توسعه چیست؟

 

  

   توسعه چیست؟

 

هنگامی که به توسعه و پیشرفت می‏اندیشیم معمولاً ابتدا توسعهء اقتصادی که نیازهای مادّی را برآورده می‏سازد و شاید اکثراً با رشد تولید ناخالص ملّی سنجیده می‏شود نظر ما را به خود جلب می‏نماید. ولی آیا مفهوم توسعه و پیشرفت تماماً همین است و آیا اقتصاد معیار و میزان همه چیز می‏باشد؟ بدیهی است که امر توسعه می‏بایستی نه فقط شامل پیشرفت مادّی باشد، بلکه باید ابعاد اجتماعی و فرهنگی را نیز در بر گیرد. مثلاً یک جامعهء توسعه یافته و پیشرفته می‏بایستی دارای یک نظام قانونی مؤثّر باشد که از طریق سال‏ها عملکرد پارلمانی و تفسیرهای قضائی شکل گرفته باشد. ولی علی‏رغم میزان زیاد سرمایه‏گذاری انسانی و هزینه‏های مربوطه در این راستا، اقتصاددانان هرگز آن را سرمایه ندانسته و جزو برآوردهای خود به حساب نمی‏آورند. از آنجایی که توسعه دارای یک چنین ابعاد اجتماعی است بنا بر این هر جامعه می‏بایستی توسعه را از دیدگاه خود تعریف نماید تا نمایانگر فرهنگ، اهداف و ارزش‏های زیربنایی آن جامعه باشد.

همچنین امر توسعه دارای بُعد معنوی، اخلاقی و روحانی نیز می‏باشد. در نهایت، ارزش‏های اوّلیهء انسانی است که زیربنای روابط و انسجام اجتماعی را تشکیل می‏دهد. یعنی طرز تفکّر ما نسبت به دیگر مردمان بر چگونگی روابط ما با آنها در زمینه‏های مختلف اجتماعی و اقتصادی اثر می‏گذارد. در جامعهء بیولوژیکی یا در بین حیوانات، غریزه و کیفیّات ژنیتیکی روابط را مشخّص می‏سازد ولی در بین انسان‏ها این روابط اکثراً تحت تأثیر ارزش‏هایی است که بر اثر تعلیم و تربیت از طریق خانواده، دین، مدرسه و یا صرفاً تجربهء زندگی در جامعه فرا گرفته می‏شود. اگر بخواهیم جامعه را به نحوی پایدار از نو سازمان دهیم می‏بایستی از ارزش‏های اوّلیهء آن آغاز کنیم.

تعریف پایدار و بادوام بودن در مورد توسعه چندان آسان نیست ولی مستلزم رعایت تعادل، هم در جامعهء کنونی و هم در طیّ زمان‏های آینده می‏باشد. پایدار و بادوام بودن یک توسعه و پیشرفت هدفی نیست که بتوان به آن نائل گردید، بلکه یک فرآیند پویاست که هم رعایت تعادل بین قسمت‏های مختلف جامعه، و همچنین بین جامعه و طبیعت را ایجاب می‏نماید و هم به امکان حفظ این تعادل در آینده نظر دارد. از یک نظر توسعهء پایدار مانند پرواز هواپیماست که مستلزم عملیاتی صحیح و به موقع می‏باشد. یعنی نیروهای متعدد وقتی در یک جهت به طور صحیح عمل نمایند قادرند یک هواپیما را از زمین بلند نمایند، بالعکس نیروهای مختلف غیر ثابت و ناهمآهنگ می‏تواند پیشرفت را در جهتی ناپایدار سوق دهد. در واقع شاید آسان‏تر باشد که به جای سعی در شناخت کیفیت توسعه پایدار، بکوشیم نیروهایی را که موجب عدم پایداری یک توسعه می‏گردد شناسایی نموده آنها را کاهش دهیم.

تقریباً با هر ملاک و معیاری که بسنجیم اکثر برنامه‏های توسعه در حال حاضر ناپایدار است. نظام‏های اقتصادی که صرفاً بر نیازهای جسمانی و پیشرفت مادّی متکی هستند و فاقد بعد اخلاقی می‏باشند از ارائهء نتایج مطلوب عاجز بوده‏اند. امروزه مشکلات اجتماعی و محیط زیست نمایانگر شکست نظام‏های اقتصادی ماست که مسئول بسیاری از پی‏آمدها و زیان‏های واقعی می‏باشند، اکثراً به خاطر آن که آینده را نادیده گرفته‏اند، حال آنکه به دروغ تظاهر به موفقیّت اقتصادی می‏نمایند. دیدگاه مادّی کوتاه مدّت ما نه فقط زیان مالی به بار آورده، بلکه زیان‏های دیگری مانند از دست رفتن منابع، مشکل آلودگی محیط زیست و مسائل انسانی و اجتماعی نیز به دنبال داشته است. در حالیکه محدودیّت‏های طبیعی کرهء زمین به طور فزاینده‏ای امکانات توسعه را محدود می‏سازد، نیاز اخلاقی به رفتاری مسئولانه‏تر به نحو روزافزونی احساس می‏گردد.

