملکت از ممالک و سرزمینهای مستقل جهان نفوذ نماید.(۷) از نظر جمعیت شناسی، اکثریت بهاییان امروزی در ممالک جهان سومی و از پیشینه غیر اسلامی میباشند. پژوهش جاری نشان خواهد داد که چگونه یک دیانت با ریشههای اسلامی، سرانجام قاطعانه از اسلام منفصل می گردد؛ درست همانگونه که مسیحیت اولیه از لحاظ اعتقادی و اخلاقی، از شریعت مادری خود، یهودیت، انفصال یافت.

اسلام شناس ایرلندی دنیس مک ایون (Denis Mac Eoin) در اثر معتبر اخیر خود به نام (راهنمای ادیان موجود)(a Handbook of Living Religions) دیانت بهایی را به طور جداگانه در فصل پایانی کتاب (۸) مـورد بـررسی قـرار داده است. این پژوهش مطالعات بهایی را عموماً در مسیرِ نقد بر متون دلالت کرده است. وی مسأله گونه شناسی دیانت بهایی را این چنین قالب بندی میکند:

شخص غیر بهایی که در جستجوی رویکردی نسبتاً بیطرف در مورد دیانت بهایی است، با ابهامی واقعی مواجه میشود. عبارات رمزی و عددی، میزان تأثیرگذاری، موقعیت اجتماعی، آزادی عضویت و امثال آن، مفیدترین راه برای بررسی کردن آن را، قلمداد کردنش به عنوان یک فرقه وگروه (با نوسانات عمده منطقهای) و نه یک سنّت کاملاً مستقل دینی، معرفی میکند. اما بهاییان خود معیارهای دیگری چون حیات بنیانگذاران و قدّیسان آن، غنای متون مقدس آن، سرعت و وسعت گسترش جغرافیایی آن و فرض وجود ظهوری بعد از اسلام و ناسخ اسلام را، مورد تأکید قرار میدهند. شخص محقّق باید بکوشد تا آنجا که ممکن است بین این معیارها و نیز سایر رویکردها، نوسان کند. اما در این راستا، شاید کانـون مرکزی توجه، انتشار آگاهانه یک دیانت نوین و جایگزین باشد؛ دیانتی نه ابتدائاً منتج از رشد یکی از سنتهای اصلی موجود، بلکه به عنوان سنتی مستعد و بدیع. (۹)

آقای مک ایون در اشاره به سرنوشت این «سنّت مستعد و بدیع» به نحوی پیش بینانه، نتیجه گیری میکند که «به نظر میرسد بهاییت اولین جنبش جدید مذهبی است که آثار رشد و توسعه تا حدّ یک سنت مستقل دینی را نشان میدهد.» (۱۰)

اغلب جنبشهای جدید مذهبی از درون یک سیستم دینی دیگر نشأت میگیرند و در همین محدوده، به نوعی وجود فرقهای یا حاشیهای نائل میگردند. لهذا اگر مک ایون امکان تحول دیانت بهایی را به «یک سنت مستقل» نپذیرفته بود، طبقه بندیش از این دیانت به عنوان یک جنبش جدید مذهبی تا حدی نارسا مینمود.

غالب محقّقان، به حدّ کفایت، انفصال انقلابی امر بهایی از دیانت اسلام را مورد بررسی قرار دادهاند. جنبهها و اشارتهای گونه شناسانه این انفصال، گستردهتر از آن است که در محدوده یک الگوی فرقه گرایانه مورد بررسی قرار گیرد. صرفاً حتی بر اساس مشخصههای وجودی، یک بهایی را نمیتوان مسلمان شمرد؛ همانگونه که هیچ مسیحی خود معترفی، حتی اگر قبلاً و اصلاً یهودی بوده باشد، نمیتواند مدّعی شود که پیرو دین یهود است. فرایند تحقیق گهگاهی در گزینش شیوهای که متناسب با خود نگاره(self-definition) دینی باشد، ناموفق است. در یک محیط کلاسی، نفس حضور یک اقلیت دینی، می توانـد ایـن ذهنیت را که آن سنت چگونه باید از لحاظ علمی مورد بررسی قرار گیرد تغییر دهد؛ همانگونه که اغلب در مورد بهاییان مصداق داشته است. در این زمینه چنین مینماید که کارِ گونهشناسی توحید، اثر بوزانی (Bausani) از نقطه نظر پدیدارشناسی، بسی جذّابتر باشد. (۱۱)

در کتاب مستطاب ایقان، جمال سبحان میکوشند مدلّل سازند که نفس قرآن کریم عملاً وقوع ظهوری عظیم (یعنی پیامبری بعد از حضرت محمد) را، در آینده، پیش بینی کرده است و این کارِ تفسیریِ کوچکی نیست؛ زیـرا وقتی مـانع ختمیتِ ظهور به کناری رفت، بهاءالله مُفسّر در جامه بهاءالله مُنزِل ظاهر می گردد.

مسأله این نیست که حضرت بهاءالله معنی حقیقی قرآن را «کشف» کردهاند یا نه، بلکه این است که آن حضرت حقیقت آن را نازل میفرمایند؛ یعنی معنی آن را (در اینجا دو واژه معنی و حقیقت گرچه تعبیراً متمایزند، اما عملاً معادل میباشند). حضرت بهاءالله با کاربرد ابزاری تفسیری و قابل درک و در جهت توجیهِ حقانیتِ سخن خود، از نصوص قدیمی تولید معنی میفرمایند.

این، «واقعیت» پدیدارشناسانه تجلیات بدیعه الهیه در نفس حضرت باب و آنگونه که روشن خواهد شد، در نفس حضرت بهاءالله است که فنون تفسیری راکنترل و مهار می نماید. وقتی تفسیر به عنوان وسیلهای خطیر در جهت اقبال و عرفان ظهوری فرا اسلامی عمل می کند، نفس تبیین و تفسیر، خود، جزیی از آن ظهور محسوب میشود؛ درست همانگونه که کلید جزیی از درب به حساب میآید.

بنابراین در پژوهش جاری، متن قرآن از آنجا که در فرایند تفسیر مولّد معنا میباشد، به عنوان حقیقتی پویا(dynamic) و نه ایستا (static)، نظاره میگردد. از نظر شیوه کار، ما این اندیشه را که قرآن معنـایی ثابت دارد کنار نهاده و به جای آن، به عنوان نصّی زنده و پویا، به قدرت خلاقه آن مینگریم؛ پدیده ای که قادر است معنا را ایجاد یا الهام نماید. به این طریق در حالی که نصّ الهی محفوظ میماند، نفس فرایند تفسیر و نه نصّ مورد تأویل، حائز قوه اصولی و بنیادی میگردد

ادامه دارد…

Comments are closed.