زنان در دین بهایی (١)

زنان در دین بهایی (١)

شاهین علایی
پیش‌گفتار


در زمانه‌ای که به نظر می‌رسد انسان به خاطر پیشرفت علم و به مدد فن‌آوری پیشرفته، بیش از هر زمان دیگری خویشتن و جهان پیرامونش را می‌شناسد و قادر به کنترل و پیش‌بینی طبیعت شده است، برای کسانی که دین و امور ایمانی را تنها “اختراعی انسان برای گریز از وحشت ندانستن” تلقی می‌کنند، احتمالا سخن گفتن از متون دینی و بازخوانی آن‌ها کاری عبث تلقی می‌شود.

اما اگر دین را به عادات و مناسک آئینی و مجموعه دستوراتی برای پذیرش و تقلید بی قید و شرط تقلیل ندهیم و ایمان را نه به مثابه نمایشی دینی  که به امر مقدس درونی ارجاع دهیم، احتمالا هنوز بازخوانی متون دینی خواندنی و چه بسا نکته آموز هستند. در این میان اما فهم تاریخی ما و دریچه‌ معرفتی که برای نگریستن به دنیا بر خود گشوده‌ایم، می‌تواند هم راهگشا باشد و هم رهزن!

نگاه تاریخمند ما به متون مقدس راهگشاست چون ما را از گرفتار شدن به دام مغالطه زمان پریشی می‌رهاند و این امکان را به ما می‌دهد که از قضاوت رفتارهای تاریخی با ظرف محک ارزش‌های امروزی پرهیز کنیم. در عین حال، داشتن چارچوب نظری متناسب به این نگاه تاریخمند ارزش تحلیلی می‌بخشد و خوانش ما از متن مقدس را روشمند و معنادار می‌سازد.

اما همین فهم تاریخی، زمانی که نگاهی ذات گرایانه به تاریخ دارد و قادر به درک شکاف‌ها و گسستگی‌های امر تاریخی و تمایزات فرهنگی در یک متن تاریخی خاص نیست، می‌تواند رهزن باشد. در این معنا، در یک برهه تاریخی خاص، تنها نگاه و فرهنگ اکثریت به عنوان فرهنگ غالب زمانه بازشناسی می‌شود و گسست‌هایی که اقلیتی پیشرو (در این‌جا اقلیتی دینی)  در آن یکدستی فریب دهنده ایجاد می‌کنند نادیده گرفته می‌شود.

در مجموعه‌ای یادداشتی که اکنون شماره نخست آن را می‌خوانید، ضمن بررسی برخی متون مقدس دین بهایی، می‌کوشم از رهگذر بازخوانی دیدگاه‌های پیامبر بهایی و متون آن‌ها، گسست معرفتی و نظری آئین بهایی را از فرهنگ و اخلاق حاکم و غالب در زمان نوشتن این کتاب‌ها نشان دهم . گسستی مهم که روایت از پیشرو بودن این آئین دینی در برخی از حوزه‌های هنوز چالش برانگیز در دنیای معاصر می‌کند و در نظر گرفتن آن‌ها می‌تواند، نگاه تاریخی به آن حوزه‌های خاص را دگرگون می‌کند.

برای شروع ابتدا در چند یادداشت کوتاه به طور فشرده به مساله جایگاه و حقوق زنان در متون دینی بهایی می‌پردازم. این متون آشکارا نشان می‌دهند که دین بهایی و پیامبرانش حتی با معیارهای امروزی نگاهی مترقی به زنان، جایگاه اجتماعی ایشان، برابری حقوقی‌شان با مردان و پاسداشت آزادی آن‌ها داشته‌اند. با نظر به این‌که اکثر این متون در اواسط و یا اواخر قرن ١٩ میلادی تقریر یافته‌اند، آشکار است که نگاه بهائیت به زنان با باورهای رایج درباره زنان و نگاه فرهنگی و رسمی به حقوق آنان در زمان نوشتن این متون در ایران و حتی فراتر از مرزهای ایران هیچ تناسبی نداشته است.

