بررسی تطبیقی رساله مدنیه و پنج رساله عصر مشروطه(۱)
(یک کلمه مستشارالدوله تبریزی/بستان الحق شیخ ابراهیم زنجانی/تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی/مفتاح التمدن فی سیاسهالمدن معین الاسلام بهبهانی/رساله لالان ثقهالاسلام تبریزی)
علی اصغر حقدار
اشاره
پیش درآمد در معرفی رساله ها
تحلیل ساختاری رساله ها
تحلیل محتوایی رساله ها
تحلیل مفاهیم رساله ها
نتیجه در تفاوت محتوایی، ساختاری و مفاهیم رساله ها
اشاره
این جستار را در پنج بخش می نویسم، با اشاره ای کوتاه به مقدمات، علل و عوامل تغییر در رساله نویسی سیاسی عصر مشروطیت.
ایران در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم، دوران سرنوشتسازی را طی میکرد؛ دورانی که نخستین رویاروییهای نظامی و دیپلماتیک، شکستهای غیر قابل جبرانی را به این مرز و بوم تحمیل کرده بود و با انعقاد قرارداد ترکمنچای با روسیه و قرارداد پاریس با بریتانیا، عده محدودی از رجال سیاسی به عقب ماندگی ایران آگاه شده و از تحولات دنیای جدید، شناختهای ابتدایی پیدا کرده بودند؛ تغییر در نظام سیاست ـ دگردیسی در سیستم اقتصاد و جهانی شدن تجارت و ظهور صنعت مالیه و پیشرفتهایی که در زمینههای علمی و فرهنگی، از رنسانس به بعد به وجود آمده بود، جهانی دیگر را برای ایرانیان می شناساند که پیش از آن هیچ آگاهی از بنیانها و مؤلفههای شکل دهنده آن نداشتند؛ این برخوردها، ایران را ناخواسته و بدون پشتوانههای لازم، وارد دنیایی کرده بود که در تمامی لایههایش متفاوت با شرایط زیست فرهنگی ـ اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ایران زمین بود.
به دنبال این برخوردها، برخی از رجال سیاسی و فرهنگی به فکر چارهجویی افتاده و دست به اقداماتی برای بیرون آمدن از عقب ماندگی کشور شدند؛ اقدامات عباس میرزا در تشکیل ارتش متحدالشکل و تلاشهای امیر کبیر و میرزا حسین خان سپهسالار در ایجاد حکومت منتظم و تکاپوی برخی از تجار ایرانی برای راهیابی به دنیای تجارت مالیه و وارد کردن صنعت مدرن به ایران، از جمله اقداماتی بودند که در آن دوران به انجام میرسید و جسته و گریخته، اثراتی در ذهن و زبان ایرانیان از خود بر جای میگذاشت؛ با گسترش ارتباطات تجاری و دیپلماتیک ایران و اروپاییان، آموزههای سیاسی و فرهنگی نیز به ایران راه یافت و سخن از سیستمهای سیاسی به میان آمد که مردم را در تعیین سرنوشت خویش دخالت میدادند و از تعیین حدود حکمرانی و تدوین قوانین و ایجاد مشورت خانه و عدالتخانه، سخن میگفتند.
جنبش مشروطیت که به دنبال تلاقی دو دنیای قدیم ایرانی و جدید غربی شکل گرفت، متکی بر تجربه و آزمون نوسازی های ناکام و اولین جنبشهای اجتماعی در ماجرای تنباکو و درخواست عدالت خواهانه بود و در همان مراحل اولیه شکلگیری، با ارتقای مطالبات مردم و نخبگان، موفق به ایجاد نخستین پارلمان و قانون اساسی در ایران گردید؛ این جنبش دورهای از تاریخ ایران را مختومه اعلام کرد و شروع دورهای تازه را نوید میداد.