مفهوم توسعهء پایدار نمایانگر یک موضع اخلاقی از عدالت و همبستگی بین افراد یک نسل و بین نسل‏های مختلف می‏باشد. این دید اخلاقی رفتار کنونی را که بار را بر دوش نسل آینده انداخته و یا امکانات را برای نسل آینده تقلیل می‏دهد محکوم می‏نماید. به این ترتیب این موضع یک بینش دراز مدّت و یک دیدگاه وسیع و یک‏پارچه از تمامی نظام‏های انسانی و طبیعی ارائه می‏دهد. همچنین پایدار بودن مستلزم رعایت اعتدال نیز می‏باشد.

چنانچه حضرت بهاءالله بیش از صد سال پیش اخطار فرمودند: ان التمدّن… یصیر مبدأ الفساد فی تجاوزه کما کان مبدأ الاصلاح فی اعتداله۱ (مضمون بیان :  تمدّن اگر از حدّ اعتدال بگذرد منشأ فساد می‏گردد همانگونه که موجب اصلاح می‏گردد هنگامی که در حدّ اعتدال نگهداشته شود). امروزه روشن شده است که نظام طبیعی کرهء زمین از نظر تحمّل پی‏آمدهای جامعهء مدرن تنها ظرفیت محدودی دارد. بنا بر این بسیاری از فعّالیّت‏های بشری در زمینهء توسعه و پیشرفت باید در حدّ اعتدال نگهداشته شود تا با این محدودیّت سازگار باشد.

به این ترتیب برای آنکه توسعه بتواند دوام لازم را داشته باشد می‏بایستی ارزش‏های اخلاقی مناسب را در تمام سطوح جامعه به کار گیرد. هر فردی می‏بایستی از طریق تعلیم و تربیت و تحقیق و تحرّی فردی ارزش‏ها یا موازین اخلاقی را که بتواند در زندگی راهنمای او باشد فرا گیرد. این ارزش‏ها باید شامل اهداف فردی برای تلطیف شخصیت و ایمان به اهداف اجتماعی در جهت پیشبرد تمدّن بشری باشد. شناخت این حقیقت که منافع فرد از منافع کلّی جمع ناشی می‏گردد می‏تواند روح خدمت به دیگران را در جامعه تقویّت نماید. امروزه جامعهء بشری نیازمند رستگاری جمعی است، نه آنکه آن رستگاری در گرو منافع فردی باشد. نیل به یک توسعهء پایدار مستلزم آن است که بسیاری از مردم جوامع مرفه به خاطر هدفی بزرگتر و برای حفظ منافع نسل‏های آینده فداکاری نموده از بعضی مزایای کنونی خود صرفنظر نمایند. انگیزه این اقدام می‏تواند اعتقاد به اهداف، آرمان‏ها و ارزش‏های روحانی باشد که اساس واقعی تعهد به پیشبرد تحوّلاتی است که جامعه بدان نیاز دارد. امروزه این تعهد به بهترین وجه خود، به صورت احساس اهل عالم بودن بر اساس شناسایی وحدت عالم انسانی می‏تواند ظاهر گردد.

خانواده نقش مهمّی به عهده دارد، چه که در درون خانواده است که تربیت نسل جدید که شخصیت افراد را شکل می‏دهد و ارزش‏های اجتماعی و اخلاقی اوّلیّه را ایجاد می‏نماید آغاز می‏گردد. انتقال فرهنگ، اخلاق و ارزش‏های معنوی از نسلی به نسل دیگر جنبهء اصلی یک پیشرفت پایدار می‏باشد. جامعه‏ای که نتواند میراث فرهنگی خود را منتقل سازد محکوم به فناست.

از خصوصیات یک جامعهء پایدار وجود احساس همبستگی در آن جامعه است که اطمینان می‏دهد که هر فردی دارای موقعیت شریفی در جامعه می‏باشد و در عین حال نیازهای نسل‏های آینده که هنوز متولّد نشده‏اند نیز محترم شمرده می‏شود. ارزش‏های کنونی بازار همانند مکتب داروینیسم بر بقای اصلح و کارآیی اقتصادی تأکید دارد. بدیهی است که این اعتقاد حاکی از آن است که غیر اصلح نباید بقایی داشته باشد که این تز در جوامع امروزی اخلاقاً ناپذیرفتنی است. ما در جامعه استخدام را خصوصی کرده‏ایم ولی بیکاری و سایر نیازهای اجتماعی را مسئولیّت بخش عمومی می‏دانیم. پس جای شگفتی نیست اگر تجارت‏ها موفّق هستند ولی دولت‏ها در زیر بار وام‏های سنگین قرار گرفته‏اند. ولی این وضع نمی‏تواند پایدار باشد. ما می‏بایستی اصول یک توسعهء موفّق را با حداکثر استفاده از استعدادهای انسانی موجود در جامعه از نو شناسایی نماییم. اگر ثروت را نه فقط منابع مادّی، بلکه ابعاد اجتماعی، فرهنگی و روحانی زندگی نیز بدانیم در این چارچوب جدید، نقش اساسی نهادهای اجتماعی اینست که امکانات آموزش و پرورش را برای هر فرد تأمین نمایند و آن گاه به او امکان دهند تا از استعدادها و مهارت‏های خود در جهت منافع خود و جامعه استفاده نماید. کار تنها یک فعّالیّت اقتصادی نیست، بلکه دارای ارزش اجتماعی و روحانی نیز می‏باشد و می‏بایستی با این دید وسیع به آن نگریست. این امر نیز حائز اهمّیّت است که جهت حفظ پایداری و تداوم توسعه و به عنوان بازتابی از مفهوم شهروندی جهانی، در تصمیم‏گیری‏های محلّی نیز دیدگاه جهانی در نظر گرفته می‏شود.

