نقدی بر فرافکنی کیهان و تاریکخانه اشباح
کاویان صادق زاده میلانی
چندی است که سر و کله خانم مهناز رئوفی در جریده دریده کیهان دوباره پیدا شده است. این بار سردمداران تاریکخانه اشباح زحمت کشده اند و وارد بحث فرقه و فرقه شناسی شده اند و نتیجه نوشته طولانی و تکراری ایشان هم گویا این بود که دین بهائی در اصل فرقه است و دین نیست. البته سطح دانش و معلومات نویسندگان و قلم به مزدهای ایشان و ارزش تحقیقی کارهای ایشان را در نوشته های قبلی خود آورده ام و نیازی به تکرار آن نمی بینم و فقط گفتنی است که از میان نویسنده های کنونی حق ستیز (و کم سواد) که بنا بر مصالح شخصی و در راستای کسب روزی و امرار معاش به ناحق بر ضد دین بهائی قلم فرسایی کرده اند نویسندگان کیهان کم بهره ترین و بی محتواترین آنان هستند. ارزش نوشته ها و مصاحبه های کمدی کیهان فقط در این بود که برای عموم مردم آشکار شود که با وجود تمام شکنجه ها و جو سازی ها و انواع فشارهای روانی و اقتصادی و تحصیلی و اجتماعی که عناصری ظالم و مخالف آزادی اندیشه و فکرو ارگان های فشار و تاریک خانه آن روزنامه کیهان بر جامعه بهائی وارد می کنند تنها کسانی قشری و سطحی و قلم به مزد و از لحاظ احساسی و روانی نامتعادل برای نجات از فشارهای راست افراطی سر در برابر تاریکی خم می کنند.
ناگفته نماند که حمله های روزنامه کیهان به جامعه بهائی بسیار شیرین، گویا و به وقت است. در ایران کنونی و به مرحمت خشونت و ارعاب دینی و فکری کیهانیان و راست افراطی و حمله به تمام طیفهای روشنفکر و آزاداندیش، مردم ایران روزانه و فوج فوج از دین اسلام خارج می شوند و گمگشته و حیران ناچار به تبعیت و تقلید تمدن غرب می پردازند و به دامان ماده پرستی و جامعه مصرفی غرب پناه می برند. نتیجه فعالیتهای روزنامه کیهان به عنوان یک ارگان تبلیغاتی دستوری که تفکرات قرون وسطایی و ورشکسته خود را با زور و زر (یعنی همان روشهای سرمایه داری مفرط غربی!) به مردم تحمیل می کند چیزی جز فرار دادن مردم ازخدا و دین نبوده و نیست. ما حصل فعالیتهای کیهان رم دادن مردم از ایدئولوژی ورشکسته راست افراطی به دامن مدنیت ورشکسته غربی است. اکنون با حمله به آئین بهائی، کیهان راهکار نوینی را در پیش پای فعالان حقوق بشر و روشنفکران و تحصیل کردگان و عموم مردم ایران می گذارد. آئین بهائی، آئینی برآمده از ایران و با اهداف بلند وحدت عالم انسانی و صلح عمومی و تربیت انسانهایی که در زیر شمشیر نیز سربلند می میرند ولی مقابل به مثل نمی کنند و سیلی را با سیلی و گلوله را با گلوله پاسخ نمی دهند و دو دهه سرکوب و محرومیت از تحصیل را با تاسیس دانشگاهی برای ایرانیان پاسخ می دهند و واکنش آنان به حذف فیزیکی توسط نظام تاسیس پروژه های ریشه کن کردن بی سوادی و درمان معتادان است. البته که چنین اندیشه هایی و چنین عملکردهایی باید نگرانی کیهان و راست افراطی را بر انگیزد و زمینه فشار بیشتر و آزار و حذف آنان و جنایات بیشتری بر ضد نوع انسان را فراهم کند. اگر غیر از این بود تعجب داشت و ما به سهم خود در این راستا از کیهان سپاسگزاریم.
استفاده عامیانه و شعارگونه مهناز رئوفی از واژه فرقه برای اشاره به دین مستقل بهائی از حربه های فرسوده بهائی ستیزان است. اطلاق واژه فرقه بر دین مستقل بهائی از لحاظ علمی کاملا اشتباه است. اجازه بدهید کاربرد واژه های کلیدی را به طرزی درست آغاز کنیم. از لحاظ گسترش جغرافیایی دین بهائی دومین دین گسترده جهان است. دین بهائی دینی است مستقل و با اعتقادات و اصول ویژه خود و دارای کتاب مستقل و آموزه هایی است مختص خود و به هیچ وجه نمی توان دین بهائی را فرقه ای از حرکت دینی دیگری دانست. کما اینکه از لحاظ علمی و تحقیقی اسلام را نمی توان فرقه ای از بت پرستان عرب دانست.