مشروطیت همان طور که در ایجاد نهادهای جدید مدنی و سیاسی، دگرگون کننده بود، به همان اندازه در تغییر اندیشهها و زمینههای فرهنگی نیز تاثیرگذار بود؛ با مشروطیت و پیش زمینههای آن، فرهنگ و اندیشه ایرانی دچار چنان تحولی شدند که دیگر جریانات و واقعیتهای اجتماعی و سیاسی ـ فرهنگی و اقتصادی را با معیارهای و آموختههای پیشین نمیتوانست به ارزیابی و تحلیل بگذارد؛ در این میان، اندیشههای سیاسی در کانون تحولات و تغییرات اساسی قرار داشت و بنیان نهادهای نوین قانونگذاری و… ذهن برخی از فرهیختگان را به خود مشغول نموده بود.
در زمانه ای که مقدمات مشروطه خواهی فراهم می شد و ارتباطات ایران زمین با دنیای غرب رو به افزایش بود، عده ای از اهالی فرهنگ و سیاست با آگاهی از تحولاتی که در سیر تمدنی انسان ها به وجود آمده بود، رسالات و کتاب هایی را تألیف و انتشار دادند که از نظر محتوا و فرم هیچ سابقه ای در فرهنگ سنتی نداشتند. در آن رساله ها بود که تغییر در نظام اجرایی و آشنایی با ایده های سیاسی دنیای مدرن، آموزه های سنتی را در رابطه با مسائل حکومتی و شیوه کشورداری که سابقه ای چند صد ساله در فرهنگ ایرانی داشتند، بیش از هر زمینه ای در اندیشه و عمل ایرانیان به چالش کشاند.
در پیش زمینه های استقرار مشروطیت، برخی از مردان سیاسی و عده ای از نخبگان فرهنگی که با دگرگونی اندیشه ها و زیست جهان نوین انسانی آشنا شده بودند، رسائلی را در ارتباط با حدود و قیود حکمرانی به رشته تحریر درآوردند و از تحولاتی سخن گفتند که تجربیات انسانی را در اداره کشور و انتظام مملکت در دوران جدید تمدنی آزموده بودند؛ با ایجاد نخستین پارلمان در ایران و تدوین اولین قانون اساسی که نهادهایی برآمده از مدرنیته بودند و پیشینه ای در فرهنگ و جامعه ایرانی نداشتند، متون و آثار سیاسی شفاف تر از پیش، به کاوش از امر سیاسی و شیوه های حکومتی و اشکال مختلف دولتی پرداختند.
در آن دوران کسانی چون میرزا ملکم خان ناظم الدوله نیز با تدوین رساله تنظیمات از حد و حدود قانونی پادشاه می نوشت و بر استقرار دستگاه منتظم تأکید داشت؛ کسانی هم بودند که بدون توجه به تحولات زمانه در کار تحریر اندرزنامه ها و رهیافت های دیگر سنتی به مسائل سیاسی بودند؛ معرکه اندیشه ها در تبیین جایگاه حکومت و جدال میان قدیم و جدید در اندیشه های سیاسی، بیش از هر جایی در دوره های اول و دوم مجلس شورای ملی نمایان شد؛ در آن دو مجلس- خصوصن مجلس اول- جریان های فکری و احزاب اولیه ایران حاضر بودند و ایده های سیاسی گوناگون را از سوسیال دموکراسی تا آنارشیسم و لیبرالیسم و… به محک آزمون عملی و تجربه های عینی درآوردند.
با صدور فرمان مشروطیت و برپایی انتخابات صنفی برای اولین دوره مجلس شورای ملی، ایران به تعبیر سیاسیون آن دوران جزو کشورهای مشروطه درآمد و با تحول در لایههای سیاسی ـ اقتصادی پیشین و تلاطم تازه ظاهر شده در روابط جهانی ثروت و قدرت، تن به شرایط جدیدی داد که حوادث بعدی را در چارچوب جغرافیایی ایران زمین و نقشآفرینی قدرتهای بیگانه ـ بخصوص انگلیس و روسیه ـ را به دنبال داشت؛ اگر در زمینههای داخلی مشروطیت، نظام سیاسی را از شیوه استبداد فردی به مشروطه سلطنتی رساند، مواجههای که سال ها پیش از استقرار مشروطیت آغاز شده بود، این انقلاب در زمینههای خارجی نیز ایران را درگیر روابط بینالمللی دیپلماتیک و بازی های سیاسی کرد که بر سرنوشت این سرزمین در سال های بعدی تاثیرات گسترده و ماندگاری نهادند.