همچنین جهت نیل به یک پیشرفت پایدار، هر گروه فرهنگی و قومی نیازمند ارزش‏های اخلاقی می‏باشد. این گروه‏ها به جای اینکه از ترس و تعصّب خود را از یکدیگر جدا سازند، باید تنوّع و متفاوت بودن یکدیگر را به عنوان جزئی از وحدت در کثرت شکوهمند نژاد بشری ارج بنهند. هر گروهی باید غنای فرهنگی خود را حفظ کرده در پیشبرد آن کوشا باشد و آن را کمکی به فرهنگ کلّی‏تر و بزرگ‏تر جهانی که جامعهء پایدار آینده خواهد بود بداند.

ارزش‏های اخلاقی باید در چهارچوب تجاری و اقتصادی جامعه وارد گردد. کمبودی که ملاحظه می‏شود اصولاً یک مشکل ساختاری است. امروزه در چهارچوب قانونی تجارت، تنها ملاک موفّقیّت که مدیران در مقابل آن مسئول هستند سود کسب شده برای سهام‏داران می‏باشد و هر مدیر شرکتی که در این امر غفلت ورزد به سرعت از کار بر کنار خواهد شد. شرکت‏های بزرگ تجاری هیچ‏گونه تعهّد مثبتی برای خدمت به جامعه و یا ایفای نقش اجتماعی دیگری ندارند. بسیاری از مردمی که در امور تجاری فعّال هستند ممکن است شخصاً دارای استانداردهای عالی اخلاقی باشند ولی در حال حاضر در چهارچوب این مشکل ساختاری اسیر شده‏اند زیرا ساختار تجاری؛ غیر اخلاقی و مادّی است.

حکومت یا بعد ملّی نیز نهاد دیگری است که نیاز به ارزش‏های اخلاقی در آن، احساس می‏گردد. ما به خوبی می‏دانیم که برای نیل به یک پیشرفت پایدار چه اقداماتی لازم است. خط مشیی که در کنفرانس محیط زیست ریو دوژانیرو به نام طرح ۲۱ به تصویب رسید مثال خوبی است. به طور مکرّر خاطرنشان شده که آنچه فقدانش حس می‏شود یک ارادهء سیاسی است که بتواند این امور را به مرحلهء اجرا درآورد. ارادهء سیاسی و شهامت رهبری از ارزش‏های اخلاقی سرچشم می‏گیرد. به کارگیری افراطی حاکمیت ملّی یک نوع خودخواهی ملّی به شمار می‏رود. آنچه که امروزه در روابط بین کشورها مورد نیاز است وجود یک احساس قوی‏تر مسئولیّت جمعی و در نظر گرفتن منافع مشترک است. منافع ملّی واقعی در دراز مدّت فقط می‏تواند در منافع مشترک یک نظام جهانی همآهنگ حفظ گردد. ملّت‏ها باید به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و با هم مشورت نمایند، نه اینکه روابطشان فقط متّکی بر قدرت باشند.

بنا بر این ارزش‏های معنوی تنها به فرد مربوط نمی‏گردد، بلکه سطوح بالاتر نهادهای بشری نیز می‏بایستی ارزش‏های اخلاقی را ارج بنهند و عملکردشان بر اساس آن باشد. جامعه دارای یک جنبهء مشترک روحانی می‏باشد که مانند روحی در بدن‏های متعدد است. در واقع این اتّحاد خود یکی از ویژگی‏های برجستهء خاص بشریت است که به نحو فزاینده‏ای در تکامل آیندهء بشر به سوی یک جامعهء جهانی پایدار، نمودار و آشکار خواهد گردید.

 

یادداشت‏ها

۱- حضرت بهاءالله،منتخباتی از آثار، شمارهء ۱۶۴، لجنهء نشر آثار آلمان، ص۲۲۰.

۱۰

پیام بهائی شمارهء ۳۰۷

در این مقاله توسعهء پایدار Développement durable به معنای آن نوع توسعهء اقتصادی به کار رفته که موجب انهدام منابع تجدیدناپذیر طبیعت و آلودگی محیط زیست و محرومیّت نسل‏های آینده از منابع طبیعی مورد نیازش نگردد.

 

Comments are closed.