مسئولان و روزنامه نگاران روزنامه کیهان،

                                               یا هو

 

مسئولان و روزنامه نگاران روزنامه کیهان،

 

با عرض سلام خواهان عطف توجه شما به مطالب ذیل هستم:

 

هنگامی که خورشید حقیقت درجهان پرتو می افکند وسروش غیب درجهان طنین می اندازد ، برخورد آدمیان با آن بسیار متفاوت است وشاید به عدد نفوس متنوع باشد . آنهایی که به دنبال نور وروشنایی بوده اند وروز وشب طلوع خورشیدِ راستی را از پروردگار طلب می کرده اند ، درنهایت وجد وشعف از آشیانه های خود بیرون می آیند تا گلهای معانی را به واسطۀ نور وفیضان این خورشید رحمت پرورش دهند .این دسته عاشق وبندۀ  نور هستند وبه غیر از آن درعالم چیزی را طالب نیستند .چون به این مسئله عارف هستند که همان طور که حیات موجودات أرض به وجود خورشید ظاهری وابسته است ، حیات معنوی وروحانی وعقلانی بشر نیز به طلوع شمس معانی بستگی دارد تا شقایق های تجرید از أرض قلوب وارواح مردمان بروید  وپرورش یابد . این دسته برایشان مهم نیست که این خورشید از چه برجی طلوع می کند وچه نامی برش اطلاق می شود . برای آنها نور وروشنایی مهم است . بزرگترین دلیل برای این دسته نفس خورشید است که با طلوع آن درمقابلش تسلیم محضند .

       افراد دیگری هستند که از نور وروشنایی بیزارند وطالب تاریکی می باشند این دستۀ خفاش صفت درمقابل طلوع اشعه های شمس معانی چاره ای جز پناه بردن به لانۀ تاریک خود وستیز با  نور وروشنایی را ندارند . برای این گروه نوید طلوع شمس معنا ندارد، چون دشمن آفتابند واز نور ودرخشندگیِ حقیقت وعدالت، مخمود ومحزون .

دستۀ دیگری نیز وجود دارند که عینک سیاهی همیشه برچشم دارند وازپائین با نور شمع راه باریکی برای حرکت کردن خود وامثال خود باز می کنند . بعد از طلوع شمس ونوید آن به این دسته ، بسیاری از آنان حاضر نیستند، عینک از چشم بردارند و به خورشید نگاه کنند. برای این گروه  بسیار مهم است که ابتدا برایشان ثابت شود که خورشیدی طلوع کرده تا بعد از آن عینک از چشم بردارند. ولی متأسفانه این گروه هم می خواهند با نور شمع، وجود نور خورشید را اثبات کنند . عاقبت افراد این گروه متفاوت است . بعضی ها موفق به شناخت خورشید وعظمت درخشندگی آن می شوند وبا نور آن شروع به پیدا کردن راه خود می کنند، بعضی ها نیز تا آخر حیات ترجیح می دهند با همان شمع کوچک مسیر حیات خویش را دنبال کنند، اما مسئله مهم دربارۀ این گروه این است که این گروه دشمن نور نیستند. آنها مصداق کسانی هستند که خوابندو باید بیدار شوند ، اما گروه دوم کسانی هستند که خود را به خواب زده اند ومثل قدیمی می گوید:" آنکه خواب است را می توان بیدار نمود ولی آنکه خود را به خواب زده هرگز ".

حال ما باید جایگاه خود را دراین پهنه مشخص کنیم . ما به کدام گروه تعلق داریم ؟ گروهی که عاشق نور است وخورشید را می شناسد، صرف نظر از اینکه از کدام برج طلوع کند، یا کسی که محل طلوع خورشید برایش از خود خورشید مهم تر است ؟

آیا ما جزءدسته ای هستیم که نفس وجود خورشید برایش مهم ترین دلیل است یا جزء گروهی که باید با نور شمع ، نور خورشید برایش اثبات شود یا اصلاً با نور وروشنایی دشمن ومعاند هستیم ؟

ممکن است فی الفور همه جواب دهیم که ما جزء گروه اول هستیم ، اما کافی است لحظه ای درنگ کرده و تأمل کنیم، شاید متوجه شویم که جزء گروه دوم ومعاند تلالو حقیقت می باشیم ، زیرا که به منافع ما ضربه می زند .

برای تشخیص اینکه به کدام دسته تعلق داریم کافی است درزندگی واقعی افکار وعقایدمان را به محک امتحان بگذاریم . بدون حب وبغض . بهتر است راه تحقیق را پیش گیریم زیرا که "از محقق تا مقلد فرق ها ست" .

اما بهتر است منظوروقصدم را از نگارش این سطور مشخص کنم . بنده یک دانشجوی فلسفه هستم که درعرصه الهیات نیز مطالعات شخصی دارم . به خواندن روزنامه هم علاقه دارم ولی فقط به عنوان تفریح . اصولاً حرف های روزنامه ها را جدی نمی گیرم چون روزنامه های ایران بیشتر مقاله هایشان را برای عوام می نویسند وجایی دربین قشر محقق وتحصیل کرده ندارند . البته چون درسطور قبل عنوان کردم که دانشجوی فلسفه هستم باید مطابق با رشته ام حرفهایم را اثبات کنم . زیرا که بنده مانند روزنامه ها عادت ندارم بدون سند ومدرک واستدلال صرفاً حرف زده باشم .

مدتی است که روزنامه کیهان مقالاتی را تحت عنوان سایه شوم  از زبان خانم مهناز رئوفی دربارۀ آئین بهایی منتشر می کند . می خواستم دربارۀ این مقالات مطالبی را به طور کلی با شما درمیان بگذارم واگر مایل بودید تحت عنوان مقاله ای برای خوانندگان این روزنامه به رشته تحریر دربیاورم .