وجود عناصر ملیگرا در مجلس اول توانست با ایجاد نهادهای نوین مالی و حقوقی، به بازسازی سیستم ناکارآمد قاجاریه و گذار از هرج و مرج حاکم بر جامعه فائق آمده و با ایستادگی واقعبینانه در میان دو قدرت جهانی آن روز ـ روسیه و انگلیس ـ در قرارداد ۱۹۰۷ میلادی که بر اساس آن ایران به سه منطقه شمال ـ تحت نفوذ روسیه ـ جنوب ـ تحت نفوذ انگلیس ـ و مرکزی ـ تحت حاکمیت دولت قاجاریه ـ تقسیم و عملاً استقلال نیم بند ایران از بین میرفت، مهر بطلان زده و یکپارچگی این مرز و بوم را به ثبت رساند. در چنان شرایطی ایران زمین نوع تازه ای از کشورداری را با نام مشروطیت تجربه می کردند؛ منظور از مشروطه حکومت قانونی و غیرشخصی است، و البته قانون همه چیز را مشروط به خود میکند. برای پدران جنبش مشروطه درد ایران بیقانونی و حکومت دلخواسته بود و در همه سده بیستم، حتا در آن دورهها که به مبالغه “دمکراسی“ نام گرفته است، این درد بیشتر بیدرمان ماند. انقلاب مشروطه در همه جا Constitutional Revolution شناخته شد
بررسی تطبیقی رساله مدنیه و پنج رساله عصر مشروطه(۲)
(یک کلمه مستشارالدوله تبریزی/بستان الحق شیخ ابراهیم زنجانی/تنبیه الامه و تنزیه المله میرزای نائینی/مفتاح التمدن فی سیاسهالمدن معین الاسلام بهبهانی/رساله لالان ثقهالاسلام تبریزی)
علی اصغر حقدار
در چنین شرایطی، در داخل سرزمین ایران، روز ۲۶ مرداد ۱۲۸۵ پایه مشروطیت با تهیه نظامنامه انتخابات و شروع بحث در چگونگی تنظیم قانون اساسی، مستقر شد. با حضور نمایندگان منتخب مردم در عمارت نظام، با دعوت نامه رسمی از سوی دولت ایران، نمایندگان کشورهای خارجه و سرداران و روسای ایلات و نزدیک به دو هزار نفر از شاهزاداگان قاجاریه به دعوت مظفرالدین شاه، در مراسم افتتاحیه حاضر شدند. مردم نیز در خیابانهای اطراف با شعارهای «زنده باد مشروطیت» و «زنده باد ایران» و با دستههای گل از نمایندگان خود استقبال کردند. در آن مراسم مشیرالدوله از طرف دولت به ایراد لایحهای پرداخت که در آن از اهمیت نهاد قانونگذاری در ایران و اقدامات عاجل آن سخن گفت؛ پس از مشیرالدوله، ملکالمتکلمین خطابهای از سوی ملت قرائت کرد که در آن نیز بر نقش مردم در دستیابی به مجلس و ضرورت آزادی حقوقی برای ایرانیان و جایگاه قانونی مجلس، اشاره شده بود. با این حال «تازهکاری و ناآگاهی مشروطهخواهان و “چپ روی کودکانه“ عناصر رادیکال در میان آن ها بزرگترین سهم را در بیاعتبار کردن مجلس داشت. نویسندگان قانون اساسی، خردمندانه یک شیوه انتخاباتی متناسب با شرایط آن روز ایران را اختیار کرده بودند. انتخابات مجلس با رای همگانی و هر فرد یک رای نبود. در مجلس اول که بهترین مجلس آن دوره بود اصناف شش گانه سهمیه نمایندگان خود را برمیگزیدند. اما رادیکالهای گمراه و عوام فریبان کوتاهبین خواستند راهی را که دمکراسیهای باختری در چند سده تا همین دوران ما پیمودند، و به تدریج از انتخابات محدود و گاه غیرمستقیم به همگانی کردن حق رای رسیدند، یکشبه بروند و با این استدلال ظاهرپسند که افراد ملت برابرند رای همگانی و مستقیم را ــ اما باز منهای زنان ــ به جای آن گذاشتند. در عمل آشکار شد که معدودی افراد ملت بسیار برابرترند.»