ظهور دین مستقل دیگر پس از اسلام از پیشگوییهای خود قرآن است و تلاش بهائی ستیزان در رد و نفی این فرمایش قرآن نشان از مات بودن آنها در برابر دین بهائی دارد و ناچار برای گریز از حقیقت دست به تحریف قرآن زده اند.[۱]
خاتمیت حضرت محمد (ص) به معنی پایان وحی الهی به بشر تبدیل به یکی از باورهای اساسی مسلمین شده است. این ایده و باور منشاء قرآنی ندارد و با روح قرآن و تعالیم آن نیز سنخیت ندارد. قرآن مجید که کتاب آسمانی مسلمانان است خود جوابگوی ادعای خاتمیت است. البته اگر نویسندگان کیهان به جای تاب بازی مفرط و فرار از هرگونه فعالیت جدی فکری حداقل عربی را کلاسهای بهائی درست آموخته بودند و اگر در مسلمان شدن زحمت خواندن قرآن را به خود می دادند شاید چنین گرفتار هوی و هوس نمی شدند و اسم و رسم و قلم خود را برای امرار معاش به کیهان نمی فروختند.
البته خاطرنشان می سازم که اطلاق واژه فرقه به باورهای آقایان شریعتمداری و شایانفر از لحاظ علمی کاملا درست و به جاست. ایشان از فرقه (یا انشعاب) اصولی شیعه هستند و شیعه اصولی خود نیز زیر فرقه ای از اسلام شیعه است که تا قبل از دوران صفوی اصلا موجود نبود. البته آئین اسلام چون دین بهائی دینی مستقل است و فرقه نیست. ولی شیعه اصولی خود زیرگروهی از یک فرقه اسلام است. جالب اینجاست که نسبت فرقه یا دین مستقل بودن در اصل مهم هم نیست چون هم فرقه های دینی و هم ادیان مستقل در یک جامعه باز باید حق حضور داشته باشند. ما بهائیان هم به سهم خود و به عنوان یک دین اصیل ایرانی امیدوار هستیم که کسی حق آقای شریعتمداری را در جامعه مدنی ایران به صرف عضویت در فرقه ای از یک فرقه بودن و عضو فرقه تازه تاسیس و بدعتی اصولی پایمال و ضایع نکند.
از جمله ترهات تازه کیهان یکی همین است که می نویسند:
در سایت های متعلق به بهائیان فرافکنی و ترور شخصیت که یکی از بارزترین خصائل فرقه گریست به عنوان یک عکس العمل پرخاشگرانه فرقه ای با دو هدف صیانت از بهائیان و تهدید آنها نسبت به خروج از فرقه بهائیت و ایجاد انزوا در اینجانب و بعضا اتهامات بسیار ناروا، زشت و رکیک چیزی که در جامعه خودشان به وفور وجود دارد و امری کاملا عادی محسوب می شود به اینجانب نسبت داده اند.
امید است خوانندگان گرامی به یاد بیاورند که نقدهایی که بر نوشتار کیهان در نوشته های نگارنده این سطور و دیگر نویسندگان تاریخ شناس وارد شد همه در چارچوب نقدهای دانشگاهی و فرهنگستانی است و ربطی به مساله ترور شخصیت(!) و ایجاد انزوا برای کیهان نبوده است. این نقدها همه حاضر و آماده اند و امیدوارم اهل تحقیق و انصاف با بی نظری و بدون پیشداوری در آن نظر کنند و قضاوت را نیز به اهل نظر واگذار می کنم. دقت بفرمائید که فرافکنی و ترور شخصیت کدام است؟ نقد بی طرفانه و مستند تاریخی مبنی بر شواهد ثبت شده و بر اساس نوشته های خود نویسنده یا قضاوت سرسری و عجولانه یک شخص نامتعادل که فکر و ذکرش تاب بازی و پسرهمسایه است؟ و یا نوشتجات دستوری و بی پای تلقین شده از مقامات بالای کیهان؟ فراموش نشود که همین نویسنده مهم ارگان پوشالی کیهان در ده یا یازده سالگی از شهرستان دور از مرکز خود اعضای محفل ملی بهائیان ایران (که در آن موقع توسط حاکمیت ایران و به جرم ایمان به دین بهائی اعدام شده بودند) و اعضای تمام محفلهای ملی در سراسر جهان را جاسوس و دست نشانده قدرتهای خارجی (انگلستان کنونی؟ اسرائیل قرن ۱۹؟ انگلستان قرن ۱۹؟ روس تزاری و …) می داند! در حالی که پا از حریم شهرستان کوچک خود فراتر نگذاشته است.
