۲۴-۴-۹۴
روح پاک از عالم خاک آزاد شد
هیچگاه تا این اندازه از شنیدن اخباری از این سنخ ، متاثر و آزرده خاطر نشده بودم . از شنیدن خبری که نه تنها باور کردنش آسان نبود بلکه انسان را از سنگینی ظلم گفته شده در آن خبر مبهوت و سرافکنده مینمود. با خواندن خبر و دیدن عکس آن سفر کرده به سوی حضرت حق ، منقلب شده قلبم به درد آمد . عکسش گویای آن بود که از آن مادرهای بسیار مظلوم و رنجدیده است که با وجود آنکه در زمان حیات متحمل رنج و مشقت فراوان شده اما قلب مهربانش بسان چشمهای پرخروش ، محبت و عشق را در خانواده جاری میساخته است. چهره آرام و با اطمینان و رنج کشیدهاش ، منعکس کننده روح پر قدرت و تسلیم ناپذیرش در برابر ناملایمات روزگار بود. در اوایل انقلاب به علت تمسک و اعتقاد به حضرت بهاالله همانند صدها نفوس بهایی دیگر از شهر خود ، سیسان رانده شد و اکنون پس از گذشت سالیان بسیار و تحمل مشقات بیشمار عمر پر ثمرش به انتها رسید و در سنندج روح پاک از قفس تن آزاد و به عوالم قدس روحانی پرواز نموده است. اما ، گویا پیکر بی جان و نحیفش هنوز باید در چنگال اشرارِ اعدا و کینه و عداوت پیروان ضغینه و بغضا گرفتار باشد. در هنگام تدفینش مامورینی از جنس لشکری از سلم و تور ، ریختند و مانع از دفن جسد در خاک شدند . پنجاه نفر از مردان نیروی انتظامی همراه با عدهای لباس شخصی آمدند تا نگذارند این مادر عزیز به خاک سپرده شود. آیا به راستی شنیدن این خبر را میتوان باور و تحمل نمود؟ آیا بنیاد جمهوری اسلامی اینچنین بی بنیاد و لرزان شده که دفن پیرزنی در خاک سبب فروپاشی آن نظام قدر قدرت و ابر شوکت میشود؟ بی اخلاقی و بیدینی مسئولین به ظاهر متدین پردههای تظاهر را دریده و چهره حقیقی علمای منتسب به اسلام را به منصه ظهور رسانده است به درجهای که در برابر چشم جهانیان این چنین با وقاحت و گستاخی اینگونه اعمال غیر انسانی که تاریخ بشریت کمتر به خود دیده را مرتکب میشوند. وه که چه نبرد قهرمانانه و بیباکانه و شجاعانهایی آن مردان تا دندان مسلح نیروی انتظامی جمهوری اسلامی با پیکر نحیف و بی جان مادری مهربان در خیال خود ترسیم کرده بودند و چون موفق شدند تا از دفن آن تن ستمدیده و رنج کشیده ممانعت به عمل آورند ، چه شادیها که بر پا کردند و چه غرورها که در جانشان تراوش نمود. قطعا شب هنگام برای همسر و فرزندان خود این خبر را با آب و تاب فراوان تعریف خواهند کرد و با تمجید از این فتح و ظفر بزرگشان داد سخن سرخواهند داد که ما امروز مانع دفن جسد مادری بهایی شدیم.
اما به راستی که چقدر کور و نابینا هستند که ندیدند و نفهمیدند آن جسدِ مادرِ خودِ ایشان است که مانع دفن آن شدهاند. مگر نه اینست که انسانها از یک پدر و مادر آفریده شدهاند ، از یک خداوند جان گرفتهاند و در پایان و سرانجام بازگشتشان به سوی همان خداوندِ آفریدگار است؟ پس به حقی و با استناد به چه ادله و برهانی این عمل غیر انسانی و حرامِ خود را توجیه میکنند؟ قسم به ذات پروردگار که رسول الله از ظلم ایشان مبرا است و از عمل شنیع پیروان منتسب به خود در عرش کبریاییش به ناله و ضجه مشغول و فاطمه زهرا از دیدن این ظلم فاحش در حق این مادر مهربان به فریاد و فغان همدم و مالوف. اگر این عمله ظلم میدانستند که چه ظلمی را مرتکب شدهاند ، سر به کوه و بیایان میگذاشتند ، خاک بر سر میریختند و اشک از دیده روان میساختند و مغفرت و آمرزش یزدان را به جان میطلبیدند تا داور کردگار از گناه ایشان چشم پوشی نماید . اگر میدیدند و میفهمیدند البته برای گذران این زندگانی زودگذر تن به چنین خفت و ذلتی نمیدادند و عقل و روح و اراده خویش را به فلسی بی ارزش نمیفروختند. اما چقدر بی اثرست تابش آفتاب محبت رحمن بر سنگ سیاه قلب این مردمانِ دون و بی ایمان که نه تفکری در فعل حرام خود کنند و نه تعقلی در عمل شنیع خود نمایند و نه اندیشه از فرجام و عاقبت خود داشته باشند. آنهم در ماه رمضان که به عقیده ایشان از گناه و عصیان باید دوری جست. حقیقتا که به روز داوری سخت بیایمانند و به محشر و میزان از صمیم جان منکر و از جمله تمسخر کنندگان. قطعا اگر بدین منوال پیش روند جز سیه روزی برای خود و خانوادهاشان متاعی در دست نخواهند داشت . مگر آنکه فضل بیپایان خداوند شامل حال این بیخردان شده عقل و درایتی به ظالمان عنایت گردد. که امیدواریم البته چنین شود تا به واسطه دانایی و بینایی دست از ظلم خود کوتاه کنند و شجاعانه و مردانه اجرا و ارتکاب چنین اعمالی را نپذیرند و کوتاه سخن آنکه حلقهای از زنجیر ظلم نشوند.
اما از غرائب و عجائب روزگار اینست که آن مادر مهربان قطعا و حتما در عالم پنهان برای این ناخلفان آمرزش و دانایی طلب میکند تا به مقصود از حیات و زندگانی خود پی برده ، خویشتن را از اسارت هواجس و تمنیات نفسانی و شهوانی علمای خویش آزاد سازند تا قادر باشند که به پاکی و آزادگی به زندگانیی موفق شوند که در آن، ایام حیات را در خدمت به همنوعان خویش که عین مسیر کمال آدمیست بگذرانند.
لعن و نفرین به مرتکبین نادان این فعل حرام و شنیع چاره ساز نبوده و نیست بلکه از جمله راهها ، طلب آمرزش و درخواست موهبت قدیم است که میتواند آتش ضغینه و بغضا را به نار عشق و محبت و دانایی و شناسایی حضرت دوست تبدیل و دگرگون سازد. زیرا هدف دیانت بهایی آنست که این کره زمین به بهشت برین تبدیل شود. بهشتی که خداوند برای ما مقدر فرموده و نقشه و اصول و آموزههای مربوط به آن را دقیقا معین کرده ولی ساختِ قسمت اعظم آن را بر عهده ما نهاده است و از جمله قسمتهای سخت این نقشه تغییر اراضی شور و بایر به زمینهای حاصلخیز و پر برکت می باشد.
از صمیم جان الطاف پروردگار را برای خود و جهانیان طالب و سائلیم.