در مراسم افتتاح مجلس شورای ملی، نمایندگان به حضور مظفرالدین شاه رسیدند و شاه در سخنانی خطاب به نمایندگان مردم، از آرزوی خود در برپایی مجلس قانون گذاری و اهتمام تمامی طبقات مردم برای قانونمند کردن نظام اجرایی کشور و انجام اصلاحات در سیستم سیاسی، سخن گفت. پس از مراسم افتتاحیه، نمایندگان منتخب مردم تهران در اطاق نظام جمع شدند و تهیه نظامنامه انتخاباتی و تدوین اولیهی قانون اساسی را آغاز کردند؛ چندین جلسه با فواصل زمانی کوتاه برای اجرای مفاد فرمان مشروطیت و استقرار پارلمان در همان اطاق نظام برگزار شد.
نمایندگان نخست برای نظم دادن به مجلس، اعضای هیأت رئیسه را انتخاب کردند. با تشکیل مجلس شورای ملی و تعیین هیأت رئیسه آن و حضور نمایندگان تهران، مظفرالدین شاه نیز در مجلس حضور یافت و سخنرانی کرد. در شرایطی که مشروطه خواهان فعال بودند، ضعف های نوسازی هم ظاهر می شد؛ با این حال «کاستی دیگر از خود قانون اساسی بود. مظفرالدین شاه فرمان مشروطه را عملا در بستر مرگ و شاید بیشتر از سر فرسودگی امضا کرد؛ ولی جانشینش نمیخواست زیربار برود و متحدان نیرومند داشت. پایگان(سلسله مراتب) مذهبی شیعه که بخش مهمی از آن در آغاز با بیمیلی از مشروطه پشتیبانی نموده بود بزودی به خود آمد و مخاطرات پیشرفت و نوسازی ــ یک توده آگاه و ایستاده برپای خود ــ را برای موقعیت برتر آخوندها در جامعه دریافت. بیشتر آن پایگان زیر علم مشروعهخواهی با محمدعلی شاه و خانهای استبدادطلب همدست شد و در پشت همه آنها امپراتوری روسیه بود که به دلائل استراتژیک (رقابت با انگلستان که درآغاز با مشروطهخواهان همراه بود و چندی نگذشت که کنار کشید) و سیاسی (پادشاهان قاجار، نوادگان عباسمیرزا از عهدنامه ترکمانچای به بعد، زیر نوعی حمایت روسیه بودند) و ایدئولوژیک (انقلاب مشروطه همزمان با انقلاب ۱۹۰۵ روسیه درگرفت و مشروطهخواهان با سوسیال دمکراتهای روسیه و قفقاز پیوند داشتند) با مشروطه دشمنی میورزید.»