اصولاً استفاده از نوشته های یک فرد کناره گرفته ازیک دین یا مکتب، برای معرفی آن دین ومکتب از لحاظ علمی وحتی ازلحاظ وجدانی وبنا بر ارزش انصاف، کاری بسیار خطا است . زیرا که این افراد از لحاظ روانی مستعد آن هستند که از مکتب یا دینی که قبلاً عضو آن بوده اند، سخت ترین انتقام ها را بگیرند . بزرگترین ردیه ها وافتراعات علیه ادیان آسمانی توسط کسانی نوشته شده که قبلاً درآن دین عضویت داشته اند .

آیا شما عزیزان مسئول کیهان ، برای شناخت دیانت آسمانی اسلام به قرآن ونهج البلاغه وکتب احادیث معتبره وعلمای معظمه مراجعه می فرمایید یا اینکه آثار مسلمانان مسیحی شده را ملاک تحقیق خویش قرار می دهید .آیا اگر یک روزنامه درغرب برای معرفی دیانت اسلام ، آثار مسلمانان ازدین برگشته را به عنوان منبع خود قرار دهد، آیا معرفی این روزنامه از اسلام را صحیح ودرست ارزیابی می کنید ؟

 اگر شما واقعاً مسلمان باشید یا حتی یک انسان که برخوردار از عقل ووجدان اخلاقی می باشد، باید به این سوال منصفانه پاسخ دهید وموضع خویش را مشخص کنید که آیا واقعاً هدفتان از درج این مطالب از پشت خنجر زدن به این آئین است یا معرفی منصفانه این دیانت واهداف آن .

مطلب دیگری که باید مورد بررسی قرار گیرد این است که امروزه دردنیای علم وتحقیق معرفی یا انتقاد ازیک مکتب یا دیدگاه ویا یک دین صحیح نخواهد بود مگر بعد از اینکه آن مکتب روی آن معرفی صحه بگذارد و همچنین فرصت دفاع از انتقادات به عمل آمده از خود را داشته باشد . اگر شما قصد آن را دارید که یک کار اصولی انجام دهید باید درمقابل به جامعه بهائیان ایران اجازه دهید که موضع خود را نسبت به این مقالات نشان دهد و دفاعیات خود را عرضه کند ودراین روزنامه به چاپ برساند ومردم خود بین این دو دسته ازمقالات حق وحقیقت را تشخیص دهند .درغیر این صورت چاپ این مقالات همانطور که دراواسط نامه ام عرض کرده ام فقط به درد عوام می خورد که صرفا مقلدند نه محقق وبه قول شاعر :

"خلق را تقلیدشان برباد داد 

                                 ای دوصد لعنت براین تقلید باد "

 

مطلب مهم دیگری که از مداقه دراین مقالات به دست می آید، این است که درحال حاضر آئین بهائی درکشور ایران صاحب موقعیت ممتازی می باشد وچاپ این مقالات بزرگترین گواه این قضیه است .زیرا تا مکتب وآئینی صاحب نفوذ نباشد، قدرت حاکمه بر مملکت به آن توجه نمی کند وآن را زیر بار تیغ انتقاد قرار نمی دهد . زیرا یک گیاه پوسیده بدون ریشه را یک باد ملایم می تواند از جا بکند واحتیاجی به تبر زدن به آن نیست .

اما اگر تیشه ای زده می شود به ریشۀ درخت استوار زده می شود. درختی که در حال رشد ونمو است واغصان واوراقش اطراف واکناف را دربر گرفته .

شاید اگر شما دوستان عزیز به تاریخ ادیان با دیدگاه تحلیلی نظر افکنید متوجه شوید ، که این جریانی که روزنامه کیهان به راه انداخته یک سنت دیرینه در تاریخ تمام ادیان است .درتمام ادیان الهی ، الهیات منظم ومدون بعد از یک دوره نفی واعتراض وحمله به آن دین تدوین شده وتثبیت گشته است . متکلمان بزرگ هر دین بعد از یک دوره اعتراض بر آن دین شکل گرفته اند . زیرا که تا نفی نباشد ثبتی نیز صورت نمی گیرد . به هرحال اگر از لحاظ علمی این قضیه را موشکافی کنیم به این نتیجه می رسیم که این تیشه ها نه تنها ریشه این درخت را قطع نمی کند، بلکه آن را محکم تر واستوار تر می سازد .

تقاضایی که از این روزنامه دارم این است که بسیار علمی تر واصولی تر به نگارش وچاپ مقالات بپردازد تا افراد فرهیخته نیز به خیل خوانندگان روزنامه ها بپیوندند و روزنامه دراین کشور عزیز به عنوان تریبُنی که حقیقت را به مردم منتقل می کند، راهی باشد برای حرکت مردم این آب وخاک به سمت پیشرفت وکمال . بسیار مشتاق هستم که اگر از این نامه استقبالی به عمل آمد وپاسخ آن به ایمیل بنده ارسال شد مقالاتی را تحت عنوان روش تحقیق مبتنی بر اصول فلسفه  به طوری که برای همه مردم قابل فهم باشد، برای این روزنامه ملی ایران ارسال دارم . از زحمات فرد فرد شما عزیزان تشکر وقدر دانی می کنم واز ایزد منان سائل وآملم که همه ما را درخدمت به این کشور مقدس وعزیز مشمول توفیقات خویش قرار دهد .

 

                                                                             قربان شما عزیزان

                                                                             شیفته کمال   

Comments are closed.