فریبا داودی مهاجر
درتعاریف وتحقیقات مربوط به خشونت، اعم از خشونت خانگی تا خشونت های اجتماعی، سیاسی وحتی در اسناد بین المللی توجهلازم به گروه کثیری ازانسان ها که در چرخه خشونت قراردارند نشده است؛ گروهی که شاهدان خشونت نام دارند.
رضا ازکودکی شاهد خشونت روانی خانواده مادربه پدرش بوده است به طوری که ظاهرا پدرخودکشی می کند اگرچه رضا معتقد است پدر به دست اقوام مادری به قتل رسیده است.
رضا سی وهفت ساله، سرشارازحس خشم و انتقام است. اوهمه جزییات ازکودکی تا نوجوانی اش را به خاطرمی آورد وهرروزهرانچه شاهدش بوده مانند پرده سینما ازجلوی چشم هایش عبورمی کند.
رضا خودش را گناهکار می داند چرا که نمی تواند انتقام پدرش را بگیرد وگاهی خودش را دوست ندارد.
در بررسی پدیده خشونت، توجه به شاهدان خشونت مغفول مانده و مثل پازلی گمشده روانشناسان ومحققان وحتی جرم شناسان را سرگردان کرده که چرا با وجود تلاش های بین المللی و منطقه ای همچنان پدیده خشونت یک آسیب اجتماعی گسترده در جهان استو این چرخه همچنان می چرخد .
در بسیاری موارد شاهدان خشونت رفتارخشونت گررا ناخودآگاه تکرارمی کنند ویا اگرخود مرتکب خشونت نشوند جذب افراد و محیط هایی می شوند که اشکال مختلف خشونت درآن وجود دارد وآنها اعتماد به نفس برای جدایی را ندارند شاید برای آنکه همچنان نقش قربانی را بازی کنند.
شاهدان خشونت علیه خود نیزمرتکب خشونت می شوند و قدرت لازم برای تغییر وضعیت موجود را ندارند. شاهدان خشونت گاه در محیط کاریا مدرسه نسبت به افراد ضعیف ترویا کارمندان اشکال مختلف خشونت را اعمال می کنند و یا به دلیل مشاهده خشونت در سپهر خصوصی یا عمومی رفتارهایی چون حسادت نسبت به افرادی احساس می کنند که به هر دلیل از منابع قدرت بیشتری برخوردارند.
اگر مادرم ظلم پذیرنبود
افسانه که شاهد خشونت پدرعلیه مادرش بوده با این که پدرش فوت کرده وامروز زبان شناس است رابطه خوبی با مادرش ندارد چرا که در ته ذهنش فکر می کند اگر مادرش ظلم پذیر نبود هرگزپدرش جرات پیشروی تا حدی که سر نمک غذا سینی برنج را روی سرمادرش بریزد نداشت.
افسانه ازاین که ارتباط خوبی با مادرش ندارد عذاب می کشد و می گوید: مثل آدمی هستم که هر روزخودم را شلاق می زنم حتی وقتی به مادرم سالی ماهی یکبارزنگ می زنم قربون صدقه می رود و اعتراض نمی کند.
رفتارهای مادرم موجب شد من آدمی پرخاشگرشوم تا بلایی که سرمادرم آمد سر من نیاید. درمحیط کارم هیچکس من را دوست ندارد!
هنگامی که از تاثیر خشونت خانگی بر روی شاهدان خشونت صحبت میکنیم، در واقع به نتایج اعمال خشونت روی افرادی صحبت می کنیم که مستقیم تحت خشونت نیستند ولی اشکال مختلف خشونت و یا آزاررا مشاهده کرده وغیرمستقیم ازآن متاثرمی شوند.
تحقیقات متعدد نشان میدهند که در ۸۵ تا ۹۰ درصد موارد،خشونت خانگی در حضور کودکان صورت میگیرد و در ۵۰ درصد این موارد، کودکان نیز طی این اتفاق خشونت آمیز مورد آزار قرار میگیرند.۱
مریم می گوید: پدرومادرم هردوکارمند بودند وخانواده بدون درآمد مادرم نمی چرخید ولی پدرم هرروزوهرشب مادرم را سرکارکردن ونرسیدن به بچه ها وهربهانه دیگری سرکوفت می کرد. همیشه یا قهربودند و یا دعوا داشتند درحالیکه پدرم مخالف کارمادرم نبود وفقط کیسه بوکس می خواست تا مشکلات مختلفش را سریکی خالی کند.
مریم درباره تاثیرات رفتارهای پدرش چنین ادامه می دهد: دل دردهایی که هنوزادامه دارد. حتی وقتی توی فیلم دو نفردعوا می کنند من حالت تهوع و دل درد می گیرم. تمایلی به کاربیرون خانه ندارم و به قول شوهرم مدرکم را قاب گرفتم برای لب طاقچه ولی همسرم نمی داند که هنوزگوش هایم پراست از دعواهای شبانه پدرم با مادر.