بنابرتجربه هایی که در جریان انقلاب مشروطیت در فرهنگ و سیاست ایران پدید آمد، آن رویداد مبدأ تاریخ جدید کشور شد و امروز هم تجربه ای درس آموز بشمار می رود؛ در واقع «بازنگری انقلاب و دوره مشروطه نه تنها از نظر اصلاح چشمانداز تاریخی ایرانی امروز، بلکه برای نوسازی سیاست ایران ضرورت دارد. اکنون که راست و چپ در همهجا، تقریبا، با نگرشی تازه به خود و پیرامونشان مینگرند، راست و چپ ایران نیز میتوانند بسیاری از کولهبارهای گذشته را به زمین بگذارند و سبکبارتر به ساختن یک ایران تازه بیاغازند. چنان بازنگری از آنرو بایسته است که در تاریخ همروزگار (معاصر) ایران سنتی نیرومندتر و زایندهتر از مشروطه نمیتوان یافت و نیز از آنرو که این تاریخ همروزگار، بزرگترین مایه کشاکش میان گرایشهای سیاسی و بزرگترین مایه سوءتفاهم در خود گرایشهای سیاسی گوناگون است.»
در بازنگری مستند عصری که ایران را از دوران سنتی بیرون آورد و در دنیای جدید وارد ساخت به تحقیق سخن داریوش همایون درست است که «از زبان و ادبیات فارسی کنونی گرفته تا آموزش و رسانههای همگانی و توسعه سیاسی و اقتصادی و برابری زنان و حقوق بشر هرچه از اسباب تجدد در ایران داریم از برکت جنبش مشروطه است. هر بررسی ناسیونالیسم ایرانی، ترقیخواهی، حاکمیت مردم و عدالت اجتماعی از دوران مشروطه آغاز میشود.»
بااین مقدمات، مشروطیت و دستاوردهای آن تا دوران معاصر زنده و پویا مانده است. «در دو دهه انقلاب مشروطه، از پایان سده نوزدهم تا آغاز سده بیستم، اولویت روشنفکران و اصلاحطلبان ایرانی محدود کردن قدرت مطلقه سلطنت برای جلوگیری از دادن امتیازات به بیگانگان؛ و دفاع از یکپارچگی و استقلال کشور؛ و کوتاه کردن دست آخوندها و اشراف و خانها از منابع ملی بود. پدیدههای دوگانه وابستگی و واپسماندگی که برای روشنفکران آن روز در پادشاهی استبدادی قاجار یگانه میشد در مرکز گفتمان سیاسی و فلسفی ایران قرار گرفت.»
با ایجاد مجلس و تشکیل دولت مشروطه در ایران، محمد علی شاه که با دارا بودن تمایلات استبدادی به جای پدر ـ مظفرالدین شاه ـ نشست، به مخالفت با نظام مشروطه پرداخت و در کار مجلس کارشکنی کرد و اندکی بعد خانهی ملت را به آتش کینه و عداوت خود سوزاند. بالاخره در روز ۲۳ جمادیالاولی ۱۳۲۶ او نتوانست حضور نخستین مجلس قانون گذاری را در ایران تحمل کند و بعد از یک سری نامهنگاری های بینتیجهای که میان رئیس مجلس و شاه رد و بدل شد، به کمک قزاقان، مجلس شورای ملی و خانه ملت را به توپ بست.
بمباران مجلس شورای ملی و تعطیلی آن شروع دورانی بود که از آن به «استبداد صغیر» نام میبرند؛ در این دوران محمد علی شاه با برچیدن نهادهای قانونی جدیدالتاسیس، احساسات مشروطهخواهان را تحریک نمود؛ تبریز و مجاهدان طرفدار مشروطه پیشتاز مقابله با محمد علی شاه و خواهان اعاده مشروطیت بودند؛ به سخن ژانت آفاری «وقتی مجلس به توپ بسته شد و روشنفکران برجسته نهضت در ژوئن ۱۹۰۸ (تیر ۱۲۸۷) مجبور به جلای وطن شدند، مرکز انقلاب از تهران به تبریز انتقال یافت. ارتش مقاومت مجاهدین در تبریز، به فرماندهی ستارخان و به کمک انجمن تبریز و مرکز غیبی، رهبری جدیدی پدید آورد. آنها نه تنها حکومت نظامی ایجاد نکردند، بلکه در گرماگرم نبردها از هیچ کوششی برای ایجاد نهادهای دموکراتیک در تبریز فرو گذار نکردند. ایالتهای دیگر نیز به زودی از آذربایجان سرمشق گرفتند و حکومتهای محلی و انجمنها یکی پس از دیگری روی کار آمدند.»
