فریبا داودی مهاجر
حکومت جمهوری اسلامی ایران مدت هاست که در اداره امور مملکت کارآمدی خود را از دست داده و شیرازه حکومت ازدست حاکمان رها شده است. فروپاشی که امروزدستگاه حاکمه را دراستیصال کامل قرارداده است.
جمهوری اسلامی نه تنها ناکارآمد، که فاقد مشروعیت برای اعتماد سازی و تاثیر گذاری برای حفظ شاکله مملکت است و به عبارتی آن ها که از فروپاشی کشور می هراسند نمی دانند وقتی تاروپود ساختار حکومتی پاره شد، همه عناصری که تمامیت و بنیان های یک کشوربر روی آن بنا شده نیز نابود می شود.
آن ها نمی دانند که با راه انداختن هراسی به نام فروپاشی کشور، مردم را در دامن حکومت ورشکسته زمین گیر می کنند تا هرآن چه هست با هم به زیر کشیده شود.
بدون شک جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک مجموعه حکومتی، دولت و نهادهای اجرایی در انجام وظایف متعارف درمانده است. نظامی که با زوراسلحه وقدرت سخت افزاری به حیات خود ادامه ، و مردم و کشوررا درمسیر نابسامانی ، درماندگی و انفعال قرار می دهد.
به هر ترتیب فرو پاشی اجتماعی در ایران به وقوع پیوسته است و یکی از دلایل مهم آن از کارافتادگی بخش های مهم اقتصادی، مالی، اداری، فساد گسترده دولتی وبزه کاری هایی ست که نه تنها حکومت، که آحاد جامعه را از کارکرد تهی کرده است.
حکومتی که پتانسیل بازسازی از درون را ندارد وهیچ روزنه ای برای ایجاد کمترین فعالیت دموکراتیک در آن به چشم نمی خورد. همچنین ارزش و نرم های حاکم بر جمهوری اسلامی مانع شکل گیری همبستگی و هویت مدنی در کشور شده است.
به عبارتی می توان گفت آنچه در ایران خطر محسوب می شود زوال اجتماعی ست که جمهوری اسلامی جامعه ایران را در مسیرآن قرار داده ؛ زوالی که از فرو پاشی سهمگین تر است.
در چنین وضعیتی حاملان مدرنتیه حاضر به مفاهمه با یکدیگر نیستند، حاضر نیستند یکدیگر را به رسمیت بشناسند و به جای تفاهم با یکدیگر مقابله می کنند.
افراد و گروه هایی که در این ” آن تاریخی”، ایران را فراموش کرده اند و نمی دانند سرنگونی جمهوری اسلامی نیست که ثبات و پایداری ایران را با خطر مواجه می کند ؛ بلکه تداوم ساختار جمهوری اسلامی ست که برای زیست عمومی مردم ایران سمی مهلک و خطرناک محسوب می شود.
ساختاری که کشور ایران را به خاک نشانده و در هیچ شرایطی حاضر نیست برای حفظ کشور ازدیوارهای خشن، متصلب و عبورناپذیر ولایت فقیه کوتاه بیاید.
به دیگر سخن حکومت ایران ” دولتی شکننده” و بدون نفوذ در میان مردم است که این شکنندگی در ابعاد مختلف به وقوع پیوسته است. سقوط اقتصادی سریع و شدیدی که طبقات اجتماعی را جا به جا کرده و افول سریع خدمات عمومی ، مهاجرت های گروهی، گسترش خشونت در ابعاد مختلف و به خصوص نقض حقوق بشر، تعلیق و یا کاربرد سلیقه ای قانون ،وجود نیروهای امنیتی به شکل دولت های موازی از جمله نشانه های دولت های شکننده است که در ایران به شکل بسیط وجود دارد.
نشانه ای که خطر فروپاشی کشور را تشدید می کند.
سرکوب گری پراتیک جاری در جمهوری اسلامی از دیگر شاخص های “حکومت های شکننده” است. همچنین می توان به حق وتوی فردی، فدا کردن منافع عمومی به قیمت حفظ قدرت، فقدان پاسخگویی و اقتصاد دستوری و انحصاری که نظامیان در آن مشارکت دارند نیز اشاره کرد.
در کنار ویژگی هایی که برشمردیم سیاست خارجی تقابلی جمهوری اسلامی با نظام اقتصادی- سیاسی جهان امکان هرگونه همراهی با فرآیندهای بین المللی را از میان برده و رادیکالیسم حاکم بر این سیاست جز انزوای همه جانبه حاصلی نداشته است.
جمهوری اسلامی با نظامی گرایی منطقه ای وهزینه هنگفت برای تشکیل هلال شیعی نه تنها تبدیل به عنصری نامطلوب در نظام بین الملل شده ؛ بلکه به دلیل انعطاف ناپذیری ضربه های سنگینی به منافع عمومی کشور زده که به انقطاع کامل میان دولت و ملت منجر شده است.
جان کلام آن که امروز جمهوری اسلامی ایران دارای شاخص هایی است که ساختار را با فروپاشی روبرو کرده، و فاقد مشروعیت، مقبولیت، کارآمدی، رابطه گسترده در عرصه بین المللی و جایگاه متعارف در روابط بین الملل است.
سیمان چسبنده میان موزائیک های قدرت و توانایی هایی که می توانند شاکله کشوررا حفظ کنند در جمهوری اسلامی ایران ازمیان رفته است.
امروز نه دولت و نه دیگر نهادهای حکومتی اعتباری برای اثرگذاری برای حفظ جامعه ندارند و امید برای تغییر از راه انتخابات آزاد و روش هایی که اجرایی شدن آن از مسیر همکاری جمهوری اسلامی می گذرد وجود ندارد.
نجات کشور ایران از راه یک بازسازی بزرگ، ریشه ای و ساختاری می گذرد تا از فروپاشی کشور جلوگیری کرد و گام اول مفاهمه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی برای یک تصمیم بزرگ است.
گامی که هنوز برداشته نشده تا شر ساختاری محتضراز سر ایرانیان برداشته شود.