خانه ، مدرسه ، دانشگاه ومحل کارباید محیطی عاری از خشونت و ترس ، آزارو تحقیرو تهدید باشد. خشونت ذهن شاهدان خشونت را منجمد می کند و حتی درکودکان موجب پس رفت رشد وآثارمتعدد روحی و جسمیٰ، رفتارهای برونگرایانه و درونگرایانه، تمرکز و مشکلات اجتماعی و فکری آنها درخانه و اجتماع می شود. هر چه خشونت خانگی با درگیریهای زناشویی با شدت و تعدد بیشتری صورت گیرد، احتمال بروز مشکلات رفتاری در کودکان بیشتر است.
پدرم معتاد بود و اذیت می کرد.
از وقتی به خاطر دارم پدر و مادرم همیشه با یکدیگر درگیر بودند. پدرم معتاد بود و مادرم را اذیت و آزار می کرد. دوران ابتدایی را که به پایان رساندم به شغل دوغ فروشی مشغول شدم .
پانزده ساله که شدم فقط به خاطر لجبازی، با دختر همسایه ازدواج کردم اما هر دویمان بچه بودیم و به یکدیگر علاقه ای نداشتیم به همین خاطر هم زندگی جهنمی ما از همان ابتدا با درگیری های خانوادگی شکل گرفت همسرم مرا دوست نداشت ولی من می خواستم با این ازدواج رونقی به زندگی تلخم بدهم.
نه سال بعد و در حالی که دختر زیبایی داشتم همسرم از من طلاق گرفت و حضانت فرزندم را نیز قبول کرد اما همیشه تصورم این است که او تنها است.
پدرم هفت سال قبل به خاطر مصرف زیاد قرص های مختلف جان سپرد ومن در کنار مادرم ماندم.
به اتهام سرقت روانه زندان شدم و حدود ۳ ماه تحمل کیفر کردم. آن روزها شگردهای زیادی از دزدان سابقه دار آموختم. با زن مطلقه مهربانی آشنا شدم و چندین ماه با یکدیگر ارتباط داشتیم تا این که او را به عقد خودم درآوردم و زندگی ام را با او ادامه دادم اما هیچ وقت انسان قانعی نبودم وهمیشه می خواستم بیشتر از دیگران داشته باشم پس از آزادی از زندان روزی در یکی ازکوچه های خلوت پیرزن خمیده ای را دیدم که برق النگوهایش چشمانم را خیره کرد.
چاقو را زیر گلویش گذاشتم و النگوهایش را بریدم با فروش آن ها به یک طلافروش، پول خوبی گیرم آمد وقتی دیدم به همین سادگی صاحب چند میلیون پول شدم دوباره افکار زورگیری به ذهنم خطور کرد به طوری که با پسر عمه ام یک گروه تشکیل دادیم و دیگر به کسی رحم نمی کردیم. پیرزن ها هم نه قدرت مقاومت داشتند و نه می توانستند ما را تعقیب کنند این گونه بود که با فروش طلاها دیگر به سرقت های مخوف کردیم تا این که دستگیر شدم.۲
شاهدان بی نام
کودکان شاهد خشونت و حتی سالمندان نه تنها با ترس ناشی از مشاهده خشونت مقابله می کنند بلکه به شکلی موظف هستند راز خانواده را برملا نکنند و درباره آن با همسایه یا معلم و دیگر اعضا خانواده حرف نزنند و این ترس را با خود حمل کنند تا آبروی خانواده را حفظ کنند.
اکثر قریب به اتفاق شاهدان خشونت که برای نوشتن روایت خود از خشونت تماس می گیرند درخواست می کنند که برای حفظ آبروی خانواده اسم و عکس واقعی آن ها منتشر نشود.
این شاهدان اشکال مختلف خشونت در اکثر مواقع آرزو می کنند که کاش روزی بتوانند آن را فریاد کنند.
فراموش نکنیم که شاهد خشونت خانگی بودن مسبب بروز رفتارهایی در کودکان می شود ولی وقتی با سایر عوامل خطر چون فقر، مصرف مواد مخدروالدین ، شخصیت غیراجتماعی والدین، افسردگی مادر و شیوههای فرزندپروری و سایرعوامل تاثیرگذار هم راه می شود شرایط را پیچیدهتر می کند.
زندگی در خانهی ناامن باعث میشود که حس امنیت و اعتماد در کودک خردسال رشد نکند. کودکانی که حتی حتی وقتی که منفعلانه در رختخواب خود دراز کشیدهاند به طورعجیبی نسبت به محیط پیرامون خود، به خصوص علائم و پیامهای عاطفی مانند افسردگی، خشم، اضراب و ترس حساس هستند و احساس درماندگی می کنند.
در سلسله مقالاتی که درباره شاهدان خشونت درسپهر خانگی یا پیرامونی به رشته تحریر در خواهد آمد بیشتر به ابعاد مختلف شاهدان خشونت و چرخه خشونت خواهیم پرداخت.