نیروهای متحد مجاهدین و مشروطهخواهان در ۲۲ تیر ماه ۱۲۸۸ خورشیدی وارد تهران شده و به کمک مردم بعد از چندین روز جنگ و گریز، مراکز مهم حکومتی و مجلس را به تصرف خود درآورده و بعد از پناهنده شدن محمد علی شاه به سفارت روسیه، تشکیلات جدیدی به نام «مجلس عالی» برای اداره کشور به وجود آوردند که بعد از استقرار کامل قوای مشروطه به حکومت موقت که «هیئت مدیره» خوانده میشد، تبدیل گردید و اقداماتی را در راستای تحکیم پایههای نظام مشروطه در سراسر کشور به اجرا گذاشت.
اقدامات هیئت مدیره بیشتر ناظر به این موارد بود:
۱ـ خلعید و تبعید محمد علی شاه از کشور.
۲ـ محاکمه مخالفان نظام مشروطیت.
۳ـ جمعآوری پول از ثروتمندان برای تامین مالیه دولت.
۴ـ انجام انتخابات مجلس دوم.
۵ـ واگذاری حکومت به کابینه سپهدار.
به دنبال این اقدامات، مجلس دوم شروع به کار کرد و مرحله تازهای از نظام مشروطه در ایران به اجرا درآمد. اما این مجلس نیز دولت مستعجل بود و با اولتیماتوم روسیه که به دنبال ماجرای مورگان شوستر به وجود آمد، تعطیل شد.
با سپری شدن دوران استبداد محمد علی شاهی و اعاده مشروطیت، مهمترین مسالهای که پیش روی مجاهدان و مشروطهخواهان قرار داشت، سر و سامان دادن به وضعیت مالی کشور و وصول مالیاتهای معوق ماندهای بود که باعث کسری در خزانه و تاخیر در پرداخت مطالبات کارگزاران و نظامیان حکومتی شده بود.
فاتحان تهران که در پی عزل محمد علی شاه، اکثریت نمایندگان مجلس دوم را هوادار خود کرده بودند، برای حل مشکلات مالی کشور، با توجه به قرارداد ۳۱ اوت ۱۹۰۷ روس و انگلیس مبنی بر دخالت در امور استقراض خارجی و مستشار از کشورهای دیگر، شخصی به نام «مورگان شوستر» را به همراه سه نفر دیگر (لکفر ـ شیندلر ـ هیقاک) از امریکا برای ساماندهی به وضع مالی کشور و اصلاح امور مالیاتی با تصویب مجلس شورای ملی در بهمن ۱۲۸۸ به استخدام دولت ایران درآوردند.
شوستر بر اساس اختیاراتی که از مجلس کسب کرده بود، در مقام ریاست خزانهداری، اصلاحات مالی خود را در خصوص مالیاتهای معوق مانده آغاز کرد و از آن جا که بخش اعظم مالیاتها را حاکمان و ملاکان بزرگ نپرداخته بودند، برای وصول مالیاتها، نیروی نظامی به نام «ژاندارمری خزانه» تشکیل داد و با پشتوانه قانونی به انجام وظیفه پرداخت. در میان کسانی که شوستر برای وصول مالیات به سراغ آنها رفت، شاهزاده فراری ملک منصور میرزا (شعاعالسلطنه) نیز قرار داشت که تحت حمایت روسیه بود و املاک او جزو اموال بانک استقراضی روس در رهن گذاشته شده بود.