در ضمن اگر سردبیر کیهان و بانیان آن و همسویان روزنامه کیهان در دفتر اسناد جمهوری اسلامی و در حاکمیت ایران یک ورق و یا حتی یک خط در اثبات جاسوسی و دست نشاندگی و هر فعالیت های ساختگی مذموم و زشت دیگر داشتند تا به حال در مجامع جهانی رو می کردند و قدری برای خود آبرو می خریدند.
این بخش از نوشته کیهان نیز محتاج به کمی تحلیل است:
پس از انجام مصاحبه کیهان با بنده حقیر و چاپ آن در قسمت پاورقی از ارگان ها و مراکز فرهنگی زیادی با من تماس گرفتند. از حوزه های علمیه گرفته تا مدارس و دبیرستان ها از من خواستند که در جمع آنها حضور یافته و برایشان صحبت کنم. در جشن بزرگ عید فطر در حسینیه کربلایی های تهران حضور یافته به مدت دو ساعت در جمع گرم و صمیمی مردم به سخنرانی و پرسش و پاسخ پرداختم. در جمع دانشجویان و اساتید حوزه علمیه کوثر تهران سخنرانی نموده و به سؤالات پاسخ دادم. در مسجد بزرگ حضرت ولی عصر (عج) واقع در شهرک شهید محلاتی (مینی سیتی) تهران در جمع پانصد نفری مردم به افشاگری و روشنگری پرداختم. در همان شهرک در دبیرستان ها و سایر حوزه های علمیه نیز حضور یافته علیه تشکیلات بهایی سخن سرایی کردم. در رادیو معارف در برنامه قبیله تزویر طی شش جلسه روزهای دوشنبه به مدت سه ربع صدای من در کل ایران پخش می شد.
موفقیت های بسزای نویسندگان کیهان در امر ممدوح روشنگری را حقا باید به ایشان تبریک گفت، همانگونه که به شمر بن ذی الجوشن در بریدن سر امام حسین. شمر اگر جنایت کرد دیگرانی بودند که قلم فرسایی و فرافکنی کنند و مقدمه عمل او را فراهم کنند و کیهان نیز در همان راستا ولی با قلم فرسایی و فرافکنی مقدمه جنایات دیگران را آماده می کند. تاریخ دهه اخیر نشان دهنده این واقعیت است که مقاله های کیهان مقدمه حذف دگراندیشان است. البته باید پذیرفت که برای روزنامه کیهان همکاری با اکثریت در قدرت در راستای فشار و ظلم و اجحاف و آزار در حق مظلوم و اشاعه دروغ و تبلیغات مسموم و زیر پا گذاشتن حق و حقیقت و شهادت دروغ دادن و بافتن و مونتاژ کذب و فعالیت بر ضد فطرت انسانی و نوع بشر اگر با شهوت شهرت و قدرت و با سخنرانی برای عوام کالانعام و صرف ناهار و شام و سخنرانی در " جشن بزرگ عید فطر" و مسجد بزرگ حضرت ولی عصر و ۴۵ دقیقه سخنرانی هفتگی رادیویی همراه باشد هضم و پذیرفتن و توجیه آن شاید برای وجدان و ضمیر کیهانیان راحتتر باشد. از قضا این جلسات و سخنرانیها و نشستهای گسترده و مقاله های ارگان شنیع کیهان و بانیان آن علیه دین بهائی را مقتدا و امام اول شیعیان در کتاب نهج البلاغه به دقت شرح و بسط داده اند و توضیح حضرت وصف دقیق و مو به موی مساجد و ارگانهای مورد نظر و فعالیتهای خانم رئوفی است. برای حسن ختام سخن را با نقل قولی وصف الحال نشستهای بزرگ و با صفای کیهانیان از نهج البلاغه به پایان می برم و برای جریده دریده کیهان در ایفای نقش تاریخی (و پیشگویی شده) ایشان موفقیت آرزو می کنم—همان موفقیتی که خداوند شامل حال ابوجهل و ابولهب و شمر و فرعون و دیگر کیهانیان در طول تاریخ نموده است.
