احکام تاهل و اقتران در امر بیان

 

احکام تاهل و اقتران در امر بیان

 

نویسنده : کمال الدین بخت آور

 

سوال شانزدهم  ــــ نگارنده رساله به احکام مدنی حضرت باب شدیدا معترض بوده و سعی نموده است که اثبات نماید سید باب چندان در قید و بند عفت و عصمت مقید نبوده و در روابط خانوادگی و زناشویی بی بندوباری و حریت را تجویز نموده است وی آیه ای از بیان فارسی را نقل نموده است که آن آیه چنین است « فی ان فرض لکل نفس ان یتاهل لیبقی من نفس یوحدالله ربها و لابد ان یجتهد فی ذلک و ان یظهر من احدهما ما یمنعهما عن ذلک حل علی کل واحد باذن دونه لان یظهر عنه الثمره »  سپس معترض از بیان فوق نتیجه گرفته است که اگر شخصی عقیم و نازا باشد به جهت داشتن فرزند میتواند عیال و همسر خود را به دیگری تفویض نماید تا فرزندی متولد گردد.

جواب ـــ قبل از آنکه استنتاج غلط و تصور باطل معترض را که از معنی این بیان مبارک به دست آورده است توجیه نمایم و بغض و عناد نویسنده را بر قارئین سطور روشن سازم ابتدا نظر ایشان را بدین نکته دقیق معطوف میدارم که اگر شخص نازا و عقیمی به قول معترض زوجه خود را به دیگری تفویض نماید تا ثمره و فرزندی پدید آید آیا این فرزند اولاد شخص مورد نظر خواهد بود ؟ و شخص نازا طفلی را که با نطفه دیگری بسته شده است فرزند خود خواهد دانست ؟ مسلما جواب منفی است معنای عقیم و نازا بودن این است که شخص مقطوع النسل بوده و هیچوقت صاحب فرزندی نخواهد شد بنابر این مسئله صورت دیگری دارد که معترض یا نتوانسته و یا نخواسته است بدان توجه نماید و آن این است که حضرت باب در این بیان (اختیار اقترانی ) یعنی حق طلاق را به طرفین ازدواج اعم از زوج و یا زوجه قائل بوده و میفرمایند در صورتیکه هر یک از طرفین زوج و یا زوجه عقیم و نازا باشد طرف دیگر حق طلاق دارد و میتواند طلاق داده و یا مطلقه گشته و زوجه و یا زوج دیگری اختیار نماید و این مسئله یعنی داشتن حق طلاق به سبب عقیم و نازا بودن در حقیقت نسخ یکی از احکام اسلامی میباشد.

زیرا در فقه اسلام اگر زوجه نازا باشد زوج حق ازدواج مجدد دارد و به سبب تعدد زوجات که در اسلام تجویز گشته است میتواند زوجه دیگری اختیار نموده و صاحب فرزند گردد اما اگر زوج نازا باشد زوجه حق طلاق و فسخ نکاح را ندارد و در بیان ، حضرت باب این قانون را نسخ فرموده و به زنان نیز حق طلاق اعطاء فرمودند . ضمنا در خود بیان مبارک که فوقا نقل گردید میفرمایند (یظهر عنه الثمره ) یعنی فسخ ازدواج به جهت آنست که از آن مرد ثمره ای ظاهر شود بنابر این معلوم است اگر مردی همسر خود را به دیگری تفویض نماید در این صورت ثمره او نخواهد بود بنابر این استنباط شخص معترض از این بیان ناصحیح و به کلی دور از واقعیت میباشد .مسئله دیگری که در این بیان باید بدان توجه نمود اینست که طبق بیان مبارک حضرت باب اگر در طرفین ازدواج یعنی زوج و زوجه منعی پیدا شود که مانع به وجود آمدن فرزند گردد میفرمایند ( حل علی کل ذلک ) یعنی حلال است بر هریک از طرفین که تقاضای جدایی و افتراق نماید . در اینجا کلمه ( حل ) مربوط به تاهل بوده زیرا در اینجا صحبت از اقتران یعنی نکاح میباشد . یعنی جایز و حلال است که هر کدام از طرفین زوج و یا زوجه همسر دیگری اختیار نموده و صاحب فرزند گردد . اگر شخص معترض به قسمت فارسی این بیان مراجعه میفرمود به وضوح در میافت که این بیان غیر از معانی فوق که تفصیلا ذکر گردید معنای دیگری ندارد.

توجیه ثانی ـــ معترض باید توجه داشته باشد که بحث حضرت باب در این قسمت از بیان موضوع ( نکاح و طلاق ) بوده و حضرتش در توجیه مسئله ، لغت «اقتران» را به جای نکاح و لغت «افتراق» را به جای طلاق استعمال میفرمایند از آنجاییکه این لغات واژه تازه میباشد تصور میرود که معترض به علت عدم آشنایی با لغات تازه آن را حمل بر روابط نامشروع دانسته اند لذا جهت روشن شدن مطلب متذکر میدارد که کلمه اقتران در آثار حضرت باب و همچنین آثار بهایی به معنای روابط شرعی و قانونی زوج و زوجه میباشد چنانچه میفرمایند « و ثبت الاقتران بعد الرضاء صفحه ۲۰۰ بیان فارسی » ایضا میفرمایند « لا یجوز الاقتران لمن لایدخل فی الدین صفحه ۲۹۸ بیان فارسی» ایضا میفرمایند « اختیار اقترانی به اذن آن صفحه ۲۹۹ بیان فارسی» در خطبه نکاح بهایی نیز آمده است که ای خداوند بی مانند به حکمت کبرایت اقتران در بین اقران مقدر فرمودی تا سلاله انسان در عالم امکان تسلسل یابد.

 

 

Comments are closed.