اقدام نیروهای ژاندارمری خزانه که به دستور شوستر به تصرف پارک و ساختمان محل اقامت سابق شعاعالسلطنه در خیابان سپه ـ که تحت حفاظت سفارت روسیه بود ـ موجب اعلام اولتیماتومی ۴۸ ساعته و تهدید به قطع رابطه از طرف روسیه و اعزام سپاهی از رشت به سوی قزوین شد.
اقدامات نظامی روسیه در داخل خاک ایران و پافشاری بر اجرای اولتیماتوم، دولت ایران را به تسلیم واداشت و مورگان شوستر به همراه دیگر همکارانش از ایران اخراج شدند، بدون اینکه تحولی در نظام مالیاتی و ساماندهی به امور مالی کشور انجام گرفته باشد.
بعد از اولتیماتوم روسیه که منجر به تعطیل شدن مجلس دوم شد، یک دوره فترت نزدیک به سه سال تا گشایش مجلس سوم به وجود آمد که اوضاع کشور را بیش از پیش در هرج و مرج فرو برد؛ اما مجلس سوم در ۱۳۳۲/۱۹۱۶ بعد از انجام انتخابات تهران و بخشی از شهرهای دیگر شروع به کار کرد. سرنوشت این دوره مجلس نیز مشابه سرنوشت دو دوره قبلی مجلس بود و با ورود نیروهای خارجی درگیر در جنگ جهانی اول و عدم مراعات بیطرفی ایران در آن جنگ، سومین دوره مجلس شورای ملی نیز به تعطیلی کشانده شد و ایران بدون مجلس گرفتار شد. با اشغال ایران توسط نیروهای خارجی، علما به جهاد علیه متجاوزین فتوا دادند و نهضت مهاجرت نمایندگان مجلس ـ اعضای دولت و ملیون به سوی غرب کشور آغاز شد و در محرم ۱۳۳۴ دولت موقتی توسط نظامالسلطنه مافی در کرمانشاه تشکیل گردید تا به امور کشور بپردازد و راه را برای احقاق حقوق ایران در هرج و مرج جنگ جهانی اول فراهم سازد.
اما این اقدامات با دخالتهای بیگانگان نتوانست موفقیت لازم را برای ساماندهی به امور از هم گسیخته کشور دست یابد. «در این اوضاع و احوال، روابط ایران با ممالک دیگر هم حکایت خود را داشت. ضعف دولت و نبود نیروی نظامی مؤثر و کارآمد موجب شده بود که مطامع و منافع روس و انگلیس به طور مستقیم و با نادیده گرفتن عرفهای معمول دیپلماتیک وارد شریانهای حیاتی مملکت شود. در نتیجه این امر نوعی دوگانگی به وجود آمده بود: از یک طرف این قدرتها با دولت ایران در مقام نماینده سیاسی ملتی آزاد و مستقل وارد مذاکره میشدند و از طرف دیگر، چون میپنداشتند که دولت ایران عاملی بیاهمیت و بیمقدار است، امور خود را در ایران طوری انجام میدادند که گویی آنها در اداره مملکت صاحب امتیازند، چه بدون مراجعه به دولت ایران با ایرانیان وارد معامله میشدند و در صورت لزوم هم منافع خود را با بهرهمندی از نیروی نظامی سامان میبخشیدند. با استفاده از این شیوه، منافع و مطامع دو قدرت روس و انگلیس با جو آشفته سیاست داخلی کشور گره خورد.»
با این پیش زمینه های تاریخی و معرفتی عصر مشروطیت، از میان نوشته های متعدد و رسالات متنوع سیاسی که به بیان اندیشه های سیاسی سنتی و جدید در فرهنگ ایرانی توجه داشتند، به شش رساله می پردازم. بی تردید انتخاب این رسالات شش گانه به خاطر اهمیت معرفتی و تاریخی آن ها در میان دگردیسی زبان و ذهنیت ایرانیان به مفاهیم و نهادهای سیاسی و اجرایی و جایگاه نویسندگان رسالات در فرهنگ و جامعه ایرانی است.
ادامه دارد…