پرداختن به این پرسش که چه زمینه‌های معرفتی و فرهنگی موجب شده دین بهایی چنین نگاه مترقی به زنان داشته باشد از حوصله این بحث خارج است. بدیهی است که جواب‌های درون دینی برای این پرسش اگرچه متناسب با ایمان مومنان بوده و در چارچوب ایمانی هم، کاملا پذیرفتنی می‌نماید اما عموما از توضیح زمینه‌های تاریخی و اجتماعی موضوع باز می‌مانند.

اما اینجا برای من مهمتر از زمینه‌های تاریخی، محتوای این آموزه‌ها و تاثیر آن در زنده‌گی فردی و اجتماعی زنان بهایی و جامعه‌ بزرگتری است که این زنان در آن حضور دارند. پرسش این است که در یک محیط سنتی/مذهبی که زنان فاقد هر نوع نقش اجتماعی و حتی فراتر از آن، فاقد چهره هستند و وجودشان زیر نقاب و حجاب پنهان نگاه داشته می‌شوند، آشکارا برابر خطاب کردن زنان و مردان توسط دین بهایی چه نتایجی به دنبال دارد؟ نقاب از چهره برداشتن زنان، چنان‌که طاهره قره‌العین انجام داد، چه گونه باید تفسیر و فهم شود؟

نکته قابل توجه دیگر در این موضوع این است که صرف وجود چنین نگاهی به زنان در آن زمانه، به نقد فرهنگ زن ستیز حاکم در قرن ١٩ و ٢٠ میلادی در ایران، منطقه و بلکه جهان، مشروعیت تاریخی می‌بخشد و دیگر توسل به زمان پریشی تاریخی برای بی‌اعتبار کردن چنین نقدی کارساز نخواهد بود.

البته قاعدتا با معیارهای امروزی و از دید یک فمینیست یا فعال برابری خواه، حقوق زنان فراتر از آن چیزی می‌رود که در متون بهایی آمده است. دست‌کم در دو مورد مشخص، فعالان برابری طلب خواهان به‌روز کردن قوانین یا نصوص دین بهایی هستند. جامعه بهایی نیز تاکید می‌کند که چنین امکانی در آئین بهایی پیش بینی شده و اصولا  فلسفه وجود بیت العدل اعظم بهایی به روز کردن احکام دین بهایی است. بنا بر گفته حضرت عبدالبها “چونکه هر روز را امری و هر حین را حکمی مقتضی، امور به وزراء بیت العدل راجع تا آنچه مصلحت وقت دانند معمول دارند.”

اما این دو مورد که یکی قانون ارث در آئین بهایی است که به نظر برخی پژوهشگران ساختی مردسالارانه دارد و مورد دوم ممنوعیت حضور و عضویت زندان در بیت العدل اعظم است جز نصوص دین بهایی است و به نظر می‌رسد بیت العدل امکان به‌روز کردن نصوص و تغییر آن‌ها را ندارد. البته برخی از بهائیان تاکید می‌کنند که قانون تقسیم ارث الزام آور نیست و آن‌ها این حق را دارند که به شیوه مدنی و برابر با قوانین کشورهای خود و یا وصیت شخصی به شیوه‌ای که تامین کننده برابری بین زنان و مردان است ارث خود را بین فرزندانشان و بازمانده‌گان خود تقسیم کنند.

در ادامه این بحث در مطالب بعدی ابتدا به حقوق زنان در متون بهایی خواهم پرداخت و سپس به طاهره  یکی از چهره‌های درخشان جنبش بابی و بهایی خواهم پرداخت و در پایان بحث مربوط به زنان در آئین بهایی نقدهای وارد شده به آن‌ها را به بحث می‌گذارم.

Comments are closed.