خطبه ۳۶۹
وقال علیه السلام : یَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لاَ یَبْقى فِیهِمْ مِن الْقُرآنِ إِلاَّ رَسْمُهُ، وَمِنَ الاِِْسْلاَمِ إِلاَّ اسْمُهُ، مَسَاجِدُهُمْ یَوْمَئِذٍ عَامِرَهٌ مِنَ البُنَى، خَرَابٌ مِنَ الْهُدَى، سُکَّانُهَا وَعُمَّارُهَا شَرُّ أَهْلِ الاََْرْضِ، مِنْهُمْ تَخْرُجُ الْفِتْنَهُ، وَإِلَیْهِمْ تَأوِی الْخَطِیئَهُ، یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ عَنْهَا فِیهَا، وَیَسُوقوُنَ مَن تأَخَّرَ عَنْهَا إِلَیْهَا، یَقُولُ اللهُ تعالى: فَبِی حَلَفْتُ لاَََبْعَثَنَّ عَلَى أُولئِکَ فِتْنَهً أَتْرُک الْحَلِیمَ فِیهَا حَیْرَانَ، وَقَدْ فَعَلَ، وَنَحْنُ نَسْتَقِیلُ اللهَ عَثْرَهَ الْغَفْلَهِ.
بر مردم روزگارى خواهد آمد که در بین آنان از قرآن جز رسمش ،واز اسلام جز نامش باقى نماند. مساجدشان از جهتبنا و ساختمان آباد اما از جهت هدایت خراب، ساکنان و آباد کنندگان آن بدترین مردم روى زمینند، فتنه و فساد از آنان بر مىخیزد و خطاها در آنها لانه میکند. آن کس که از فتنهها کنارهگیرىکرده او را به آن باز مىگردانند و هر کسى که از آن دنبال مانده، به سوى آن سوقشمىدهند خداوند سبحان مىفرماید: به ذاتم سوگند! بر آنان فتنهاى برانگیزم که عاقل و بردبار در آن حیران ماند. و هم اکنون این کار انجام شده.و ما از خداوند خواستاریم که از لغزشهاى غفلتهاىما در گذرد.
ایام به کام
سوره اعراف (۷) آیهء ۳۵-۳۴:
۳۴ : و لکلّ امه اجل فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون ساعه و لا یستقدمون
و برای هر امتی پایانی هست و هنگامی که اجل آنها برسد (آن اجل) آنی پس و پیش برده نمی شود.
۳۵: یا بنی آدم امّا یاتینّکم رسل منکم یقصون علیکم آیاتی فمن اتقی و اصلح فلاخوف علیهم و لا هم یحزنون.
ای فرزندان آدم بدرستیکه خواهند آمد بر شما پیامبرانی از میان شما و خواهند خواند آیات مرا بر شما و آنهاییکه ایمان بیاورند و اصلاح شوند بیمی بر آنها نیست و یاسی هم شامل حال ایشان نیست.
در اینجا قرآن در بیانی خطاب به مسلمانان می آموزد که هر امتی، حتی امت اسلام پایانی دارد و پایان (اجل) آن با ظهور رسول (پیامبر بعدی) است که از میان خود آنان برانگیخته می شود و آیات الهی بر ایشان نازل می کند. آنهایی که این حقیقت را درک کنند و ایمان بیاورند بر ایشان بیمی نیست.
خداوند در قرآن به زبان صریح و آشکار ادامه و تسلسل وحی الهی را بیان کرده است و کما اینکه در اعراف آیه ۳۴ از فعل یاتی + نّ + کم خطاب به مسلمین استفده کرده است. در عربی دو نون تاکید داریم ثقیله و خفیفه (ن) و ثقیله بر سر فعل مضارع که وارد بشود معنی آن حتما وقایع آینده است. این آیه که با فعل آینده و نون تاکید ثقیله آمده یعنی که این واقعه یعنی ظهور پیامبران حتما و بدون رد خور در آینده اتفاق می افتد.
کوتاه سخن اینکه در قرآن سورهء اعراف آیه های ۳۳ و۳۴ آشکار و واضح می گوید که هر امتی (یعنی پیروان کتابی آسمانی) پایانی دارد و چون کل در آیه آمده اسلام را شامل می شود و در دنباله آیه می گوید که ای فرزندان آدم از میان شما رسولانی برانگیخته خواهند شد و آنان آیات خواهند داشت. از آنجاییکه آیه به طور شفاف و آشکار نون تاکید ثقیله آورده و نون تاکید ثقیله بر سر فعل مضارع در عربی فقط و فقط معنی مضارع حتم الوقوع می دهد پس مساله واضح است.